مولوی

شاعر فارسی زبان قرن ششم

مطالب به تدریج تکمیل می‌شوند و تلاش بر این است که یک مجموعه‌ی جامع از روخوانی شعر، نسخه‌ها، تصحیح‌های مختلف، شرح مفاهیم، تفسیر و مقاله‌هایی راجع به واژه‌های پر بسامد و کلیدی شعرها، و در نهایت فایل‌های ویدیویی از روخوانی و شرح سطر به سطر؛ در کنار عکس‌های تزئینی و هنری مرتبط با هر شعر به شیوه‌ی ابرمتن و چند رسانه‌ای برای هر شعر تهیه شود. شماره‌گذاری غزل‌ها بر اساس نسخه‌ی کلیات شمس ده جلدی بدیع‌الزمان فروزان‌فر و وبسایت گنجور انجام‌شده‌است. پیش‌نویس ِ متن ِ غزل‌ها از وب‌سایت وزین گنجور رونوشت شده و پس از مطابقت با کتاب و اصلاح رسم‌الخط و افزودن نشانه‌های نگارشی منتشر می‌شود.

N

متن شعرهای مولوی

N

اجرای صوتی شعرهای مولوی

N

شرح سطر به سطر شعرها

N

وزن عروضی و تقطیع

N

اختلاف نسخه ها

کلیات شمس، مولوی؛ غزل ها و شعرهای دیگر

فهرست شعرهای کلیات شمس

شماره‌گذاری غزل‌ها بر اساس کلیات شمس ده جلدی بدیع‌الزمان فروزانفر است.

غزل ها

غزل ۱: ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها

 

غزل ۲: ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها

 

غزل ۳: ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها

 

غزل ۴: ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

 

غزل ۵: آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا

 

غزل ۶: بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما

 

غزل ۷: بنشسته‌ام من بر درت تا بوک برجوشد وفا

 

غزل ۸: جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما

 

غزل ۹: من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا

 

غزل ۱۰: مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا

 

غزل ۱۱: ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا

 

غزل ۱۲: ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما

 

غزل ۱۳: ای باد بی‌آرام ما با گل بگو پیغام ما

 

غزل ۱۴: ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما

 

غزل ۱۵: ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش را

 

غزل ۱۶: ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا

 

غزل ۱۷: آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا

 

غزل ۱۸: ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

 

غزل ۱۹: امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را

 

غزل ۲۰: چندانک خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را

 

غزل ۲۱: جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را

 

غزل ۲۲: چندان بنالم ناله‌ها چندان برآرم رنگ‌ها

 

غزل ۲۳: چون خون نخسپد خسروا چشمم کجا خسپد مها

 

غزل ۲۴: چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را

 

غزل ۲۵: من دی نگفتم مر تو را کای بی‌نظیر خوش لقا

 

غزل ۲۶: هر لحظه وحی آسمان آید به سر جان‌ها

 

غزل ۲۷: آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفتست پا

 

غزل ۲۸: ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما

 

غزل ۲۹: ای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ما

 

غزل ۳۰: ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما

 

غزل ۳۱: بادا مبارک در جهان سور و عروسی‌های ما

 

غزل ۳۲: دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی

 

غزل ۳۳: می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا

 

غزل ۳۴: ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا

 

غزل ۳۵: ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما

 

غزل ۳۶: خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا

 

غزل ۳۷: یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

 

غزل ۳۸: رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا

 

غزل ۳۹: آه که آن صدر سرا می‌ندهد بار مرا

 

غزل ۴۰: طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را

 

غزل ۴۱: شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما

 

غزل ۴۲: کار تو داری صنما قدر تو باری صنما

 

غزل ۴۳: کاهل و ناداشت بدم کام درآورد مرا

 

غزل ۴۴: در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا

 

غزل ۴۵: با لب او چه خوش بود گفت و شنید و ماجرا

 

غزل ۴۶: دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را

 

غزل ۴۷: ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا

 

غزل ۴۸: ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما

 

غزل ۴۹: با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا

 

غزل ۵۰: ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا

 

غزل ۵۱: گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا

 

غزل ۵۲: چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما

 

غزل ۵۳: عشق تو آورد قدح پر ز بلاها

 

غزل ۵۴: از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها

 

غزل ۵۵: شب قدر است جسم تو کز او یابند دولت‌ها

 

غزل ۵۶: عطارد مشتری باید متاع آسمانی را

 

غزل ۵۷: مسلمانان مسلمانان چه باید گفت یاری را

 

غزل ۵۸: رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را

 

غزل ۵۹: تو از خواری همی‌نالی نمی‌بینی عنایت‌ها

 

غزل ۶۰: ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را

 

غزل ۶۱: هلا ای زهره زهرا بکش آن گوش زهرا را

 

غزل ۶۲: بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را

 

غزل ۶۳: چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت را

 

غزل ۶۴: تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا

 

غزل ۶۵: ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا

 

غزل ۶۶: تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را

 

غزل ۶۷: از آن مایی ای مولا اگر امروز اگر فردا

 

غزل ۶۸: چو شست عشق در جانم شناسا گشت شستش را

 

غزل ۶۹: چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا

 

غزل ۷۰: برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را

 

غزل ۷۱: اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را

 

غزل ۷۲: به خانه خانه می‌آرد چو بیذق شاه جان ما را

 

غزل ۷۳: آمد بت میخانه تا خانه برد ما را

 

غزل ۷۴: گر زان که نه‌ای طالب جوینده شوی با ما

 

غزل ۷۵: ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را

 

غزل ۷۶: آخر بشنید آن مه آه سحر ما را

 

غزل ۷۷: آب حیوان باید مر روح فزایی را

 

غزل ۷۸: ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را

 

غزل ۷۹: ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را

 

غزل ۸۰: امروز گزافی ده آن باده نابی را

 

غزل ۸۱: ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را

 

غزل ۸۲: معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا

 

غزل ۸۳: ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا

 

غزل ۸۴: چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنها

 

غزل ۸۵: از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا

 

غزل ۸۶: ای گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا

 

غزل ۸۷: جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را

 

غزل ۸۸: شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ

 

غزل ۸۹: یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا

 

غزل ۹۰: ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا

 

غزل ۹۱: در آب فکن ساقی بط زاده آبی را

 

غزل ۹۲: زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا

 

غزل ۹۳: میندیش میندیش که اندیشه گری‌ها

 

غزل ۹۴: زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا

 

غزل ۹۵: زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا

 

غزل ۹۶: لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا

 

غزل ۹۷: رفتم به سوی مصر و خریدم شکری را

 

غزل ۹۸: ای از نظرت مست شده اسم و مسما

 

غزل ۹۹: دلارام نهان گشته ز غوغا

 

غزل ۱۰۰: بیا ای جان نو داده جهان را

 

غزل ۱۰۱: بسوزانیم سودا و جنون را

 

غزل ۱۰۲: سلیمانا بیار انگشتری را

 

غزل ۱۰۳: دل و جان را در این حضرت بپالا

 

غزل ۱۰۴: خبر کن ای ستاره یار ما را

 

غزل ۱۰۵: چو او باشد دل دلسوز ما را

 

غزل ۱۰۶: مرا حلوا هوس کردست حلوا

 

غزل ۱۰۷: امیر حسن خندان کن چشم را

 

غزل ۱۰۸: به برج دل رسیدی بیست این جا

 

غزل ۱۰۹: بکت عینی غداه البین دمعا

 

غزل ۱۱۰: تو بشکن چنگ ما را ای معلا

 

غزل ۱۱۱: برای تو فدا کردیم جان‌ها

 

غزل ۱۱۲: ز روی تست عید آثار ما را

 

غزل ۱۱۳: ای مطرب دل برای یاری را

 

غزل ۱۱۴: اندر دل ما تویی نگارا

 

غزل ۱۱۵: ای جان و قوام جمله جان‌ها

 

غزل ۱۱۶: ای سخت گرفته جادوی را

 

غزل ۱۱۷: از دور بدیده شمس دین را

 

غزل ۱۱۸: بنمود وفا از این جا

 

غزل ۱۱۹: برخیز و صبوح را بیارا

 

غزل ۱۲۰: تا چند تو پس روی به پیش آ

 

غزل ۱۲۱: چون خانه روی ز خانه ما

 

غزل ۱۲۲: دیدم رخ خوب گلشنی را

 

غزل ۱۲۳: دیدم شه خوب خوش لقا را

 

غزل ۱۲۴: ساقی تو شراب لامکان را

 

غزل ۱۲۵: گفتی که گزیده‌ای تو بر ما

 

غزل ۱۲۶: گستاخ مکن تو ناکسان را

 

غزل ۱۲۷: کو مطرب عشق چست دانا

 

غزل ۱۲۸: ما را سفری فتاد بی‌ما

 

غزل ۱۲۹: مشکن دل مرد مشتری را

 

غزل ۱۳۰: بیدار کنید مستیان را

 

غزل ۱۳۱: من چو موسی در زمان آتش شوق و لقا

 

غزل ۱۳۲: در میان پرده خون عشق را گلزارها

 

غزل ۱۳۳: غمزه عشقت بدان آرد یکی محتاج را

 

غزل ۱۳۴: ساقیا در نوش آور شیره عنقود را

 

غزل ۱۳۵: ساقیا گردان کن آخر آن شراب صاف را

 

غزل ۱۳۶: پرده دیگر مزن جز پرده دلدار ما

 

غزل ۱۳۷: با چنین شمشیر دولت تو زبون مانی چرا

 

غزل ۱۳۸: سکه رخسار ما جز زر مبادا بی‌شما

 

غزل ۱۳۹: رنج تن دور از تو ای تو راحت جان‌های ما

 

غزل ۱۴۰: درد ما را در جهان درمان مبادا بی‌شما

 

غزل ۱۴۱: جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا

 

غزل ۱۴۲: دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا

 

غزل ۱۴۳: دوش من پیغام کردم سوی تو استاره را

 

غزل ۱۴۴: عقل دریابد تو را یا عشق یا جان صفا

 

غزل ۱۴۵: ای وصالت یک زمان بوده فراقت سال‌ها

 

غزل ۱۴۶: در صفای باده بنما ساقیا تو رنگ ما

 

غزل ۱۴۷: آخر از هجران به وصلش دررسیدستی دلا

 

غزل ۱۴۸: از پی شمس حق و دین دیده گریان ما

 

غزل ۱۴۹: خدمت شمس حق و دین یادگارت ساقیا

 

غزل ۱۵۰: درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما

 

غزل ۱۵۱: سر برون کن از دریچه جان ببین عشاق را

 

غزل ۱۵۲: دوش آن جانان ما افتان و خیزان یک قبا

 

غزل ۱۵۳: شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها

 

غزل ۱۵۴: دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز را

 

غزل ۱۵۵: از فراق شمس دین افتاده‌ام در تنگنا

 

غزل ۱۵۶: ای هوس‌های دلم بیا بیا بیا بیا

 

غزل ۱۵۷: ای هوس‌های دلم باری بیا رویی نما

 

غزل ۱۵۸: امتزاج روح‌ها در وقت صلح و جنگ‌ها

 

غزل ۱۵۹: ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را

 

غزل ۱۶۰: مفروشید کمان و زره و تیغ زنان را

 

غزل ۱۶۱: چو فرستاد عنایت به زمین مشعله‌ها را

 

غزل ۱۶۲: تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را

 

غزل ۱۶۳: بروید ای حریفان بکشید یار ما را

 

غزل ۱۶۴: چو مرا به سوی زندان بکشید تن ز بالا

 

غزل ۱۶۵: اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا

 

غزل ۱۶۶: چمنی که تا قیامت گل او به بار بادا

 

غزل ۱۶۷: کی بپرسد جز تو خسته و رنجور تو را

 

غزل ۱۶۸: ای بروییده به ناخواست به مانند گیا

 

غزل ۱۶۹: رو ترش کن که همه روترشانند این جا

 

غزل ۱۷۰: تا به شب ای عارف شیرین نوا

 

غزل ۱۷۱: چون نمایی آن رخ گلرنگ را

 

غزل ۱۷۲: در میان عاشقان عاقل مبا

 

غزل ۱۷۳: از یکی آتش برآوردم تو را

 

غزل ۱۷۴: ز آتش شهوت برآوردم تو را

 

غزل ۱۷۵: از ورای سر دل بین شیوه‌ها

 

غزل ۱۷۶: روح زیتونیست عاشق نار را

 

غزل ۱۷۷: ای بگفته در دلم اسرارها

 

غزل ۱۷۸: می‌شدی غافل ز اسرار قضا

 

غزل ۱۷۹: گر تو عودی سوی این مجمر بیا

 

غزل ۱۸۰: ای تو آب زندگانی فاسقنا

 

غزل ۱۸۱: دل چو دانه ما مثال آسیا

 

غزل ۱۸۲: در میان عاشقان عاقل مبا

 

غزل ۱۸۳: ای دل رفته ز جا بازمیا

 

غزل ۱۸۴: من رسیدم به لب جوی وفا

 

غزل ۱۸۵: از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا

 

غزل ۱۸۶: ای میرآب بگشا آن چشمه روان را

 

غزل ۱۸۷: از سینه پاک کردم افکار فلسفی را

 

غزل ۱۸۸: این جا کسیست پنهان خود را مگیر تنها

 

غزل ۱۸۹: آمد بهار ِ جان‌ها ای شاخ ِ تر به رقص آ

 

غزل ۱۹۰: با آن که می‌رسانی آن باده بقا را

 

غزل ۱۹۱: بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را

 

غزل ۱۹۲: بشکن سبو و کوزه ای میرآب جان‌ها

 

غزل ۱۹۳: جانا قبول گردان این جست و جوی ما را

 

غزل ۱۹۴: خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را

 

غزل ۱۹۵: شهوت که با تو رانند صدتو کنند جان را

 

غزل ۱۹۶: در جنبش اندرآور زلف عبرفشان را

 

غزل ۱۹۷: ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا

 

غزل ۱۹۸: ای صوفیان عشق بدرید خرقه‌ها

 

غزل ۱۹۹: ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا

 

غزل ۲۰۰: نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا

 

غزل ۲۰۱: شب رفت و هم تمام نشد ماجرای ما

 

غزل ۲۰۲: هر روز بامداد سلام علیکما

 

غزل ۲۰۳: آمد بهار خرم آمد نگار ما

 

غزل ۲۰۴: سر به گریبان درست صوفی اسرار را

 

غزل ۲۰۵: چند گریزی ز ما چند روی جا به جا

 

غزل ۲۰۶: ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که را

 

غزل ۲۰۷: ای که به هنگام درد راحت جانی مرا

 

غزل ۲۰۸: از جهت ره زدن راه درآرد مرا

 

غزل ۲۰۹: ای در ما را زده شمع سرایی درآ

 

غزل ۲۱۰: گر نه تهی باشدی بیشترین جوی‌ها

 

غزل ۲۱۱: باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا

 

غزل ۲۱۲: اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را

 

غزل ۲۱۳: اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا

 

غزل ۲۱۴: درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا

 

غزل ۲۱۵: من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا

 

غزل ۲۱۶: روم به حجره خیاط عاشقان فردا

 

غزل ۲۱۷: چه نیکبخت کسی که خدای خواند تو را

 

غزل ۲۱۸: ز بهر غیرت آموخت آدم اسما را

 

غزل ۲۱۹: چو اندرآید یارم چه خوش بود به خدا

 

غزل ۲۲۰: ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا

 

غزل ۲۲۱: مرا تو گوش گرفتی همی‌کشی به کجا

 

غزل ۲۲۲: رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا

 

غزل ۲۲۳: کجاست مطرب جان تا ز نعره‌های صلا

 

غزل ۲۲۴: چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا

 

غزل ۲۲۵: بپخته است خدا بهر صوفیان حلوا

 

غزل ۲۲۶: برفت یار من و یادگار ماند مرا

 

غزل ۲۲۷: به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا

 

غزل ۲۲۸: بیار آن که قرین را سوی قرین کشدا

 

غزل ۲۲۹: شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا

 

غزل ۲۳۰: ز سوز شوق دل من همی‌زند عللا

 

غزل ۲۳۱: سبکتری تو از آن دم که می‌رسد ز صبا

 

غزل ۲۳۲: چو عشق را تو ندانی بپرس از شب‌ها

 

غزل ۲۳۳: کجاست ساقی جان تا به هم زند ما را

 

غزل ۲۳۴: ز جام ساقی باقی چو خورده‌ای تو دلا

 

غزل ۲۳۵: مرا بدید و نپرسید آن نگار چرا

 

غزل ۲۳۶: مبارکی که بود در همه عروسی‌ها

 

غزل ۲۳۷: یار ما دلدار ما عالم اسرار ما

 

غزل ۲۳۸: هله ای کیا نفسی بیا

 

غزل ۲۳۹: کرانی ندارد بیابان ما

 

غزل ۲۴۰: تو جان و جهانی کریما مرا

 

غزل ۲۴۱: نرد کف تو بردست مرا

 

غزل ۲۴۲: خیک دل ما مشک تن ما

 

غزل ۲۴۳: بگشا در بیا درآ که مبا عیش بی‌شما

 

غزل ۲۴۴: چه شدی گر تو همچون من شدییی عاشق ای فتا

 

غزل ۲۴۵: از برای صلاح مجنون را

 

غزل ۲۴۶: صد دهل می‌زنند در دل ما

 

غزل ۲۴۷: بانگ تسبیح بشنو از بالا

 

غزل ۲۴۸: گوش من منتظر پیام تو را

 

غزل ۲۴۹: دل بر ما شدست دلبر ما

 

غزل ۲۵۰: هین که منم بر در در برگشا

 

غزل ۲۵۱: پیشتر آ پیشتر ای بوالوفا

 

غزل ۲۵۲: نذر کند یار که امشب تو را

 

غزل ۲۵۳: چند نهان داری آن خنده را

 

غزل ۲۵۴: باده ده آن یار قدح باره را

 

غزل ۲۵۵: خیز صبوحی کن و درده صلا

 

غزل ۲۵۶: داد دهی ساغر و پیمانه را

 

غزل ۲۵۷: لعل لبش داد کنون مر مرا

 

غزل ۲۵۸: گر بنخسبی شبی ای مه لقا

 

غزل ۲۵۹: پیش کش آن شاه شکرخانه را

 

غزل ۲۶۰: چرخ فلک با همه کار و کیا

 

غزل ۲۶۱: هان ای طبیب عاشقان سوداییی دیدی چو ما

 

غزل ۲۶۲: فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری

 

غزل ۲۶۳: به شکرخنده اگر می‌ببرد جان مرا

 

غزل ۲۶۴: لی حبیب حبه یشوی الحشا

 

غزل ۲۶۵: راح بفیها و الروح فیها

 

غزل ۲۶۶: هیج نومی و نفی ریح علی الغور هفا

 

غزل ۲۶۷: قد اشرقت الدنیا من نور حمیانا

 

غزل ۲۶۸: فدیتک یا ذا الوحی آیاته تتری

 

غزل ۲۶۹: تعالوا بنا نصفوا نخلی التدللا

 

غزل ۲۷۰: افدی قمرا لاح علینا و تلالا

 

غزل ۲۷۱: تعالوا کلنا ذا الیوم سکری

 

غزل ۲۷۲: حداء الحادی صباحا بهواکم فاتینا

 

غزل ۲۷۳: طال ما بتنا بلاکم یا کرامی و شتنا

 

غزل ۲۷۴: ایه یا اهل الفرادیس اقرؤا منشورنا

 

غزل ۲۷۵: ابصرت روحی ملیحا زلزلت زلزالها

 

غزل ۲۷۶: یا خفی الحسن بین الناس یا نور الدجی

 

غزل ۲۷۷: سبق الجد الینا نزل الحب علینا

 

غزل ۲۷۸: انا لا اقسم الا برجال صدقونا

 

غزل ۲۷۹: مولانا مولانا اغنانا اغنانا

 

غزل ۲۸۰: یا منیر الخد یا روح البقا

 

غزل ۲۸۱: یا ساقی المدامه حی علی الصلا

 

غزل ۲۸۲: یا من لواء عشقک لا زال عالیا

 

غزل ۲۸۳: جاء الربیع مفتخرا فی جوارنا

 

غزل ۲۸۴: اخی رایت جمالا سبا القلوب سبا

 

غزل ۲۸۵: اتاک عید وصال فلا تذق حزنا

 

غزل ۲۸۶: یا من بنا قصر الکمال مشیدا

 

غزل ۲۸۷: ورد البشیر مبشرا ببشاره

 

غزل ۲۸۸: یا کالمینا یا حاکمینا

 

غزل ۲۸۹: یا مخجل البدر اشرقنا بلالا

 

ب

غزل ۲۹۰: بی یار مهل ما را بی‌یار مخسب امشب

 

غزل ۲۹۱: ای خواب به جان تو زحمت ببری امشب

 

غزل ۲۹۲: زان شاهد شکرلب زان ساقی خوش مذهب

 

غزل ۲۹۳: مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب

 

غزل ۲۹۴: بریده شد از این جوی جهان آب

 

غزل ۲۹۵: الا ای روی تو صد ماه و مهتاب

 

غزل ۲۹۶: مخسب ای یار مهمان دار امشب

 

غزل ۲۹۷: ای در غم تو به سوز و یارب

 

غزل ۲۹۸: آه از این زشتان که مه رو می‌نمایند از نقاب

 

غزل ۲۹۹: یا وصال یار باید یا حریفان را شراب

 

غزل ۳۰۰: کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب

 

غزل ۳۰۱: هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب

 

غزل ۳۰۲: در هوایت بی‌قرارم روز و شب

 

غزل ۳۰۳: مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب

 

غزل ۳۰۴: هیچ می‌دانی چه می‌گوید رباب

 

غزل ۳۰۵: آواز داد اختر بس روشنست امشب

 

غزل ۳۰۶: رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب

 

غزل ۳۰۷: کار همه محبان همچون زرست امشب

 

غزل ۳۰۸: خوابم ببسته‌ای بگشا ای قمر نقاب

 

غزل ۳۰۹: واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب

 

غزل ۳۱۰: بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب

 

غزل ۳۱۱: زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب

 

غزل ۳۱۲: به جان تو که مرو از میان کار مخسب

 

غزل ۳۱۳: رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب

 

غزل ۳۱۴: تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب

 

غزل ۳۱۵: چشم‌ها وا نمی‌شود از خواب

 

غزل ۳۱۶: چونک درآییم به غوغای شب

 

غزل ۳۱۷: یار آمد به صلح ای اصحاب

 

غزل ۳۱۸: علونا سماء الود من غیر سلم

 

غزل ۳۱۹: امسی و اصبح بالجوی اتعذب

 

غزل ۳۲۰: ابشروا یا قوم هذا فتح باب

 

ت

غزل ۳۲۱: آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شده‌ست

 

غزل ۳۲۲: آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت

 

غزل ۳۲۳: آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت

 

غزل ۳۲۴: درآ تا خرقه قالب دراندازم همین ساعت

 

غزل ۳۲۵: که دید ای عاشقان شهری که شهر نیکبختانست

 

غزل ۳۲۶: حالت ده و حیرت ده ای مبدع بی‌حالت

 

غزل ۳۲۷: از دفتر عمر ما یکتا ورقی مانده‌ست

 

غزل ۳۲۸: بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت

 

غزل ۳۲۹: بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست

 

غزل ۳۳۰: بار دگر آن دلبر عیار مرا یافت

 

غزل ۳۳۱: زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست

 

غزل ۳۳۲: این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه‌ست

 

غزل ۳۳۳: اندر دل هر کس که از این عشق اثر نیست

 

غزل ۳۳۴: از اول امروز حریفان خرابات

 

غزل ۳۳۵: همه خوف آدمی را از درونست

 

غزل ۳۳۶: بده یک جام ای پیر خرابات

 

غزل ۳۳۷: ببستی چشم یعنی وقت خواب است

 

غزل ۳۳۸: سماع از بهر جان بی‌قرارست

 

غزل ۳۳۹: سماع آرام جان زندگانست

 

غزل ۳۴۰: دگربار این دلم آتش گرفتست

 

غزل ۳۴۱: بیا کامروز ما را روز عیدست

 

غزل ۳۴۲: مرا چون تا قیامت یار اینست

 

غزل ۳۴۳: ز همراهان جدایی مصلحت نیست

 

غزل ۳۴۴: به جان تو که سوگند عظیمست

 

غزل ۳۴۵: بگو ای یار همراز این چه شیوه‌ست

 

غزل ۳۴۶: شنیدم مر مرا لطفت دعا گفت

 

غزل ۳۴۷: قرار زندگانی آن نگارست

 

غزل ۳۴۸: صدایی کز کمان آید نذیریست

 

غزل ۳۴۹: مبر رنج ای برادر خواجه سختست

 

غزل ۳۵۰: ز بعد وقت نومیدی امیدیست

 

غزل ۳۵۱: طبیب درد بی‌درمان کدامست

 

غزل ۳۵۲: چو با ما یار ما امروز جفتست

 

غزل ۳۵۳: زهی می کاندر آن دستست هیهات

 

غزل ۳۵۴: ز میخانه دگربار این چه بویست

 

غزل ۳۵۵: در این خانه کژی ای دل گهی راست

 

غزل ۳۵۶: تو را در دلبری دستی تمامست

 

غزل ۳۵۷: چو آن کان کرم ما را شکارست

 

غزل ۳۵۸: نگار خوب شکربار چونست

 

غزل ۳۵۹: در این جو دل چو دولاب خرابست

 

غزل ۳۶۰: ایا ساقی تویی قاضی حاجات

 

غزل ۳۶۱: اگر حوا بدانستی ز رنگت

 

غزل ۳۶۲: دو چشم آهوانش شیرگیرست

 

غزل ۳۶۳: چنان کاین دل از آن دلدار مستست

 

غزل ۳۶۴: تا نقش خیال دوست با ماست

 

غزل ۳۶۵: می‌دان که زمانه نقش سوداست

 

غزل ۳۶۶: دود دل ما نشان سوداست

 

غزل ۳۶۷: دل آمد و دی به گوش جان گفت

 

غزل ۳۶۸: گویم سخن شکرنباتت

 

غزل ۳۶۹: در شهر شما یکی نگاریست

 

غزل ۳۷۰: آمد رمضان و عید با ماست

 

غزل ۳۷۱: گر جام سپهر زهرپیماست

 

غزل ۳۷۲: من سر نخورم که سر گران‌ست

 

غزل ۳۷۳: گر می‌نکند لبم بیانت

 

غزل ۳۷۴: پرسید کسی که ره کدامست

 

غزل ۳۷۵: مر عاشق را ز ره چه بیمست

 

غزل ۳۷۶: امروز جنون نو رسیده‌ست

 

غزل ۳۷۷: آن را که در آخرش خری هست

 

غزل ۳۷۸: ای گشته ز شاه عشق شهمات

 

غزل ۳۷۹: ای کرده میان سینه غارت

 

غزل ۳۸۰: آن خواجه اگر چه تیزگوش است

 

غزل ۳۸۱: آن ره که بیامدم کدامست

 

غزل ۳۸۲: ای از کرم تو کار ما راست

 

غزل ۳۸۳: هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت

 

غزل ۳۸۴: عاشقان را گر چه در باطن جهانی دیگرست

 

غزل ۳۸۵: خلق‌های خوب تو پیشت دود بعد از وفات

 

غزل ۳۸۶: چون نداری تاب دانش چشم بگشا در صفات

 

غزل ۳۸۷: خاک آن کس شو که آب زندگانش روشنست

 

غزل ۳۸۸: خدمت بی‌دوستی را قدر و قیمت هست نیست

 

غزل ۳۸۹: چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست

 

غزل ۳۹۰: ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست

 

غزل ۳۹۱: مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست

 

غزل ۳۹۲: گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست

 

غزل ۳۹۳: جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست

 

غزل ۳۹۴: چشمه‌ای خواهم که از وی جمله را افزایش است

 

غزل ۳۹۵: عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست

 

غزل ۳۹۶: در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست

 

غزل ۳۹۷: آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست

 

غزل ۳۹۸: از سقاهم ربهم بین جمله ابرار مست

 

غزل ۳۹۹: آخر ای دلبر نه وقت عشرت انگیزی شدست

 

غزل ۴۰۰: چون نظر کردن همه اوصاف خوب اندر دلست

 

غزل ۴۰۱: اندرآ ای مه که بی‌تو ماه را استاره نیست

 

غزل ۴۰۲: نقش بند جان که جان‌ها جانب او مایلست

 

غزل ۴۰۳: گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست

 

غزل ۴۰۴: هله ای آنک بخوردی سحری باده که نوشت

 

غزل ۴۰۵: به خدا کت نگذارم که روی راه سلامت

 

غزل ۴۰۶: چند گویی که چه چاره‌ست و مرا درمان چیست

 

غزل ۴۰۷: چشم پرنور که مست نظر جانانست

 

غزل ۴۰۸: آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست

 

غزل ۴۰۹: تا نلغزی که ز خون راه پس و پیش‌ترست

 

غزل ۴۱۰: دوش آمد بر من آنک شب افروز منست

 

غزل ۴۱۱: عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست

 

غزل ۴۱۲: آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست

 

غزل ۴۱۳: من نشستم ز طلب وین دل پیچان ننشست

 

غزل ۴۱۴: روز و شب خدمت تو بی‌سر و بی‌پا چه خوشست

 

غزل ۴۱۵: تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست

 

غزل ۴۱۶: مطرب و نوحه گر عاشق و شوریده خوش است

 

غزل ۴۱۷: من پری زاده‌ام و خواب ندانم که کجاست

 

غزل ۴۱۸: سر مپیچان و مجنبان که کنون نوبت توست

 

غزل ۴۱۹: بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت

 

غزل ۴۲۰: ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت

 

غزل ۴۲۱: ساقیا این می از انگور کدامین پشته‌ست

 

غزل ۴۲۲: ای که رویت چو گل و زلف تو چون شمشادست

 

غزل ۴۲۳: مگر این دم سر آن زلف پریشان شده است

 

غزل ۴۲۴: دلبری و بی‌دلی اسرار ماست

 

غزل ۴۲۵: عاشقان را جست و جو از خویش نیست

 

غزل ۴۲۶: غیر عشقت راه بین جستیم نیست

 

غزل ۴۲۷: در دل و جان خانه کردی عاقبت

 

غزل ۴۲۸: این چنین پابند جان میدان کیست

 

غزل ۴۲۹: عاشقی و بی‌وفایی کار ماست

 

غزل ۴۳۰: گم شدن در گم شدن دین منست

 

غزل ۴۳۱: عشوه دشمن بخوردی عاقبت

 

غزل ۴۳۲: این چنین پابند جان میدان کیست

 

غزل ۴۳۳: اندر این جمع شررها ز کجاست

 

غزل ۴۳۴: هم به بر این بت زیبا خوشکست

 

غزل ۴۳۵: هر که بالاست مر او را چه غمست

 

غزل ۴۳۶: گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت

 

غزل ۴۳۷: هر جور کز تو آید بر خود نهم غرامت

 

غزل ۴۳۸: هر دم سلام آرد کاین نامه از فلانست

 

غزل ۴۳۹: بگذشت روز با تو جانا به صد سعادت

 

غزل ۴۴۰: امروز شهر ما را صد رونق‌ست و جانست

 

غزل ۴۴۱: بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

 

غزل ۴۴۲: بر عاشقان فریضه بود جست و جوی دوست

 

غزل ۴۴۳: از دل به دل برادر گویند روزنیست

 

غزل ۴۴۴: ساقی بیار باده که ایام بس خوشست

 

غزل ۴۴۵: این طرفه آتشی که دمی برقرار نیست

 

غزل ۴۴۶: گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهده‌ست

 

غزل ۴۴۷: ای گل تو را اگر چه که رخسار نازکست

 

غزل ۴۴۸: امروز روز نوبت دیدار دلبرست

 

غزل ۴۴۹: جانا جمال روح بسی خوب و بافرست

 

غزل ۴۵۰: از بامداد روی تو دیدن حیات ماست

 

غزل ۴۵۱: پنهان مشو که روی تو بر ما مبارکست

 

غزل ۴۵۲: ساقی و سردهی ز لب یارم آرزوست

 

غزل ۴۵۳: بد دوش بی‌تو تیره شب و روشنی نداشت

 

غزل ۴۵۴: جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت

 

غزل ۴۵۵: آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست

 

غزل ۴۵۶: ما را کنار گیر تو را خود کنار نیست

 

غزل ۴۵۷: ای چنگ پرده‌های سپاهانم آرزوست

 

غزل ۴۵۸: امروز چرخ را ز مه ما تحیریست

 

غزل ۴۵۹: ای مرده‌ای که در تو ز جان هیچ بوی نیست

 

غزل ۴۶۰: عاشق آن قند تو جان شکرخای ماست

 

غزل ۴۶۱: شاه گشادست رو دیده شه بین که راست

 

غزل ۴۶۲: یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست

 

غزل ۴۶۳: هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست

 

غزل ۴۶۴: نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست

 

غزل ۴۶۵: کار ندارم جز این کارگه و کارم اوست

 

غزل ۴۶۶: باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست

 

غزل ۴۶۷: آنک چنان می‌رود ای عجب او جان کیست

 

غزل ۴۶۸: با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست

 

غزل ۴۶۹: ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست

 

غزل ۴۷۰: ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست

 

غزل ۴۷۱: پیش چنین ماه رو گیج شدن واجبست

 

غزل ۴۷۲: کالبد ما ز خواب کاهل و مشغول خاست

 

غزل ۴۷۳: هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست

 

غزل ۴۷۴: ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات

 

غزل ۴۷۵: بیا که عاشق ماهست وز اختران پیداست

 

غزل ۴۷۶: بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست

 

غزل ۴۷۷: ز آفتاب سعادت مرا شراباتست

 

غزل ۴۷۸: وجود من به کف یار جز که ساغر نیست

 

غزل ۴۷۹: ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست

 

غزل ۴۸۰: به حق آن که در این دل به جز ولای تو نیست

 

غزل ۴۸۱: چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست

 

غزل ۴۸۲: برات عاشق نو کن رسید روز برات

 

غزل ۴۸۳: هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست

 

غزل ۴۸۴: هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست

 

غزل ۴۸۵: سه روز شد که نگارین من دگرگونست

 

غزل ۴۸۶: به حق چشم خمار لطیف تابانت

 

غزل ۴۸۷: چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات

 

غزل ۴۸۸: در این سلام مرا با تو دار و گیر جداست

 

غزل ۴۸۹: اگر تو مست وصالی رخ تو ترش چراست

 

غزل ۴۹۰: مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست

 

غزل ۴۹۱: جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست

 

غزل ۴۹۲: ز دام چند بپرسی و دانه را چه شدست

 

غزل ۴۹۳: تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست

 

غزل ۴۹۴: به شاه نهانی رسیدی که نوشت

 

غزل ۴۹۵: اگر مر تو را صلح آهنگ نیست

 

غزل ۴۹۶: طرب ای بحر اصل آب حیات

 

غزل ۴۹۷: صوفیان آمدند از چپ و راست

 

غزل ۴۹۸: فعل نیکان محرض نیکیست

 

غزل ۴۹۹: عشق جز دولت و عنایت نیست

 

غزل ۵۰۰: قبله امروز جز شهنشه نیست

 

غزل ۵۰۱: امشب از چشم و مغز خواب گریخت

 

غزل ۵۰۲: اندرآ عیش بی‌تو شادان نیست

 

غزل ۵۰۳: بر شکرت جمع مگس‌ها چراست

 

غزل ۵۰۴: خیز که امروز جهان آن ماست

 

غزل ۵۰۵: پیشتر آ روی تو جز نور نیست

 

غزل ۵۰۶: کار من اینست که کاریم نیست

 

غزل ۵۰۷: کیست که او بنده رای تو نیست

 

غزل ۵۰۸: شیر خدا بند گسستن گرفت

 

غزل ۵۰۹: مرغ دلم باز پریدن گرفت

 

غزل ۵۱۰: باز به بط گفت که صحرا خوشست

 

غزل ۵۱۱: همچو گل سرخ برو دست دست

 

غزل ۵۱۲: صبر مرا آینه بیماریست

 

غزل ۵۱۳: کیست در این شهر که او مست نیست

 

غزل ۵۱۴: قصد سرم داری خنجر به مشت

 

غزل ۵۱۵: خانه دل باز کبوتر گرفت

 

غزل ۵۱۶: بازرسیدیم ز میخانه مست

 

غزل ۵۱۷: ای ز بگه خاسته سر مست مست

 

غزل ۵۱۸: نفسی بهوی الحبیب فارت

 

ج

غزل ۵۱۹: ای دل فرورو در غمش کالصبر مفتاح الفرج

 

ح

غزل ۵۲۰: ای مبارک ز تو صبوح و صباح

 

غزل ۵۲۱: یا راهبا انظر الی مصباح

 

خ

غزل ۵۲۲: ماه دیدم شد مرا سودای چرخ

 

د

غزل ۵۲۳: ای بی‌وفا جانی که او بر ذوالوفا عاشق نشد

 

غزل ۵۲۴: بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد

 

غزل ۵۲۵: بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد

 

غزل ۵۲۶: ای لولیان ای لولیان یک لولیی دیوانه شد

 

غزل ۵۲۷: گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند

 

غزل ۵۲۸: آن کیست آن آن کیست آن کو سینه را غمگین کند

 

غزل ۵۲۹: خامی سوی پالیز جان آمد که تا خربز خورد

 

غزل ۵۳۰: امروز خندانیم و خوش کان بخت خندان می‌رسد

 

غزل ۵۳۱: صوفی چرا هوشیار شد ساقی چرا بی‌کار شد

 

غزل ۵۳۲: مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند

 

غزل ۵۳۳: رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند

 

غزل ۵۳۴: رو آن ربابی را بگو مستان سلامت می‌کنند

 

غزل ۵۳۵: سودای تو در جوی جان چون آب حیوان می‌رود

 

غزل ۵۳۶: آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود

 

غزل ۵۳۷: کاری نداریم ای پدر جز خدمت ساقی خود

 

غزل ۵۳۸: گر آتش دل برزند بر مؤمن و کافر زند

 

غزل ۵۳۹: مستی سلامت می‌کند پنهان پیامت می‌کند

 

غزل ۵۴۰: مستی سلامت می‌کند پنهان پیامت می‌کند

 

غزل ۵۴۱: صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود

 

غزل ۵۴۲: بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد

 

غزل ۵۴۳: یار مرا می‌نهلد تا که بخارم سر خود

 

غزل ۵۴۴: ای که ز یک تابش تو کوه احد پاره شود

 

غزل ۵۴۵: بی تو به سر می نشود با دگری می‌نشود

 

غزل ۵۴۶: هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

 

غزل ۵۴۷: سجده کنم پیشکش آن قد و بالا چه شود

 

غزل ۵۴۸: چشم تو ناز می‌کند ناز جهان تو را رسد

 

غزل ۵۴۹: آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد

 

غزل ۵۵۰: پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات می‌رسد

 

غزل ۵۵۱: جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود

 

غزل ۵۵۲: چیست صلای چاشتگه خواجه به گور می‌رود

 

غزل ۵۵۳: بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود

 

غزل ۵۵۴: این رخ رنگ رنگ من هر نفسی چه می‌شود

 

غزل ۵۵۵: چونک جمال حسن تو اسب شکار زین کند

 

غزل ۵۵۶: جور و جفا و دوریی کان کنکار می‌کند

 

غزل ۵۵۷: دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود

 

غزل ۵۵۸: یار مرا چو اشتران باز مهار می‌کشد

 

غزل ۵۵۹: زهره عشق هر سحر بر در ما چه می‌کند

 

غزل ۵۶۰: عاشق دلبر مرا شرم و حیا چرا بود

 

غزل ۵۶۱: طوطی جان مست من از شکری چه می‌شود

 

غزل ۵۶۲: خیال ترک من هر شب صفات ذات من گردد

 

غزل ۵۶۳: دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

 

غزل ۵۶۴: همی‌بینیم ساقی را که گرد جام می‌گردد

 

غزل ۵۶۵: اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد

 

غزل ۵۶۶: بتی کو زهره و مه را همه شب شیوه آموزد

 

غزل ۵۶۷: نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد

 

غزل ۵۶۸: چو آمد روی مه رویم چه باشد جان که جان باشد

 

غزل ۵۶۹: بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد

 

غزل ۵۷۰: بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد

 

غزل ۵۷۱: بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار می‌ماند

 

غزل ۵۷۲: ورای پرده جانت دلا خلقان پنهانند

 

غزل ۵۷۳: برآمد بر شجر طوطی که تا خطبه شکر گوید

 

غزل ۵۷۴: مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد

 

غزل ۵۷۵: ایا سر کرده از جانم تو را خانه کجا باشد

 

غزل ۵۷۶: دل من چون صدف باشد خیال دوست در باشد

 

غزل ۵۷۷: چو برقی می‌جهد چیزی عجب آن دلستان باشد

 

غزل ۵۷۸: مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد

 

غزل ۵۷۹: دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد

 

غزل ۵۸۰: صلا یا ایها العشاق کان مه رو نگار آمد

 

غزل ۵۸۱: مه دی رفت و بهمن هم بیا که نوبهار آمد

 

غزل ۵۸۲: اگر خواب آیدم امشب سزای ریش خود بیند

 

غزل ۵۸۳: رسیدم در بیابانی که عشق از وی پدید آید

 

غزل ۵۸۴: یکی گولی همی‌خواهم که در دلبر نظر دارد

 

غزل ۵۸۵: مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد

 

غزل ۵۸۶: سعادت جو دگر باشد و عاشق خود دگر باشد

 

غزل ۵۸۷: صلا جان‌های مشتاقان که نک دلدار خوب آمد

 

غزل ۵۸۸: صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد

 

غزل ۵۸۹: شکایت‌ها همی‌کردی که بهمن برگ ریز آمد

 

غزل ۵۹۰: سر از بهر هوس باید چو خالی گشت سر چه بود

 

غزل ۵۹۱: چه بویست این چه بویست این مگر آن یار می‌آید

 

غزل ۵۹۲: اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند

 

غزل ۵۹۳: برون شو ای غم از سینه که لطف یار می‌آید

 

غزل ۵۹۴: امروز جمال تو سیمای دگر دارد

 

غزل ۵۹۵: آن را که درون دل عشق و طلبی باشد

 

غزل ۵۹۶: آن مه که ز پیدایی در چشم نمی‌آید

 

غزل ۵۹۷: امروز جمال تو بر دیده مبارک باد

 

غزل ۵۹۸: یاران سحر خیزان تا صبح کی دریابد

 

غزل ۵۹۹: امشب عجبست ای جان گر خواب رهی یابد

 

غزل ۶۰۰: جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد

 

غزل ۶۰۱: آن عشق که از پاکی از روح حشم دارد

 

غزل ۶۰۲: آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد

 

غزل ۶۰۳: گویند به بلا ساقون ترکی دو کمان دارد

 

غزل ۶۰۴: هرک آتش من دارد او خرقه ز من دارد

 

غزل ۶۰۵: ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد

 

غزل ۶۰۶: با تلخی معزولی میری بنمی ارزد

 

غزل ۶۰۷: ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد

 

غزل ۶۰۸: ایمان بر کفر تو ای شاه چه کس باشد

 

غزل ۶۰۹: در خانه غم بودن از همت دون باشد

 

غزل ۶۱۰: نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد

 

غزل ۶۱۱: ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد

 

غزل ۶۱۲: بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد

 

غزل ۶۱۳: ای خواجه بازرگان از مصر شکر آمد

 

غزل ۶۱۴: آن بنده آواره بازآمد و بازآمد

 

غزل ۶۱۵: خواب از پی آن آید تا عقل تو بستاند

 

غزل ۶۱۶: چونی و چه باشد چون تا قدر تو را داند

 

غزل ۶۱۷: چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند

 

غزل ۶۱۸: چون جغد بود اصلش کی صورت باز آید

 

غزل ۶۱۹: آن صبح سعادت‌ها چون نورفشان آید

 

غزل ۶۲۰: از سرو مرا بوی بالای تو می‌آید

 

غزل ۶۲۱: در تابش خورشیدش رقصم به چه می‌باید

 

غزل ۶۲۲: جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید

 

غزل ۶۲۳: عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد

 

غزل ۶۲۴: هر ذره که بر بالا می‌نوشد و پا کوبد

 

غزل ۶۲۵: گر ماه شب افروزان روپوش روا دارد

 

غزل ۶۲۶: هر کآتش من دارد او خرقه ز من دارد

 

غزل ۶۲۷: عاشق به سوی عاشق زنجیر همی‌درد

 

غزل ۶۲۸: ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد

 

غزل ۶۲۹: عاشق چو منی باید می‌سوزد و می‌سازد

 

غزل ۶۳۰: گر دیو و پری حارس باتیغ و سپر باشد

 

غزل ۶۳۱: نومید مشو جانا کاومید پدید آمد

 

غزل ۶۳۲: عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد

 

غزل ۶۳۳: شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمد

 

غزل ۶۳۴: نک ماه رجب آمد تا ماه عجب بیند

 

غزل ۶۳۵: مستان می ما را هم ساقی ما باید

 

غزل ۶۳۶: بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید

 

غزل ۶۳۷: برانید برانید که تا بازنمانید

 

غزل ۶۳۸: ملولان همه رفتند در خانه ببندید

 

غزل ۶۳۹: آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد

 

غزل ۶۴۰: تا باد سعادت ز محمد خبر افکند

 

غزل ۶۴۱: در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد

 

غزل ۶۴۲: در خانه نشسته بت عیار که دارد

 

غزل ۶۴۳: در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد

 

غزل ۶۴۴: تا نقش تو در سینه ما خانه نشین شد

 

غزل ۶۴۵: بار دگر آن آب به دولاب درآمد

 

غزل ۶۴۶: بار دگر آن مست به بازار درآمد

 

غزل ۶۴۷: تدبیر کند بنده و تقدیر نداند

 

غزل ۶۴۸: ای قوم به حج رفته کجایید کجایید

 

غزل ۶۴۹: بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد

 

غزل ۶۵۰: آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد

 

غزل ۶۵۱: مهتاب برآمد کلک از گور برآمد

 

غزل ۶۵۲: تدبیر کند بنده و تقدیر نداند

 

غزل ۶۵۳: چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید

 

غزل ۶۵۴: هر نکته که از زهر اجل تلختر آید

 

غزل ۶۵۵: از بهر خدا عشق دگر یار مدارید

 

غزل ۶۵۶: مرغان که کنون از قفس خویش جدایید

 

غزل ۶۵۷: گر یک سر موی از رخ تو روی نماید

 

غزل ۶۵۸: بگو دل را که گرد غم نگردد

 

غزل ۶۵۹: دلم امروز خوی یار دارد

 

غزل ۶۶۰: نثرنا فی ربیع الوصل بالورد

 

غزل ۶۶۱: بیا ای زیرک و بر گول می‌خند

 

غزل ۶۶۲: اگر عالم همه پرخار باشد

 

غزل ۶۶۳: تویی نقشی که جان‌ها برنتابد

 

غزل ۶۶۴: دلی دارم که گرد غم نگردد

 

غزل ۶۶۵: خنک جانی که او یاری پسندد

 

غزل ۶۶۶: چمن جز عشق تو کاری ندارد

 

غزل ۶۶۷: سماع صوفیان می درنگیرد

 

غزل ۶۶۸: رجب بیرون شد و شعبان درآمد

 

غزل ۶۶۹: چو شب شد جملگان در خواب رفتند

 

غزل ۶۷۰: پریر آن چهره یارم چه خوش بود

 

غزل ۶۷۱: دلم را ناله سرنای باید

 

غزل ۶۷۲: بگویم خفیه تا خواجه نرنجد

 

غزل ۶۷۳: کسی کز غمزه‌ای صد عقل بندد

 

غزل ۶۷۴: چنان کز غم دل دانا گریزد

 

غزل ۶۷۵: هر آن دل‌ها که بی‌تو شاد باشد

 

غزل ۶۷۶: سگ ار چه بی‌فغان و شر نباشد

 

غزل ۶۷۷: عجب آن دلبر زیبا کجا شد

 

غزل ۶۷۸: به صورت یار من چون خشمگین شد

 

غزل ۶۷۹: چو دیوم عاشق آن یک پری شد

 

غزل ۶۸۰: نگارا مردگان از جان چه دانند

 

غزل ۶۸۱: کسی که غیر این سوداش نبود

 

غزل ۶۸۲: یکی لحظه از او دوری نباید

 

غزل ۶۸۳: ز خاک من اگر گندم برآید

 

غزل ۶۸۴: ز رویت دسته گل می‌توان کرد

 

غزل ۶۸۵: دل با دل دوست در حنین باشد

 

غزل ۶۸۶: ای مطرب جان چو دف به دست آمد

 

غزل ۶۸۷: کی باشد کاین قفس چمن گردد

 

غزل ۶۸۸: روی تو به رنگریز کان ماند

 

غزل ۶۸۹: دوش از بت من جهان چه می‌شد

 

غزل ۶۹۰: ای عشق که جمله از تو شادند

 

غزل ۶۹۱: هر چند که بلبلان گزینند

 

غزل ۶۹۲: رفتیم بقیه را بقا باد

 

غزل ۶۹۳: جانی که ز نور مصطفی زاد

 

غزل ۶۹۴: آن کز دهن تو رنگ دارد

 

غزل ۶۹۵: این قافله بار ما ندارد

 

غزل ۶۹۶: بیچاره کسی که زر ندارد

 

غزل ۶۹۷: دل بی‌لطف تو جان ندارد

 

غزل ۶۹۸: آن کس که ز تو نشان ندارد

 

غزل ۶۹۹: بیچاره کسی که می ندارد

 

غزل ۷۰۰: آن خواجه خوش لقا چه دارد

 

غزل ۷۰۱: آن خواجه خوش لقا چه دارد

 

غزل ۷۰۲: پرکندگی از نفاق خیزد

 

غزل ۷۰۳: آن کس که ز جان خود نترسد

 

غزل ۷۰۴: آن جا که چو تو نگار باشد

 

غزل ۷۰۵: ای کز تو همه جفا وفا شد

 

غزل ۷۰۶: روزم به عیادت شب آمد

 

غزل ۷۰۷: آن یوسف خوش عذار آمد

 

غزل ۷۰۸: برخیز که ساقی اندرآمد

 

غزل ۷۰۹: جان از سفر دراز آمد

 

غزل ۷۱۰: آن شعله نور می‌خرامد

 

غزل ۷۱۱: امروز نگار ما نیامد

 

غزل ۷۱۲: خوش باش که هر که راز داند

 

غزل ۷۱۳: ساقی زان می که می‌چریدند

 

غزل ۷۱۴: اول نظر ار چه سرسری بود

 

غزل ۷۱۵: اول نظر ار چه سرسری بود

 

غزل ۷۱۶: دیر آمده‌ای سفر مکن زود

 

غزل ۷۱۷: آن کس که به بندگیت آید

 

غزل ۷۱۸: آخر گهر وفا ببارید

 

غزل ۷۱۹: ای اهل صبوح در چه کارید

 

غزل ۷۲۰: از بهر چه در غم و زحیرید

 

غزل ۷۲۱: هر سینه که سیمبر ندارد

 

غزل ۷۲۲: ما مست شدیم و دل جدا شد

 

غزل ۷۲۳: ساقی برخیز کان مه آمد

 

غزل ۷۲۴: گرمابه دهر جان فزا بود

 

غزل ۷۲۵: کس با چو تو یار راز گوید

 

غزل ۷۲۶: شب رفت حریفکان کجایید

 

غزل ۷۲۷: از دلبر ما نشان کی دارد

 

غزل ۷۲۸: دشمن خویشیم و یار آنک ما را می‌کشد

 

غزل ۷۲۹: اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند

 

غزل ۷۳۰: اینک آن مرغان که ایشان بیضه‌ها زرین کنند

 

غزل ۷۳۱: پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود

 

غزل ۷۳۲: دی میان عاشقان ساقی و مطرب میر بود

 

غزل ۷۳۳: ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد

 

غزل ۷۳۴: مطربا این پرده زن کز رهزنان فریاد و داد

 

غزل ۷۳۵: دوش آمد پیل ما را باز هندستان به یاد

 

غزل ۷۳۶: گر یکی شاخی شکستم من ز گلزاری چه شد

 

غزل ۷۳۷: نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد

 

غزل ۷۳۸: مطربم سرمست شد انگشت بر رق می‌زند

 

غزل ۷۳۹: قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند

 

غزل ۷۴۰: مشک و عنبر گر ز مشک زلف یارم بو کند

 

غزل ۷۴۱: پنج در چه فایده چون هجر را شش تو کند

 

غزل ۷۴۲: عشق عاشق را ز غیرت نیک دشمن رو کند

 

غزل ۷۴۳: آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود

 

غزل ۷۴۴: رو ترش کردی مگر دی باده‌ات گیرا نبود

 

غزل ۷۴۵: آمدم تا رو نهم بر خاک پای یار خود

 

غزل ۷۴۶: برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید

 

غزل ۷۴۷: ای طربناکان ز مطرب التماس می‌کنید

 

غزل ۷۴۸: فخر جمله ساقیانی ساغرت در کار باد

 

غزل ۷۴۹: مست آمد دلبرم تا دل برد از بامداد

 

غزل ۷۵۰: شاد شد جانم که چشمت وعده احسان نهاد

 

غزل ۷۵۱: هر زمان کز غیب عشق یار ما خنجر کشد

 

غزل ۷۵۲: هم دلم ره می‌نماید هم دلم ره می‌زند

 

غزل ۷۵۳: هم لبان می‌فروشت باده را ارزان کند

 

غزل ۷۵۴: می‌خرامد آفتاب خوبرویان ره کنید

 

غزل ۷۵۵: شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود

 

غزل ۷۵۶: علتی باشد که آن اندر بهاران بد شود

 

غزل ۷۵۷: وصف آن مخدوم می‌کن گر چه می‌رنجد حسود

 

غزل ۷۵۸: دل من کار تو دارد گل و گلنار تو دارد

 

غزل ۷۵۹: دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد

 

غزل ۷۶۰: خنک آن کس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد

 

غزل ۷۶۱: چو سحرگاه ز گلشن مه عیار برآمد

 

غزل ۷۶۲: بدرد مرده کفن را به سر گور برآید

 

غزل ۷۶۳: خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد

 

غزل ۷۶۴: مشو ای دل تو دگرگون که دل یار بداند

 

غزل ۷۶۵: هله نومید نباشی که تو را یار براند

 

غزل ۷۶۶: خضری که عمر ز آبت بکشد دراز گردد

 

غزل ۷۶۷: صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد

 

غزل ۷۶۸: چمنی که جمله گل‌ها به پناه او گریزد

 

غزل ۷۶۹: چه توقفست زین پس همه کاروان روان شد

 

غزل ۷۷۰: همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد

 

غزل ۷۷۱: هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند

 

غزل ۷۷۲: صنما سپاه عشقت به حصار دل درآمد

 

غزل ۷۷۳: سحری چو شاه خوبان به وثاق ما درآمد

 

غزل ۷۷۴: به میان دل خیال مه دلگشا درآمد

 

غزل ۷۷۵: هله هش دار که در شهر دو سه طرارند

 

غزل ۷۷۶: عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند

 

غزل ۷۷۷: ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند

 

غزل ۷۷۸: از دلم صورت آن خوب ختن می‌نرود

 

غزل ۷۷۹: همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد

 

غزل ۷۸۰: بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد

 

غزل ۷۸۱: در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد

 

غزل ۷۸۲: خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد

 

غزل ۷۸۳: ای دریغا که حریفان همه سر بنهادند

 

غزل ۷۸۴: عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند

 

غزل ۷۸۵: ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند

 

غزل ۷۸۶: آنک عکس رخ او راه ثریا بزند

 

غزل ۷۸۷: آنچ روی تو کند نور رخ خور نکند

 

غزل ۷۸۸: آه کان طوطی دل بی‌شکرستان چه کند

 

غزل ۷۸۹: از دلم صورت آن خوب ختن می‌نرود

 

غزل ۷۹۰: واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود

 

غزل ۷۹۱: این کبوتربچه هم عزم هوا کرد و پرید

 

غزل ۷۹۲: هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد

 

غزل ۷۹۳: هست مستی که مرا جانب میخانه برد

 

غزل ۷۹۴: هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد

 

غزل ۷۹۵: وقت آن شد که ز خورشید ضیایی برسد

 

غزل ۷۹۶: وای آن دل که بدو از تو نشانی نرسد

 

غزل ۷۹۷: ز اول روز که مخموری مستان باشد

 

غزل ۷۹۸: ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود

 

غزل ۷۹۹: سفره کهنه کجا درخور نان تو بود

 

غزل ۸۰۰: گر نخسبی ز تواضع شبکی جان چه شود

 

غزل ۸۰۱: عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید

 

غزل ۸۰۲: می‌رسد یوسف مصری همه اقرار دهید

 

غزل ۸۰۳: بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد

 

غزل ۸۰۴: صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند

 

غزل ۸۰۵: یا رب این بوی که امروز به ما می‌آید

 

غزل ۸۰۶: یا رب این بوی خوش از روضه جان می‌آید

 

غزل ۸۰۷: لحظه‌ای قصه کنان قصه تبریز کنید

 

غزل ۸۰۸: عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند

 

غزل ۸۰۹: طرفه گرمابه بانی کو ز خلوت برآید

 

غزل ۸۱۰: باز شیری با شکر آمیختند

 

غزل ۸۱۱: آن شکرپاسخ نباتم می‌دهد

 

غزل ۸۱۲: خنب‌های لایزالی جوش باد

 

غزل ۸۱۳: موشکی صندوق را سوراخ کرد

 

غزل ۸۱۴: بار دیگر یار ما هنباز کرد

 

غزل ۸۱۵: شهر پر شد لولیان عقل دزد

 

غزل ۸۱۶: خلق می‌جنبند مانا روز شد

 

غزل ۸۱۷: چون مرا جمعی خریدار آمدند

 

غزل ۸۱۸: ساقیان سرمست در کار آمدند

 

غزل ۸۱۹: اندک اندک جمع مستان می‌رسند

 

غزل ۸۲۰: هر چه آن خسرو کند شیرین کند

 

غزل ۸۲۱: خنده از لطفت حکایت می‌کند

 

غزل ۸۲۲: عشق اکنون مهربانی می‌کند

 

غزل ۸۲۳: عمر بر اومید فردا می‌رود

 

غزل ۸۲۴: عاشقان پیدا و دلبر ناپدید

 

غزل ۸۲۵: برنشین ای عزم و منشین ای امید

 

غزل ۸۲۶: ای خدا از عاشقان خشنود باد

 

غزل ۸۲۷: نه فلک مر عاشقان را بنده باد

 

غزل ۸۲۸: هر که را اسرار عشق اظهار شد

 

غزل ۸۲۹: هر چه دلبر کرد ناخوش چون بود

 

غزل ۸۳۰: صاف جان‌ها سوی گردون می‌رود

 

غزل ۸۳۱: هر زمان لطفت همی در پی رسد

 

غزل ۸۳۲: شب شد و هنگام خلوتگاه شد

 

غزل ۸۳۳: مرگ ما هست عروسی ابد

 

غزل ۸۳۴: از دل رفته نشان می‌آید

 

غزل ۸۳۵: گل خندان که نخندد چه کند

 

غزل ۸۳۶: گر نخسپی شبکی جان چه شود

 

غزل ۸۳۷: هر کجا بوی خدا می‌آید

 

غزل ۸۳۸: گر نخسپی شبکی جان چه شود

 

غزل ۸۳۹: خشمین بر آن کسی شو کز وی گزیر باشد

 

غزل ۸۴۰: بعد از سماع گویی کان شورها کجا شد

 

غزل ۸۴۱: باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد

 

غزل ۸۴۲: آن ماه کو ز خوبی بر جمله می‌دواند

 

غزل ۸۴۳: در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید

 

غزل ۸۴۴: گر ساعتی ببری ز اندیشه‌ها چه باشد

 

غزل ۸۴۵: مرغی که ناگهانی در دام ما درآمد

 

غزل ۸۴۶: بیمار رنج صفرا ذوق شکر نداند

 

غزل ۸۴۷: پیمانه ایست این جان پیمانه این چه داند

 

غزل ۸۴۸: از چشم پرخمارت دل را قرار ماند

 

غزل ۸۴۹: ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند

 

غزل ۸۵۰: یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند

 

غزل ۸۵۱: ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید

 

غزل ۸۵۲: جز لطف و جز حلاوت خود از شکر چه آید

 

غزل ۸۵۳: مر بحر را ز ماهی دایم گزیر باشد

 

غزل ۸۵۴: گفتم مکن چنین‌ها ای جان چنین نباشد

 

غزل ۸۵۵: عید آمد و خوش آمد دلدار دلکش آمد

 

غزل ۸۵۶: برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد

 

غزل ۸۵۷: گفتی که در چه کاری با تو چه کار ماند

 

غزل ۸۵۸: وقتی خوشست ما را لابد نبید باید

 

غزل ۸۵۹: نی دیده هر دلی را دیدار می‌نماید

 

غزل ۸۶۰: ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد

 

غزل ۸۶۱: لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد

 

غزل ۸۶۲: قومی که بر براق بصیرت سفر کنند

 

غزل ۸۶۳: آتش پریر گفت نهانی به گوش دود

 

غزل ۸۶۴: بلبل نگر که جانب گلزار می‌رود

 

غزل ۸۶۵: جانا بیار باده که ایام می‌رود

 

غزل ۸۶۶: چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد

 

غزل ۸۶۷: چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد

 

غزل ۸۶۸: به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد

 

غزل ۸۶۹: خیاط روزگار به بالای هیچ مرد

 

غزل ۸۷۰: چشمم همی‌پرد مگر آن یار می‌رسد

 

غزل ۸۷۱: آمد بهار خرم و رحمت نثار شد

 

غزل ۸۷۲: این عشق جمله عاقل و بیدار می‌کشد

 

غزل ۸۷۳: خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود

 

غزل ۸۷۴: امروز مرده بین که چه سان زنده می‌شود

 

غزل ۸۷۵: گر عید وصل تست منم خود غلام عید

 

غزل ۸۷۶: تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید

 

غزل ۸۷۷: امسال بلبلان چه خبرها همی‌دهند

 

غزل ۸۷۸: صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد

 

غزل ۸۷۹: صبح آمد و صحیفه مصقول برکشید

 

غزل ۸۸۰: صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد

 

غزل ۸۸۱: آه که بار دگر آتش در من فتاد

 

غزل ۸۸۲: جامه سیه کرد کفر نور محمد رسید

 

غزل ۸۸۳: جان من و جان تو بود یکی ز اتحاد

 

غزل ۸۸۴: پرده دل می‌زند زهره هم از بامداد

 

غزل ۸۸۵: بار دگر آمدیم تا شود اقبال شاد

 

غزل ۸۸۶: از رسن زلف تو خلق به جان آمدند

 

غزل ۸۸۷: روبهکی دنبه برد شیر مگر خفته بود

 

غزل ۸۸۸: زهره من بر فلک شکل دگر می‌رود

 

غزل ۸۸۹: روی تو چون روی مار خوی تو زهر قدید

 

غزل ۸۹۰: صبحدمی همچو صبح پرده ظلمت درید

 

غزل ۸۹۱: دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید

 

غزل ۸۹۲: آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید

 

غزل ۸۹۳: نیک بدست آنک او شد تلف نیک و بد

 

غزل ۸۹۴: نعره آن بلبلان از سوی بستان رسید

 

غزل ۸۹۵: وسوسه تن گذشت غلغله جان رسید

 

غزل ۸۹۶: غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند

 

غزل ۸۹۷: شرح دهم من که شب از چه سیه دل بود

 

غزل ۸۹۸: بانگ زدم من که دل مست کجا می‌رود

 

غزل ۸۹۹: یار مرا عارض و عذار نه این بود

 

غزل ۹۰۰: بگیر دامن لطفش که ناگهان بگریزد

 

غزل ۹۰۱: اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد

 

غزل ۹۰۲: ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد

 

غزل ۹۰۳: اگر مرا تو نخواهی دلم تو را نگذارد

 

غزل ۹۰۴: ز باد حضرت قدسی بنفشه زار چه می‌شد

 

غزل ۹۰۵: شدم ز عشق به جایی که عشق نیز نداند

 

غزل ۹۰۶: گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد

 

غزل ۹۰۷: مده به دست فراقت دل مرا که نشاید

 

غزل ۹۰۸: چو درد گیرد دندان تو عدو گردد

 

غزل ۹۰۹: چه پادشاست که از خاک پادشا سازد

 

غزل ۹۱۰: بر آستانه اسرار آسمان نرسد

 

غزل ۹۱۱: به روز مرگ چو تابوت من روان باشد

 

غزل ۹۱۲: نگفتمت مرو آن جا که مبتلات کنند

 

غزل ۹۱۳: بگو به گوش کسانی که نور چشم منند

 

غزل ۹۱۴: ز بانگ پست تو ای دل بلند گشت وجود

 

غزل ۹۱۵: بیا که ساقی عشق شراب باره رسید

 

غزل ۹۱۶: درخت و برگ برآید ز خاک این گوید

 

غزل ۹۱۷: به یارکان صفا جز می صفا مدهید

 

غزل ۹۱۸: چو کارزار کند شاه روم با شمشاد

 

غزل ۹۱۹: ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد

 

غزل ۹۲۰: کسی که عاشق آن رونق چمن باشد

 

غزل ۹۲۱: سخن که خیزد از جان ز جان حجاب کند

 

غزل ۹۲۲: چو عشق را هوس بوسه و کنار بود

 

غزل ۹۲۳: رسید ساقی جان ما خمار خواب آلود

 

غزل ۹۲۴: به روح‌های مقدس ز من سلام برید

 

غزل ۹۲۵: دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید

 

غزل ۹۲۶: حبیب کعبه جانست اگر نمی‌دانید

 

غزل ۹۲۷: به باغ بلبل از این پس حدیث ما گوید

 

غزل ۹۲۸: هزار جان مقدس فدای روی تو باد

 

غزل ۹۲۹: ز عشق آن رخ خوب تو ای اصول مراد

 

غزل ۹۳۰: سپاس و شکر خدا را که بندها بگشاد

 

غزل ۹۳۱: مها به دل نظری کن که دل تو را دارد

 

غزل ۹۳۲: مها به دل نظری کن که دل تو را دارد

 

غزل ۹۳۳: میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

 

غزل ۹۳۴: میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

 

غزل ۹۳۵: مکن مکن که پشیمان شوی و بد باشد

 

غزل ۹۳۶: مرا عقیق تو باید شکر چه سود کند

 

غزل ۹۳۷: فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند

 

غزل ۹۳۸: سخن به نزد سخندان بزرگوار بود

 

غزل ۹۳۹: به پیش تو چه زند جان و جان کدام بود

 

غزل ۹۴۰: ربود عشق تو تسبیح و داد بیت و سرود

 

غزل ۹۴۱: ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود

 

غزل ۹۴۲: اگر مرا تو نخواهی دلم تو را خواهد

 

غزل ۹۴۳: نماز شام چو خورشید در غروب آید

 

غزل ۹۴۴: به باغ بلبل از این پس نوای ما گوید

 

غزل ۹۴۵: ندا رسید به جان‌ها که چند می‌پایید

 

غزل ۹۴۶: میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

 

غزل ۹۴۷: مخسب شب که شبی صد هزار جان ارزد

 

غزل ۹۴۸: کسی خراب خرابات و مست می‌باشد

 

غزل ۹۴۹: مرا وصال تو باید صبا چه سود کند

 

غزل ۹۵۰: سپاس آن عدمی را که هست ما بربود

 

غزل ۹۵۱: هر آن نوی که رسد سوی تو قدید شود

 

غزل ۹۵۲: ز شمس دین طرب نوبهار بازآید

 

غزل ۹۵۳: سپیده دم بدمید و سپیده می‌ساید

 

غزل ۹۵۴: فزود آتش من آب را خبر ببرید

 

غزل ۹۵۵: سلام بر تو که سین سلام بر تو رسید

 

غزل ۹۵۶: ز جان سوخته‌ام خلق را حذار کنید

 

غزل ۹۵۷: هزار جان مقدس فدای روی تو باد

 

غزل ۹۵۸: کدام لب که از او بوی جان نمی‌آید

 

غزل ۹۵۹: اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد

 

غزل ۹۶۰: به حارسان نکوروی من خطاب کنید

 

غزل ۹۶۱: جهان را بدیدم وفایی ندارد

 

غزل ۹۶۲: سحر این دل من ز سودا چه می‌شد

 

غزل ۹۶۳: دل من که باشد که تو را نباشد

 

غزل ۹۶۴: گفتم که ای جان خود جان چه باشد

 

غزل ۹۶۵: دل گردون خلل کند چو مه تو نهان شود

 

غزل ۹۶۶: دیده خون گشت و خون نمی‌خسبد

 

غزل ۹۶۷: رسم نو بین که شهریار نهاد

 

غزل ۹۶۸: سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد

 

غزل ۹۶۹: سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد

 

غزل ۹۷۰: دیده‌ها شب فراز باید کرد

 

غزل ۹۷۱: عشق تو مست و کف زنانم کرد

 

غزل ۹۷۲: عاشقانی که باخبر میرند

 

غزل ۹۷۳: صوفیان در دمی دو عید کنند

 

غزل ۹۷۴: گر تو را بخت یار خواهد بود

 

غزل ۹۷۵: آتش افکند در جهان جمشید

 

غزل ۹۷۶: خسروانی که فتنه‌ای چینید

 

غزل ۹۷۷: عید بر عاشقان مبارک باد

 

غزل ۹۷۸: زندگانی صدر عالی باد

 

غزل ۹۷۹: شاهدی بین که در زمانه بزاد

 

غزل ۹۸۰: مادر عشق طفل عاشق را

 

غزل ۹۸۱: شعر من نان مصر را ماند

 

غزل ۹۸۲: یوسف آخرزمان خرامان شد

 

غزل ۹۸۳: هر کی در ذوق عشق دنگ آمد

 

غزل ۹۸۴: هین که هنگام صابران آمد

 

غزل ۹۸۵: هر که بهر تو انتظار کند

 

غزل ۹۸۶: عشق را جان بی‌قرار بود

 

غزل ۹۸۷: هر که را ذوق دین پدید آید

 

غزل ۹۸۸: بوی دلدار ما نمی‌آید

 

غزل ۹۸۹: صبر با عشق بس نمی‌آید

 

غزل ۹۹۰: من بسازم ولیک کی شاید

 

غزل ۹۹۱: عشق جانان مرا ز جان ببرید

 

غزل ۹۹۲: خسروانی که فتنه‌ای چینید

 

غزل ۹۹۳: زان ازلی نور که پرورده‌اند

 

غزل ۹۹۴: دوست همان به که بلاکش بود

 

غزل ۹۹۵: دیدن روی تو هم از بامداد

 

غزل ۹۹۶: گفت کسی خواجه سنایی بمرد

 

غزل ۹۹۷: پیرهن یوسف و بو می‌رسد

 

غزل ۹۹۸: آتش عشق تو قلاووز شد

 

غزل ۹۹۹: از سوی دل لشکر جان آمدند

 

غزل ۱۰۰۰: آنچ گل سرخ قبا می‌کند

 

غزل ۱۰۰۱: آه در آن شمع منور چه بود

 

غزل ۱۰۰۲: چونک کمند تو دلم را کشید

 

غزل ۱۰۰۳: شاخ گلی باغ ز تو سبز و شاد

 

غزل ۱۰۰۴: دوش دل عربده گر با کی بود

 

غزل ۱۰۰۵: هر که ز عشاق گریزان شود

 

غزل ۱۰۰۶: عشق مرا بر همگان برگزید

 

غزل ۱۰۰۷: گفت کسی خواجه سنایی بمرد

 

غزل ۱۰۰۸: یا من نعماه غیر معدود

 

غزل ۱۰۰۹: طارت الکتب الکرام من کرام یا عباد

 

غزل ۱۰۱۰: من رای درا تلالا نوره وسط الفؤاد

 

غزل ۱۰۱۱: میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید

 

غزل ۱۰۱۲: یا شبه الطیف لی انت قریب بعید

 

غزل ۱۰۱۳: اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود

 

غزل ۱۰۱۴: حکم البین بموتی و عمد

 

ر

غزل ۱۰۱۵: ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر

 

غزل ۱۰۱۶: انا فتحنا عینکم فاستبصروا الغیب البصر

 

غزل ۱۰۱۷: آمد ترش رویی دگر یا زمهریر است او مگر

 

غزل ۱۰۱۸: رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر

 

غزل ۱۰۱۹: ما را خدا از بهر چه آورد بهر شور و شر

 

غزل ۱۰۲۰: ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر

 

غزل ۱۰۲۱: گرم درآ و دم مده باده بیار و غم ببر

 

غزل ۱۰۲۲: دی سحری بر گذری گفت مرا یار

 

غزل ۱۰۲۳: اگر باده خوری باری ز دست دلبر ما خور

 

غزل ۱۰۲۴: مرا همچون پدر بنگر نه همچون شوهر مادر

 

غزل ۱۰۲۵: مرا آن اصل بیداری دگرباره به خواب اندر

 

غزل ۱۰۲۶: گر چه نه به دریاییم دانه گهریم آخر

 

غزل ۱۰۲۷: یغمابک ترکستان بر زنگ بزد لشکر

 

غزل ۱۰۲۸: ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر

 

غزل ۱۰۲۹: جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر

 

غزل ۱۰۳۰: نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر

 

غزل ۱۰۳۱: جان من و جان تو بستست به همدیگر

 

غزل ۱۰۳۲: تا چند زنی بر من ز انکار تو خار آخر

 

غزل ۱۰۳۳: ای دیده مرا بر در واپس بکشیده سر

 

غزل ۱۰۳۴: مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار

 

غزل ۱۰۳۵: ای عاشق بیچاره شده زار به زر بر

 

غزل ۱۰۳۶: ای رخت فکنده تو بر اومید و حذر بر

 

غزل ۱۰۳۷: گیرم که بود میر تو را زر به خروار

 

غزل ۱۰۳۸: به حسن تو نباشد یار دیگر

 

غزل ۱۰۳۹: بگرد فتنه می‌گردی دگربار

 

غزل ۱۰۴۰: جفا از سر گرفتی یاد می‌دار

 

غزل ۱۰۴۱: مرا یارا چنین بی‌یار مگذار

 

غزل ۱۰۴۲: منم از جان خود بیزار بیزار

 

غزل ۱۰۴۳: مرا اقبال خندانید آخر

 

غزل ۱۰۴۴: به ساقی درنگر در مست منگر

 

غزل ۱۰۴۵: بگردان ساقیا آن جام دیگر

 

غزل ۱۰۴۶: نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر

 

غزل ۱۰۴۷: در این سرما و باران یار خوشتر

 

غزل ۱۰۴۸: خداوند خداوندان اسرار

 

غزل ۱۰۴۹: صد بار بگفتمت نگهدار

 

غزل ۱۰۵۰: کی باشد اختری در اقطار

 

غزل ۱۰۵۱: شب گشت ولیک پیش اغیار

 

غزل ۱۰۵۲: نوریست میان شعر احمر

 

غزل ۱۰۵۳: نزدیک توام مرا مبین دور

 

غزل ۱۰۵۴: ای یار شگرف در همه کار

 

غزل ۱۰۵۵: انجیرفروش را چه بهتر

 

غزل ۱۰۵۶: انجیرفروش را چه بهتر

 

غزل ۱۰۵۷: دارد درویش نوش دیگر

 

غزل ۱۰۵۸: آخر کی شود از آن لقا سیر

 

غزل ۱۰۵۹: گفتی که زیان کنی زیان گیر

 

غزل ۱۰۶۰: عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار

 

غزل ۱۰۶۱: عرض لشکر می‌دهد مر عاشقان را عشق یار

 

غزل ۱۰۶۲: چون نبینم من جمالت صد جهان خود دیده گیر

 

غزل ۱۰۶۳: عزم رفتن کرده‌ای چون عمر شیرین یاد دار

 

غزل ۱۰۶۴: مطربا در پیش شاهان چون شدستی پرده دار

 

غزل ۱۰۶۵: یا ربا این لطف‌ها را از لبش پاینده دار

 

غزل ۱۰۶۶: مرحبا ای جان باقی پادشاه کامیار

 

غزل ۱۰۶۷: سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر

 

غزل ۱۰۶۸: نیشکر باید که بندد پیش آن لب‌ها کمر

 

غزل ۱۰۶۹: در سماع عاشقان زد فر و تابش بر اثیر

 

غزل ۱۰۷۰: گر به خلوت دیدمی او را به جایی سیر سیر

 

غزل ۱۰۷۱: معده را پر کرده‌ای دوش از خمیر و از فطیر

 

غزل ۱۰۷۲: گر خورد آن شیر عشقت خون ما را خورده گیر

 

غزل ۱۰۷۳: خوی بد دارم ملولم تو مرا معذور دار

 

غزل ۱۰۷۴: گرم در گفتار آمد آن صنم این الفرار

 

غزل ۱۰۷۵: آینه چینی تو را با زنگی اعشی چه کار

 

غزل ۱۰۷۶: لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار

 

غزل ۱۰۷۷: از کنار خویش یابم هر دمی من بوی یار

 

غزل ۱۰۷۸: شادیی کان از جهان اندر دلت آید مخر

 

غزل ۱۰۷۹: بهر شهوت جان خود را می‌دهی همچون ستور

 

غزل ۱۰۸۰: ساقیا هستند خلقان از می ما دور دور

 

غزل ۱۰۸۱: ای صبا حالی ز خد و خال شمس الدین بیار

 

غزل ۱۰۸۲: عقل بند ره روان و عاشقانست ای پسر

 

غزل ۱۰۸۳: هله زیرک هله زیرک هله زیرک زوتر

 

غزل ۱۰۸۴: مه روزه اندرآمد هله ای بت چو شکر

 

غزل ۱۰۸۵: همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر

 

غزل ۱۰۸۶: هله زیرک هله زیرک هله زیرک هله زوتر

 

غزل ۱۰۸۷: بده آن باده به ما باده به ما اولیتر

 

غزل ۱۰۸۸: سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر

 

غزل ۱۰۸۹: هین که آمد به سر کوی تو مجنون دگر

 

غزل ۱۰۹۰: صنما این چه گمانست فرودست حقیر

 

غزل ۱۰۹۱: نه که مهمان غریبم تو مرا یار مگیر

 

غزل ۱۰۹۲: اختران را شب وصلست و نثارست و نثار

 

غزل ۱۰۹۳: روستایی بچه‌ای هست درون بازار

 

غزل ۱۰۹۴: پر ده آن جام می را ساقیا بار دیگر

 

غزل ۱۰۹۵: داد جاروبی به دستم آن نگار

 

غزل ۱۰۹۶: گر ز سر عشق او داری خبر

 

غزل ۱۰۹۷: عقل بند رهروانست ای پسر

 

غزل ۱۰۹۸: آمدم من بی‌دل و جان ای پسر

 

غزل ۱۰۹۹: ای نهاده بر سر زانو تو سر

 

غزل ۱۱۰۰: بس که می‌انگیخت آن مه شور و شر

 

غزل ۱۱۰۱: نرم نرمک سوی رخسارش نگر

 

غزل ۱۱۰۲: عشق را با گفت و با ایما چه کار

 

غزل ۱۱۰۳: رفتم آن جا مست و گفتم ای نگار

 

غزل ۱۱۰۴: باز شد در عاشقی بابی دگر

 

غزل ۱۱۰۵: ای خیالت در دل من هر سحور

 

غزل ۱۱۰۶: راز را اندر میان نه وامگیر

 

غزل ۱۱۰۷: در چمن آیید و بربندید دید

 

غزل ۱۱۰۸: ساقیا باده چون نار بیار

 

غزل ۱۱۰۹: ساقیا باده گلرنگ بیار

 

غزل ۱۱۱۰: از لب یار شکر را چه خبر

 

غزل ۱۱۱۱: روزی خوشست رویت از نور روز خوشتر

 

غزل ۱۱۱۲: بر منبرست این دم مذکر مذکر

 

غزل ۱۱۱۳: ای جان جان جان‌ها جانی و چیز دیگر

 

غزل ۱۱۱۴: ای محو عشق گشته جانی و چیز دیگر

 

غزل ۱۱۱۵: ای آینه فقیری جانی و چیز دیگر

 

غزل ۱۱۱۶: هر کس به جنس خویش درآمیخت ای نگار

 

غزل ۱۱۱۷: دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار

 

غزل ۱۱۱۸: میر شکار من که مرا کرده‌ای شکار

 

غزل ۱۱۱۹: کس بی‌کسی نماند می‌دان تو این قدر

 

غزل ۱۱۲۰: مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در

 

غزل ۱۱۲۱: آمد بهار خرم و آمد رسول یار

 

غزل ۱۱۲۲: اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر

 

غزل ۱۱۲۳: پرده خوش آن بود کز پس آن پرده دار

 

غزل ۱۱۲۴: تاخت رخ آفتاب گشت جهان مست وار

 

غزل ۱۱۲۵: چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر

 

غزل ۱۱۲۶: سست مکن زه که من تیر توام چارپر

 

غزل ۱۱۲۷: وجهک مثل القمر قلبک مثل الحجر

 

غزل ۱۱۲۸: بر سر ره دیدمش تیزروان چون قمر

 

غزل ۱۱۲۹: عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر

 

غزل ۱۱۳۰: آید هر دم رسول از طرف شهر یار

 

غزل ۱۱۳۱: گفت لبم چون شکر ارزد گنج گهر

 

غزل ۱۱۳۲: چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر

 

غزل ۱۱۳۳: نه در وفات گذارد نه در جفا دلدار

 

غزل ۱۱۳۴: چرا ز قافله یک کس نمی‌شود بیدار

 

غزل ۱۱۳۵: بیار ساقی بادت فدا سر و دستار

 

غزل ۱۱۳۶: نبشتست خدا گرد چهره دلدار

 

غزل ۱۱۳۷: شدست نور محمد هزار شاخ هزار

 

غزل ۱۱۳۸: چه مایه رنج کشیدم ز یار تا این کار

 

غزل ۱۱۳۹: مجوی شادی چون در غمست میل نگار

 

غزل ۱۱۴۰: بیامدیم دگربار چون نسیم بهار

 

غزل ۱۱۴۱: ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار

 

غزل ۱۱۴۲: درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر

 

غزل ۱۱۴۳: تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر

 

غزل ۱۱۴۴: ندا رسید به جان‌ها ز خسرو منصور

 

غزل ۱۱۴۵: به من نگر که منم مونس تو اندر گور

 

غزل ۱۱۴۶: مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار

 

غزل ۱۱۴۷: بکش بکش که چه خوش می‌کشی بیار بیار

 

غزل ۱۱۴۸: کسی بگفت ز ما یا از اوست نیکی و شر

 

غزل ۱۱۴۹: فغان فغان که ببست آن نگار بار سفر

 

غزل ۱۱۵۰: به خدمت لبت آمد به انتجاع شکر

 

غزل ۱۱۵۱: قدح شکست و شرابم نماند و من مخمور

 

غزل ۱۱۵۲: ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر

 

غزل ۱۱۵۳: مه تو یار ندارد جز او تو یار مگیر

 

غزل ۱۱۵۴: چو دررسید ز تبریز شمس دین چو قمر

 

غزل ۱۱۵۵: از آن مقام که نبود گشاد زود گذر

 

غزل ۱۱۵۶: مطرب عاشقان بجنبان تار

 

غزل ۱۱۵۷: گر تو خواهی وطن پر از دلدار

 

غزل ۱۱۵۸: رحم بر یار کی کند هم یار

 

غزل ۱۱۵۹: عشق جانست عشق تو جانتر

 

غزل ۱۱۶۰: روی بنما به ما مکن مستور

 

غزل ۱۱۶۱: مطربا عیش و نوش از سر گیر

 

غزل ۱۱۶۲: مطربا عشقبازی از سر گیر

 

غزل ۱۱۶۳: عار بادا جهانیان را عار

 

غزل ۱۱۶۴: خلق را زیر گنبد دوار

 

غزل ۱۱۶۵: میر خرابات تویی ای نگار

 

غزل ۱۱۶۶: چند از این راه نو روزگار

 

غزل ۱۱۶۷: مست توام نه از می و نه از کوکنار

 

غزل ۱۱۶۸: جان خراباتی و عمر بهار

 

غزل ۱۱۶۹: هست کسی صافی و زیبانظر

 

غزل ۱۱۷۰: رحم کن ار زخم شوم سر به سر

 

غزل ۱۱۷۱: در بگشا کآمد خامی دگر

 

غزل ۱۱۷۲: جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر

 

غزل ۱۱۷۳: بشنو خبر صادق از گفته پیغامبر

 

غزل ۱۱۷۴: مرا می‌گفت دوش آن یار عیار

 

غزل ۱۱۷۵: انجیرفروش را چه بهتر

 

غزل ۱۱۷۶: انتم الشمس و القمر منکم السمع و البصر

 

غزل ۱۱۷۷: آفتابی برآمد از اسرار

 

غزل ۱۱۷۸: جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر

 

غزل ۱۱۷۹: غره وجه سلبت قلب جمیع البشر

 

غزل ۱۱۸۰: سیدی انی کلیل انت فی زی النهار

 

ز

غزل ۱۱۸۱: به سوی ما نگر چشمی برانداز

 

غزل ۱۱۸۲: تو چشم شیخ را دیدن میاموز

 

غزل ۱۱۸۳: اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز

 

غزل ۱۱۸۴: بیا با تو مرا کارست امروز

 

غزل ۱۱۸۵: چنان مستم چنان مستم من امروز

 

غزل ۱۱۸۶: چنان مستم چنان مستم من امروز

 

غزل ۱۱۸۷: در این سرما سر ما داری امروز

 

غزل ۱۱۸۸: الا ای شمع گریان گرم می‌سوز

 

غزل ۱۱۸۹: در این سرما سر ما داری امروز

 

غزل ۱۱۹۰: ای خفته به یاد یار برخیز

 

غزل ۱۱۹۱: ماییم فداییان جانباز

 

غزل ۱۱۹۲: برخیز و صبوح را برانگیز

 

غزل ۱۱۹۳: من از سخنان مهرانگیز

 

غزل ۱۱۹۴: گر نه‌ای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز

 

غزل ۱۱۹۵: سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز

 

غزل ۱۱۹۶: عاشقان را شد مسلم شب نشستن تا به روز

 

غزل ۱۱۹۷: اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز

 

غزل ۱۱۹۸: سیمرغ کوه قاف رسیدن گرفت باز

 

غزل ۱۱۹۹: یا مکثر الدلال علی الخلق بالنشوز

 

غزل ۱۲۰۰: ساقی روحانیان روح شدم خیز خیز

 

غزل ۱۲۰۱: برای عاشق و دزدست شب فراخ و دراز

 

غزل ۱۲۰۲: به آفتاب شهم گفت هین مکن این ناز

 

غزل ۱۲۰۳: برو برو که نفورم ز عشق عارآمیز

 

س

غزل ۱۲۰۴: عشق گزین عشق و در او کوکبه می‌ران و مترس

 

غزل ۱۲۰۵: سیر نگشت جان من بس مکن و مگو که بس

 

غزل ۱۲۰۶: سوی لبش هر آنک شد زخم خورد ز پیش و پس

 

غزل ۱۲۰۷: نیم شب از عشق تا دانی چه می‌گوید خروس

 

غزل ۱۲۰۸: حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس

 

غزل ۱۲۰۹: ای دل بی‌بهره از بهرام ترس

 

غزل ۱۲۱۰: نیست در آخرزمان فریادرس

 

غزل ۱۲۱۱: ای روترش به پیشم بد گفته‌ای مرا پس

 

غزل ۱۲۱۲: دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس

 

غزل ۱۲۱۳: ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس

 

غزل ۱۲۱۴: بیا که دانه لطیفست رو ز دام مترس

 

ش

غزل ۱۲۱۵: ای مست ماه روی تو استاره و گردون خوش

 

غزل ۱۲۱۶: گر عاشقی از جان و دل جور و جفای یار کش

 

غزل ۱۲۱۷: الحذر از عشق حذر هر کی نشانی بودش

 

غزل ۱۲۱۸: ای شب خوش رو که تویی مهتر و سالار حبش

 

غزل ۱۲۱۹: یار نخواهم که بود بدخو و غمخوار و ترش

 

غزل ۱۲۲۰: دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش

 

غزل ۱۲۲۱: اگر گم گردد این بی‌دل از آن دلدار جوییدش

 

غزل ۱۲۲۲: چه دارد در دل آن خواجه که می‌تابد ز رخسارش

 

غزل ۱۲۲۳: قرین مه دو مریخند و آن دو چشمت ای دلکش

 

غزل ۱۲۲۴: پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش

 

غزل ۱۲۲۵: ریاضت نیست پیش ما همه لطفست و بخشایش

 

غزل ۱۲۲۶: آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش

 

غزل ۱۲۲۷: رویش خوش و مویش خوش وان طره جعدینش

 

غزل ۱۲۲۸: ای یوسف مه رویان ای جاه و جمالت خوش

 

غزل ۱۲۲۹: زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش

 

غزل ۱۲۳۰: جانم به چه آرامد ای یار به آمیزش

 

غزل ۱۲۳۱: وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش

 

غزل ۱۲۳۲: هنگام صبوح آمد ای مرغ سحرخوانش

 

غزل ۱۲۳۳: درون ظلمتی می‌جو صفاتش

 

غزل ۱۲۳۴: قضا آمد شنو طبل نفیرش

 

غزل ۱۲۳۵: نگاری را که می‌جویم به جانش

 

غزل ۱۲۳۶: برفتم دی به پیشش سخت پرجوش

 

غزل ۱۲۳۷: شنو پندی ز من ای یار خوش کیش

 

غزل ۱۲۳۸: امروز خوش است دل که تو دوش

 

غزل ۱۲۳۹: ای خواجه تو عاقلانه می‌باش

 

غزل ۱۲۴۰: آن مطرب ما خوشست و چنگش

 

غزل ۱۲۴۱: ما نعره به شب زنیم و خاموش

 

غزل ۱۲۴۲: گر لاش نمود راه قلاش

 

غزل ۱۲۴۳: اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش

 

غزل ۱۲۴۴: ای سنایی گر نیابی یار یار خویش باش

 

غزل ۱۲۴۵: آنک بیرون از جهان بد در جهان آوردمش

 

غزل ۱۲۴۶: دوش رفتم در میان مجلس سلطان خویش

 

غزل ۱۲۴۷: عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش

 

غزل ۱۲۴۸: ساقیا بی‌گه رسیدی می بده مردانه باش

 

غزل ۱۲۴۹: شده‌ام سپند حسنت وطنم میان آتش

 

غزل ۱۲۵۰: به شکرخنده اگر می‌ببرد جان رسدش

 

غزل ۱۲۵۱: گر لب او شکند نرخ شکر می‌رسدش

 

غزل ۱۲۵۲: آن که مه غاشیه زین چو غلامان کشدش

 

غزل ۱۲۵۳: بر ملک نیست نهان حال دل و نیک و بدش

 

غزل ۱۲۵۴: من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش

 

غزل ۱۲۵۵: اندک اندک راه زد سیم و زرش

 

غزل ۱۲۵۶: آنک جانش داده‌ای آن را مکش

 

غزل ۱۲۵۷: چون تو شادی بنده گو غمخوار باش

 

غزل ۱۲۵۸: آن مایی همچو ما دلشاد باش

 

غزل ۱۲۵۹: عقل آمد عاشقا خود را بپوش

 

غزل ۱۲۶۰: اندرآمد شاه شیرینان ترش

 

غزل ۱۲۶۱: روی تو جان جانست از جان نهان مدارش

 

غزل ۱۲۶۲: گر جان به جز تو خواهد از خویش برکنیمش

 

غزل ۱۲۶۳: سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش

 

غزل ۱۲۶۴: می‌گفت چشم شوخش با طره سیاهش

 

غزل ۱۲۶۵: آن مه که هست گردون گردان و بی‌قرارش

 

غزل ۱۲۶۶: روحیست بی‌نشان و ما غرقه در نشانش

 

غزل ۱۲۶۷: در عشق آتشینش آتش نخورده آتش

 

غزل ۱۲۶۸: صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش

 

غزل ۱۲۶۹: آینه‌ام من آینه‌ام من تا که بدیدم روی چو ماهش

 

غزل ۱۲۷۰: مستی امروز من نیست چو مستی دوش

 

غزل ۱۲۷۱: باز درآمد طبیب از در رنجور خویش

 

غزل ۱۲۷۲: باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش

 

غزل ۱۲۷۳: ما به سلیمان خوشیم دیو و پری گو مباش

 

غزل ۱۲۷۴: خواجه چرا کرده‌ای روی تو بر ما ترش

 

غزل ۱۲۷۵: چون بزند گردنم سجده کند گردنش

 

غزل ۱۲۷۶: باز درآمد ز راه بیخود و سرمست دوش

 

غزل ۱۲۷۷: خواجه غلط کرده‌ای در صفت یار خویش

 

غزل ۱۲۷۸: یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش

 

غزل ۱۲۷۹: باز درآمد طبیب از در ایوب خویش

 

غزل ۱۲۸۰: جان منست او هی مزنیدش

 

غزل ۱۲۸۱: ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش

 

غزل ۱۲۸۲: تمام اوست که فانی شدست آثارش

 

غزل ۱۲۸۳: ندا رسید به عاشق ز عالم رازش

 

غزل ۱۲۸۴: سری برآر که تا ما رویم بر سر عیش

 

غزل ۱۲۸۵: شکست نرخ شکر را بتم به روی ترش

 

غزل ۱۲۸۶: شنو ز سینه ترنگاترنگ آوازش

 

غزل ۱۲۸۷: مباد با کس دیگر ثنا و دشنامش

 

غزل ۱۲۸۸: چو رو نمود به منصور وصل دلدارش

 

غزل ۱۲۸۹: دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش

 

غزل ۱۲۹۰: مست گشتم ز ذوق دشنامش

 

غزل ۱۲۹۱: توبه من درست نیست خموش

 

غزل ۱۲۹۲: آمد آن خواجه سیماترش

 

غزل ۱۲۹۳: علی الله ای مسلمانان از آن هجران پرآتش

 

غزل ۱۲۹۴: کل عقل بوصلکم مدهش

 

ع

غزل ۱۲۹۵: بیا بیا که تویی جان جان جان سماع

 

غزل ۱۲۹۶: بیا بیا که تویی جان جان جان سماع

 

غ

غزل ۱۲۹۷: مدارم یک زمان از کار فارغ

 

غزل ۱۲۹۸: امروز روز شادی و امسال سال لاغ

 

غزل ۱۲۹۹: گویند شاه عشق ندارد وفا دروغ

 

غزل ۱۳۰۰: عیسی روح گرسنه‌ست چو زاغ

 

ف

غزل ۱۳۰۱: ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف

 

غزل ۱۳۰۲: ما دو سه مست خلوتی جمع شدیم این طرف

 

غزل ۱۳۰۳: گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف

 

غزل ۱۳۰۴: باده نمی‌بایدم فارغم از درد و صاف

 

غزل ۱۳۰۵: کعبه جان‌ها تویی گرد تو آرم طواف

 

غزل ۱۳۰۶: بیا بیا که تویی شیر شیر شیر مصاف

 

ق

غزل ۱۳۰۷: ای مونس و غمگسار عاشق

 

غزل ۱۳۰۸: گر خمار آرد صداعی بر سر سودای عشق

 

غزل ۱۳۰۹: ای جهان را دلگشا اقبال عشق

 

غزل ۱۳۱۰: ای ناطق الهی و ای دیده حقایق

 

غزل ۱۳۱۱: باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق

 

غزل ۱۳۱۲: فریفت یار شکربار من مرا به طریق

 

غزل ۱۳۱۳: جان و سر تو که بگو بی‌نفاق

 

ک

غزل ۱۳۱۴: به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک

 

غزل ۱۳۱۵: روان شد اشک یاقوتی ز راه دیدگان اینک

 

غزل ۱۳۱۶: رو رو که نه‌ای عاشق ای زلفک و ای خالک

 

غزل ۱۳۱۷: آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک

 

غزل ۱۳۱۸: هر اول روز ای جان صد بار سلام علیک

 

غزل ۱۳۱۹: بباید عشق را ای دوست دردک

 

غزل ۱۳۲۰: اندرآ با ما نشان ده راستک

 

غزل ۱۳۲۱: ایا هوای تو در جان‌ها سلام علیک

 

غزل ۱۳۲۲: ای ظریف جهان سلام علیک

 

غزل ۱۳۲۳: ای ظریف جهان سلام علیک

 

گ

غزل ۱۳۲۴: برخیز ز خواب و ساز کن چنگ

 

غزل ۱۳۲۵: عشق خامش طرفه‌تر یا نکته‌های چنگ چنگ

 

غزل ۱۳۲۶: عاشقی و آنگهانی نام و ننگ

 

غزل ۱۳۲۷: تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ

 

غزل ۱۳۲۸: حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ

 

غزل ۱۳۲۹: چو زد فراق تو بر سر مرا به نیرو سنگ

 

غزل ۱۳۳۰: بگردان شراب ای صنم بی‌درنگ

 

غزل ۱۳۳۱: هر کی در او نیست از این عشق رنگ

 

غزل ۱۳۳۲: توبه سفر گیرد با پای لنگ

 

ل

غزل ۱۳۳۳: ای تو ولی احسان دل ای حسن رویت دام دل

 

غزل ۱۳۳۴: این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل

 

غزل ۱۳۳۵: بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل

 

غزل ۱۳۳۶: حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل

 

غزل ۱۳۳۷: الا ای رو ترش کرده که تا نبود مرا مدخل

 

غزل ۱۳۳۸: بقا اندر بقا باشد طریق کم زنان ای دل

 

غزل ۱۳۳۹: مهم را لطف در لطفست از آنم بی‌قرار ای دل

 

غزل ۱۳۴۰: هر آن کو صبر کرد ای دل ز شهوت‌ها در این منزل

 

غزل ۱۳۴۱: امروز بحمدالله از دی بترست این دل

 

غزل ۱۳۴۲: چه کارستان که داری اندر این دل

 

غزل ۱۳۴۳: صد هزاران همچو ما غرقه در این دریای دل

 

غزل ۱۳۴۴: شتران مست شدستند ببین رقص جمل

 

غزل ۱۳۴۵: تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل

 

غزل ۱۳۴۶: رفت عمرم در سر سودای دل

 

غزل ۱۳۴۷: سوی آن سلطان خوبان الرحیل

 

غزل ۱۳۴۸: امروز روز شادی و امسال سال گل

 

غزل ۱۳۴۹: تا نزند آفتاب خیمه نور جلال

 

غزل ۱۳۵۰: چشم تو با چشم من هر دم بی‌قیل و قال

 

غزل ۱۳۵۱: شد پی این لولیان در حرم ذوالجلال

 

غزل ۱۳۵۲: چند از این قیل و قال عشق پرست و ببال

 

غزل ۱۳۵۳: چگونه برنپرد جان چو از جناب جلال

 

غزل ۱۳۵۴: تو را سعادت بادا در آن جمال و جلال

 

غزل ۱۳۵۵: دو چشم اگر بگشادی به آفتاب وصال

 

غزل ۱۳۵۶: اگر درآید ناگه صنم زهی اقبال

 

غزل ۱۳۵۷: پیام کرد مرا بامداد بحر عسل

 

غزل ۱۳۵۸: به گوش دل پنهانی بگفت رحمت کل

 

غزل ۱۳۵۹: ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل

 

غزل ۱۳۶۰: باده ده ای ساقی جان باده بی‌درد و دغل

 

غزل ۱۳۶۱: عمرک یا واحدا فی درجات الکمال

 

غزل ۱۳۶۲: لجکنن اغلن هی بزه کلکل

 

غزل ۱۳۶۳: کجکنن اغلن اودیا کلکل

 

غزل ۱۳۶۴: ایها النور فی الفؤاد تعال

 

غزل ۱۳۶۵: یا منیر البدر قد اوضحت بالبلبال بال

 

غزل ۱۳۶۶: یا بدیع الحسن قد اوضحت بالبلبال بال

 

غزل ۱۳۶۷: رشاء العشق حبیبی لشرود و مضل

 

غزل ۱۳۶۸: عمرک یا واحدا فی درجات الکمال

 

غزل ۱۳۶۹: تعال یا مدد العیش و السرور تعال

 

م

غزل ۱۳۷۰: آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم

 

غزل ۱۳۷۱: ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام

 

غزل ۱۳۷۲: این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام

 

غزل ۱۳۷۳: هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم

 

غزل ۱۳۷۴: ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم

 

غزل ۱۳۷۵: بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم

 

غزل ۱۳۷۶: کاری ندارد این جهان تا چند گل کاری کنم

 

غزل ۱۳۷۷: ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم

 

غزل ۱۳۷۸: ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم

 

غزل ۱۳۷۹: آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم

 

غزل ۱۳۸۰: دی بر سرم تاج زری بنهاده است آن دلبرم

 

غزل ۱۳۸۱: هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم

 

غزل ۱۳۸۲: ای ساقی روشن دلان بردار سغراق کرم

 

غزل ۱۳۸۳: تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم

 

غزل ۱۳۸۴: عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم

 

غزل ۱۳۸۵: بس جهد می کردم که من آیینه نیکی شوم

 

غزل ۱۳۸۶: آمد بهار ای دوستان منزل به سروستان کنیم

 

غزل ۱۳۸۷: هین خیره خیره می نگر اندر رخ صفراییم

 

غزل ۱۳۸۸: ای نفس کل صورت مکن وی عقل کل بشکن قلم

 

غزل ۱۳۸۹: ای پاک رو چون جام جم وز عشق آن مه متهم

 

غزل ۱۳۹۰: باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم

 

غزل ۱۳۹۱: تا کی به حبس این جهان من خویش زندانی کنم

 

غزل ۱۳۹۲: یار شدم یار شدم با غم تو یار شدم

 

غزل ۱۳۹۳: مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

 

غزل ۱۳۹۴: دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم

 

غزل ۱۳۹۵: مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم

 

غزل ۱۳۹۶: باز در اسرار روم جانب آن یار روم

 

غزل ۱۳۹۷: زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم

 

غزل ۱۳۹۸: جمع تو دیدم پس از این هیچ پریشان نشوم

 

غزل ۱۳۹۹: هر نفسی تازه ترم کز سر روزن بپرم

 

غزل ۱۴۰۰: تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم

 

غزل ۱۴۰۱: کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم

 

غزل ۱۴۰۲: دوش چه خورده‌ای بگو ای بت همچو شکرم

 

غزل ۱۴۰۳: آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

 

غزل ۱۴۰۴: کار مرا چو او کند کار دگر چرا کنم

 

غزل ۱۴۰۵: میل هواش می کنم طال بقاش می زنم

 

غزل ۱۴۰۶: هر شب و هر سحر تو را من به دعا بخواستم

 

غزل ۱۴۰۷: دوش چه خورده‌ای بگو ای بت همچو شکرم

 

غزل ۱۴۰۸: تا به کی ای شکر چو تن بی‌دل و جان فغان کنم

 

غزل ۱۴۰۹: ای تو بداده در سحر از کف خویش باده‌ام

 

غزل ۱۴۱۰: تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم

 

غزل ۱۴۱۱: گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم

 

غزل ۱۴۱۲: بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم

 

غزل ۱۴۱۳: کشید این دل گریبانم به سوی کوی آن یارم

 

غزل ۱۴۱۴: درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم

 

غزل ۱۴۱۵: ز فرزین بند آن رخ من چه شهماتم چه شهماتم

 

غزل ۱۴۱۶: ترش رویی و خشمینی چنین شیرین ندیدستم

 

غزل ۱۴۱۷: به حق روی تو که من چنین رویی ندیدستم

 

غزل ۱۴۱۸: دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم

 

غزل ۱۴۱۹: بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم

 

غزل ۱۴۲۰: اگر شد سود و سرمایه چه غمگینی چو من هستم

 

غزل ۱۴۲۱: بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم

 

غزل ۱۴۲۲: طواف حاجیان دارم بگرد یار می گردم

 

غزل ۱۴۲۳: تو تا دوری ز من جانا چنین بی‌جان همی‌گردم

 

غزل ۱۴۲۴: بگفتم عذر با دلبر که بی‌گه بود و ترسیدم

 

غزل ۱۴۲۵: دعا گویی است کار من بگویم تا نطق دارم

 

غزل ۱۴۲۶: چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنشین دارم

 

غزل ۱۴۲۷: من از اقلیم بالایم سر عالم نمی‌دارم

 

غزل ۱۴۲۸: همه بازان عجب ماندند در آهنگ پروازم

 

غزل ۱۴۲۹: نه آن بی‌بهره دلدارم که از دلدار بگریزم

 

غزل ۱۴۳۰: نهادم پای در عشق که بر عشاق سر باشم

 

غزل ۱۴۳۱: مرا چون کم فرستی غم حزین و تنگ دل باشم

 

غزل ۱۴۳۲: تو خود دانی که من بی‌تو عدم باشم عدم باشم

 

غزل ۱۴۳۳: من آنم کز خیالاتش تراشنده وثن باشم

 

غزل ۱۴۳۴: چو آمد روی مه رویم که باشم من که من باشم

 

غزل ۱۴۳۵: به گرد دل همی‌گردی چه خواهی کرد می دانم

 

غزل ۱۴۳۶: تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانم

 

غزل ۱۴۳۷: چو رعد و برق می خندد ثنا و حمد می خوانم

 

غزل ۱۴۳۸: ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم

 

غزل ۱۴۳۹: من این ایوان نه تو را نمی‌دانم نمی‌دانم

 

غزل ۱۴۴۰: بنه ای سبز خنگ من فراز آسمان‌ها سم

 

غزل ۱۴۴۱: بنه ای سبز خنگ من فراز آسمان‌ها سم

 

غزل ۱۴۴۲: زهی سرگشته در عالم سر و سامان که من دارم

 

غزل ۱۴۴۳: بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم

 

غزل ۱۴۴۴: ای عشق که کردستی تو زیر و زبر خوابم

 

غزل ۱۴۴۵: من دلق گرو کردم عریان خراباتم

 

غزل ۱۴۴۶: گر بی‌دل و بی‌دستم وز عشق تو پابستم

 

غزل ۱۴۴۷: رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم

 

غزل ۱۴۴۸: در مجلس آن رستم در عربده بنشستم

 

غزل ۱۴۴۹: زان می که ز بوی او شوریده و سرمستم

 

غزل ۱۴۵۰: بستان قدح از دستم ای مست که من مستم

 

غزل ۱۴۵۱: گر تو بنمی خسپی بنشین تو که من خفتم

 

غزل ۱۴۵۲: ساقی چو شه من بد بیش از دگران خوردم

 

غزل ۱۴۵۳: در آینه چون بینم نقش تو به گفت آرم

 

غزل ۱۴۵۴: گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم

 

غزل ۱۴۵۵: ای خواجه سلام علیک من عزم سفر دارم

 

غزل ۱۴۵۶: توبه نکنم هرگز زین جرم که من دارم

 

غزل ۱۴۵۷: من خفته وشم اما بس آگه و بیدارم

 

غزل ۱۴۵۸: یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمی‌دارم

 

غزل ۱۴۵۹: تا عاشق آن یارم بی‌کارم و بر کارم

 

غزل ۱۴۶۰: بشکسته سر خلقی سر بسته که رنجورم

 

غزل ۱۴۶۱: پایی به میان درنه تا عیش ز سر گیرم

 

غزل ۱۴۶۲: صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم

 

غزل ۱۴۶۳: شاگرد تو می باشم گر کودن و کژپوزم

 

غزل ۱۴۶۴: سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم

 

غزل ۱۴۶۵: ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم

 

غزل ۱۴۶۶: در عشق سلیمانی من همدم مرغانم

 

غزل ۱۴۶۷: این شکل که من دارم ای خواجه که را مانم

 

غزل ۱۴۶۸: امروز خوشم با تو جان تو و فردا هم

 

غزل ۱۴۶۹: بیخود شده‌ام لیکن بیخودتر از این خواهم

 

غزل ۱۴۷۰: جانم به فدا بادا آن را که نمی‌گویم

 

غزل ۱۴۷۱: مخمورم پرخواره اندازه نمی‌دانم

 

غزل ۱۴۷۲: دگربار دگربار ز زنجیر بجستم

 

غزل ۱۴۷۳: بیایید بیایید به گلزار بگردیم

 

غزل ۱۴۷۴: حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم

 

غزل ۱۴۷۵: بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم

 

غزل ۱۴۷۶: طبیبیم حکیمیم طبیبان قدیمیم

 

غزل ۱۴۷۷: از اول امروز چو آشفته و مستیم

 

غزل ۱۴۷۸: المنه لله که ز پیکار رهیدیم

 

غزل ۱۴۷۹: آن خانه که صد بار در او مایده خوردیم

 

غزل ۱۴۸۰: خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم

 

غزل ۱۴۸۱: ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم

 

غزل ۱۴۸۲: چون در عدم آییم و سر از یار برآریم

 

غزل ۱۴۸۳: امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم

 

غزل ۱۴۸۴: بشکن قدح باده که امروز چنانیم

 

غزل ۱۴۸۵: صبح است و صبوح است بر این بام برآییم

 

غزل ۱۴۸۶: چون آینه رازنما باشد جانم

 

غزل ۱۴۸۷: امروز چنانم که خر از بار ندانم

 

غزل ۱۴۸۸: ای خواجه بفرما به کی مانم به کی مانم

 

غزل ۱۴۸۹: ساقی ز پی عشق روان است روانم

 

غزل ۱۴۹۰: از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم

 

غزل ۱۴۹۱: خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیم

 

غزل ۱۴۹۲: بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم

 

غزل ۱۴۹۳: ما عاشق و سرگشته و شیدای دمشقیم

 

غزل ۱۴۹۴: افتادم افتادم در آبی افتادم

 

غزل ۱۴۹۵: اگر تو نیستی در عاشقی خام

 

غزل ۱۴۹۶: چه دیدم خواب شب کامروز مستم

 

غزل ۱۴۹۷: به جان جمله مستان که مستم

 

غزل ۱۴۹۸: بیا کز غیر تو بیزار گشتم

 

غزل ۱۴۹۹: بیا کز عشق تو دیوانه گشتم

 

غزل ۱۵۰۰: چنان مست است از آن دم جان آدم

 

غزل ۱۵۰۱: منم فتنه هزاران فتنه زادم

 

غزل ۱۵۰۲: ز زندان خلق را آزاد کردم

 

غزل ۱۵۰۳: غلامم خواجه را آزاد کردم

 

غزل ۱۵۰۴: حسودان را ز غم آزاد کردم

 

غزل ۱۵۰۵: یکی مطرب همی‌خواهم در این دم

 

غزل ۱۵۰۶: همیشه من چنین مجنون نبودم

 

غزل ۱۵۰۷: ایا یاری که در تو ناپدیدم

 

غزل ۱۵۰۸: سفر کردم به هر شهری دویدم

 

غزل ۱۵۰۹: سفر کردم به هر شهری دویدم

 

غزل ۱۵۱۰: اگر عشقت به جای جان ندارم

 

غزل ۱۵۱۱: بیا ای آنک بردی تو قرارم

 

غزل ۱۵۱۲: گهی در گیرم و گه بام گیرم

 

غزل ۱۵۱۳: اگر سرمست اگر مخمور باشم

 

غزل ۱۵۱۴: خداوندا مده آن یار را غم

 

غزل ۱۵۱۵: چه نزدیک است جان تو به جانم

 

غزل ۱۵۱۶: چه نزدیک است جان تو به جانم

 

غزل ۱۵۱۷: مرا گویی که رایی من چه دانم

 

غزل ۱۵۱۸: من آن ماهم که اندر لامکانم

 

غزل ۱۵۱۹: بیا کامروز بیرون از جهانم

 

غزل ۱۵۲۰: مرا پرسی که چونی بین که چونم

 

غزل ۱۵۲۱: من از عالم تو را تنها گزینم

 

غزل ۱۵۲۲: ورا خواهم دگر یاری نخواهم

 

غزل ۱۵۲۳: نه آن شیرم که با دشمن برآیم

 

غزل ۱۵۲۴: چو آب آهسته زیر که درآیم

 

غزل ۱۵۲۵: ز قند یار تا شاخی نخایم

 

غزل ۱۵۲۶: از آن باده ندانم چون فنایم

 

غزل ۱۵۲۷: بیا کامروز گرد یار گردیم

 

غزل ۱۵۲۸: به پیش باد تو ما همچو گردیم

 

غزل ۱۵۲۹: شب دوشینه ما بیدار بودیم

 

غزل ۱۵۳۰: من و تو دوش شب بیدار بودیم

 

غزل ۱۵۳۱: بیا کامروز شه را ما شکاریم

 

غزل ۱۵۳۲: بیا تا عاشقی از سر بگیریم

 

غزل ۱۵۳۳: بیا امروز ما مهمان میریم

 

غزل ۱۵۳۴: بیا ما چند کس با هم بسازیم

 

غزل ۱۵۳۵: بیا تا قدر یک دیگر بدانیم

 

غزل ۱۵۳۶: میان ما درآ ما عاشقانیم

 

غزل ۱۵۳۷: چرا شاید چو ما شه زادگانیم

 

غزل ۱۵۳۸: بر آن بودم که فرهنگی بجویم

 

غزل ۱۵۳۹: مگردان روی خود ای دیده رویم

 

غزل ۱۵۴۰: بیا با هم سخن از جان بگوییم

 

غزل ۱۵۴۱: مرا خواندی ز در تو خستی از بام

 

غزل ۱۵۴۲: چنان مستم چنان مستم من این دم

 

غزل ۱۵۴۳: کجایی ساقیا درده مدامم

 

غزل ۱۵۴۴: مرا گویی چه سانی من چه دانم

 

غزل ۱۵۴۵: شراب شیره انگور خواهم

 

غزل ۱۵۴۶: رفتم تصدیع از جهان بردم

 

غزل ۱۵۴۷: من با تو حدیث بی‌زبان گویم

 

غزل ۱۵۴۸: روی تو چو نوبهار دیدم

 

غزل ۱۵۴۹: زنهار مرا مگو که پیرم

 

غزل ۱۵۵۰: گر از غم عشق عار داریم

 

غزل ۱۵۵۱: از اصل چو حورزاد باشیم

 

غزل ۱۵۵۲: ما آفت جان عاشقانیم

 

غزل ۱۵۵۳: ما صحبت همدگر گزینیم

 

غزل ۱۵۵۴: چون ذره به رقص اندرآییم

 

غزل ۱۵۵۵: جز جانب دل به دل نیاییم

 

غزل ۱۵۵۶: ای برده نماز من ز هنگام

 

غزل ۱۵۵۷: یا رب توبه چرا شکستم

 

غزل ۱۵۵۸: دانی کامروز از چه زردم

 

غزل ۱۵۵۹: من دوش به تازه عهد کردم

 

غزل ۱۵۶۰: تا عشق تو سوخت همچو عودم

 

غزل ۱۵۶۱: تا چهره آن یگانه دیدم

 

غزل ۱۵۶۲: گر ناز تو را به گفت نارم

 

غزل ۱۵۶۳: من اشتر مست شهریارم

 

غزل ۱۵۶۴: روزی که گذر کنی به گورم

 

غزل ۱۵۶۵: ای دشمن روزه و نمازم

 

غزل ۱۵۶۶: تا با تو قرین شده‌ست جانم

 

غزل ۱۵۶۷: امروز مرا چه شد چه دانم

 

غزل ۱۵۶۸: ای جان لطیف و ای جهانم

 

غزل ۱۵۶۹: ناآمده سیل تر شدستیم

 

غزل ۱۵۷۰: آن عشرت نو که برگرفتیم

 

غزل ۱۵۷۱: در عشق قدیم سال خوردیم

 

غزل ۱۵۷۲: گر گمشدگان روزگاریم

 

غزل ۱۵۷۳: ما عاشق و بی‌دل و فقیریم

 

غزل ۱۵۷۴: نی سیم و نه زر نه مال خواهیم

 

غزل ۱۵۷۵: ما شاخ گلیم نی گیاهیم

 

غزل ۱۵۷۶: ما زنده به نور کبریاییم

 

غزل ۱۵۷۷: امروز نیم ملول شادم

 

غزل ۱۵۷۸: من جز احد صمد نخواهم

 

غزل ۱۵۷۹: ما آب دریم ما چه دانیم

 

غزل ۱۵۸۰: تا دلبر خویش را نبینیم

 

غزل ۱۵۸۱: گر به خوبی می بلافد لا نسلم لا نسلم

 

غزل ۱۵۸۲: هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم

 

غزل ۱۵۸۳: می خرامد جان مجلس سوی مجلس گام گام

 

غزل ۱۵۸۴: هر که گوید کان چراغ دیده‌ها را دیده‌ام

 

غزل ۱۵۸۵: ای جهان آب و گل تا من تو را بشناختم

 

غزل ۱۵۸۶: خویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختم

 

غزل ۱۵۸۷: عشوه دادستی که من در بی‌وفایی نیستم

 

غزل ۱۵۸۸: من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم

 

غزل ۱۵۸۹: چشم بگشا جان نگر کش سوی جانان می برم

 

غزل ۱۵۹۰: چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم

 

غزل ۱۵۹۱: وقت آن آمد که من سوگندها را بشکنم

 

غزل ۱۵۹۲: نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم

 

غزل ۱۵۹۳: روی نیکت بد کند من نیک را بر بد نهم

 

غزل ۱۵۹۴: ایها العشاق آتش گشته چون استاره‌ایم

 

غزل ۱۵۹۵: سر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیم

 

غزل ۱۵۹۶: چون همه یاران ما رفتند و تنها ماندیم

 

غزل ۱۵۹۷: این چه کژطبعی بود که صد هزاران غم خوریم

 

غزل ۱۵۹۸: ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم

 

غزل ۱۵۹۹: چون بدیدم صبح رویت در زمان برخیستم

 

غزل ۱۶۰۰: از شهنشه شمس دین من ساغری را یافتم

 

غزل ۱۶۰۱: بار دیگر از دل و از عقل و جان برخاستیم

 

غزل ۱۶۰۲: می بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام

 

غزل ۱۶۰۳: چونک در باغت به زیر سایه طوبیستم

 

غزل ۱۶۰۴: بده آن باده دوشین که من از نوش تو مستم

 

غزل ۱۶۰۵: بزن آن پرده نوشین که من از نوش تو مستم

 

غزل ۱۶۰۶: هله دوشت یله کردم شب دوشت یله کردم

 

غزل ۱۶۰۷: ز فلک قوت بگیرم دهن از لوت ببندم

 

غزل ۱۶۰۸: چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم

 

غزل ۱۶۰۹: چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم

 

غزل ۱۶۱۰: منم آن عاشق عشقت که جز این کار ندارم

 

غزل ۱۶۱۱: مکن ای دوست غریبم سر سودای تو دارم

 

غزل ۱۶۱۲: منم آن کس که نبینم بزنم فاخته گیرم

 

غزل ۱۶۱۳: به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم

 

غزل ۱۶۱۴: بزن آن پرده دوشین که من امروز خموشم

 

غزل ۱۶۱۵: من اگر دست زنانم نه من از دستْ زنانم

 

غزل ۱۶۱۶: ز یکی پسته دهانی صنمی بسته دهانم

 

غزل ۱۶۱۷: بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم

 

غزل ۱۶۱۸: علم عشق برآمد برهانم ز زحیرم

 

غزل ۱۶۱۹: تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم

 

غزل ۱۶۲۰: هوسی است در سر من که سر بشر ندارم

 

غزل ۱۶۲۱: چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم

 

غزل ۱۶۲۲: تو ز من ملول گشتی که من از تو ناشتابم

 

غزل ۱۶۲۳: هذیان که گفت دشمن به درون دل شنیدم

 

غزل ۱۶۲۴: خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم

 

غزل ۱۶۲۵: دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم

 

غزل ۱۶۲۶: فلکا بگو که تا کی گله‌های یار گویم

 

غزل ۱۶۲۷: نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم

 

غزل ۱۶۲۸: دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم

 

غزل ۱۶۲۹: دل چه خورده‌ست عجب دوش که من مخمورم

 

غزل ۱۶۳۰: گر مرا خار زند آن گل خندان بکشم

 

غزل ۱۶۳۱: در فروبند که ما عاشق این میکده‌ایم

 

غزل ۱۶۳۲: هله رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم

 

غزل ۱۶۳۳: در فروبند که ما عاشق این انجمنیم

 

غزل ۱۶۳۴: عقل گوید که من او را به زبان بفریبم

 

غزل ۱۶۳۵: دم به دم از ره دل پیک خیالش رسدم

 

غزل ۱۶۳۶: از بت باخبر من خبری می رسدم

 

غزل ۱۶۳۷: منم آن دزد که شب نقب زدم ببریدم

 

غزل ۱۶۳۸: مادرم بخت بده است و پدرم جود و کرم

 

غزل ۱۶۳۹: ای خوشا روز که پیش چو تو سلطان میرم

 

غزل ۱۶۴۰: گر تو خواهی که تو را بی‌کس و تنها نکنم

 

غزل ۱۶۴۱: من چو در گور درون خفته همی‌فرسایم

 

غزل ۱۶۴۲: ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم

 

غزل ۱۶۴۳: چند خسپیم صبوح است صلا برخیزیم

 

غزل ۱۶۴۴: جز ز فتان دو چشمت ز کی مفتون باشیم

 

غزل ۱۶۴۵: گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم

 

غزل ۱۶۴۶: روز آن است که ما خویش بر آن یار زنیم

 

غزل ۱۶۴۷: روز شادی است بیا تا همگان یار شویم

 

غزل ۱۶۴۸: ساقیا عربده کردیم که در جنگ شویم

 

غزل ۱۶۴۹: وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم

 

غزل ۱۶۵۰: خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم

 

غزل ۱۶۵۱: ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم

 

غزل ۱۶۵۲: ای دریغا که شب آمد همه از هم ببریم

 

غزل ۱۶۵۳: من از این خانه پرنور به در می نروم

 

غزل ۱۶۵۴: تا که ما از نظر و خوبی تو باخبریم

 

غزل ۱۶۵۵: دوش می گفت جانم کی سپهر معظم

 

غزل ۱۶۵۶: هم به درد این درد را درمان کنم

 

غزل ۱۶۵۷: می رسد بوی جگر از دو لبم

 

غزل ۱۶۵۸: عاشقم از عاشقان نگریختم

 

غزل ۱۶۵۹: دست من گیر ای پسر خوش نیستم

 

غزل ۱۶۶۰: ای گزیده یار چونت یافتم

 

غزل ۱۶۶۱: سالکان راه را محرم شدم

 

غزل ۱۶۶۲: بوی آن خوب ختن می آیدم

 

غزل ۱۶۶۳: نو به نو هر روز باری می کشم

 

غزل ۱۶۶۴: می شناسد پرده جان آن صنم

 

غزل ۱۶۶۵: عاشقی بر من پریشانت کنم

 

غزل ۱۶۶۶: گفته‌ای من یار دیگر می کنم

 

غزل ۱۶۶۷: من ز وصلت چون به هجران می روم

 

غزل ۱۶۶۸: من به سوی باغ و گلشن می روم

 

غزل ۱۶۶۹: آتشی نو در وجود اندرزدیم

 

غزل ۱۶۷۰: ما به خرمنگاه جان بازآمدیم

 

غزل ۱۶۷۱: گر دم از شادی وگر از غم زنیم

 

غزل ۱۶۷۲: روز باران است و ما جو می کنیم

 

غزل ۱۶۷۳: امشب ای دلدار مهمان توییم

 

غزل ۱۶۷۴: ما ز بالاییم و بالا می رویم

 

غزل ۱۶۷۵: دوش عشق شمس دین می باختیم

 

غزل ۱۶۷۶: عاقبت ای جان فزا نشکیفتم

 

غزل ۱۶۷۷: یک دمی خوش چو گلستان کندم

 

غزل ۱۶۷۸: من اگر نالم اگر عذر آرم

 

غزل ۱۶۷۹: من اگر مستم اگر هشیارم

 

غزل ۱۶۸۰: من اگر پرغم اگر شادانم

 

غزل ۱۶۸۱: من از این خانه به در می نروم

 

غزل ۱۶۸۲: من اگر پرغم اگر خندانم

 

غزل ۱۶۸۳: من که حیران ز ملاقات توام

 

غزل ۱۶۸۴: من از این خانه به در می نروم

 

غزل ۱۶۸۵: ای مطرب این غزل گو کی یار توبه کردم

 

غزل ۱۶۸۶: گفتم که عهد بستم وز عهد بد برستم

 

غزل ۱۶۸۷: گر جان منکرانت شد خصم جان مستم

 

غزل ۱۶۸۸: رفتم ز دست خود من در بیخودی فتادم

 

غزل ۱۶۸۹: صد بار مردم ای جان وین را بیازمودم

 

غزل ۱۶۹۰: اندر دو کون جانا بی‌تو طرب ندیدم

 

غزل ۱۶۹۱: خواهم که کفک خونین از دیگ جان برآرم

 

غزل ۱۶۹۲: یا رب چه یار دارم شیرین شکار دارم

 

غزل ۱۶۹۳: من پاکباز عشقم تخم غرض نکارم

 

غزل ۱۶۹۴: بازآمدم خرامان تا پیش تو بمیرم

 

غزل ۱۶۹۵: پیش چنین جمال جان بخش چون نمیرم

 

غزل ۱۶۹۶: ای چرخ عیب جویم وی سقف پرستیزم

 

غزل ۱۶۹۷: آری ستیزه می کن تا من همی‌ستیزم

 

غزل ۱۶۹۸: ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم

 

غزل ۱۶۹۹: دل را ز من بپوشی یعنی که من ندانم

 

غزل ۱۷۰۰: عالم گرفت نورم بنگر به چشم‌هایم

 

غزل ۱۷۰۱: آوازه جمالت از جان خود شنیدیم

 

غزل ۱۷۰۲: درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم

 

غزل ۱۷۰۳: من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم

 

غزل ۱۷۰۴: اشکم دهل شده‌ست از این جام دم به دم

 

غزل ۱۷۰۵: از ما مشو ملول که ما سخت شاهدیم

 

غزل ۱۷۰۶: برخیز تا شراب به رطل و سبو خوریم

 

غزل ۱۷۰۷: چیزی مگو که گنج نهانی خریده‌ام

 

غزل ۱۷۰۸: ای گوش من گرفته تویی چشم روشنم

 

غزل ۱۷۰۹: ما قحطیان تشنه و بسیارخواره‌ایم

 

غزل ۱۷۱۰: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم

 

غزل ۱۷۱۱: بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم

 

غزل ۱۷۱۲: ما در جهان موافقت کس نمی‌کنیم

 

غزل ۱۷۱۳: خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم

 

غزل ۱۷۱۴: چند روی بی‌خبر آخر بنگر به بام

 

غزل ۱۷۱۵: هر کی بمیرد شود دشمن او دوستکام

 

غزل ۱۷۱۶: امشب جان را ببر از تن چاکر تمام

 

غزل ۱۷۱۷: لولیکان توییم در بگشا ای صنم

 

غزل ۱۷۱۸: ای تو ترش کرده رو تا که بترسانیم

 

غزل ۱۷۱۹: پیشتر آ می لبا تا همه شیدا شویم

 

غزل ۱۷۲۰: بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیم

 

غزل ۱۷۲۱: خوش سوی ما آ دمی ز آنچ که ما هم خوشیم

 

غزل ۱۷۲۲: بدار دست ز ریشم که باده‌ای خوردم

 

غزل ۱۷۲۳: نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم

 

غزل ۱۷۲۴: همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم

 

غزل ۱۷۲۵: نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم

 

غزل ۱۷۲۶: بیار باده که دیر است در خمار توام

 

غزل ۱۷۲۷: به غم فرونروم باز سوی یار روم

 

غزل ۱۷۲۸: مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم

 

غزل ۱۷۲۹: اگر چه شرط نهادیم و امتحان کردیم

 

غزل ۱۷۳۰: چه روز باشد کاین جسم و رسم بنوردیم

 

غزل ۱۷۳۱: اگر زمین و فلک را پر از سلام کنیم

 

غزل ۱۷۳۲: به حق آنک بخواندی مرا ز گوشه بام

 

غزل ۱۷۳۳: به جان عشق که از بهر عشق دانه و دام

 

غزل ۱۷۳۴: سماع چیست ز پنهانیان دل پیغام

 

غزل ۱۷۳۵: به گوش من برسانید هجر تلخ پیام

 

غزل ۱۷۳۶: به گرد تو چو نگردم به گرد خود گردم

 

غزل ۱۷۳۷: بیار باده که اندر خمار خمارم

 

غزل ۱۷۳۸: به گوشه‌ای بروم گوش آن قدح گیرم

 

غزل ۱۷۳۹: زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم

 

غزل ۱۷۴۰: خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم

 

غزل ۱۷۴۱: به کوی عشق تو من نامدم که بازروم

 

غزل ۱۷۴۲: ببسته است پری نهانیی پایم

 

غزل ۱۷۴۳: اگر چه ما نه خروس و نه ماکیان داریم

 

غزل ۱۷۴۴: بیار مطرب بر ما کریم باش کریم

 

غزل ۱۷۴۵: فضول گشته‌ام امروز جنگ می‌جویم

 

غزل ۱۷۴۶: بر آن شده‌ست دلم کآتشی بگیرانم

 

غزل ۱۷۴۷: اگر به عقل و کفایت پی جنون باشم

 

غزل ۱۷۴۸: می گریزد از ما و ما قوامش داریم

 

غزل ۱۷۴۹: گه چرخ زنان همچون فلکم

 

غزل ۱۷۵۰: تلخی نکند شیرین ذقنم

 

غزل ۱۷۵۱: تشنه خویش کن مده آبم

 

غزل ۱۷۵۲: کون خر را نظام دین گفتم

 

غزل ۱۷۵۳: آمدم باز تا چنان گردم

 

غزل ۱۷۵۴: آتشی از تو در دهان دارم

 

غزل ۱۷۵۵: در طریقت دو صد کمین دارم

 

غزل ۱۷۵۶: تا به جان مست عشق آن یارم

 

غزل ۱۷۵۷: همتم شد بلند و تدبیرم

 

غزل ۱۷۵۸: در وصالت چرا بیاموزم

 

غزل ۱۷۵۹: اه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم

 

غزل ۱۷۶۰: به خدایی که در ازل بوده‌ست

 

غزل ۱۷۶۱: ما همه از الست همدستیم

 

غزل ۱۷۶۲: آمدستیم تا چنان گردیم

 

غزل ۱۷۶۳: ما که باده ز دست یار خوریم

 

غزل ۱۷۶۴: ناله بلبل بهار کنیم

 

غزل ۱۷۶۵: عاشق روی جان فزای توییم

 

غزل ۱۷۶۶: خیز تا فتنه‌ای برانگیزیم

 

غزل ۱۷۶۷: تو چه دانی که ما چه مرغانیم

 

غزل ۱۷۶۸: چند قبا بر قد دل دوختم

 

غزل ۱۷۶۹: ای دل صافی دم ثابت قدم

 

غزل ۱۷۷۰: آمد سرمست سحر دلبرم

 

غزل ۱۷۷۱: شد ز غمت خانه سودا دلم

 

غزل ۱۷۷۲: چند گهی فاتحه خوانت کنم

 

غزل ۱۷۷۳: بار دگر جانب یار آمدیم

 

غزل ۱۷۷۴: ما به تماشای تو بازآمدیم

 

غزل ۱۷۷۵: گر تو کنی روی ترش زحمت از این جا ببرم

 

غزل ۱۷۷۶: منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادم

 

غزل ۱۷۷۷: انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم

 

غزل ۱۷۷۸: رحت انا من بینکم غبت کذا من عینکم

 

غزل ۱۷۷۹: اتیناکم اتیناکم فحیونا نحییکم

 

غزل ۱۷۸۰: اقبل الساقی علینا حاملا کاس المدام

 

غزل ۱۷۸۱: قد رجعنا قد رجعنا جائیا من طورکم

 

غزل ۱۷۸۲: ظننتم ایا عذال ان قد عدلتم

 

غزل ۱۷۸۳: فان وفق الله الکریم وصالکم

 

غزل ۱۷۸۴: علی اهل نجد الثنا و سلام

 

غزل ۱۷۸۵: بیا بیا دلدار من دلدار من

 

ن

غزل ۱۷۸۶: دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من

 

غزل ۱۷۸۷: گر آخر آمد عشق تو گردد ز اول‌ها فزون

 

غزل ۱۷۸۸: تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون

 

غزل ۱۷۸۹: ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان

 

غزل ۱۷۹۰: دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن

 

غزل ۱۷۹۱: بویی همی‌آید مرا مانا که باشد یار من

 

غزل ۱۷۹۲: این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این

 

غزل ۱۷۹۳: این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین

 

غزل ۱۷۹۴: ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان

 

غزل ۱۷۹۵: هین دف بزن هین کف بزن کاقبال خواهی یافتن

 

غزل ۱۷۹۶: دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن

 

غزل ۱۷۹۷: ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من

 

غزل ۱۷۹۸: ای یار من ای یار من ای یار بی‌زنهار من

 

غزل ۱۷۹۹: در غیب پر این سو مپر ای طایر چالاک من

 

غزل ۱۸۰۰: هذا رشاد الکافرین هذا جزاء الصابرین

 

غزل ۱۸۰۱: آن شاخ خشک است و سیه‌هان ای صبا بر وی مزن

 

غزل ۱۸۰۲: چندان بگردم گرد دل کز گردش بسیار من

 

غزل ۱۸۰۳: بخت نگار و چشم من هر دو نخسبد در زمن

 

غزل ۱۸۰۴: با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن

 

غزل ۱۸۰۵: پوشیده چون جان می روی اندر میان جان من

 

غزل ۱۸۰۶: آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من

 

غزل ۱۸۰۷: ای بس که از آواز دش وامانده‌ام زین راه من

 

غزل ۱۸۰۸: با آنک از پیوستگی من عشق گشتم عشق من

 

غزل ۱۸۰۹: بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار من

 

غزل ۱۸۱۰: من دزد دیدم کو برد مال و متاع مردمان

 

غزل ۱۸۱۱: خوش می گریزی هر طرف از حلقه ما نی مکن

 

غزل ۱۸۱۲: ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین

 

غزل ۱۸۱۳: کو خر من کو خر من پار بمرد آن خر من

 

غزل ۱۸۱۴: عشق تو آورد قدح پر ز بلای دل من

 

غزل ۱۸۱۵: من خوشم از گفت خسان وز لب و لنج ترشان

 

غزل ۱۸۱۶: آینه‌ای بزدایم از جهت منظر من

 

غزل ۱۸۱۷: قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من

 

غزل ۱۸۱۸: قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من

 

غزل ۱۸۱۹: کافرم ار در دو جهان عشق بود خوشتر از این

 

غزل ۱۸۲۰: هی چه گریزی چندین یک نفس این جا بنشین

 

غزل ۱۸۲۱: آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن

 

غزل ۱۸۲۲: ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من

 

غزل ۱۸۲۳: سیر نمی‌شوم ز تو نیست جز این گناه من

 

غزل ۱۸۲۴: سیر نمی‌شوم ز تو ای مه جان فزای من

 

غزل ۱۸۲۵: من طربم طرب منم زهره زند نوای من

 

غزل ۱۸۲۶: هر کی ز حور پرسدت رخ بنما که همچنین

 

غزل ۱۸۲۷: دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن

 

غزل ۱۸۲۸: باز نگار می کشد چون شتران مهار من

 

غزل ۱۸۲۹: گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من

 

غزل ۱۸۳۰: تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من

 

غزل ۱۸۳۱: راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از این

 

غزل ۱۸۳۲: مانده شده‌ست گوش من از پی انتظار آن

 

غزل ۱۸۳۳: آمده‌ام به عذر تو ای طرب و قرار جان

 

غزل ۱۸۳۴: عید نمای عید را ای تو هلال عید من

 

غزل ۱۸۳۵: گرم درآ و دم مده ساقی بردبار من

 

غزل ۱۸۳۶: باز بهار می کشد زندگی از بهار من

 

غزل ۱۸۳۷: یا رب من بدانمی‌چیست مراد یار من

 

غزل ۱۸۳۸: چند گریزی ای قمر هر طرفی ز کوی من

 

غزل ۱۸۳۹: واقعه‌ای بدیده‌ام لایق لطف و آفرین

 

غزل ۱۸۴۰: مطرب خوش نوای من عشق نواز همچنین

 

غزل ۱۸۴۱: تا چه خیال بسته‌ای ای بت بدگمان من

 

غزل ۱۸۴۲: چهره شرمگین تو بستد شرمگان من

 

غزل ۱۸۴۳: دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن

 

غزل ۱۸۴۴: مرا در دل همی‌آید که من دل را کنم قربان

 

غزل ۱۸۴۵: عدو توبه و صبرم مرا امروز ناگاهان

 

غزل ۱۸۴۶: حرام است ای مسلمانان از این خانه برون رفتن

 

غزل ۱۸۴۷: خرامان می روی در دل چراغ افروز جان و تن

 

غزل ۱۸۴۸: چه باشد پیشه عاشق به جز دیوانگی کردن

 

غزل ۱۸۴۹: چرا کوشد مسلمان در مسلمان را فریبیدن

 

غزل ۱۸۵۰: چراغ عالم افروزم نمی‌تابد چنین روشن

 

غزل ۱۸۵۱: نشانی‌هاست در چشمش نشانش کن نشانش کن

 

غزل ۱۸۵۲: چو آمد روی مه رویم کی باشم من که باشم من

 

غزل ۱۸۵۳: چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من

 

غزل ۱۸۵۴: چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون

 

غزل ۱۸۵۵: چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون

 

غزل ۱۸۵۶: مرا هر دم همی‌گویی که برگو قطعه شیرین

 

غزل ۱۸۵۷: توقع دارم از لطف تو ای صدر نکوآیین

 

غزل ۱۸۵۸: چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من

 

غزل ۱۸۵۹: منم آن حلقه در گوش و نشسته گوش شمس الدین

 

غزل ۱۸۶۰: الا ای باد شبگیرم بیار اخبار شمس الدین

 

غزل ۱۸۶۱: ای قاعده مستان در همدگر افتادن

 

غزل ۱۸۶۲: چون چنگ شدم جانا آن چنگ تو دروا کن

 

غزل ۱۸۶۳: ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین

 

غزل ۱۸۶۴: در پرده دل بنگر صد دختر آبستان

 

غزل ۱۸۶۵: ای سرو و گل بستان بنگر به تهی دستان

 

غزل ۱۸۶۶: ای کار من از تو زر ای سیمبر مستان

 

غزل ۱۸۶۷: ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان

 

غزل ۱۸۶۸: دروازه هستی را جز ذوق مدان ای جان

 

غزل ۱۸۶۹: رو مذهب عاشق را برعکس روش‌ها دان

 

غزل ۱۸۷۰: ای نفس چو سگ آخر تا چند زنی دندان

 

غزل ۱۸۷۱: دو چیز نخواهد بد در هر دو جهان می دان

 

غزل ۱۸۷۲: ای در غم بیهوده رو کم ترکوا برخوان

 

غزل ۱۸۷۳: دانی که کجا جویی ما را به گه جستن

 

غزل ۱۸۷۴: از آتش روی خود اندر دلم آتش زن

 

غزل ۱۸۷۵: ای یار مقامردل پیش آ و دمی کم زن

 

غزل ۱۸۷۶: بی جا شو در وحدت در عین فنا جا کن

 

غزل ۱۸۷۷: ای دل چو نمی‌گردد در شرح زبان من

 

غزل ۱۸۷۸: من گوش کشان گشتم از لیلی و از مجنون

 

غزل ۱۸۷۹: آرایش باغ آمد این روی چه روی است این

 

غزل ۱۸۸۰: در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین

 

غزل ۱۸۸۱: از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین

 

غزل ۱۸۸۲: آن کس که تو را بیند وانگه نظرش بر تن

 

غزل ۱۸۸۳: بی او نتوان رفتن بی‌او نتوان گفتن

 

غزل ۱۸۸۴: آن ساعد سیمین را در گردن ما افکن

 

غزل ۱۸۸۵: ای سرده صد سودا دستار چنین می کن

 

غزل ۱۸۸۶: نی نی به از این باید با دوست وفا کردن

 

غزل ۱۸۸۷: گرت هست سر ما سر و ریش بجنبان

 

غزل ۱۸۸۸: بیا بوسه به چند است از آن لعل مثمن

 

غزل ۱۸۸۹: دل دل دل تو دل مرا مرنجان

 

غزل ۱۸۹۰: با روی تو کفر است به معنی نگریدن

 

غزل ۱۸۹۱: ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن

 

غزل ۱۸۹۲: هر شب که بود قاعده سفره نهادن

 

غزل ۱۸۹۳: صد گوش نوم باز شد از راز شنودن

 

غزل ۱۸۹۴: گر زانک ملولی ز من ای فتنه حوران

 

غزل ۱۸۹۵: بفریفتیم دوش و پرندوش به دستان

 

غزل ۱۸۹۶: نشاید از تو چندین جور کردن

 

غزل ۱۸۹۷: در این دم همدمی آمد خمش کن

 

غزل ۱۸۹۸: ندا آمد به جان از چرخ پروین

 

غزل ۱۸۹۹: دل خون خواره را یک باره بستان

 

غزل ۱۹۰۰: بیا ای مونس جان‌های مستان

 

غزل ۱۹۰۱: ز زخم دف کفم بدرید ای جان

 

غزل ۱۹۰۲: چرا منکر شدی ای میر کوران

 

غزل ۱۹۰۳: شنیدی تو که خط آمد ز خاقان

 

غزل ۱۹۰۴: کجا خواهی ز چنگ ما پریدن

 

غزل ۱۹۰۵: اگر تو عاشقی غم را رها کن

 

غزل ۱۹۰۶: تو نقد قلب را از زر برون کن

 

غزل ۱۹۰۷: گر این جا حاضری سر همچنین کن

 

غزل ۱۹۰۸: نتانی آمدن این راه با من

 

غزل ۱۹۰۹: دل معشوق سوزیده است بر من

 

غزل ۱۹۱۰: تو هر جزو جهان را بر گذر بین

 

غزل ۱۹۱۱: تو را پندی دهم ای طالب دین

 

غزل ۱۹۱۲: بیا ساقی می ما را بگردان

 

غزل ۱۹۱۳: به باغ آییم فردا جمله یاران

 

غزل ۱۹۱۴: اگر خواهی مرا می در هوا کن

 

غزل ۱۹۱۵: برو ای دل به سوی دلبر من

 

غزل ۱۹۱۶: برآ بر بام و اکنون ماه نو بین

 

غزل ۱۹۱۷: چو بربندند ناگاهت زنخدان

 

غزل ۱۹۱۸: فرود آ تو ز مرکب بار می بین

 

غزل ۱۹۱۹: عشق است بر آسمان پریدن

 

غزل ۱۹۲۰: دیر آمده‌ای مرو شتابان

 

غزل ۱۹۲۱: ای ساقی و دستگیر مستان

 

غزل ۱۹۲۲: ما شادتریم یا تو ای جان

 

غزل ۱۹۲۳: ای روی مه تو شاد خندان

 

غزل ۱۹۲۴: ای روی تو نوبهار خندان

 

غزل ۱۹۲۵: بازآمد آستین فشانان

 

غزل ۱۹۲۶: مال است و زر است مکسب تن

 

غزل ۱۹۲۷: وقت آمد توبه را شکستن

 

غزل ۱۹۲۸: ای دوست عتاب را رها کن

 

غزل ۱۹۲۹: ای عربده کرده دوش با من

 

غزل ۱۹۳۰: امروز تو خوشتری و یا من

 

غزل ۱۹۳۱: عقل از کف عشق خورد افیون

 

غزل ۱۹۳۲: ای دشمن عقل و جان شیرین

 

غزل ۱۹۳۳: برخیز و صبوح را برنجان

 

غزل ۱۹۳۴: از ما مرو ای چراغ روشن

 

غزل ۱۹۳۵: دلبر بیگانه صورت مهر دارد در نهان

 

غزل ۱۹۳۶: عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زن

 

غزل ۱۹۳۷: هر خوشی که فوت شد از تو مباش اندوهگین

 

غزل ۱۹۳۸: نازنینی را رها کن با شهان نازنین

 

غزل ۱۹۳۹: می پرد این مرغ دیگر در جنان عاشقان

 

غزل ۱۹۴۰: ای ز تو مه پای کوبان وز تو زهره دف زنان

 

غزل ۱۹۴۱: مهره‌ای از جان ربودم بی‌دهان و بی‌دهان

 

غزل ۱۹۴۲: من ز گوش او بدزدم حلقه دیگر نهان

 

غزل ۱۹۴۳: می گزید او آستین را شرمگین در آمدن

 

غزل ۱۹۴۴: چون ببینی آفتاب از روی دلبر یاد کن

 

غزل ۱۹۴۵: هر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار من

 

غزل ۱۹۴۶: کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من

 

غزل ۱۹۴۷: سوی بیماران خود شد شاه مه رویان من

 

غزل ۱۹۴۸: بانگ آید هر زمانی زین رواق آبگون

 

غزل ۱۹۴۹: آنچ می آید ز وصفت این زمانم در دهن

 

غزل ۱۹۵۰: بوی آن باغ و بهار و گلبن رعناست این

 

غزل ۱۹۵۱: ای برادر تو چه مرغی خویشتن را بازبین

 

غزل ۱۹۵۲: هست ما را هر زمانی از نگار راستین

 

غزل ۱۹۵۳: هر صبوحی ارغنون‌ها را برنجان همچنین

 

غزل ۱۹۵۴: عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان

 

غزل ۱۹۵۵: ای زیان و ای زیان و ای زیان و ای زیان

 

غزل ۱۹۵۶: سر فروکرد از فلک آن ماه روی سیمتن

 

غزل ۱۹۵۷: هست عاقل هر زمانی در غم پیدا شدن

 

غزل ۱۹۵۸: ساقیا چون مست گشتی خویش را بر من بزن

 

غزل ۱۹۵۹: روی او فتوی دهد کز کعبه بر بتخانه زن

 

غزل ۱۹۶۰: آفتابا بار دیگر خانه را پرنور کن

 

غزل ۱۹۶۱: نوبهارا جان مایی جان‌ها را تازه کن

 

غزل ۱۹۶۲: یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من

 

غزل ۱۹۶۳: پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من

 

غزل ۱۹۶۴: شمس دین بر یوسفان و نازنینان نازنین

 

غزل ۱۹۶۵: در میان ظلمت جان تو نور چیست آن

 

غزل ۱۹۶۶: جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان

 

غزل ۱۹۶۷: ای تو را گردن زده آن تسخرت بر گرد نان

 

غزل ۱۹۶۸: ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان

 

غزل ۱۹۶۹: از بدی‌ها آن چه گویم هست قصدم خویشتن

 

غزل ۱۹۷۰: مطربا بردار چنگ و لحن موسیقار زن

 

غزل ۱۹۷۱: از دخول هر غری افسرده‌ای در کار من

 

غزل ۱۹۷۲: عاشقا دو چشم بگشا چارجو در خود ببین

 

غزل ۱۹۷۳: موی بر سر شد سپید و روی من بگرفت چین

 

غزل ۱۹۷۴: ای چراغ آسمان و رحمت حق بر زمین

 

غزل ۱۹۷۵: عشق شمس الدین است یا نور کف موسی است آن

 

غزل ۱۹۷۶: عشق شمس حق و دین کان گوهر کانی است آن

 

غزل ۱۹۷۷: در ستایش‌های شمس الدین نباشم مفتتن

 

غزل ۱۹۷۸: ایها الساقی ادر کأس الحمیا نصف من

 

غزل ۱۹۷۹: عاشقان را مژده‌ای از سرفراز راستین

 

غزل ۱۹۸۰: یارکان رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این

 

غزل ۱۹۸۱: مطربا نرمک بزن تا روح بازآید به تن

 

غزل ۱۹۸۲: گلسن بنده ستایک غرضم یق اشد رسن

 

غزل ۱۹۸۳: به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین

 

غزل ۱۹۸۴: بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین

 

غزل ۱۹۸۵: صنما بیار باده بنشان خمار مستان

 

غزل ۱۹۸۶: صنما به چشم شوخت که به چشم اشارتی کن

 

غزل ۱۹۸۷: هله نیم مست گشتم قدحی دگر مدد کن

 

غزل ۱۹۸۸: چه شکر داد عجب یوسف خوبی به لبان

 

غزل ۱۹۸۹: جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن

 

غزل ۱۹۹۰: جان حیوان که ندیده است به جز کاه و عطن

 

غزل ۱۹۹۱: همه خوردند و بخفتند و تهی گشت وطن

 

غزل ۱۹۹۲: خوی با ما کن و با بی‌خبران خوی مکن

 

غزل ۱۹۹۳: هیچ باشد که رسد آن شکر و پسته من

 

غزل ۱۹۹۴: بشنو از بوالهوسان قصه میر عسسان

 

غزل ۱۹۹۵: اینک آن انجم روشن که فلک چاکرشان

 

غزل ۱۹۹۶: چون خیال تو درآید به دلم رقص کنان

 

غزل ۱۹۹۷: هر که را گشت سر از غایت برگردیدن

 

غزل ۱۹۹۸: به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن

 

غزل ۱۹۹۹: مکن ای دوست ز جور این دلم آواره مکن

 

غزل ۲۰۰۰: ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من

 

غزل ۲۰۰۱: دم ده و عشوه ده ای دلبر سیمین بر من

 

غزل ۲۰۰۲: تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین

 

غزل ۲۰۰۳: همه خوردند و بخفتند و تهی گشت وطن

 

غزل ۲۰۰۴: شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشان

 

غزل ۲۰۰۵: چه نشستی دور چون بیگانگان

 

غزل ۲۰۰۶: هر کجا که پا نهی ای جان من

 

غزل ۲۰۰۷: شاه ما باری برای کاهلان

 

غزل ۲۰۰۸: می بده ای ساقی آخرزمان

 

غزل ۲۰۰۹: نک بهاران شد صلا ای لولیان

 

غزل ۲۰۱۰: بشنو از دل نکته‌های بی‌سخن

 

غزل ۲۰۱۱: جان جان‌هایی تو جان را برشکن

 

غزل ۲۰۱۲: ای دلارام من و ای دل شکن

 

غزل ۲۰۱۳: ساقیا برخیز و می در جام کن

 

غزل ۲۰۱۴: راز چون با من نگوید یار من

 

غزل ۲۰۱۵: فقر را در خواب دیدم دوش من

 

غزل ۲۰۱۶: جان من جان تو جانت جان من

 

غزل ۲۰۱۷: آمد آمد در میان خوب ختن

 

غزل ۲۰۱۸: مرغ خانه با هما پر وا مکن

 

غزل ۲۰۱۹: ای ببرده دل تو قصد جان مکن

 

غزل ۲۰۲۰: ای خدا این وصل را هجران مکن

 

غزل ۲۰۲۱: صبحدم شد زود برخیز ای جوان

 

غزل ۲۰۲۲: ای زیان و ای زیان و ای زیان

 

غزل ۲۰۲۳: رو قرار از دل مستان بستان

 

غزل ۲۰۲۴: مات خود را صنما مات مکن

 

غزل ۲۰۲۵: ای به انکار سوی ما نگران

 

غزل ۲۰۲۶: به شکرخنده ببردی دل من

 

غزل ۲۰۲۷: ای امتان باطل بر نان زنید بر نان

 

غزل ۲۰۲۸: گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن

 

غزل ۲۰۲۹: ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن

 

غزل ۲۰۳۰: گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن

 

غزل ۲۰۳۱: ای محو راه گشته از محو هم سفر کن

 

غزل ۲۰۳۲: من از کی باک دارم خاصه که یار با من

 

غزل ۲۰۳۳: جانا نخست ما را مرد مدام گردان

 

غزل ۲۰۳۴: ای دل ز شاه حوران یا قبله صبوران

 

غزل ۲۰۳۵: آن خوب را طلب کن اندر میان حوران

 

غزل ۲۰۳۶: امروز سرکشان را عشقت جلوه کردن

 

غزل ۲۰۳۷: چون جان تو می‌ستانی چون شکر است مردن

 

غزل ۲۰۳۸: از زنگ لشکر آمد بر قلب لشکرش زن

 

غزل ۲۰۳۹: رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

 

غزل ۲۰۴۰: روز است ای دو دیده در روزنم نظر کن

 

غزل ۲۰۴۱: پروانه شد در آتش گفتا که همچنین کن

 

غزل ۲۰۴۲: ای سنگ دل تو جان را دریای پرگهر کن

 

غزل ۲۰۴۳: دیدی چه گفت بهمن هیزم بنه چو خرمن

 

غزل ۲۰۴۴: جانا بیار باده و بختم بلند کن

 

غزل ۲۰۴۵: تو آب روشنی تو در این آب گل مکن

 

غزل ۲۰۴۶: مستی و عاشقی و جوانی و جنس این

 

غزل ۲۰۴۷: می‌آیدم ز رنگ تو ای یار بوی آن

 

غزل ۲۰۴۸: آن کیست ای خدای کز این دام خامشان

 

غزل ۲۰۴۹: ای دم به دم مصور جان از درون تن

 

غزل ۲۰۵۰: جانا بیار باده و بختم تمام کن

 

غزل ۲۰۵۱: می‌بینمت که عزم جفا می‌کنی مکن

 

غزل ۲۰۵۲: ای آنک از میانه کران می‌کنی مکن

 

غزل ۲۰۵۳: با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

 

غزل ۲۰۵۴: بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکن

 

غزل ۲۰۵۵: مست شدی عاقبت آمدی اندر میان

 

غزل ۲۰۵۶: خواجه غلط کرده‌ای در روش یار من

 

غزل ۲۰۵۷: یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین

 

غزل ۲۰۵۸: با رخ چون مشعله بر در ما کیست آن

 

غزل ۲۰۵۹: گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان

 

غزل ۲۰۶۰: یک غزل آغاز کن بر صفت حاضران

 

غزل ۲۰۶۱: بوسه بده خویش را ای صنم سیمتن

 

غزل ۲۰۶۲: سیر نشد چشم و دل از نظر شاه من

 

غزل ۲۰۶۳: ای رخ خندان تو مایه صد گلستان

 

غزل ۲۰۶۴: باز فروریخت عشق از در و دیوار من

 

غزل ۲۰۶۵: باز درآمد ز راه فتنه برانگیز من

 

غزل ۲۰۶۶: باز برآمد ز کوه خسرو شیرین من

 

غزل ۲۰۶۷: ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون

 

غزل ۲۰۶۸: بازشکستند خلق سلسله یا مسلمین

 

غزل ۲۰۶۹: بیش مکن همچنان خانه درآ همچنین

 

غزل ۲۰۷۰: یا تو ترش کرده رو مایه ده شکران

 

غزل ۲۰۷۱: هر چه کنی تو کرده من دان

 

غزل ۲۰۷۲: جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان

 

غزل ۲۰۷۳: دلا تو شهد منه در دهان رنجوران

 

غزل ۲۰۷۴: مکن مکن که روا نیست بی‌گنه کشتن

 

غزل ۲۰۷۵: توی که بدرقه باشی گهی گهی رهزن

 

غزل ۲۰۷۶: به جان تو که از این دلشده کرانه مکن

 

غزل ۲۰۷۷: به من نگر به دو رخسار زعفرانی من

 

غزل ۲۰۷۸: چهار روز ببودم به پیش تو مهمان

 

غزل ۲۰۷۹: مقام ناز نداری برو تو ناز مکن

 

غزل ۲۰۸۰: چهار شعر بگفتم بگفت نی به از این

 

غزل ۲۰۸۱: نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان

 

غزل ۲۰۸۲: برای چشم تو صد چشم بد توان دیدن

 

غزل ۲۰۸۳: اگر سزای لب تو نبود گفته من

 

غزل ۲۰۸۴: بیا بیا که ز هجرت نه عقل ماند نه دین

 

غزل ۲۰۸۵: به صلح آمد آن ترک تند عربده کن

 

غزل ۲۰۸۶: من کجا بودم عجب بی‌تو این چندین زمان

 

غزل ۲۰۸۷: بگویم مثالی از این عشق سوزان

 

غزل ۲۰۸۸: ببردی دلم را بدادی به زاغان

 

غزل ۲۰۸۹: تنت زین جهان است و دل زان جهان

 

غزل ۲۰۹۰: به پیش آر سغراق گلگون من

 

غزل ۲۰۹۱: ای هفت دریا گوهر عطا کن

 

غزل ۲۰۹۲: آن دلبر من آمد بر من

 

غزل ۲۰۹۳: تازه شد از او باغ و بر من

 

غزل ۲۰۹۴: یک قوصره پر دارم ز سخن

 

غزل ۲۰۹۵: با من صنما دل یک دله کن

 

غزل ۲۰۹۶: گر تنگ بدی این سینه من

 

غزل ۲۰۹۷: چون دل جانا بنشین بنشین

 

غزل ۲۰۹۸: شب محنت که بد طبیب و تو افکار یاد کن

 

غزل ۲۰۹۹: چند نظاره جهان کردن

 

غزل ۲۱۰۰: چند بوسه وظیفه تعیین کن

 

غزل ۲۱۰۱: سیر گشتم ز نازهای خسان

 

غزل ۲۱۰۲: چیست با عشق آشنا بودن

 

غزل ۲۱۰۳: گر چه اندر فغان و نالیدن

 

غزل ۲۱۰۴: شب که جهان است پر از لولیان

 

غزل ۲۱۰۵: ساقی من خیزد بی‌گفت من

 

غزل ۲۱۰۶: مست رسید آن بت بی‌باک من

 

غزل ۲۱۰۷: جان منی جان منی جان من

 

غزل ۲۱۰۸: می‌نروم هیچ از این خانه من

 

غزل ۲۱۰۹: ای تو پناه همه روز محن

 

غزل ۲۱۱۰: بانگ برآمد ز خرابات من

 

غزل ۲۱۱۱: بانگ برآمد ز خرابات من

 

غزل ۲۱۱۲: ظلمت شب پرتو ظلمات من

 

غزل ۲۱۱۳: ای تو چو خورشید و شه خاص من

 

غزل ۲۱۱۴: بانگ برآمد ز دل و جان من

 

غزل ۲۱۱۵: بازرسید آن بت زیبای من

 

غزل ۲۱۱۶: آمده‌ای بی‌گه خامش مشین

 

غزل ۲۱۱۷: پیشتر آ ای صنم شنگ من

 

غزل ۲۱۱۸: می تلخی که تلخی‌ها بدو گردد همه شیرین

 

غزل ۲۱۱۹: اگر امروز دلدارم درآید همچو دی خندان

 

غزل ۲۱۲۰: دگرباره چو مه کردیم خرمن

 

غزل ۲۱۲۱: افندس مسین کاغا یومیندن

 

غزل ۲۱۲۲: کیف اتوب یا اخی من سکر کارجوان

 

غزل ۲۱۲۳: العشق یقول لی تزین

 

غزل ۲۱۲۴: ایا بدر الدجی بل انت احسن

 

غزل ۲۱۲۵: اطیب الاسفار عندی انتقالی من مکان

 

غزل ۲۱۲۶: اطیب الاعمار عمر فی طریق العاشقین

 

غزل ۲۱۲۷: یا صغیر السن یا رطب البدن

 

غزل ۲۱۲۸: ابشر ثم ابشر یا مؤتمن

 

غزل ۲۱۲۹: نحن الی سیدنا راجعون

 

و

غزل ۲۱۳۰: ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او

 

غزل ۲۱۳۱: حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو

 

غزل ۲۱۳۲: مستی ببینی رازدان می‌دانک باشد مست او

 

غزل ۲۱۳۳: بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو

 

غزل ۲۱۳۴: نبود چنین مه در جهان ای دل همین جا لنگ شو

 

غزل ۲۱۳۵: ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو

 

غزل ۲۱۳۶: ساقی اگر کم شد میت دستار ما بستان گرو

 

غزل ۲۱۳۷: آن کون خر کز حاسدی عیسی بود تشویش او

 

غزل ۲۱۳۸: ای عشق تو موزونتری یا باغ و سیبستان تو

 

غزل ۲۱۳۹: والله ملولم من کنون از جام و سغراق و کدو

 

غزل ۲۱۴۰: دل دی خراب و مست و خوش هر سو همی‌افتاد از او

 

غزل ۲۱۴۱: ای تن و جان بنده او بند شکرخنده او

 

غزل ۲۱۴۲: چون بجهد خنده ز من خنده نهان دارم از او

 

غزل ۲۱۴۳: روشنی خانه تویی خانه بمگذار و مرو

 

غزل ۲۱۴۴: کار جهان هر چه شود کار تو کو بار تو کو

 

غزل ۲۱۴۵: شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو

 

غزل ۲۱۴۶: ای شکران ای شکران کان شکر دارم از او

 

غزل ۲۱۴۷: چیست که هر دمی چنین می‌کشدم به سوی او

 

غزل ۲۱۴۸: جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو

 

غزل ۲۱۴۹: ای تو خموش پرسخن چیست خبر بیا بگو

 

غزل ۲۱۵۰: عید نمی‌دهد فرح بی‌نظر هلال تو

 

غزل ۲۱۵۱: در سفر هوای تو بی‌خبرم به جان تو

 

غزل ۲۱۵۲: سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو

 

غزل ۲۱۵۳: ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو

 

غزل ۲۱۵۴: هین کژ و راست می‌روی باز چه خورده‌ای بگو

 

غزل ۲۱۵۵: کی ز جهان برون شود جزو جهان هله بگو

 

غزل ۲۱۵۶: سیمبرا ز سیم تو سیمبرم به جان تو

 

غزل ۲۱۵۷: سنگ شکاف می‌کند در هوس لقای تو

 

غزل ۲۱۵۸: من که ستیزه روترم در طلب لقای تو

 

غزل ۲۱۵۹: باده چو هست ای صنم بازمگیر و نی مگو

 

غزل ۲۱۶۰: ندیدم در جهان کس را که تا سر پر نبوده‌ست او

 

غزل ۲۱۶۱: اگر نه عاشق اویم چه می‌پویم به کوی او

 

غزل ۲۱۶۲: دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو

 

غزل ۲۱۶۳: چو شیرینتر نمود ای جان مها شور و بلای تو

 

غزل ۲۱۶۴: اگر بگذشت روز ای جان به شب مهمان مستان شو

 

غزل ۲۱۶۵: فقیر است او فقیر است او فقیر ابن الفقیر است او

 

غزل ۲۱۶۶: دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو

 

غزل ۲۱۶۷: دل آتش پذیر از توست برق و سنگ و آهن تو

 

غزل ۲۱۶۸: نمی‌گفتی مرا روزی که ما را یار غاری تو

 

غزل ۲۱۶۹: ز مکر حق مباش ایمن اگر صد بخت بینی تو

 

غزل ۲۱۷۰: هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو

 

غزل ۲۱۷۱: گشته‌ست طپان جانم ای جان و جهان برگو

 

غزل ۲۱۷۲: هم آگه و هم ناگه مهمان من آمد او

 

غزل ۲۱۷۳: چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو

 

غزل ۲۱۷۴: ای یار قلندردل دلتنگ چرایی تو

 

غزل ۲۱۷۵: در خشکی ما بنگر وآن پرده تر برگو

 

غزل ۲۱۷۶: آن دلبر عیار جگرخواره ما کو

 

غزل ۲۱۷۷: خزان عاشقان را نوبهار او

 

غزل ۲۱۷۸: تو کمترخواره‌ای هشیار می‌رو

 

غزل ۲۱۷۹: تو جام عشق را بستان و می‌رو

 

غزل ۲۱۸۰: از این پستی به سوی آسمان شو

 

غزل ۲۱۸۱: دل و جان را طربگاه و مقام او

 

غزل ۲۱۸۲: به پیشت نام جان گویم زهی رو

 

غزل ۲۱۸۳: به پیشت نام جان گویم زهی رو

 

غزل ۲۱۸۴: بیا ای رونق گلزار از این سو

 

غزل ۲۱۸۵: چو بگشادم نظر از شیوه تو

 

غزل ۲۱۸۶: خداوندا چو تو صاحب قران کو

 

غزل ۲۱۸۷: گران جانی مکن ای یار برگو

 

غزل ۲۱۸۸: در این رقص و در این های و در این هو

 

غزل ۲۱۸۹: بازم صنما چه می‌فریبی تو

 

غزل ۲۱۹۰: دیدی که چه کرد آن پری رو

 

غزل ۲۱۹۱: ای رونق نوبهار برگو

 

غزل ۲۱۹۲: ای عارف خوش کلام برگو

 

غزل ۲۱۹۳: ای صید رخ تو شیر و آهو

 

غزل ۲۱۹۴: آن وعده که کرده‌ای مرا کو

 

غزل ۲۱۹۵: خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو

 

غزل ۲۱۹۶: از حلاوت‌ها که هست از خشم و از دشنام او

 

غزل ۲۱۹۷: ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو

 

غزل ۲۱۹۸: جمله خشم از کبر خیزد از تکبر پاک شو

 

غزل ۲۱۹۹: ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو

 

غزل ۲۲۰۰: ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو

 

غزل ۲۲۰۱: در گذر آمد خیالش گفت جان این است او

 

غزل ۲۲۰۲: ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو

 

غزل ۲۲۰۳: جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو

 

غزل ۲۲۰۴: عاشقی بر من پریشانت کنم نیکو شنو

 

غزل ۲۲۰۵: دوش خوابی دیده‌ام خود عاشقان را خواب کو

 

غزل ۲۲۰۶: ای برادر عاشقی را درد باید درد کو

 

غزل ۲۲۰۷: در خلاصه عشق آخر شیوه اسلام کو

 

غزل ۲۲۰۸: ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو

 

غزل ۲۲۰۹: ای ز رویت تافته در هر زمانی نور نو

 

غزل ۲۲۱۰: طرب اندر طرب است او که در عقل شکست او

 

غزل ۲۲۱۱: ز من و تو شرری زاد در این دل ز چنان رو

 

غزل ۲۲۱۲: تو بمال گوش بربط که عظیم کاهل است او

 

غزل ۲۲۱۳: خنک آن جان که رود مست و خرامان بر او

 

غزل ۲۲۱۴: خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو

 

غزل ۲۲۱۵: گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو

 

غزل ۲۲۱۶: تن مزن ای پسر خوش دم خوش کام بگو

 

غزل ۲۲۱۷: چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو

 

غزل ۲۲۱۸: همه خوردند و برفتند و بماندم من و تو

 

غزل ۲۲۱۹: من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

 

غزل ۲۲۲۰: هله ای شاه مپیچان سر و دستار مرو

 

غزل ۲۲۲۱: سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او

 

غزل ۲۲۲۲: سر عثمان تو مست است بر او ریز کدو

 

غزل ۲۲۲۳: ای همه سرگشتگان مهمان تو

 

غزل ۲۲۲۴: ای بمرده هر چه جان در پای او

 

غزل ۲۲۲۵: شکر ایزد را که دیدم روی تو

 

غزل ۲۲۲۶: ای بکرده رخت عشاقان گرو

 

غزل ۲۲۲۷: مطربا اسرار ما را بازگو

 

غزل ۲۲۲۸: جان ما را هر نفس بستان نو

 

غزل ۲۲۲۹: ای غذای جان مستم نام تو

 

غزل ۲۲۳۰: صوفیانیم آمده در کوی تو

 

غزل ۲۲۳۱: می‌دوید از هر طرف در جست و جو

 

غزل ۲۲۳۲: به حریفان بنشین خواب مرو

 

غزل ۲۲۳۳: ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو

 

غزل ۲۲۳۴: ای دیده من جمال خود اندر جمال تو

 

غزل ۲۲۳۵: آمد خیال آن رخ چون گلستان تو

 

غزل ۲۲۳۶: جانا تویی کلیم و منم چون عصای تو

 

غزل ۲۲۳۷: این ترک ماجرا ز دو حکمت برون نبو

 

غزل ۲۲۳۸: ای کرده چهره تو چو گلنار شرم تو

 

غزل ۲۲۳۹: رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو

 

غزل ۲۲۴۰: ننشیند آتشم چو ز حق خاست آرزو

 

غزل ۲۲۴۱: هان ای جمال دلبر ای شاد وقت تو

 

غزل ۲۲۴۲: تا که درآمد به باغ چهره گلنار تو

 

غزل ۲۲۴۳: آینه جان شده چهره تابان تو

 

غزل ۲۲۴۴: سیر نیم سیر نی از لب خندان تو

 

غزل ۲۲۴۵: مطرب مهتاب رو آنچ شنیدی بگو

 

غزل ۲۲۴۶: ای سر مردان برگو برگو

 

غزل ۲۲۴۷: مرا اگر تو نیابی به پیش یار بجو

 

غزل ۲۲۴۸: من آن نیم که بگویم حدیث نعمت او

 

غزل ۲۲۴۹: به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو

 

غزل ۲۲۵۰: هزار بار کشیده‌ست عشق کافرخو

 

غزل ۲۲۵۱: چو از سر بگیرم بود سرور او

 

غزل ۲۲۵۲: بی‌دل شده‌ام بهر دل تو

 

غزل ۲۲۵۳: نور دل ما روی خوش تو

 

غزل ۲۲۵۴: دل من دل من دل من بر تو

 

غزل ۲۲۵۵: بنشسته به گوشه‌ای دو سه مست ترانه گو

 

غزل ۲۲۵۶: به قرار تو او رسد که بود بی‌قرار تو

 

غزل ۲۲۵۷: قلم از عشق بشکند چو نویسد نشان تو

 

غزل ۲۲۵۸: هله ای طالب سمو بگداز از غمش چو مو

 

غزل ۲۲۵۹: هله طبل وفا بزن که بیامد اوان تو

 

غزل ۲۲۶۰: طیب الله عیشکم لا وحش الله منکم

 

غزل ۲۲۶۱: بوقلمون چند از انکار تو

 

غزل ۲۲۶۲: پرده بگردان و بزن ساز نو

 

غزل ۲۲۶۳: یا قمرا لوعه للقمرین سکن

 

غزل ۲۲۶۴: بوسیسی افندیمو هم محسن و هم مه رو

 

غزل ۲۲۶۵: الیوم من الوصل نسیم و سعود

 

غزل ۲۲۶۶: بگردان ساقی مه روی جام

 

غزل ۲۲۶۷: هم صدوا هم عتبوا عتابا ما له سبب

 

غزل ۲۲۶۸: یا عاشقین المقصد سیحوا الی ما ترشدوا

 

غزل ۲۲۶۹: الا یا ساقیا انی لظمن و مشتاق

 

غزل ۲۲۷۰: ابناء ربیعنا تعالوا

 

غزل ۲۲۷۱: جود الشموس علی الوری اشراق

 

غزل ۲۲۷۲: حد البشیر بشاره یا جار

 

غزل ۲۲۷۳: امسی و اصبح بالجوی اتعذب

 

غزل ۲۲۷۴: مررت بدر فی هواه بحار

 

ه

غزل ۲۲۷۵: امروز مستان را نگر در مست ما آویخته

 

غزل ۲۲۷۶: ای جبرئیل از عشق تو اندر سما پا کوفته

 

غزل ۲۲۷۷: یک چند رندند این طرف در ظل دل پنهان شده

 

غزل ۲۲۷۸: این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده

 

غزل ۲۲۷۹: این کیست این این کیست این در حلقه ناگاه آمده

 

غزل ۲۲۸۰: ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله

 

غزل ۲۲۸۱: ای از تو خاکی تن شده تن فکرت و گفتن شده

 

غزل ۲۲۸۲: ای جان و دل از عشق تو در بزم تو پا کوفته

 

غزل ۲۲۸۳: ساقی فرخ رخ من جام چو گلنار بده

 

غزل ۲۲۸۴: باده بده باد مده وز خودمان یاد مده

 

غزل ۲۲۸۵: یا رجلا حصیده مجبنه و مبخله

 

غزل ۲۲۸۶: ای تو برای آبرو آب حیات ریخته

 

غزل ۲۲۸۷: آمد یار و بر کفش جام میی چو مشعله

 

غزل ۲۲۸۸: شحنه عشق می‌کشد از دو جهان مصادره

 

غزل ۲۲۸۹: دایم پیش خود نهی آینه را هرآینه

 

غزل ۲۲۹۰: کجا شد عهد و پیمانی که کردی دوش با بنده

 

غزل ۲۲۹۱: بر آنم کز دل و دیده شوم بیزار یک باره

 

غزل ۲۲۹۲: به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه

 

غزل ۲۲۹۳: یکی ماهی همی‌بینم برون از دیده در دیده

 

غزل ۲۲۹۴: ز بردابرد عشق او چو بشنید این دل پاره

 

غزل ۲۲۹۵: سراندازان همی‌آیی نگارین جگرخواره

 

غزل ۲۲۹۶: مرا گویی که چونی تو لطیف و لمتر و تازه

 

غزل ۲۲۹۷: چو در دل پای بنهادی بشد از دست اندیشه

 

غزل ۲۲۹۸: زهی بزم خداوندی زهی می‌های شاهانه

 

غزل ۲۲۹۹: سراندازان همی‌آیی ز راه سینه در دیده

 

غزل ۲۳۰۰: با زر غم و بی‌زر غم آخر غم با زر به

 

غزل ۲۳۰۱: من سرخوش و تو دلخوش غم بی‌دل و بی‌سر به

 

غزل ۲۳۰۲: هشیار شدم ساقی دستار به من واده

 

غزل ۲۳۰۳: ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده

 

غزل ۲۳۰۴: هر روز پری زادی از سوی سراپرده

 

غزل ۲۳۰۵: کی باشد من با تو باده به گرو خورده

 

غزل ۲۳۰۶: ناموس مکن پیش آ ای عاشق بیچاره

 

غزل ۲۳۰۷: بربند دهان از نان کآمد شکر روزه

 

غزل ۲۳۰۸: یا رب چه کس است آن مه یا رب چه کس است آن مه

 

غزل ۲۳۰۹: من بی‌خود و تو بی‌خود ما را که برد خانه؟

 

غزل ۲۳۱۰: ای غایب از این محضر از مات سلام الله

 

غزل ۲۳۱۱: از انبهی ماهی دریا به نهان گشته

 

غزل ۲۳۱۲: دیدم رخ ترسا را با ما چو گل اشکفته

 

غزل ۲۳۱۳: ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده

 

غزل ۲۳۱۴: ای روی تو رویم را چون روی قمر کرده

 

غزل ۲۳۱۵: دل دست به یک کاسه با شهره صنم کرده

 

غزل ۲۳۱۶: امروز بت خندان می‌بخش کند خنده

 

غزل ۲۳۱۷: ای خاک کف پایت رشک فلکی بوده

 

غزل ۲۳۱۸: مستی ده و هستی ده ای غمزه خماره

 

غزل ۲۳۱۹: آن یار غریب من آمد به سوی خانه

 

غزل ۲۳۲۰: بی‌برگی بستان بین کآمد دی دیوانه

 

غزل ۲۳۲۱: ای دل به کجایی تو آگاه هیی یا نه

 

غزل ۲۳۲۲: هر روز فقیران را هم عید و هم آدینه

 

غزل ۲۳۲۳: ای دل تو بگو هستم چون ماهی بر تابه

 

غزل ۲۳۲۴: روزی تو مرا بینی میخانه درافتاده

 

غزل ۲۳۲۵: امروز من و باده و آن یار پری زاده

 

غزل ۲۳۲۶: ای بر سر بازاری دستار چنان کرده

 

غزل ۲۳۲۷: ای جنبش هر شاخی از لون دگر میوه

 

غزل ۲۳۲۸: چون عزم سفر کردی فی لطف امان الله

 

غزل ۲۳۲۹: هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشته

 

غزل ۲۳۳۰: آن عشق جگرخواره کز خون شود او فربه

 

غزل ۲۳۳۱: ای دلبر بی‌صورت صورتگر ساده

 

غزل ۲۳۳۲: ای آنک تو را ما ز همه کون گزیده

 

غزل ۲۳۳۳: این کیست چنین مست ز خمار رسیده

 

غزل ۲۳۳۴: ای طبل رحیل از طرف چرخ شنیده

 

غزل ۲۳۳۵: رندان همه جمعند در این دیر مغانه

 

غزل ۲۳۳۶: این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده

 

غزل ۲۳۳۷: هلا ساقی بیا ساغر مرا ده

 

غزل ۲۳۳۸: بیا دل بر دل پردرد من نه

 

غزل ۲۳۳۹: ایا گم گشتگان راه و بیراه

 

غزل ۲۳۴۰: چنین می‌زن دو دستک تا سحرگاه

 

غزل ۲۳۴۱: سماع آمد هلا ای یار برجه

 

غزل ۲۳۴۲: خدایا مطربان را انگبین ده

 

غزل ۲۳۴۳: ایا خورشید بر گردون سواره

 

غزل ۲۳۴۴: مبارک باد آمد ماه روزه

 

غزل ۲۳۴۵: چو بی‌گاه است و باران خانه خانه

 

غزل ۲۳۴۶: مکن راز مرا ای جان فسانه

 

غزل ۲۳۴۷: خدایا رحمت خود را به من ده

 

غزل ۲۳۴۸: فریاد ز یار خشم کرده

 

غزل ۲۳۴۹: ای دیده راست راست دیده

 

غزل ۲۳۵۰: آمد مه و لشکر ستاره

 

غزل ۲۳۵۱: دیدی که چه کرد آن یگانه

 

غزل ۲۳۵۲: یک جام ز صد هزار جان به

 

غزل ۲۳۵۳: جان آمده در جهان ساده

 

غزل ۲۳۵۴: ای بی تو حیات‌ها فسرده

 

غزل ۲۳۵۵: ای دوش ز دست ما رهیده

 

غزل ۲۳۵۶: ماییم قدیم عشق باره

 

غزل ۲۳۵۷: ای گشته دلت چو سنگ خاره

 

غزل ۲۳۵۸: ماییم و دو چشم و جان خیره

 

غزل ۲۳۵۹: آن سفره بیار و در میان نه

 

غزل ۲۳۶۰: ای نقد تو را زکات نسیه

 

غزل ۲۳۶۱: ای روز مبارک و خجسته

 

غزل ۲۳۶۲: ای دو چشمت جاودان را نکته‌ها آموخته

 

غزل ۲۳۶۳: ای ز هندستان زلفت رهزنان برخاسته

 

غزل ۲۳۶۴: ای ز هجرانت زمین و آسمان بگریسته

 

غزل ۲۳۶۵: ای ز گلزار جمالت یاسمن پا کوفته

 

غزل ۲۳۶۶: ای سراندازان همه در عشق تو پا کوفته

 

غزل ۲۳۶۷: تا چه عشق است آن صنم را با دل پرخون شده

 

غزل ۲۳۶۸: ای به میدان‌های وحدت گوی شاهی باخته

 

غزل ۲۳۶۹: چشم بگشا جان‌ها بین از بدن بگریخته

 

غزل ۲۳۷۰: این چه باد صرصر است از آسمان پویان شده

 

غزل ۲۳۷۱: کی بود خاک صنم با خون ما آمیخته

 

غزل ۲۳۷۲: هله بحری شو و در رو مکن از دور نظاره

 

غزل ۲۳۷۳: مشنو حیلت خواجه هله ای دزد شبانه

 

غزل ۲۳۷۴: هله صیاد نگویی که چه دام است و چه دانه

 

غزل ۲۳۷۵: سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه

 

غزل ۲۳۷۶: صنما از آنچ خوردی بهل اندکی به ما ده

 

غزل ۲۳۷۷: ای خداوند یکی یار جفاکارش ده

 

غزل ۲۳۷۸: صد خمار است و طرب در نظر آن دیده

 

غزل ۲۳۷۹: بده آن باده جانی که چنانیم همه

 

غزل ۲۳۸۰: پیش جوش عفو بی‌حد تو شاه

 

غزل ۲۳۸۱: عشق بین با عاشقان آمیخته

 

غزل ۲۳۸۲: ای بخاری را تو جان پنداشته

 

غزل ۲۳۸۳: عشق تو از بس کشش جان آمده

 

غزل ۲۳۸۴: جسته‌اند دیوانگان از سلسله

 

غزل ۲۳۸۵: روز ما را دیگران را شب شده

 

غزل ۲۳۸۶: قرابه باز دانا هش دار آبگینه

 

غزل ۲۳۸۷: پیغام زاهدان را کآمد بلای توبه

 

غزل ۲۳۸۸: این جا کسی است پنهان دامان من گرفته

 

غزل ۲۳۸۹: در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده

 

غزل ۲۳۹۰: آن آتشی که داری در عشق صاف و ساده

 

غزل ۲۳۹۱: بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده

 

غزل ۲۳۹۲: ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده

 

غزل ۲۳۹۳: برجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده

 

غزل ۲۳۹۴: از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله

 

غزل ۲۳۹۵: دیدم نگار خود را می‌گشت گرد خانه

 

غزل ۲۳۹۶: ای پاک از آب و از گل پایی در این گلم نه

 

غزل ۲۳۹۷: ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته

 

غزل ۲۳۹۸: آن دم که دررباید باد از رخ تو پرده

 

غزل ۲۳۹۹: ای از تو من برسته ای هم توام بخورده

 

غزل ۲۴۰۰: گل را نگر ز لطف سوی خار آمده

 

غزل ۲۴۰۱: ای صد هزار خرمن‌ها را بسوخته

 

غزل ۲۴۰۲: باده بده ساقیا عشوه و بادم مده

 

غزل ۲۴۰۳: ساقی جان غیر آن رطل گرانم مده

 

غزل ۲۴۰۴: ای مه و ای آفتاب پیش رخت مسخره

 

غزل ۲۴۰۵: ای همه منزل شده از تو ره بی‌رهه

 

غزل ۲۴۰۶: ایا دلی چو صبا ذوق صبح‌ها دیده

 

غزل ۲۴۰۷: زهی لواء و علم لا اله الا الله

 

غزل ۲۴۰۸: چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه

 

غزل ۲۴۰۹: که بوده است تو را دوش یار و همخوابه

 

غزل ۲۴۱۰: مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته

 

غزل ۲۴۱۱: دلم چو دیده و تو چون خیال در دیده

 

غزل ۲۴۱۲: چو مست روی توام ای حکیم فرزانه

 

غزل ۲۴۱۳: عجب دلی که به عشق بت است پیوسته

 

غزل ۲۴۱۴: ز لقمه‌ای که بشد دیده تو را پرده

 

غزل ۲۴۱۵: تو دیده گشته و ما را بکرده نادیده

 

غزل ۲۴۱۶: برو برو که به بز لایق است بزغاله

 

غزل ۲۴۱۷: خلاصه دو جهان است آن پری چهره

 

غزل ۲۴۱۸: ای جان ای جان فی ستر الله

 

غزل ۲۴۱۹: خوش بود فرش تن نور دیده

 

غزل ۲۴۲۰: آمد آمد نگار پوشیده

 

غزل ۲۴۲۱: مطرب جان‌های دل برده

 

غزل ۲۴۲۲: رخ نفسی بر رخ این مست نه

 

غزل ۲۴۲۳: یا رشا فدیته من زمن رایته

 

غزل ۲۴۲۴: هل طربا لعاشق وافقه زمانه

 

غزل ۲۴۲۵: طوبی لمن آواه سر فؤاده

 

غزل ۲۴۲۶: فدیتتک یا ستی الناسیه

 

ی

غزل ۲۴۲۷: گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی

 

غزل ۲۴۲۸: فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری

 

غزل ۲۴۲۹: ای در طواف ماه تو ماه و سپهر مشتری

 

غزل ۲۴۳۰: ای آن که بر اسب بقا از دیر فانی می‌روی

 

غزل ۲۴۳۱: این عشق گردان کو به کو بر سر نهاده طبله‌ای

 

غزل ۲۴۳۲: ای رونق هر گلشنی وی روزن هر خانه‌ای

 

غزل ۲۴۳۳: ای آنک اندر باغ جان آلاجقی برساختی

 

غزل ۲۴۳۴: از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی

 

غزل ۲۴۳۵: من دوش دیدم سر دل اندر جمال دلبری

 

غزل ۲۴۳۶: ای یار اگر نیکو کنی اقبال خود صدتو کنی

 

غزل ۲۴۳۷: ای یوسف خوش نام هی در ره میا بی‌همرهی

 

غزل ۲۴۳۸: دزدید جمله رخت ما لولی و لولی زاده‌ای

 

غزل ۲۴۳۹: دامن کشانم می‌کشد در بتکده عیاره‌ای

 

غزل ۲۴۴۰: ای آفتاب سرکشان با کهکشان آمیختی

 

غزل ۲۴۴۱: آخر مراعاتی بکن مر بی‌دلان را ساعتی

 

غزل ۲۴۴۲: بانکی عجب از آسمان در می‌رسد هر ساعتی

 

غزل ۲۴۴۳: ای تو ملول از کار من من تشنه تر هر ساعتی

 

غزل ۲۴۴۴: چون درشوی در باغ دل مانند گل خوش بو شوی

 

غزل ۲۴۴۵: از بامدادان ساغری پر کرد خوش خماره‌ای

 

غزل ۲۴۴۶: ای شهسوار خاص بک کز عالم جان تاختی

 

غزل ۲۴۴۷: یک ساعت ار دو قبلکی از عقل و جان برخاستی

 

غزل ۲۴۴۸: ای داده جان را لطف تو خوشتر ز مستی حالتی

 

غزل ۲۴۴۹: من پیش از این می‌خواستم گفتار خود را مشتری

 

غزل ۲۴۵۰: در دل خیالش زان بود تا تو به هر سو ننگری

 

غزل ۲۴۵۱: دریوزه‌ای دارم ز تو در اقتضای آشتی

 

غزل ۲۴۵۲: ای دل نگویی چون شدی ور عشق روزافزون شدی

 

غزل ۲۴۵۳: بویی ز گردون می‌رسد با پرسش و دلداریی

 

غزل ۲۴۵۴: عیش جهان پیسه بود گاه خوشی گاه بدی

 

غزل ۲۴۵۵: برگذری درنگری جز دل خوبان نبری

 

غزل ۲۴۵۶: هم نظری هم خبری هم قمران را قمری

 

غزل ۲۴۵۷: ای دل سرگشته شده در طلب یاوه روی

 

غزل ۲۴۵۸: سنگ مزن بر طرف کارگه شیشه گری

 

غزل ۲۴۵۹: عارف گوینده اگر تا سحر صبر کنی

 

غزل ۲۴۶۰: تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی

 

غزل ۲۴۶۱: چون دل من جست ز تن بازنگشتی چه شدی

 

غزل ۲۴۶۲: طوطی و طوطی بچه‌ای قند به صد ناز خوری

 

غزل ۲۴۶۳: آه چه دیوانه شدم در طلب سلسله‌ای

 

غزل ۲۴۶۴: هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری

 

غزل ۲۴۶۵: آمده‌ای که راز من بر همگان بیان کنی

 

غزل ۲۴۶۶: ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیاده‌ای

 

غزل ۲۴۶۷: کعبه طواف می‌کند بر سر کوی یک بتی

 

غزل ۲۴۶۸: نیست به جز دوام جان ز اهل دلان روایتی

 

غزل ۲۴۶۹: آه خجسته ساعتی که صنما به من رسی

 

غزل ۲۴۷۰: جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی

 

غزل ۲۴۷۱: سوخت یکی جهان به غم آتش غم پدید نی

 

غزل ۲۴۷۲: چشم تو خواب می‌رود یا که تو ناز می‌کنی

 

غزل ۲۴۷۳: آب تو ده گسسته را در دو جهان سقا تویی

 

غزل ۲۴۷۴: ریگ ز آب سیر شد من نشدم زهی زهی

 

غزل ۲۴۷۵: باز ترش شدی مگر یار دگر گزیده‌ای

 

غزل ۲۴۷۶: هین که خروس بانگ زد وقت صبوح یافتی

 

غزل ۲۴۷۷: سرکه هفت ساله را از لب او حلاوتی

 

غزل ۲۴۷۸: باز چه شد تو را دلا باز چه مکر اندری

 

غزل ۲۴۷۹: پیش از آنک از عدم کرد وجودها سری

 

غزل ۲۴۸۰: ای دل بی‌قرار من راست بگو چه گوهری

 

غزل ۲۴۸۱: با همگان فضولکی چون که به ما ملولکی

 

غزل ۲۴۸۲: ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی

 

غزل ۲۴۸۳: تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی

 

غزل ۲۴۸۴: خواجه اگر تو همچو ما بیخود و شوخ و مستیی

 

غزل ۲۴۸۵: یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی

 

غزل ۲۴۸۶: ای زده مطرب غمت در دل ما ترانه‌ای

 

غزل ۲۴۸۷: هست به خطه عدم شور و غبار و غارتی

 

غزل ۲۴۸۸: ای که غریب آتشی در دل و جان ما زدی

 

غزل ۲۴۸۹: گر ز تو بوسه ای خرد صد مه و مهر و مشتری

 

غزل ۲۴۹۰: ساقی جان فزای من بهر خدا ز کوثری

 

غزل ۲۴۹۱: جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری

 

غزل ۲۴۹۲: هر بشری که صاف شد در دو جهان ورا دلی

 

غزل ۲۴۹۳: رو بنمودی به تو گر همگی نه جانمی

 

غزل ۲۴۹۴: زرگر آفتاب را بسته گاز می‌کنی

 

غزل ۲۴۹۵: آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی

 

غزل ۲۴۹۶: خواجه ترش مرا بگو سرکه به چند می‌دهی

 

غزل ۲۴۹۷: صبح چو آفتاب زد رایت روشناییی

 

غزل ۲۴۹۸: مرا سودای آن دلبر ز دانایی و قرایی

 

غزل ۲۴۹۹: مسلمانان مسلمانان مرا ترکی است یغمایی

 

غزل ۲۵۰۰: چه افسردی در آن گوشه چرا تو هم نمی‌گردی

 

غزل ۲۵۰۱: گرم سیم و درم بودی مرا مونس چه کم بودی

 

غزل ۲۵۰۲: امیر دل همی‌گوید تو را گر تو دلی داری

 

غزل ۲۵۰۳: چو سرمست منی ای جان ز خیر و شر چه اندیشی

 

غزل ۲۵۰۴: اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بی‌خویشی

 

غزل ۲۵۰۵: چو بی گه آمدی باری درآ مردانه‌ای ساقی

 

غزل ۲۵۰۶: مبارک باشد آن رو را بدیدن بامدادانی

 

غزل ۲۵۰۷: بیامد عید ای ساقی عنایت را نمی‌دانی

 

غزل ۲۵۰۸: مرا آن دلبر پنهان همی‌گوید به پنهانی

 

غزل ۲۵۰۹: بر دیوانگان امروز آمد شاه پنهانی

 

غزل ۲۵۱۰: مرا پرسید آن سلطان به نرمی و سخن خایی

 

غزل ۲۵۱۱: به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی

 

غزل ۲۵۱۲: رها کن ماجرا ای جان فروکن سر ز بالایی

 

غزل ۲۵۱۳: بیا ای عارف مطرب چه باشد گر ز خوش خویی

 

غزل ۲۵۱۴: درآمد در میان شهر آدم زفت سیلابی

 

غزل ۲۵۱۵: یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زرکوبی

 

غزل ۲۵۱۶: اگر الطاف شمس الدین بدیده برفتادستی

 

غزل ۲۵۱۷: ز رنگ روی شمس الدین گرم خود بو و رنگستی

 

غزل ۲۵۱۸: اگر امروز دلدارم کند چون دوش بدمستی

 

غزل ۲۵۱۹: غلام پاسبانانم که یارم پاسبانستی

 

غزل ۲۵۲۰: گر آبت بر جگر بودی دل تو پس چه کاره ستی

 

غزل ۲۵۲۱: اگر یار مرا از من غم و سودا نبایستی

 

غزل ۲۵۲۲: دل پردرد من امشب بنوشیده‌ست یک دردی

 

غزل ۲۵۲۳: دل آتش پرست من که در آتش چو گوگردی

 

غزل ۲۵۲۴: اگر آب و گل ما را چو جان و دل پری بودی

 

غزل ۲۵۲۵: اگر گل‌های رخسارش از آن گلشن بخندیدی

 

غزل ۲۵۲۶: نکو بنگر به روی من نه آنم من که هر باری

 

غزل ۲۵۲۷: بنامیزد نگویم من که تو آنی که هر باری

 

غزل ۲۵۲۸: مروت نیست در سرها که اندازند دستاری

 

غزل ۲۵۲۹: ایا نزدیک جان و دل چنین دوری روا داری

 

غزل ۲۵۳۰: دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری

 

غزل ۲۵۳۱: چو سرمست منی ای جان ز درد سر چه غم داری

 

غزل ۲۵۳۲: کی افسون خواند در گوشت که ابرو پرگره داری

 

غزل ۲۵۳۳: برآ بر بام ای عارف بکن هر نیم شب زاری

 

غزل ۲۵۳۴: مها یک دم رعیت شو مرا شه دان و سالاری

 

غزل ۲۵۳۵: هر آن بیمار مسکین را که از حد رفت بیماری

 

غزل ۲۵۳۶: مثال باز رنجورم زمین بر من ز بیماری

 

غزل ۲۵۳۷: مگر دانید با دلبر به حق صحبت و یاری

 

غزل ۲۵۳۸: حجاب از چشم بگشایی که سبحان الذی اسری

 

غزل ۲۵۳۹: یکی طوطی مژده آور یکی مرغی خوش آوازی

 

غزل ۲۵۴۰: چو شیر و انگبین جانا چه باشد گر درآمیزی

 

غزل ۲۵۴۱: الا ای جان جان جان چو می‌بینی چه می‌پرسی

 

غزل ۲۵۴۲: بتاب ای ماه بر یارم بگو یارا اغا پوسی

 

غزل ۲۵۴۳: بیا ای شاه خودکامه نشین بر تخت خودکامی

 

غزل ۲۵۴۴: شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی

 

غزل ۲۵۴۵: مگر مستی نمی‌دانی که چون زنجیر جنبانی

 

غزل ۲۵۴۶: سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی

 

غزل ۲۵۴۷: شدم از دست یک باره ز دست عشق تا دانی

 

غزل ۲۵۴۸: تو استظهار آن داری که رو از ما بگردانی

 

غزل ۲۵۴۹: چو دید آن طره کافر مسلمان شد مسلمانی

 

غزل ۲۵۵۰: یکی دودی پدید آمد سحرگاهی به هامونی

 

غزل ۲۵۵۱: دلی یا دیده عقلی تو یا نور خدابینی

 

غزل ۲۵۵۲: کجا باشد دورویان را میان عاشقان جایی

 

غزل ۲۵۵۳: کجا شد عهد و پیمانی که می‌کردی نمی‌گویی

 

غزل ۲۵۵۴: اگر بی‌من خوشی یارا به صد دامم چه می‌بندی

 

غزل ۲۵۵۵: چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری

 

غزل ۲۵۵۶: زهی چشم مرا حاصل شده آیین خون ریزی

 

غزل ۲۵۵۷: هر آن چشمی که گریان است در عشق دلارامی

 

غزل ۲۵۵۸: الا ای نقش روحانی چرا از ما گریزانی

 

غزل ۲۵۵۹: الا ای یوسف مصری از این دریای ظلمانی

 

غزل ۲۵۶۰: الا ای جان قدس آخر به سوی من نمی‌آیی

 

غزل ۲۵۶۱: مسلمانان مسلمانان مرا جانی است سودایی

 

غزل ۲۵۶۲: یکی فرهنگ دیگر نو برآر ای اصل دانایی

 

غزل ۲۵۶۳: من پای همی‌کوبم ای جان و جهان دستی

 

غزل ۲۵۶۴: گر عشق بزد راهم ور عقل شد از مستی

 

غزل ۲۵۶۵: ای دوست ز شهر ما ناگه به سفر رفتی

 

غزل ۲۵۶۶: آورد طبیب جان یک طبله ره آوردی

 

غزل ۲۵۶۷: افتاد دل و جانم در فتنه طراری

 

غزل ۲۵۶۸: یک حمله و یک حمله کآمد شب و تاریکی

 

غزل ۲۵۶۹: آن زلف مسلسل را گر دام کنی حالی

 

غزل ۲۵۷۰: پنهان به میان ما می‌گردد سلطانی

 

غزل ۲۵۷۱: ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی

 

غزل ۲۵۷۲: جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی

 

غزل ۲۵۷۳: در پرده خاک ای جان عیشی است به پنهانی

 

غزل ۲۵۷۴: از آتش ناپیدا دارم دل بریانی

 

غزل ۲۵۷۵: هر لحظه یکی صورت می‌بینی و زادن نی

 

غزل ۲۵۷۶: ای خواجه سلام علیک از زحمت ما چونی

 

غزل ۲۵۷۷: همرنگ جماعت شو تا لذت جان بینی

 

غزل ۲۵۷۸: ای بود تو از کی نی وی ملک تو تا کی نی

 

غزل ۲۵۷۹: با هر کی تو درسازی می‌دانک نیاسایی

 

غزل ۲۵۸۰: ای خیره نظر در جو پیش آ و بخور آبی

 

غزل ۲۵۸۱: ای سوخته یوسف در آتش یعقوبی

 

غزل ۲۵۸۲: خواهم که روم زین جا پایم بگرفتستی

 

غزل ۲۵۸۳: آمد مه ما مستی دستی فلکا دستی

 

غزل ۲۵۸۴: ماییم در این گوشه پنهان شده از مستی

 

غزل ۲۵۸۵: گر نرگس خون خوارش دربند امانستی

 

غزل ۲۵۸۶: گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی

 

غزل ۲۵۸۷: ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی

 

غزل ۲۵۸۸: ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی

 

غزل ۲۵۸۹: نه چرخ زمرد را محبوس هوا کردی

 

غزل ۲۵۹۰: ای پرده در پرده بنگر که چه‌ها کردی

 

غزل ۲۵۹۱: ای پرده در پرده بنگر که چه‌ها کردی

 

غزل ۲۵۹۲: ای صورت روحانی امروز چه آوردی

 

غزل ۲۵۹۳: گر شمس و قمر خواهی نک شمس و قمر باری

 

غزل ۲۵۹۴: از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری

 

غزل ۲۵۹۵: امشب پریان را من تا روز به دلداری

 

غزل ۲۵۹۶: نظاره چه می‌آیی در حلقه بیداری

 

غزل ۲۵۹۷: گر روی بگردانی تو پشت قوی داری

 

غزل ۲۵۹۸: ای جان و جهان آخر از روی نکوکاری

 

غزل ۲۵۹۹: ای بر سر بازارت صد خرقه به زناری

 

غزل ۲۶۰۰: گفتم که بجست آن مه از خانه چو عیاری

 

غزل ۲۶۰۱: ای بر سر هر سنگی از لعل لبت نوری

 

غزل ۲۶۰۲: ای دشمن عقل من وی داروی بی‌هوشی

 

غزل ۲۶۰۳: ای بر سر و پا گشته داری سر حیرانی

 

غزل ۲۶۰۴: آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی

 

غزل ۲۶۰۵: ای باغ همی‌دانی کز باد کی رقصانی

 

غزل ۲۶۰۶: مانده شدم از گفتن تا تو بر ما مانی

 

غزل ۲۶۰۷: آن ماه همی‌تابد بر چرخ و زمین یا نی

 

غزل ۲۶۰۸: افند کلیمیرا از زحمت ما چونی

 

غزل ۲۶۰۹: در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی

 

غزل ۲۶۱۰: چون بسته کنی راهی آخر بشنو آهی

 

غزل ۲۶۱۱: جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی

 

غزل ۲۶۱۲: در کوی کی می‌گردی ای خواجه چه می‌خواهی

 

غزل ۲۶۱۳: ای شادی آن روزی کز راه تو بازآیی

 

غزل ۲۶۱۴: ما می‌نرویم ای جان زین خانه دگر جایی

 

غزل ۲۶۱۵: هم پهلوی خم سر نه‌ای خواجه هرجایی

 

غزل ۲۶۱۶: من نیت آن کردم تا باشم سودایی

 

غزل ۲۶۱۷: عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی

 

غزل ۲۶۱۸: جانا نظری فرما چون جان نظرهایی

 

غزل ۲۶۱۹: گل گفت مرا نرمی از خار چه می‌جویی

 

غزل ۲۶۲۰: ای دل به ادب بنشین برخیز ز بدخویی

 

غزل ۲۶۲۱: از هر چه ترنجیدی با دل تو بگو حالی

 

غزل ۲۶۲۲: ای خواجه تو چه مرغی نامت چه چرا شایی

 

غزل ۲۶۲۳: ما گوش شماییم شما تن زده تا کی

 

غزل ۲۶۲۴: برخیز که جان است و جهان است و جوانی

 

غزل ۲۶۲۵: گر علم خرابات تو را همنفسستی

 

غزل ۲۶۲۶: ای دل تو در این غارت و تاراج چه دیدی

 

غزل ۲۶۲۷: عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری

 

غزل ۲۶۲۸: هر روز بگه ای شه دلدار درآیی

 

غزل ۲۶۲۹: ای ماه اگر باز بر این شکل بتابی

 

غزل ۲۶۳۰: یا ساقی شرف بشراباتک زندی

 

غزل ۲۶۳۱: تو دوش رهیدی و شب دوش رهیدی

 

غزل ۲۶۳۲: ای جان گذرکرده از این گنبد ناری

 

غزل ۲۶۳۳: در خانه خود یافتم از شاه نشانی

 

غزل ۲۶۳۴: امروز در این شهر نفیر است و فغانی

 

غزل ۲۶۳۵: امروز سماع است و مدام است و سقایی

 

غزل ۲۶۳۶: ای مونس ما خواجه ابوبکر ربابی

 

غزل ۲۶۳۷: امروز سماع است و شراب است و صراحی

 

غزل ۲۶۳۸: ای آنک به دل‌ها ز حسد خار خلیدی

 

غزل ۲۶۳۹: برخیز که صبح است و صبوح است و سکاری

 

غزل ۲۶۴۰: مگریز ز آتش که چنین خام بمانی

 

غزل ۲۶۴۱: گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی

 

غزل ۲۶۴۲: زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی

 

غزل ۲۶۴۳: ای شاه تو ترکی عجمی وار چرایی

 

غزل ۲۶۴۴: یک روز مرا بر لب خود میر نکردی

 

غزل ۲۶۴۵: بخوردم از کف دلبر شرابی

 

غزل ۲۶۴۶: چه باشد گر چو عقل و جان نخسبی

 

غزل ۲۶۴۷: دلا چون واقف اسرار گشتی

 

غزل ۲۶۴۸: دریغا کز میان ای یار رفتی

 

غزل ۲۶۴۹: منم فانی و غرقه در ثبوتی

 

غزل ۲۶۵۰: تو آن ماهی که در گردون نگنجی

 

غزل ۲۶۵۱: کریما تو گلی یا جمله قندی

 

غزل ۲۶۵۲: نگارا تو در اندیشه درازی

 

غزل ۲۶۵۳: گر این سلطان ما را بنده باشی

 

غزل ۲۶۵۴: ببین این فتح ز استفتاح تا کی

 

غزل ۲۶۵۵: تو نقشی نقش بندان را چه دانی

 

غزل ۲۶۵۶: نه آتش‌های ما را ترجمانی

 

غزل ۲۶۵۷: دلا تا نازکی و نازنینی

 

غزل ۲۶۵۸: اگر درد مرا درمان فرستی

 

غزل ۲۶۵۹: کسی کو را بود در طبع سستی

 

غزل ۲۶۶۰: چرا ز اندیشه ای بیچاره گشتی

 

غزل ۲۶۶۱: کجا شد عهد و پیمانی که کردی

 

غزل ۲۶۶۲: دلا رو رو همان خون شو که بودی

 

غزل ۲۶۶۳: مرا چون ناف بر مستی بریدی

 

غزل ۲۶۶۴: از این تنگین قفس جانا پریدی

 

غزل ۲۶۶۵: صلا ای صوفیان کامروز باری

 

غزل ۲۶۶۶: به تن این جا به باطن در چه کاری

 

غزل ۲۶۶۷: مبارک باد بر ما این عروسی

 

غزل ۲۶۶۸: خبر واده کز این دنیای فانی

 

غزل ۲۶۶۹: برفتیم ای عقیق لامکانی

 

غزل ۲۶۷۰: خوشی آخر بگو ای یار چونی

 

غزل ۲۶۷۱: بر من نیستی یارا کجایی

 

غزل ۲۶۷۲: دلا در روزه مهمان خدایی

 

غزل ۲۶۷۳: سؤالی دارم ای خواجه خدایی

 

غزل ۲۶۷۴: هلا ای آب حیوان از نوایی

 

غزل ۲۶۷۵: بیاموز از پیمبر کیمیایی

 

غزل ۲۶۷۶: سبک بنواز ای مطرب ربایی

 

غزل ۲۶۷۷: سلام علیک ای مقصود هستی

 

غزل ۲۶۷۸: اگر خورشید جاویدان نگشتی

 

غزل ۲۶۷۹: ز ما برگشتی و با گل فتادی

 

غزل ۲۶۸۰: چنین باشد چنین گوید منادی

 

غزل ۲۶۸۱: کجا شد عهد و پیمان را چه کردی

 

غزل ۲۶۸۲: به بخت و طالع ما ای افندی

 

غزل ۲۶۸۳: نگارا تو گلی یا جمله قندی

 

غزل ۲۶۸۴: شنودم من که چاکر را ستودی

 

غزل ۲۶۸۵: دگرباره شه ساقی رسیدی

 

غزل ۲۶۸۶: اگر یار مرا از من برآری

 

غزل ۲۶۸۷: صلا ای صوفیان کامروز باری

 

غزل ۲۶۸۸: صلا ای صوفیان کامروز باری

 

غزل ۲۶۸۹: منم غرقه درون جوی باری

 

غزل ۲۶۹۰: چو عشق آمد که جان با من سپاری

 

غزل ۲۶۹۱: نگفتم دوش ای زین بخاری

 

غزل ۲۶۹۲: به جان تو پس گردن نخاری

 

غزل ۲۶۹۳: به تن با ما به دل در مرغزاری

 

غزل ۲۶۹۴: مرا بگرفت روحانی نگاری

 

غزل ۲۶۹۵: متاز ای دل سوی دریای ناری

 

غزل ۲۶۹۶: مرا در خنده می‌آرد بهاری

 

غزل ۲۶۹۷: بدید این دل درون دل بهاری

 

غزل ۲۶۹۸: خداوندا زکات شهریاری

 

غزل ۲۶۹۹: ندارد مجلس ما بی‌تو نوری

 

غزل ۲۷۰۰: ز هر چیزی ملول است آن فضولی

 

غزل ۲۷۰۱: مرا هر لحظه قربان است جانی

 

غزل ۲۷۰۲: مگیر ای ساقی از مستان کرانی

 

غزل ۲۷۰۳: ز مهجوران نمی‌جویی نشانی

 

غزل ۲۷۰۴: برون کن سر که جان سرخوشانی

 

غزل ۲۷۰۵: مرا هر لحظه منزل آسمانی

 

غزل ۲۷۰۶: چه دلشادم به دلدار خدایی

 

غزل ۲۷۰۷: کجایید ای شهیدان خدایی

 

غزل ۲۷۰۸: تو هر روزی از آن پشته برآیی

 

غزل ۲۷۰۹: دلاراما چنین زیبا چرایی

 

غزل ۲۷۱۰: بیا ای غم که تو بس باوفایی

 

غزل ۲۷۱۱: بیا ای یار کامروز آن مایی

 

غزل ۲۷۱۲: بیا جانا که امروز آن مایی

 

غزل ۲۷۱۳: چنان گشتم ز مستی و خرابی

 

غزل ۲۷۱۴: چو اسم شمس دین اسما تو دیدی

 

غزل ۲۷۱۵: مرا اندر جگر بنشست خاری

 

غزل ۲۷۱۶: بگفتم با دلم آخر قراری

 

غزل ۲۷۱۷: تو جانا بی‌وصالش در چه کاری

 

غزل ۲۷۱۸: بیا ای آنک سلطان جمالی

 

غزل ۲۷۱۹: مگر تو یوسفان را دلستانی

 

غزل ۲۷۲۰: تو تا بنشسته‌ای بر دار فانی

 

غزل ۲۷۲۱: نه آتش‌های ما را ترجمانی

 

غزل ۲۷۲۲: به کوی دل فرورفتم زمانی

 

غزل ۲۷۲۳: دیدی که چه کرد یار ما دیدی

 

غزل ۲۷۲۴: روز ار دو هزار بار می‌آیی

 

غزل ۲۷۲۵: مندیش از آن بت مسیحایی

 

غزل ۲۷۲۶: ای دیده ز نم زبون نگشتی

 

غزل ۲۷۲۷: گر وسوسه ره دهی به گوشی

 

غزل ۲۷۲۸: باغ است و بهار و سرو عالی

 

غزل ۲۷۲۹: با این همه مهر و مهربانی

 

غزل ۲۷۳۰: آورد خبر شکرستانی

 

غزل ۲۷۳۱: بشنیده بدم که جان جانی

 

غزل ۲۷۳۲: ای ساقی باده معانی

 

غزل ۲۷۳۳: ای وصل تو آب زندگانی

 

غزل ۲۷۳۴: ای بی‌تو حرام زندگانی

 

غزل ۲۷۳۵: برجه که بهار زد صلایی

 

غزل ۲۷۳۶: چون سوی برادری بپویی

 

غزل ۲۷۳۷: مجلس چو چراغ و تو چو آبی

 

غزل ۲۷۳۸: من پار بخورده‌ام شرابی

 

غزل ۲۷۳۹: ای یار یگانه چند خسبی

 

غزل ۲۷۴۰: بازم صنما چه می‌فریبی

 

غزل ۲۷۴۱: ای آنک تو خواب ما ببستی

 

غزل ۲۷۴۲: ای آنک تو خواب ما ببستی

 

غزل ۲۷۴۳: رو رو که از این جهان گذشتی

 

غزل ۲۷۴۴: روز طرب است و سال شادی

 

غزل ۲۷۴۵: آخر گل و خار را بدیدی

 

غزل ۲۷۴۶: آن را که به لطف سر بخاری

 

غزل ۲۷۴۷: خضری به میان سینه داری

 

غزل ۲۷۴۸: می‌آید سنجق بهاری

 

غزل ۲۷۴۹: ای چشم و چراغ شهریاری

 

غزل ۲۷۵۰: ای جان و جهان چه می‌گریزی

 

غزل ۲۷۵۱: از قصه حال ما نپرسی

 

غزل ۲۷۵۲: ای دلبر بی‌دلان صوفی

 

غزل ۲۷۵۳: ای آنک تو شاه مطربانی

 

غزل ۲۷۵۴: روزی که مرا ز من ستانی

 

غزل ۲۷۵۵: چون عشق کند شکرفشانی

 

غزل ۲۷۵۶: ای وصل تو اصل شادمانی

 

غزل ۲۷۵۷: کژزخمه مباش تا توانی

 

غزل ۲۷۵۸: مست می عشق را حیا نی

 

غزل ۲۷۵۹: گویم سخن لب تو یا نی

 

غزل ۲۷۶۰: با دل گفتم چرا چنینی

 

غزل ۲۷۶۱: در خون دلم رسید فتوی

 

غزل ۲۷۶۲: در عشق هر آنک شد فدایی

 

غزل ۲۷۶۳: عشق است دلاور و فدایی

 

غزل ۲۷۶۴: ماها چو به چرخ دل برآیی

 

غزل ۲۷۶۵: آن شمع چو شد طرب فزایی

 

غزل ۲۷۶۶: ای بی‌تو محال جان فزایی

 

غزل ۲۷۶۷: گر یار لطیف و باوفایی

 

غزل ۲۷۶۸: ساقی انصاف خوش لقایی

 

غزل ۲۷۶۹: برخیز و بزن یکی نوایی

 

غزل ۲۷۷۰: رخ‌ها بنگر تو زعفرانی

 

غزل ۲۷۷۱: ای قلب و درست را روایی

 

غزل ۲۷۷۲: ای آنک تو خواب ما ببستی

 

غزل ۲۷۷۳: با یار بساز تا توانی

 

غزل ۲۷۷۴: در فنای محض افشانند مردان آستی

 

غزل ۲۷۷۵: مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی

 

غزل ۲۷۷۶: ای رها کرده تو باغی از پی انجیرکی

 

غزل ۲۷۷۷: شاد آن صبحی که جان را چاره آموزی کنی

 

غزل ۲۷۷۸: ای خدایی که مفرح بخش رنجوران تویی

 

غزل ۲۷۷۹: بانگ می‌زن ای منادی بر سر هر رسته‌ای

 

غزل ۲۷۸۰: در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی

 

غزل ۲۷۸۱: ساقیا بر خاک ما چون جرعه‌ها می‌ریختی

 

غزل ۲۷۸۲: گر شراب عشق کار جان حیوانیستی

 

غزل ۲۷۸۳: ای نرفته از دل من اندرآ شاد آمدی

 

غزل ۲۷۸۴: در جهان گر بازجویی نیست بی‌سودا سری

 

غزل ۲۷۸۵: گر من از اسرار عشقش نیک دانا بودمی

 

غزل ۲۷۸۶: آتشینا آب حیوان از کجا آورده‌ای

 

غزل ۲۷۸۷: ای مهی کاندر نکویی از صفت افزوده‌ای

 

غزل ۲۷۸۸: آه از آن رخسار برق انداز خوش عیاره‌ای

 

غزل ۲۷۸۹: پیش شمع نور جان دل هست چون پروانه‌ای

 

غزل ۲۷۹۰: بار دیگر ملتی برساختی برساختی

 

غزل ۲۷۹۱: هر دلی را گر سوی گلزار جانان خاستی

 

غزل ۲۷۹۲: سر نهاده بر قدم‌های بت چین نیستی

 

غزل ۲۷۹۳: این چه چتر است این که بر ملک ابد برداشتی

 

غزل ۲۷۹۴: ای ملامت گر تو عاشق را سبک پنداشتی

 

غزل ۲۷۹۵: ای تو جان صد گلستان از سمن پنهان شدی

 

غزل ۲۷۹۶: ای که جان‌ها خاک پایت صورت اندیش آمدی

 

غزل ۲۷۹۷: تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری

 

غزل ۲۷۹۸: در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری

 

غزل ۲۷۹۹: بی گهان شد هر رفتن سوی روزن ننگری

 

غزل ۲۸۰۰: در میان جان نشین کامروز جان دیگری

 

غزل ۲۸۰۱: عاشقان را آتشی وآنگه چه پنهان آتشی

 

غزل ۲۸۰۲: آخر ای دلبر تو ما را می‌نجویی اندکی

 

غزل ۲۸۰۳: ساقیا شد عقل‌ها هم خانه دیوانگی

 

غزل ۲۸۰۴: چون تو آن روبند را از روی چون مه برکنی

 

غزل ۲۸۰۵: ای خوشا عیشی که باشد ای خوشا نظاره‌ای

 

غزل ۲۸۰۶: آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایه‌ای

 

غزل ۲۸۰۷: گشت جان از صدر شمس الدین یکی سوداییی

 

غزل ۲۸۰۸: گر چه در مستی خسی را تو مراعاتی کنی

 

غزل ۲۸۰۹: ساخت بغراقان به رسم عید بغراقانیی

 

غزل ۲۸۱۰: ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی

 

غزل ۲۸۱۱: از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی

 

غزل ۲۸۱۲: ای دهان آلوده جانی از کجا می خورده‌ای

 

غزل ۲۸۱۳: اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی

 

غزل ۲۸۱۴: خنک آن دم که به رحمت سر عشاق بخاری

 

غزل ۲۸۱۵: بمشو همره مرغان که چنین بی‌پر و بالی

 

غزل ۲۸۱۶: که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی

 

غزل ۲۸۱۷: مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی

 

غزل ۲۸۱۸: صنما چونک فریبی همه عیار فریبی

 

غزل ۲۸۱۹: اگر او ماه منستی شب من روز شدستی

 

غزل ۲۸۲۰: چو به شهر تو رسیدم تو ز من گوشه گزیدی

 

غزل ۲۸۲۱: تو ز هر ذره وجودت بشنو ناله و زاری

 

غزل ۲۸۲۲: تو فقیری تو فقیری تو فقیر ابن فقیری

 

غزل ۲۸۲۳: ز کجایی ز کجایی هله ای مجلس سامی

 

غزل ۲۸۲۴: مه ما نیست منور تو مگر چرخ درآیی

 

غزل ۲۸۲۵: مثل ذره روزن همگان گشته هوایی

 

غزل ۲۸۲۶: همه چون ذره روزن ز غمت گشته هوایی

 

غزل ۲۸۲۷: بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی

 

غزل ۲۸۲۸: خبری است نورسیده تو مگر خبر نداری

 

غزل ۲۸۲۹: تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری

 

غزل ۲۸۳۰: هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی

 

غزل ۲۸۳۱: چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی

 

غزل ۲۸۳۲: صنما چنان لطیفی که به جان ما درآیی

 

غزل ۲۸۳۳: سوی باغ ما سفر کن بنگر بهار باری

 

غزل ۲۸۳۴: به مبارکی و شادی بستان ز عشق جامی

 

غزل ۲۸۳۵: ز گزاف ریز باده که تو شاه ساقیانی

 

غزل ۲۸۳۶: به چه روی پشت آرم به کسی که از گزینی

 

غزل ۲۸۳۷: هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی

 

غزل ۲۸۳۸: صفت خدای داری چو به سینه‌ای درآیی

 

غزل ۲۸۳۹: بکشید یار گوشم که تو امشب آن مایی

 

غزل ۲۸۴۰: منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی

 

غزل ۲۸۴۱: به خدا کسی نجنبد چو تو تن زنی نجنبی

 

غزل ۲۸۴۲: بت من ز در درآمد به مبارکی و شادی

 

غزل ۲۸۴۳: هله ای پری شب رو که ز خلق ناپدیدی

 

غزل ۲۸۴۴: تو کیی در این ضمیرم که فزونتر از جهانی

 

غزل ۲۸۴۵: بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی

 

غزل ۲۸۴۶: چو مرا ز عشق کهنه صنما به یاد دادی

 

غزل ۲۸۴۷: دل بی‌قرار را گو که چو مستقر نداری

 

غزل ۲۸۴۸: سحر است خیز ساقی بکن آنچ خوی داری

 

غزل ۲۸۴۹: ز بهار جان خبر ده هله ای دم بهاری

 

غزل ۲۸۵۰: ز غم تو زار زارم هله تا تو شاد باشی

 

غزل ۲۸۵۱: شب و روز آن نکوتر که به پیش یار باشی

 

غزل ۲۸۵۲: چو یقین شده‌ست دل را که تو جان جان جانی

 

غزل ۲۸۵۳: تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی

 

غزل ۲۸۵۴: برسید لک لک جان که بهار شد کجایی

 

غزل ۲۸۵۵: هله ای دلی که خفته تو به زیر ظل مایی

 

غزل ۲۸۵۶: صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی

 

غزل ۲۸۵۷: چه جمال جان فزایی که میان جان مایی

 

غزل ۲۸۵۸: صنما تو همچو آتش قدح مدام داری

 

غزل ۲۸۵۹: برو ای عشق که تا شحنه خوبان شده‌ای

 

غزل ۲۸۶۰: هست در حلقه ما حلقه ربایی عجبی

 

غزل ۲۸۶۱: چند روز است که شطرنج عجب می‌بازی

 

غزل ۲۸۶۲: هله هشدار که با بی‌خبران نستیزی

 

غزل ۲۸۶۳: وقت آن شد که بدان روح فزا آمیزی

 

غزل ۲۸۶۴: به شکرخنده اگر می‌ببرد دل ز کسی

 

غزل ۲۸۶۵: در رخ عشق نگر تا به صفت مرد شوی

 

غزل ۲۸۶۶: گر گریزی به ملولی ز من سودایی

 

غزل ۲۸۶۷: نیستی عاشق ای جلف شکم خوار گدای

 

غزل ۲۸۶۸: در دلت چیست عجب که چو شکر می‌خندی

 

غزل ۲۸۶۹: هست اندر غم تو دلشده دانشمندی

 

غزل ۲۸۷۰: ای دریغا در این خانه دمی بگشودی

 

غزل ۲۸۷۱: به دغل کی بگزیند دل یارم یاری

 

غزل ۲۸۷۲: مرغ اندیشه که اندر همه دل‌ها بپری

 

غزل ۲۸۷۳: رو رو ای جان سبک خیز غریب سفری

 

غزل ۲۸۷۴: سحری کرد ندایی عجب آن رشک پری

 

غزل ۲۸۷۵: نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری

 

غزل ۲۸۷۶: شکنی شیشه مردم گرو از من گیری

 

غزل ۲۸۷۷: بر یکی بوسه حقستت که چنان می‌لرزی

 

غزل ۲۸۷۸: هله تا ظن نبری کز کف من بگریزی

 

غزل ۲۸۷۹: ننگ هر قافله در شش دره ابلیسی

 

غزل ۲۸۸۰: به حق و حرمت آنک همگان را جانی

 

غزل ۲۸۸۱: گر تو ما را به جفای صنمان ترسانی

 

غزل ۲۸۸۲: تیغ را گر تو چو خورشید دمی رنده زنی

 

غزل ۲۸۸۳: چه حریصی که مرا بی‌خور و بی‌خواب کنی

 

غزل ۲۸۸۴: به شکرخنده بتا نرخ شکر می‌شکنی

 

غزل ۲۸۸۵: هله آن به که خوری این می و از دست روی

 

غزل ۲۸۸۶: اگر امشب بر من باشی و خانه نروی

 

غزل ۲۸۸۷: بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی

 

غزل ۲۸۸۸: به شکرخنده اگر می‌ببرد جان ز کسی

 

غزل ۲۸۸۹: ای که تو چشمه حیوان و بهار چمنی

 

غزل ۲۸۹۰: سخن تلخ مگو ای لب تو حلوایی

 

غزل ۲۸۹۱: هر کی از نیستی آید به سوی او خبری

 

غزل ۲۸۹۲: ای شه جاودانی وی مه آسمانی

 

غزل ۲۸۹۳: قدر غم گر چشم سر بگریستی

 

غزل ۲۸۹۴: با چنین رفتن به منزل کی رسی

 

غزل ۲۸۹۵: چاره‌ای کو بهتر از دیوانگی

 

غزل ۲۸۹۶: قره العین منی ای جان بلی

 

غزل ۲۸۹۷: بوی باغ و گلستان آید همی

 

غزل ۲۸۹۸: هر دم ای دل سوی جانان می‌روی

 

غزل ۲۸۹۹: بار دیگر عزم رفتن کرده‌ای

 

غزل ۲۹۰۰: بوی مشکی در جهان افکنده‌ای

 

غزل ۲۹۰۱: فارغم گر گشت دل آواره‌ای

 

غزل ۲۹۰۲: ای درآورده جهانی را ز پای

 

غزل ۲۹۰۳: باوفا یارا جفا آموختی

 

غزل ۲۹۰۴: عاقبت از عاشقان بگریختی

 

غزل ۲۹۰۵: اندرآ در خانه یارا ساعتی

 

غزل ۲۹۰۶: گوید آن دلبر که چون همدل شدی

 

غزل ۲۹۰۷: آفتابا سوی مه رویان شدی

 

غزل ۲۹۰۸: باوفاتر گشت یارم اندکی

 

غزل ۲۹۰۹: هست امروز آنچ می‌باید بلی

 

غزل ۲۹۱۰: باز گردد عاقبت این در بلی

 

غزل ۲۹۱۱: طبع چیزی نو به نو خواهد همی

 

غزل ۲۹۱۲: با من ای عشق امتحان‌ها می‌کنی

 

غزل ۲۹۱۳: باز چون گل سوی گلشن می‌روی

 

غزل ۲۹۱۴: ناگهان اندردویدم پیش وی

 

غزل ۲۹۱۵: خوش بود گر کاهلی یک سو نهی

 

غزل ۲۹۱۶: مرحبا ای پرده تو آن پرده‌ای

 

غزل ۲۹۱۷: هیچ خمری بی‌خماری دیده‌ای

 

غزل ۲۹۱۸: می‌زنم حلقهٔ درِ هر خانه‌ای

 

غزل ۲۹۱۹: گر سران را بی‌سری درواستی

 

غزل ۲۹۲۰: ای بهار سبز و تر شاد آمدی

 

غزل ۲۹۲۱: ساقی این جا هست ای مولا؟ بلی

 

غزل ۲۹۲۲: هم تو شمعی هم تو شاهد هم تو می

 

غزل ۲۹۲۳: باد بین اندر سرم از باده‌ای

 

غزل ۲۹۲۴: آه از عشق جمال حوره‌ای

 

غزل ۲۹۲۵: ای دلی کز گلشکر پرورده‌ای

 

غزل ۲۹۲۶: گر در آب و گر در آتش می‌روی

 

غزل ۲۹۲۷: ز کجا آمده‌ای می‌دانی

 

غزل ۲۹۲۸: آنچ در سینه نهان می‌داری

 

غزل ۲۹۲۹: ای خیالی که به دل می‌گذری

 

غزل ۲۹۳۰: تو چرا جمله نبات و شکری

 

غزل ۲۹۳۱: از دلبر نهانی گر بوی جان بیابی

 

غزل ۲۹۳۲: چه باشد ای برادر یک شب اگر نخسپی

 

غزل ۲۹۳۳: ای آنک امام عشقی تکبیر کن که مستی

 

غزل ۲۹۳۴: گفتی شکار گیرم رفتی شکار گشتی

 

غزل ۲۹۳۵: گر چه به زیر دلقی شاهی و کیقبادی

 

غزل ۲۹۳۶: ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی

 

غزل ۲۹۳۷: از بهر مرغ خانه چون خانه‌ای بسازی

 

غزل ۲۹۳۸: آن مه چو در دل آید او را عجب شناسی

 

غزل ۲۹۳۹: ما را مسلم آمد هم عیش و هم عروسی

 

غزل ۲۹۴۰: چون زخمه رجا را بر تار می‌کشانی

 

غزل ۲۹۴۱: ای گوهر خدایی آیینه معانی

 

غزل ۲۹۴۲: اندر مصاف ما را در پیش رو سپر نی

 

غزل ۲۹۴۳: گرمی مجوی الا از سوزش درونی

 

غزل ۲۹۴۴: ای مبدعی که سگ را بر شیر می‌فزایی

 

غزل ۲۹۴۵: ای حیله‌هات شیرین تا کی مرا فریبی

 

غزل ۲۹۴۶: دی عهد و توبه کردی امروز درشکستی

 

غزل ۲۹۴۷: یا من عجب فتادم یا تو عجب فتادی

 

غزل ۲۹۴۸: ای کرده رو چو سرکه چه گردد ار بخندی

 

غزل ۲۹۴۹: در غیب هست عودی کاین عشق از او است دودی

 

غزل ۲۹۵۰: ای آنک جان ما را در گلشکر کشیدی

 

غزل ۲۹۵۱: زان خاک تو شدم تا بر من گهر بباری

 

غزل ۲۹۵۲: گر از شراب دوشین در سر خمار داری

 

غزل ۲۹۵۳: بازآمدی که ما را درهم زنی به شوری

 

غزل ۲۹۵۴: گر روشنی تو یارا یا خود سیه ضمیری

 

غزل ۲۹۵۵: چون روی آتشین را یک دم تو می‌نپوشی

 

غزل ۲۹۵۶: دل را تمام برکن ای جان ز نیک نامی

 

غزل ۲۹۵۷: اندر شکست جان شد پیدا لطیف جانی

 

غزل ۲۹۵۸: مطرب چو زخمه‌ها را بر تار می‌کشانی

 

غزل ۲۹۵۹: ای آنک جمله عالم از توست یک نشانی

 

غزل ۲۹۶۰: رقصان شو ای قراضه کز اصل اصل کانی

 

غزل ۲۹۶۱: در رنگ یار بنگر تا رنگ زندگانی

 

غزل ۲۹۶۲: با تو عتاب دارم جانا چرا چنینی

 

غزل ۲۹۶۳: می‌زن سه تا که یکتا گشتم مکن دوتایی

 

غزل ۲۹۶۴: دی دامنش گرفتم کای گوهر عطایی

 

غزل ۲۹۶۵: ای برده اختیارم تو اختیار مایی

 

غزل ۲۹۶۶: هر چند بی‌گه آیی بی‌گاه خیز مایی

 

غزل ۲۹۶۷: آمد ز نای دولت بار دگر نوایی

 

غزل ۲۹۶۸: ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی

 

غزل ۲۹۶۹: بوی کباب داری تو نیز دل کبابی

 

غزل ۲۹۷۰: با صد هزار دستان آمد خیال یاری

 

غزل ۲۹۷۱: اندر قمارخانه چون آمدی به بازی

 

غزل ۲۹۷۲: ای آن که مر مرا تو به از جان و دیده‌ای

 

غزل ۲۹۷۳: ای از جمال حسن تو عالم نشانه‌ای

 

غزل ۲۹۷۴: آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی

 

غزل ۲۹۷۵: هر روز بامداد به آیین دلبری

 

غزل ۲۹۷۶: شد جادوی حرام و حق از جادوی بری

 

غزل ۲۹۷۷: هر روز بامداد درآید یکی پری

 

غزل ۲۹۷۸: ای دل ز بامداد تو بر حال دیگری

 

غزل ۲۹۷۹: هر روز بامداد طلبکار ما تویی

 

غزل ۲۹۸۰: آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی

 

غزل ۲۹۸۱: ای سیرگشته از ما ما سخت مشتهی

 

غزل ۲۹۸۲: ای ساقیی که آن می احمر گرفته‌ای

 

غزل ۲۹۸۳: ای ساقیی که آن می احمر گرفته‌ای

 

غزل ۲۹۸۴: ای مرغ گیر دام نهانی نهاده‌ای

 

غزل ۲۹۸۵: مه طلعتی و شهره قبایی بدیده‌ای

 

غزل ۲۹۸۶: ای عشق کز قدیم تو با ما یگانه‌ای

 

غزل ۲۹۸۷: ای جان و ای دو دیده بینا چگونه‌ای

 

غزل ۲۹۸۸: هر چند شیر بیشه و خورشیدطلعتی

 

غزل ۲۹۸۹: رویش ندیده پس مکنیدم ملامتی

 

غزل ۲۹۹۰: جان خاک آن مهی که خداش است مشتری

 

غزل ۲۹۹۱: ای عشق پرده در که تو در زیر چادری

 

غزل ۲۹۹۲: ای بس فراز و شیب که کردم طلب گری

 

غزل ۲۹۹۳: شاها بکش قطار که شهوار می‌کشی

 

غزل ۲۹۹۴: ای نای خوش نوای که دلدار و دلخوشی

 

غزل ۲۹۹۵: اندر میان جمع چه جان است آن یکی

 

غزل ۲۹۹۶: گر من ز دست بازی هر غم پژولمی

 

غزل ۲۹۹۷: ای آسمان که بر سر ما چرخ می‌زنی

 

غزل ۲۹۹۸: سوگند خورده‌ای که از این پس جفا کنی

 

غزل ۲۹۹۹: تا چند از فراق مرا کار بشکنی

 

غزل ۳۰۰۰: ساقی بیار باده سغراق ده منی

 

غزل ۳۰۰۱: ای نای بس خوش است کز اسرار آگهی

 

غزل ۳۰۰۲: شوری فتاد در فلک ای مه چه شسته‌ای

 

غزل ۳۰۰۳: ای کاشکی تو خویش زمانی بدانیی

 

غزل ۳۰۰۴: بزم و شراب لعل و خرابات و کافری

 

غزل ۳۰۰۵: آن دل که گم شده‌ست هم از جان خویش جوی

 

غزل ۳۰۰۶: سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری

 

غزل ۳۰۰۷: دوش همه شب دوش همه شب گشتم من بر بام حبیبی

 

غزل ۳۰۰۸: خواجه سلام علیک گنج وفا یافتی

 

غزل ۳۰۰۹: آه که چه شیرین بتیست در تتق زرکشی

 

غزل ۳۰۱۰: روی من از روی تو دارد صد روشنی

 

غزل ۳۰۱۱: هر نفسی از درون دلبر روحانیی

 

غزل ۳۰۱۲: ای دل چون آهنت بوده چو آیینه‌ای

 

غزل ۳۰۱۳: یار در آخرزمان کرد طرب سازیی

 

غزل ۳۰۱۴: رو که به مهمان تو می‌نروم ای اخی

 

غزل ۳۰۱۵: جان و جهان می‌روی جان و جهان می‌بری

 

غزل ۳۰۱۶: بازرهان خلق را از سر و از سرکشی

 

غزل ۳۰۱۷: لاله ستانست از عکس تو هر شوره‌ای

 

غزل ۳۰۱۸: ای تو ز خوبی خویش آینه را مشتری

 

غزل ۳۰۱۹: ای که تو عشاق را همچو شکر می‌کشی

 

غزل ۳۰۲۰: پیشتر آ پیشتر چند از این رهزنی

 

غزل ۳۰۲۱: شیردلا صد هزار شیردلی کرده‌ای

 

غزل ۳۰۲۲: گفت مرا آن طبیب رو ترشی خورده‌ای

 

غزل ۳۰۲۳: قصر بود روح ما نی تل ویرانه‌ای

 

غزل ۳۰۲۴: بستگی این سماع هست ز بیگانه‌ای

 

غزل ۳۰۲۵: جای دگر بوده‌ای زانک تهی روده‌ای

 

غزل ۳۰۲۶: خیره چرا گشته‌ای خواجه مگر عاشقی

 

غزل ۳۰۲۷: نیست عجب صف زده پیش سلیمان پری

 

غزل ۳۰۲۸: ای صنم گلزاری چند مرا آزاری

 

غزل ۳۰۲۹: آه که دلم برد غمزه‌های نگاری

 

غزل ۳۰۳۰: سلمک الله نیست مثل تو یاری

 

غزل ۳۰۳۱: خوشدلم از یار همچنانک تو دیدی

 

غزل ۳۰۳۲: از پگه ای یار زان عقار سمایی

 

غزل ۳۰۳۳: چند دویدم سوی افندی

 

غزل ۳۰۳۴: می‌رسد ای جان باد بهاری

 

غزل ۳۰۳۵: دوش همه شب دوش همه شب

 

غزل ۳۰۳۶: گاه چو اشتر در وحل آیی

 

غزل ۳۰۳۷: به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی

 

غزل ۳۰۳۸: ببرد عقل و دلم را براق عشق معانی

 

غزل ۳۰۳۹: هزار جان مقدس هزار گوهر کانی

 

غزل ۳۰۴۰: چه آفتاب جمالی که از مجره گشادی

 

غزل ۳۰۴۱: اگر مرا تو ندانی بپرس از شب تاری

 

غزل ۳۰۴۲: چو مهر عشق سلیمان به هر دو کون تو داری

 

غزل ۳۰۴۳: ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی

 

غزل ۳۰۴۴: گهی به سینه درآیی گهی ز روح برآیی

 

غزل ۳۰۴۵: من آن نیم که تو دیدی چو بینیم نشناسی

 

غزل ۳۰۴۶: چو صبحدم خندیدی در بلا بندیدی

 

غزل ۳۰۴۷: به جان تو ای طایی که سوی ما بازآیی

 

غزل ۳۰۴۸: تو آسمان منی من زمین به حیرانی

 

غزل ۳۰۴۹: ربود عقل و دلم را جمال آن عربی

 

غزل ۳۰۵۰: خدایگان جمال و خلاصه خوبی

 

غزل ۳۰۵۱: به عاقبت بپریدی و در نهان رفتی

 

غزل ۳۰۵۲: چه باده بود که در دور از بگه دادی

 

غزل ۳۰۵۳: ز قیل و قال تو گر خلق بو نبردندی

 

غزل ۳۰۵۴: منم که کار ندارم به غیر بی‌کاری

 

غزل ۳۰۵۵: بیا بیا که نیابی چو ما دگر یاری

 

غزل ۳۰۵۶: خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری

 

غزل ۳۰۵۷: اگر ز حلقه این عاشقان کران گیری

 

غزل ۳۰۵۸: ز بامداد درآورد دلبرم جامی

 

غزل ۳۰۵۹: چه باک دارد عاشق ز ننگ و بدنامی

 

غزل ۳۰۶۰: نهان شدند معانی ز یار بی‌معنی

 

غزل ۳۰۶۱: اگر تو یار نداری چرا طلب نکنی

 

غزل ۳۰۶۲: اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی

 

غزل ۳۰۶۳: به هر دلی که درآیی چو عشق بنشینی

 

غزل ۳۰۶۴: ز بامداد دلم می‌پرد به سودایی

 

غزل ۳۰۶۵: شدم به سوی چه آب همچو سقایی

 

غزل ۳۰۶۶: رسید ترکم با چهره‌های گل وردی

 

غزل ۳۰۶۷: تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری

 

غزل ۳۰۶۸: فرست باده جان را به رسم دلداری

 

غزل ۳۰۶۹: نگاهبان دو دیده‌ست چشم دلداری

 

غزل ۳۰۷۰: اگر به خشم شود چرخ هفتم از تو بری

 

غزل ۳۰۷۱: دلا همای وصالی بپر چرا نپری

 

غزل ۳۰۷۲: به من نگر که به جز من به هر کی درنگری

 

غزل ۳۰۷۳: بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری

 

غزل ۳۰۷۴: مسلم آمد یار مرا دل افروزی

 

غزل ۳۰۷۵: بیا بیا که تو از نادرات ایامی

 

غزل ۳۰۷۶: بلندتر شده‌ست آفتاب انسانی

 

غزل ۳۰۷۷: ایا مربی جان از صداع جان چونی

 

غزل ۳۰۷۸: ز آب تشنه گرفته‌ست خشم می‌بینی

 

غزل ۳۰۷۹: بیامدیم دگربار سوی مولایی

 

غزل ۳۰۸۰: تو نور دیده جان یا دو دیده مایی

 

غزل ۳۰۸۱: تو عاشقی چه کسی از کجا رسیدستی

 

غزل ۳۰۸۲: رهید جان دوم از خودی و از هستی

 

غزل ۳۰۸۳: بیا بیا که چو آب حیات درخوردی

 

غزل ۳۰۸۴: به جان تو که بگویی وطن کجا داری

 

غزل ۳۰۸۵: به حق آنک تو جان و جهان جانداری

 

غزل ۳۰۸۶: شبی که دررسد از عشق پیک بیداری

 

غزل ۳۰۸۷: اگر تو همره بلبل ز بهر گلزاری

 

غزل ۳۰۸۸: حرام گشت از این پس فغان و غمخواری

 

غزل ۳۰۸۹: به اهل پرده اسرارها ببر خبری

 

غزل ۳۰۹۰: بجه بجه ز جهان تا شه جهان باشی

 

غزل ۳۰۹۱: اگر دمی بگذاری هوا و نااهلی

 

غزل ۳۰۹۲: هزار جان مقدس فدای سلطانی

 

غزل ۳۰۹۳: نگفتمت که تو سلطان خوبرویانی

 

غزل ۳۰۹۴: بگو به جان مسافر ز رنج‌ها چونی

 

غزل ۳۰۹۵: از این درخت بدان شاخ و بر نمی‌بینی

 

غزل ۳۰۹۶: ز بامداد دلم می‌جهد به سودایی

 

غزل ۳۰۹۷: بیا بیا که شدم در غم تو سودایی

 

غزل ۳۰۹۸: ترش ترش بنشستی بهانه دربستی

 

غزل ۳۰۹۹: بداد پندم استاد عشق از استادی

 

غزل ۳۱۰۰: ببست خواب مرا جاودانه دلداری

 

غزل ۳۱۰۱: کسی که باده خورد بامداد زین ساقی

 

غزل ۳۱۰۲: برست جان و دلم از خودی و از هستی

 

غزل ۳۱۰۳: پدید گشت یکی آهوی در این وادی

 

غزل ۳۱۰۴: طواف کعبه دل کن اگر دلی داری

 

غزل ۳۱۰۵: ز صبحگاه فتادم به دست سرمستی

 

غزل ۳۱۰۶: فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری

 

غزل ۳۱۰۷: میان تیرگی خواب و نور بیداری

 

غزل ۳۱۰۸: به دست هجر تو زارم تو نیز می‌دانی

 

غزل ۳۱۰۹: کالی تیشبی آپانسو، ای افندی چلبی

 

غزل ۳۱۱۰: جان جان مایی، خوش‌تر از حلوایی

 

غزل ۳۱۱۱: تو چنین نبودی تو چنین چرایی

 

غزل ۳۱۱۲: تو خدای خویی تو صفات هویی

 

غزل ۳۱۱۳: نه ز عاقلانم که ز من بگیری

 

غزل ۳۱۱۴: عشق تو خواند مرا کز من چه می‌گذری

 

غزل ۳۱۱۵: در لطف اگر بروی شاه همه چمنی

 

غزل ۳۱۱۶: دلا گر مرا تو ببینی ندانی

 

غزل ۳۱۱۷: پذیرفت این دل ز عشقت خرابی

 

غزل ۳۱۱۸: نگارا، چرا قول دشمن شنیدی؟!

 

غزل ۳۱۱۹: نشانت کی جوید که تو بی‌نشانی

 

غزل ۳۱۲۰: اگر چه لطیفی و زیبالقایی

 

غزل ۳۱۲۱: هم ایثار کردی هم ایثار گفتی

 

غزل ۳۱۲۲: الا میر خوبان هلا تا نرنجی

 

غزل ۳۱۲۳: به حیلت تو خواهی که در را ببندی

 

غزل ۳۱۲۴: چو عشقش برآرد سر از بی‌قراری

 

غزل ۳۱۲۵: بتا گر مرا تو ببینی ندانی

 

غزل ۳۱۲۶: گل سرخ دیدم شدم زعفرانی

 

غزل ۳۱۲۷: عجب‌العجایب توی در کیایی

 

غزل ۳۱۲۸: تو هر چند صدری شه مجلسی

 

غزل ۳۱۲۹: رضیت بما قسم‌الله لی

 

غزل ۳۱۳۰: تماشا مرو نک تماشا تویی

 

غزل ۳۱۳۱: الا هات حمرا کالعندم

 

غزل ۳۱۳۲: خواهیم یارا کامشب نخسپی

 

غزل ۳۱۳۳: حدی نداری در خوش لقایی

 

غزل ۳۱۳۴: تو جان مایی، ماه سمایی

 

غزل ۳۱۳۵: با چرخ گردان تیره هوایی

 

غزل ۳۱۳۶: خواهی ز جنون بویی ببری

 

غزل ۳۱۳۷: سلطان منی سلطان منی

 

غزل ۳۱۳۸: آن به که مرا تمکین نکنی

 

غزل ۳۱۳۹: صنما خرگه توم که بسازی و برکنی

 

غزل ۳۱۴۰: صنما بر همه جهان تو چو خورشید سروری

 

غزل ۳۱۴۱: ای خجل از تو شکر و آزادی

 

غزل ۳۱۴۲: حکم نو کن که شاه دورانی

 

غزل ۳۱۴۳: مستی و عاشقانه می‌گویی

 

غزل ۳۱۴۴: بحر ما را کنار بایستی

 

غزل ۳۱۴۵: آوخ آوخ چو من وفاداری

 

غزل ۳۱۴۶: ای دلزار محنت و بلا داری

 

غزل ۳۱۴۷: ساقیا ساقیا روا داری

 

غزل ۳۱۴۸: تا شدستی امیر چوگانی

 

غزل ۳۱۴۹: مستم از باده‌های پنهانی

 

غزل ۳۱۵۰: من مرید توام مراد تویی

 

غزل ۳۱۵۱: چند اندر میان غوغایی

 

غزل ۳۱۵۲: گر چه تو نیم شب رسیدستی

 

غزل ۳۱۵۳: ز اول بامداد سر مستی

 

غزل ۳۱۵۴: ز اول بامداد سرمستی

 

غزل ۳۱۵۵: در غم یار یار بایستی

 

غزل ۳۱۵۶: در غم یار، یار بایستی

 

غزل ۳۱۵۷: آنکه چون ابر خواند کف ترا

 

غزل ۳۱۵۸: رو، مسلم تراست بی‌کاری

 

غزل ۳۱۵۹: زندگانی مجلس سامی

 

غزل ۳۱۶۰: جان جانی و جان صد جانی

 

غزل ۳۱۶۱: خامشی ناطقی مگر جانی

 

غزل ۳۱۶۲: ای که مستک شدی و می‌گویی

 

غزل ۳۱۶۳: عشق در کفر کرد اظهاری

 

غزل ۳۱۶۴: مست و خوشی باده کجا خورده‌ای؟

 

غزل ۳۱۶۵: جان و جهان! دوش کجا بوده‌ای

 

غزل ۳۱۶۶: ای دل سرمست، کجا می‌پری؟

 

غزل ۳۱۶۷: از مه من مست دو صد مشتری

 

غزل ۳۱۶۸: یا ملک المغرب والمشرق

 

غزل ۳۱۶۹: گر نه شکار غم دلدارمی

 

غزل ۳۱۷۰: ای که تو از عالم ما می‌روی

 

غزل ۳۱۷۱: خشم مرو خواجه! پشیمان شوی

 

غزل ۳۱۷۲: ای که ازین تنگ قفس می‌پری

 

غزل ۳۱۷۳: باده ده، ای ساقی هر متقی

 

غزل ۳۱۷۴: صد دل و صد جان بدمی دادمی

 

غزل ۳۱۷۵: کار به پیری و جوانیستی

 

غزل ۳۱۷۶: کردم با کان گهر آشتی

 

غزل ۳۱۷۷: آدمیی، آدمیی، آدمی

 

غزل ۳۱۷۸: در دل من پردهٔ نو می‌زنی

 

غزل ۳۱۷۹: این طریق دارهم یا سندی و سیدی

 

غزل ۳۱۸۰: اخلائی! اخلائی! صفونی عند مولایی

 

غزل ۳۱۸۱: ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی

 

غزل ۳۱۸۲: بغداد همانست که دیدی و شنیدی

 

غزل ۳۱۸۳: ای جان، چندان خوبی، نوباوهٔ یعقوبی

 

غزل ۳۱۸۴: کسی کو را بود خلق خدایی

 

غزل ۳۱۸۵: عزیزی و کریم و لطف داری

 

غزل ۳۱۸۶: بگو ای تازه رو، کم کن ملولی

 

غزل ۳۱۸۷: اتی‌النیروز مسرورالجنان

 

غزل ۳۱۸۸: ادر کاسی و دعنی عن فنونی

 

غزل ۳۱۸۹: یا ساقی اسقنی براح

 

غزل ۳۱۹۰: سلب‌العشق فادی، حصل‌الیوم مرادی

 

غزل ۳۱۹۱: کالی تیشی آینوسؤای افندی چلبی

 

غزل ۳۱۹۲: لا یغرنک سد هوس عن رایی

 

غزل ۳۱۹۳: غدرالعشق فزلت قدمی

 

غزل ۳۱۹۴: وقتت خوش ای حبیبی، بشنو بحق یاری

 

غزل ۳۱۹۵: درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی

 

غزل ۳۱۹۶: بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی

 

غزل ۳۱۹۷: سیدی ایم هو کی، خذیدی ایم هو کی

 

غزل ۳۱۹۸: گهی پرده‌سوزی، گهی پرده‌داری

 

غزل ۳۱۹۹: الام طماعیه العاذل

 

غزل ۳۲۰۰: هذا طبیبی، عند الدوآء

 

غزل ۳۲۰۱: یا ساقی الحی اسمع سؤالی

 

غزل ۳۲۰۲: هذا سیدی، هذا سندی

 

غزل ۳۲۰۳: طیب‌الله عیشکم، لا اوحش‌الله من ابی

 

غزل ۳۲۰۴: یا ملک المبعث والمحشر

 

غزل ۳۲۰۵: روزن دل! آه چه خوش روزنی

 

غزل ۳۲۰۶: اضحکنی بنظره، قلت له فهکذی

 

غزل ۳۲۰۷: قد اسکرنی ربی من قهوه مد راری

 

غزل ۳۲۰۸: الا فی‌الغشق تشریفی و عیدی

 

غزل ۳۲۰۹: نسیت الیوم من عشقی صلاتی

 

غزل ۳۲۱۰: اتاک الصوم فی حلل السعود

 

غزل ۳۲۱۱: نسیم‌الصبح جد بابتشار

 

غزل ۳۲۱۲: الا یا مالکا رق‌الزمان

 

غزل ۳۲۱۳: املا قدح البقا ندیمی!

 

غزل ۳۲۱۴: یا مالک دمه الزمان

 

غزل ۳۲۱۵: یا ساقیهالمدام هاتی

 

غزل ۳۲۱۶: طارت حیلی و زال حیلی

 

غزل ۳۲۱۷: قالت الکأس ارفعونی کم تحبسونی

 

غزل ۳۲۱۸: ترکبن طبقا عن طبق مولائی

 

غزل ۳۲۱۹: اسفا لقلبی یوما هجرالحبیب داری

 

غزل ۳۲۲۰: لا قی‌الفراش نارا کن هکذا حبیبی

 

غزل ۳۲۲۱: الا حریم لیلی، علیکم سلامی

 

غزل ۳۲۲۲: اخرج عن‌المکان، یا صارم‌الزمان

 

غزل ۳۲۲۳: یا من یزید حسنک حقا تحیری

 

غزل ۳۲۲۴: یا ویح نفسنا بفوات الفضائل

 

غزل ۳۲۲۵: یا ملک‌المحشر، ترحم لا ترتشی

 

غزل ۳۲۲۶: قلت له مصیحا یا ملک‌المشرق

 

غزل ۳۲۲۷: یا ساقی الراح خذ و امرلاء به طاسی

 

غزل ۳۲۲۸: ایا ملتقی العیش کم تبعدی

 

غزل ۳۲۲۹: یا ولی نعمتی و سلطانی

 

غزل ۳۲۳۰: یا سندا لحاظه عاقلتی و مسکنی

مستدرکات

تکه ۱: کدیه‌ئی می‌کنم سبک بشنو

 

تکه ۲: قصابی سوی گولی گوشت انداخت

ترجیعات

اول: هم روت خوش هم خوت خوش هم پیچ زلف و هم قفا

دوم: ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما

سوم: حد و اندازه ندارد نالها و آه را

چهارم: ای دریغا که شب آمد همه گشتیم جدا

پنجم: آنچ دیدی تو ز درد دلم افزود بیا

ششم: ای ساقیان مشفق سودا فزود سودا

هفتم: مستی و عاشقی و جوانی و یار ما

هشتم: بلبل سرمست برای خدا

نهم: باز این دل سرمستم دیوانهٔ آن بندست

دهم: هست کسی کو چو من اشکار نیست

یازدهم: بیا، که باز جانها را شهنشه باز می‌خواند

دوازدهم: زان بادهٔ صوفی بود از جام، مجرد

سیزدهم: پیکان آسمان که به اسرار ما درند

چهاردهم: ای قد و بالای تو حسرت سرو بلند

پانزدهم: ای یار گرم دار، و دلارام گرم دار

شانزدهم: بیار آن می که ما را تو بدان بفریفتی ز اول

هفدهم: گر دلت گیرد و گر گردی مول

هجدهم: نامه رسید زان جهان بهر مراجعت برم

نوزدهم: ای خواب به روز همدمانم

بیستم: هله درده می بگزیده که مهمان توم

بیست و یکم: هله، رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم

بیست و دوم: هله خیزید که تا خویش ز خود دور کنیم

بیست و سوم: هرگز ندانستم که مه آید به صورت بر زمین

بیست و چهارم: امروز به قونیه، می‌خندد صد مه رو

بیست و پنجم: شب مست یار بودم و در های های او

بیست و ششم: ای جان مرا از غم و اندیشه خریده

بیست و هفتم: ای درد دهنده‌ام دوا ده

بیست و هشتم: ای آنک ما را از زمین بر چرخ اخضر می‌کشی

بیست و نهم: با شیر رو به شانگی آوردمان دیوانگی

سی‌ام: عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی

سی و یکم: اگر سوزد درون تو چو عود خام، ای ساقی

سی‌و دوم: شاهنشه مایی تو و به گلبرگ مایی

سی‌و سوم: رها کن ناز، تا تنها نمانی

سی‌وچهارم: جهان اندر گشاده شد جهانی

سی‌پنجم: زهی دریا زهی بحر حیاتی

سی و ششم: فتاد این دل به عشق پادشاهی

سی ‌و هفتم: ای بانگ و صلای آن جهانی

سی و هشتم: هر روز بگه ز در درآیی

سی و نهم: مستیان در عربده، رفتند و رفتم گوشه‌ای

چهلم: هله نوش کن شرابی، شده آتشی به تیزی

چهل و یکم: تو برو، که من ازینجا بنمی‌روم به جایی

چهل و دوم: ماییم و بخت خندان، تا تو امیر مایی

چهل و سوم: زین دودناک خانه گشادند روزنی

چهل و چهارم: گر مه و گز زهره و گر فرقدی

رباعیات

رباعی ۱: آن دل که شد او قابل انوار خدا

 

رباعی ۲: آن شمع رخ تو لگنی نیست بیا

 

رباعی ۳: آن کس که ترا نقش کند او تنها

 

رباعی ۴: آن لعل سخن که جان دهد مرجان را

 

رباعی ۵: آن وقت که بحر کل شود ذات مرا

 

رباعی ۶: آواز ترا طبع دل ما بادا

 

رباعی ۷: از آتش عشق در جهان گرمیها

 

رباعی ۸: از بادهٔ لعل ناب شد گوهر ما

 

رباعی ۹: از حال ندیده تیره ایامان را

 

رباعی ۱۰: از ذکر بسی نور فزاید مه را

 

رباعی ۱۱: افسوس که بیگاه شد و ما تنها

 

رباعی ۱۲: انجیرفروش را چه بهتر جانا

 

رباعی ۱۳: اول به هزار لطف بنواخت مرا

 

رباعی ۱۴: ای آنکه چو آفتاب فرداست بیا

 

رباعی ۱۵: ای آنکه نیافت ماه شب گرد ترا

 

رباعی ۱۶: ای اشک روان بگو دل‌افزای مرا

 

رباعی ۱۷: ای باد سحر خبر بده مر ما را

 

رباعی ۱۸: ای چرخ فلک به مکر و بدسازیها

 

رباعی ۱۹: ای خواجه به خواب درنبینی ما را

 

رباعی ۲۰: ای داده بنان گوهر ایمانی را

 

رباعی ۲۱: ای در سر زلف تو پریشانیها

 

رباعی ۲۲: ای دریا دل تو گوهر و مرجان را

 

رباعی ۲۳: ای دل بچه زهره خواستی یاری را

 

رباعی ۲۴: ای دوست به دوستی قرینیم ترا

 

رباعی ۲۵: ای سبزی هر درخت و هر باغ و گیا

 

رباعی ۲۶: ای شب شادی همیشه بادی شادا

 

رباعی ۲۷: این آتش عشق می‌پزاند ما را

 

رباعی ۲۸: این روزه چو غربال به بیزد جان را

 

رباعی ۲۹: ای آنکه گرفت شربت از مشرب ما

 

رباعی ۳۰: با عشق روان شد از عدم مرکب ما

 

رباعی ۳۱: بر رهگذر بلا نهادم دل را

 

رباعی ۳۲: پرورد به ناز و نعمت آن دوست مرا

 

رباعی ۳۳: بیگاه شده است لیک مر سیران را

 

رباعی ۳۴: تا از تو جدا شده است آغوش مرا

 

رباعی ۳۵: تا با تو بوم نخسبم از یاریها

 

رباعی ۳۶: تا چند از این غرور بسیار ترا

 

رباعی ۳۷: تا عشق ترا است این شکرخائیها

 

رباعی ۳۸: تا کی باشی ز دور نظارهٔ ما

 

رباعی ۳۹: تا نقش خیال دوست با ماست دلا

 

رباعی ۴۰: جانا به هلاک بنده مستیز و بیا

 

رباعی ۴۱: جز عشق نبود هیچ دمساز مرا

 

رباعی ۴۲: چو نزود نبشته بود حق فرقت ما

 

رباعی ۴۳: خود را به خیل درافکنم مست آنجا

 

رباعی ۴۴: در جای تو جا نیست به جز آن جان را

 

رباعی ۴۵: در چشم ببین دو چشم آن مفتون را

 

رباعی ۴۶: در سر دارم ز می پریشانیها

 

رباعی ۴۷: دستان کسی دست زنان کرد مرا

 

رباعی ۴۸: دل گفت به جان کای خلف هر دو سرا

 

رباعی ۴۹: دود دل ما نشان سوداست دلا

 

رباعی ۵۰: دیدم در خواب ساقی زیبا را

 

رباعی ۵۱: زنهار دلا به خود مده ره غم را

 

رباعی ۵۲: طنبور چو تن تن برآرد به نوا

 

رباعی ۵۳: عاشق شب خلوت از پی پی گم را

 

رباعی ۵۴: عاشق همه سال مست و رسوا بادا

 

رباعی ۵۵: عشق تو بکشت ترکی و تازی را

 

رباعی ۵۶: عشقست طریق و راه پیغمبر ما

 

رباعی ۵۷: عمریست ندیده‌ایم گلزار ترا

 

رباعی ۵۸: غم خود که بود که یاد آریم او را

 

رباعی ۵۹: گر بوی نمی‌بری در این کوی میا

 

رباعی ۶۰: گر جان داری بیا و جان باز آنجا

 

رباعی ۶۱: گر در طلب خودی ز خود بیرون‌آ

 

رباعی ۶۲: گر عمر بشد عمر دگر داد خدا

 

رباعی ۶۳: گر من میرم مرا بیارید شما

 

رباعی ۶۴: کوتاه کند زمانه این دمدمه را

 

رباعی ۶۵: گویم که کیست روح‌افزا مرا

 

رباعی ۶۶: گه می‌گفتم که من امیرم خود را

 

رباعی ۶۷: لاحول ولا دور کند آن غم را

 

رباعی ۶۸: ما اطیب ما الذما احلانا

 

رباعی ۶۹: من تجربه کردم صنم خوش‌خو را

 

رباعی ۷۰: من ذره و خورشید لقائی تو مرا

 

رباعی ۷۱: منصور بدآن خواجه که در راه خدا

 

رباعی ۷۲: مولای اناالتائب مما سلفا

 

رباعی ۷۳: می‌آمد یار مست و تنها تنها

 

رباعی ۷۴: نور فلکست این تن خاکی ما

 

رباعی ۷۵: هان ای سفری عزم کجایست کجا

 

رباعی ۷۶: یک چند به تقلید گزیدم خود را

 

رباعی ۷۷: یک طرفه عصاست موسی این رمه را

 

ب

رباعی ۷۸: آن لقمه که در دهان نگنجد به طلب

 

رباعی ۷۹: آنی که فلک با تو درآید به طرب

 

رباعی ۸۰: از بانگ سرافیل دمیده است رباب

 

رباعی ۸۱: امروز چو هر روز خرابیم خراب

 

رباعی ۸۲: امشب ز برای دل اصحاب مخسب

 

رباعی ۸۳: اندیشه مکن بکن تو خود را در خواب

 

رباعی ۸۴: اندیشه و غم را نبود هستی و تاب

 

رباعی ۸۵: ای آنکه تو دیر آمده‌ای در کتاب

 

رباعی ۸۶: ای آنکه تو یوسف منی من یعقوب

 

پ

رباعی ۸۷: ای دل دو سه شام تا سحرگاه مخسب

 

رباعی ۸۸: ای روی ترا غلام گلنار مخسپ

 

رباعی ۸۹: ای ماه چنین شبی تو مهوار مخسب

 

رباعی ۹۰: این باد سحر محرم رازست مخسب

 

رباعی ۹۱: ای یار که نیست همچو تو یار مخسب

 

رباعی ۹۲: بردار حجابها به یکبار امشب

 

رباعی ۹۳: بی‌جام در این دور شرابست شراب

 

رباعی ۹۴: بی‌طاعت دین بهشت رحمان مطلب

 

رباعی ۹۵: بیکار مشین درآ درآمیز شتاب

 

رباعی ۹۶: حاجت نبود مستی ما را به شراب

 

رباعی ۹۷: خواب آمد و در چشم نبد موضع خواب

 

رباعی ۹۸: دانیکه چه میگوید این بانگ رباب

 

رباعی ۹۹: در چشم آمد خیال آن در خوشاب

 

رباعی ۱۰۰: دل در هوس تو چون ربابست رباب

 

رباعی ۱۰۱: ساقی در ده برای دیدار صواب

 

رباعی ۱۰۲: سبحان‌الله من و تو ای در خوشاب

 

رباعی ۱۰۳: شب گردم گرد شهر چون باد و چو آب

 

رباعی ۱۰۴: شب گشت درین سینه چه سوز است عجب

 

رباعی ۱۰۵: علمی که ترا گره گشاید به طلب

 

رباعی ۱۰۶: گر آب حیات خوشگواری ای خواب

 

رباعی ۱۰۷: گرم آمد عاشقانه و چست شتاب

 

رباعی ۱۰۸: گر می‌خواهی بقا و پیروز مخسب

 

رباعی ۱۰۹: مستند مجردان اسرار امشب

 

رباعی ۱۱۰: هستم به وصال دوست دلشاد امشب

 

رباعی ۱۱۱: یارب یارب به حق تسبیح رباب

 

رباعی ۱۱۲: یاری کن و یار باش ای یار مخسب

 

ت

رباعی ۱۱۳: آب حیوان در آب و گل پیدا نیست

 

رباعی ۱۱۴: آری صنما بهانه خود کم بودت

 

رباعی ۱۱۵: آسوده کسی که در کم و بیشی نیست

 

رباعی ۱۱۶: آمد بر من چو در کفم زر پنداشت

 

رباعی ۱۱۷: آن آتش ساده که ترا خورد و بکاست

 

رباعی ۱۱۸: آن بت که جمال و زینت مجلس ماست

 

رباعی ۱۱۹: آن پیش روی که جان او پیش صف است

 

رباعی ۱۲۰: آن تلخ سخنها که چنان دل شکن است

 

رباعی ۱۲۱: آنجا که توئی همه غم و جنگ و جفاست

 

رباعی ۱۲۲: آن جان که از او دلبر ما شادانست

 

رباعی ۱۲۳: آن جاه و جمالی که جهان‌افروز است

 

رباعی ۱۲۴: آن چشم فراز از پی تاب شده است

 

رباعی ۱۲۵: آن چشم که خون گشت غم او را جفت است

 

رباعی ۱۲۶: آن چیست کز او سماعها را شرف است

 

رباعی ۱۲۷: آن چیست که لذتست از او در صورت

 

رباعی ۱۲۸: آن خواجه که بار او همه قند تر است

 

رباعی ۱۲۹: آن دم که مرا بگرد تو دورانست

 

رباعی ۱۳۰: آن را که بود کار نه زین یارانست

 

رباعی ۱۳۱: آن را که خدای چون تو یاری داده است

 

رباعی ۱۳۲: آن را که غمی باشد و بتواند گفت

 

رباعی ۱۳۳: آن روح که بسته بود در نقش صفات

 

رباعی ۱۳۴: آن روی ترش نیست چنینش فعل است

 

رباعی ۱۳۵: آن سایهٔ تو جایگه و خانهٔ ما است

 

رباعی ۱۳۶: آن شاه که خاک پای او تاج سر است

 

رباعی ۱۳۷: آن شب که ترا به خواب بینم پیداست

 

رباعی ۱۳۸: آن شه که ز چاکران بدخو نگریخت

 

رباعی ۱۳۹: آن عشق مجرد سوی صحرا می‌تاخت

 

رباعی ۱۴۰: آن قاضی ما چو دیگران قاضی نیست

 

رباعی ۱۴۱: آنکس که امید یاری غم داده است

 

رباعی ۱۴۲: آنکس که بروی خواب او رشک پریست

 

رباعی ۱۴۳: آنکس که ترا به چشم ظاهر دیده است

 

رباعی ۱۴۴: آنکس که درون سینه را دل پنداشت

 

رباعی ۱۴۵: آنکس که ز سر عاشقی باخبر است

 

رباعی ۱۴۶: آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست

 

رباعی ۱۴۷: آنکو ز نهال هوست شبخیزانست

 

رباعی ۱۴۸: آن نور مبین که در جبین ما هست

 

رباعی ۱۴۹: آواز تو ارمغان نفخ صور است

 

رباعی ۱۵۰: از بسکه دل تو دام حیلت افراخت

 

رباعی ۱۵۱: از بی‌یاری ظریفتر یاری نیست

 

رباعی ۱۵۲: از جمله طمع بریدنم آسانست

 

رباعی ۱۵۳: از حلقهٔ گوش از دلم باخبر است

 

رباعی ۱۵۴: از دوستی دوست نگنجم در پوست

 

رباعی ۱۵۵: از دیدن اغیار چو ما را مدد است

 

رباعی ۱۵۶: از عهد مگو که او نه بر پای من است

 

رباعی ۱۵۷: از کفر و ز اسلام برون صحرائیست

 

رباعی ۱۵۸: از نوح سفینه ایست میراث نجات

 

رباعی ۱۵۹: العین لفقدکم کثیرالعبرات

 

رباعی ۱۶۰: افغان کردم بر آن فغانم می‌سوخت

 

رباعی ۱۶۱: افکند مرا دلم به غوغا و گریخت

 

رباعی ۱۶۲: امروز چه روز است که خورشید دوتاست

 

رباعی ۱۶۳: امروز در این خانه کسی رقصانست

 

رباعی ۱۶۴: امروز من و جام صبوحی در دست

 

رباعی ۱۶۵: امروز مهم دست زنان آمده است

 

رباعی ۱۶۶: امشب آمد خیال آن دلبر چست

 

رباعی ۱۶۷: امشب شب آن دولت بی‌پایانست

 

رباعی ۱۶۸: امشب شب آنست که جان شبهاست

 

رباعی ۱۶۹: امشب شب من بسی ضعیف و زار است

 

رباعی ۱۷۰: امشب منم و طواف کاشانهٔ دوست

 

رباعی ۱۷۱: امشب هردل که همچو مه در طلب است

 

رباعی ۱۷۲: اندر دل من درون و بیرون همه او است

 

رباعی ۱۷۳: اندر سر ما همت کاری دگر است

 

رباعی ۱۷۴: انصاف بده که عشق نیکوکار است

 

رباعی ۱۷۵: او پاک شده است و خام ار در حرم است

 

رباعی ۱۷۶: ای آب حیات قطره از آب رخت

 

رباعی ۱۷۷: ای آمده بامداد شوریده و مست

 

رباعی ۱۷۸: ای آنکه درینجهان چو تو پاکی نیست

 

رباعی ۱۷۹: ای بنده بدان که خواجهٔ شرق اینست

 

رباعی ۱۸۰: ای بی‌خبر از مغز شده غره بپوست

 

رباعی ۱۸۱: ای تن تو نمیری که چنان جان با تست

 

رباعی ۱۸۲: ای جان جهان جان و جهان باقی نیست

 

رباعی ۱۸۳: ای جان خبرت هست که جانان تو کیست

 

رباعی ۱۸۴: ای جان ز دل تو بر دل من راهست

 

رباعی ۱۸۵: ای حسرت خوبان جهان روی خوشت

 

رباعی ۱۸۶: ای خرمنت از سنبلهٔ آب حیات

 

رباعی ۱۸۷: ای خواجه ترا غم جمال و جاهست

 

رباعی ۱۸۸: ای در دل من نشسته شد وقت نشست

 

رباعی ۱۸۹: ای دل تا ریش و خسته میدارندت

 

رباعی ۱۹۰: ای دل تو و درد او که درمان اینست

 

رباعی ۱۹۱: ای دوست مکن که روزها را فرداست

 

رباعی ۱۹۲: ای ذکر تو مانع تماشای تو دوست

 

رباعی ۱۹۳: ای ساقی اگر سعادتی هست تراست

 

رباعی ۱۹۴: ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است

 

رباعی ۱۹۵: ای شب چه شبی که روزها چاکر تست

 

رباعی ۱۹۶: ای شب ز می تو مر مرا مستی نیست

 

رباعی ۱۹۷: ای طالب اگر ترا سر این راهست

 

رباعی ۱۹۸: ای عقل برو که عاقل اینجا نیست

 

رباعی ۱۹۹: ای فکر تو بر بسته نه پایت باز است

 

رباعی ۲۰۰: ای کز تو دلم پر سمن و یاسمنست

 

رباعی ۲۰۱: ای لعل و عقیق و در و دریا و درست

 

رباعی ۲۰۲: این بانگ خوش از جانب کیوان منست

 

رباعی ۲۰۳: این چرخ غلام طبع خود رایهٔ ماست

 

رباعی ۲۰۴: این چرخ و فلکها که حد بینش ماست

 

رباعی ۲۰۵: این جمله شرابهای بی‌جام کراست

 

رباعی ۲۰۶: این جو که تراست هر کسی جویان نیست

 

رباعی ۲۰۷: این سینهٔ پرمشغله از مکتب اوست

 

رباعی ۲۰۸: این شکل سفالین تنم جام دلست

 

رباعی ۲۰۹: این عشق شهست و رایتش پیدا نیست

 

رباعی ۲۱۰: این غمزه که می‌زنی ز نوری دگر است

 

رباعی ۲۱۱: این فتنه که اندر دل تنگ است ز چیست

 

رباعی ۲۱۲: این فصل بهار نیست فصلی دگر است

 

رباعی ۲۱۳: این گرمابه که خانهٔ دیوانست

 

رباعی ۲۱۴: این مستی من ز بادهٔ حمرا نیست

 

رباعی ۲۱۵: این من نه منم آنکه منم گوئی کیست

 

رباعی ۲۱۶: این نعره عاشقان ز شمع طرب است

 

رباعی ۲۱۷: این همدم اندرون که دم میدهدت

 

رباعی ۲۱۸: ای هر بیدار با خبرهای تو خفت

 

رباعی ۲۱۹: ای هرچه صدف بستهٔ دریای لبت

 

رباعی ۲۲۰: ای همچو خر و گاو که و جو طلبت

 

رباعی ۲۲۱: با تو سخنان بیزبان خواهم گفت

 

رباعی ۲۲۲: با جان دو روزه تو چنان گشتی جفت

 

رباعی ۲۲۳: باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت

 

رباعی ۲۲۴: با دشمن تو چو یار بسیار نشست

 

رباعی ۲۲۵: با دل گفتم که دل از او جیحونست

 

رباعی ۲۲۶: باران به سر گرم دلی بر میریخت

 

رباعی ۲۲۷: با روز بجنگیم که چون روز گذشت

 

رباعی ۲۲۸: بازآی که یار بر سر پیمانست

 

رباعی ۲۲۹: با شاه هر آنکسی که در خرگاهست

 

رباعی ۲۳۰: با شب گفتم گر بمهت ایمانست

 

رباعی ۲۳۱: تا شب میگو که روز ما را شب نیست

 

رباعی ۲۳۲: با عشق کلاه بر کمر دوز خوش است

 

رباعی ۲۳۳: با عشق نشین که گوهر کان تو است

 

رباعی ۲۳۴: با ما ز ازل رفته قراری دگر است

 

رباعی ۲۳۵: با نی گفتم که بر تو بیداد ز کیست

 

رباعی ۲۳۶: با هرکه نشستی و نشد جمع دلت

 

رباعی ۲۳۷: با هستی و نیستیم بیگانگی است

 

رباعی ۲۳۸: پای تو گرفته‌ام ندارم ز تو دست

 

رباعی ۲۳۹: پائی که همی رفت به شبستان سر مست

 

رباعی ۲۴۰: برجه که سماع روح برپای شده است

 

رباعی ۲۴۱: برخیز و طواف کن بر آن قطب نجات

 

رباعی ۲۴۲: برکان شکر چند مگس را غوغاست

 

رباعی ۲۴۳: بر ما رقم خطا پرستی همه هست

 

رباعی ۲۴۴: بر من در وصل بسته میدارد دوست

 

رباعی ۲۴۵: پرورد به ناز و نعمت آن دوست مرا

 

رباعی ۲۴۶: بر هر جائیکه سرنهم مسجود او است

 

رباعی ۲۴۷: بر جزوم نشان معشوق منست

 

رباعی ۲۴۸: بستم سر خم باده و بوی برفت

 

رباعی ۲۴۹: بگذشت سوار غیب و گردی برخاست

 

رباعی ۲۵۰: بگرفت دلت زانکه ترا دل نگرفت

 

رباعی ۲۵۱: پس بر به جهانی که چو خون در رگ ماست

 

رباعی ۲۵۲: بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست

 

رباعی ۲۵۳: بی‌دیده اگر راه روی عین خطاست

 

رباعی ۲۵۴: بیرون ز تن و جان و روان درویش است

 

رباعی ۲۵۵: بیرون ز جهان کفر و ایمان جائیست

 

رباعی ۲۵۶: بیرون ز جهان و جان یکی دایهٔ ماست

 

رباعی ۲۵۷: بی‌یار نماند هرکه با یار بساخت

 

رباعی ۲۵۸: تا این فلک آینه‌گون بر کار است

 

رباعی ۲۵۹: تا با تو ز هستی تو هستی باقیست

 

رباعی ۲۶۰: تا چهرهٔ آفتاب جان رخشانست

 

رباعی ۲۶۱: تا حاصل دردم سبب درمان گشت

 

رباعی ۲۶۲: تا در دل من صورت آن رشک پریست

 

رباعی ۲۶۳: تا تن نبری دور زمانم کشته است

 

رباعی ۲۶۴: تا ظن نبری که این زمین بیهوشست

 

رباعی ۲۶۵: تا عرش ز سودای رخش ولوله‌هاست

 

رباعی ۲۶۶: تا من بزیم پیشه و کارم اینست

 

رباعی ۲۶۷: تا مهر نگار باوفایم بگرفت

 

رباعی ۲۶۸: تنها نه همین خنده و سیماش خوشست

 

رباعی ۲۶۹: توبه چکنم که توبه‌ام سایهٔ تست

 

رباعی ۲۷۰: توبه کردم که تا جانم برجاست

 

رباعی ۲۷۱: توبه که دل خویش چو آهن کرده است

 

رباعی ۲۷۲: تو سیر شدی من نشدم درمان چیست

 

رباعی ۲۷۳: تو کان جهانی و جهان نیم جو است

 

رباعی ۲۷۴: تهدید عدو چه بشنود عاشق راست

 

رباعی ۲۷۵: جانا غم تو ز هرچه گویی بتر است

 

رباعی ۲۷۶: جانم بر آن جان جهان رو کرده است

 

رباعی ۲۷۷: جان و سر آن یار که او پرده‌در است

 

رباعی ۲۷۸: جانی که به راه عشق تو در خطر است

 

رباعی ۲۷۹: جانی که حریف بود بیگانه شده است

 

رباعی ۲۸۰: جانی که شراب عشق ز آن سو خورده است

 

رباعی ۲۸۱: جانی و جهانی و جهان با تو خوش است

 

رباعی ۲۸۲: حسنت که همه جهان فسونش بگرفت

 

رباعی ۲۸۳: چشم تو ز روزگار خونریزتر است

 

رباعی ۲۸۴: چشمی دارم همه پر از صورت دوست

 

رباعی ۲۸۵: چنگی صنمی که ساز چنگش بنواست

 

رباعی ۲۸۶: چون دانستم که عشق پیوست منست

 

رباعی ۲۸۷: خون دلبر من میان دلداران نیست

 

رباعی ۲۸۸: چون دید مرا مست بهم برزد دست

 

رباعی ۲۸۹: چونی که ترش مگر شکربارت نیست

 

رباعی ۲۹۰: چیزیست که در تو بیتو جویان ویست

 

رباعی ۲۹۱: حاشا که به عالم از تو خوشتر یاریست

 

رباعی ۲۹۲: حاشا که دلم ز شب‌نشینی سیر است

 

رباعی ۲۹۳: خاک قدمت سعادت جان من است

 

رباعی ۲۹۴: خواهی که ترا کشف شود هستی دوست

 

رباعی ۲۹۵: خویی به جهان خوبتر از خوی تو نیست

 

رباعی ۲۹۶: خورشید رخت ز آسمان بیرونست

 

رباعی ۲۹۷: خورشید و ستارگان و بدرما اوست

 

رباعی ۲۹۸: خیزید که آن یار سعادت برخاست

 

رباعی ۲۹۹: دایم ز ولایت علی خواهم گفت

 

رباعی ۳۰۰: در باغ من ار سرو و اگر گلزار است

 

رباعی ۳۰۱: در بتکده تا خیال معشوهٔ ما است

 

رباعی ۳۰۲: در خواب مهی دوش روانم دیده است

 

رباعی ۳۰۳: در دایرهٔ وجود موجود علیست

 

رباعی ۳۰۴: در دیدهٔ صورت ار ترا دامی هست

 

رباعی ۳۰۵: در راه طلب عاقل و دیوانه یکیست

 

رباعی ۳۰۶: در صورت تست آنچه معنا همه اوست

 

رباعی ۳۰۷: در ظاهر و باطن آنچه خیر است و شر است

 

رباعی ۳۰۸: در عشق اگرچه که قدم بر قدم است

 

رباعی ۳۰۹: در عشق تو هر حیله که کردم هیچست

 

رباعی ۳۱۰: در عشق که جز می بقا خوردن نیست

 

رباعی ۳۱۱: در عهد و وفا چنانکه دلدار منست

 

رباعی ۳۱۲: در کوی غم تو صبر بیفرمانست

 

رباعی ۳۱۳: در مجلس عشاق قراری دگر است

 

رباعی ۳۱۴: در مرگ حیات اهل داد و دین است

 

رباعی ۳۱۵: در من غم شبکور چرا پیچیده است

 

رباعی ۳۱۶: درنه قدم ار چه راه بی‌پایانست

 

رباعی ۳۱۷: درنه قدمی که چشمه حیوانست

 

رباعی ۳۱۸: در وصل جمالش گل خندان منست

 

رباعی ۳۱۹: درویشی و عاشقی به هم سلطانیست

 

رباعی ۳۲۰: دستت دو و پایت دو و چشمت دو رواست

 

رباعی ۳۲۱: دلتنگم و دیدار تو درمان منست

 

رباعی ۳۲۲: دلدار اگر مرا بدراند پوست

 

رباعی ۳۲۳: دلدار ز پرده‌ای کز آن سوسو نیست

 

رباعی ۳۲۴: دلدار ظریف است و گناهنش اینست

 

رباعی ۳۲۵: دلدارم گفت کان فلان زنده ز چیست

 

رباعی ۳۲۶: دل در بر من زنده برای غم تست

 

رباعی ۳۲۷: دل در بر هر که هست از دلبر ماست

 

رباعی ۳۲۸: دل رفت بر کسیکه بیماش خوش است

 

رباعی ۳۲۹: دل رفت و سر راه دل استان بگرفت

 

رباعی ۳۳۰: دل یاد تو کرد چون به عشرت بنشست

 

رباعی ۳۳۱: دل یاد تو کرد چون طرب می انگیخت

 

رباعی ۳۳۲: دور است ز تو نظر بهانه اینست

 

رباعی ۳۳۳: دوش از سر لطف یار در من نگریست

 

رباعی ۳۳۴: دی آنکه ز سوی بام بر ما نگریست

 

رباعی ۳۳۵: دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطا است

 

رباعی ۳۳۶: راهی ز زبان ما بدل پیوسته است

 

رباعی ۳۳۷: روزی ترش است و دیدهٔ ابرتر است

 

رباعی ۳۳۸: روزی که ترا ببینم آدینهٔ ماست

 

رباعی ۳۳۹: روزیکه مرا به نزد تو دورانست

 

رباعی ۳۴۰: زانروز که چشم من برویت نگریست

 

رباعی ۳۴۱: زان روی که دل بستهٔ آنزنجیر است

 

رباعی ۳۴۲: زان رونق هر سماع آواز دف است

 

رباعی ۳۴۳: زان می خوردم که روح پیمانه اوست

 

رباعی ۳۴۴: زان می مستم که نقش جامش عشق است

 

رباعی ۳۴۵: سرسبز بود خاک که آبش یار است

 

رباعی ۳۴۶: سر سخن دوست نمیارم گفت

 

رباعی ۳۴۷: سرگشته چو آسیای گردان کنمت

 

رباعی ۳۴۸: سرگشته دلا به دوست از جان راهست

 

رباعی ۳۴۹: سرمایهٔ عقل سر دیوانگیست

 

رباعی ۳۵۰: سلطان ملاحت مه موزون منست

 

رباعی ۳۵۱: سنبل چو سر عقاب زلف تو نداشت

 

رباعی ۳۵۲: شاگرد توست دل که عشق آموز است

 

رباعی ۳۵۳: شاهی که شفیع هر گنه بود برفت

 

رباعی ۳۵۴: شب رو که شبت راهبر اسرار است

 

رباعی ۳۵۵: شمشیر ازل بدست مردان خداست

 

رباعی ۳۵۶: شمعی که در اینخانه بدی خانه کجاست

 

رباعی ۳۵۷: صدربار بگفتمت چه هشیار و چه مست

 

رباعی ۳۵۸: عاشق نبود آنکه سبک چون جان نیست

 

رباعی ۳۵۹: عشق آمد و توبه را چو شیشه بشکست

 

رباعی ۳۶۰: عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

 

رباعی ۳۶۱: عشقت به دلم درآمد و شاد برفت

 

رباعی ۳۶۲: عشق تو چنین حکیم و استاد چراست

 

رباعی ۳۶۳: عشق تو در اطراف گیائی میتاخت

 

رباعی ۳۶۴: عشقی که از او وجود بی‌جان میزیست

 

رباعی ۳۶۵: عشقی نه به اندازهٔ ما در سر ماست

 

رباعی ۳۶۶: عقل آمد و پند عاشقان پیش گرفت

 

رباعی ۳۶۷: عمریست که جان بنده بیخویشتن است

 

رباعی ۳۶۸: قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست

 

رباعی ۳۶۹: گر آتش دل نیست پس این دود چراست

 

رباعی ۳۷۰: گر آه کنم آه بدین قانع نیست

 

رباعی ۳۷۱: گر باد بر آن زلف پریشان زندت

 

رباعی ۳۷۲: گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت

 

رباعی ۳۷۳: گر جملهٔ آفاق همه غم بگرفت

 

رباعی ۳۷۴: گر دامن وصل تو کشم جنگی نیست

 

رباعی ۳۷۵: گر در وصلی بهشت یا باغ اینست

 

رباعی ۳۷۶: گر دف نبود نیشکر او دف ماست

 

رباعی ۳۷۷: گر شرم همی از آن و این باید داشت

 

رباعی ۳۷۸: گرمای تموز از دل پردرد شماست

 

رباعی ۳۷۹: گر حلقهٔ آن زلف چو شستت نگرفت

 

رباعی ۳۸۰: کس دل ندهد بدو که خونخوار منست

 

رباعی ۳۸۱: کس نیست که اندر هوسی شیدا نیست

 

رباعی ۳۸۲: گفتار تو زر و فعلت ارزیزین است

 

رباعی ۳۸۳: گفتا که بیا سماع در کار شده‌است

 

رباعی ۳۸۴: گفتا که شکست توبه بازآمد مست

 

رباعی ۳۸۵: گفتا بجهم همچو کبوتر ز کفت

 

رباعی ۳۸۶: گفتم چشمم که هست خاک کویت

 

رباعی ۳۸۷: گفتم دلم از تو بوسه‌ای خواهانست

 

رباعی ۳۸۸: گفتم عشقت قرابت و خویش منست

 

رباعی ۳۸۹: گفتم که بیا بچشم من درنگریست

 

رباعی ۳۹۰: گفتند که دل دگر هوائی می‌پخت

 

رباعی ۳۹۱: گفتم که دلم آلت و انگاز مست

 

رباعی ۳۹۲: گفتند که شش جهت همه نور خداست

 

رباعی ۳۹۳: گفتی چونی بنده چنانست که هست

 

رباعی ۳۹۴: گفتی گشتم ملول و سودام گرفت

 

رباعی ۳۹۵: گم باد سریکه سروران را پا نیست

 

رباعی ۳۹۶: کوچک بودن بزرگ را کوچک نیست

 

رباعی ۳۹۷: گویند بیا به باغ کانجا لاغ است

 

رباعی ۳۹۸: گویند که صاحب فنون عقل کل است

 

رباعی ۳۹۹: گویند که عشق عاقبت تسکین است

 

رباعی ۴۰۰: گویند مرا که این همه درد چراست

 

رباعی ۴۰۱: لطف تو جهانی و قرانی افراشت

 

رباعی ۴۰۲: ما را به جز این زبان زبانی دگر است

 

رباعی ۴۰۳: ما را بدم پیر نگه نتوان داشت

 

رباعی ۴۰۴: ما عاشق عشقیم که عشق است نجات

 

رباعی ۴۰۵: ما عاشق عشقیم و مسلمان دگر است

 

رباعی ۴۰۶: ماه عید است و خلق زیر و زبر است

 

رباعی ۴۰۷: ماهی تو که فتنه‌ای نداری ز تو دست

 

رباعی ۴۰۸: ماهی که نه زیر و نی به بالاست کجاست

 

رباعی ۴۰۹: مرغ جان را میل سوی بالا نیست

 

رباعی ۴۱۰: مرغ دل من چو ترک این دانه گرفت

 

رباعی ۴۱۱: مر وصل ترا هزار صاحب هوس است

 

رباعی ۴۱۲: مست است دو چشم از دو چشم مستت

 

رباعی ۴۱۳: مستم ز خمار عبهر جادویت

 

رباعی ۴۱۴: مستی ز ره آمد و بما در پیوست

 

رباعی ۴۱۵: معشوق شراب‌خوار و بیسامانست

 

رباعی ۴۱۶: من آن توام کام منت باید جست

 

رباعی ۴۱۷: من بندهٔ آن کسم که بیماش خوش است

 

رباعی ۴۱۸: من زان جانم که جانها را جانست

 

رباعی ۴۱۹: منصور حلاجی که اناالحق میگفت

 

رباعی ۴۲۰: من کوهم و قال من صدای یار است

 

رباعی ۴۲۱: من محو خدایم و خدا آن منست

 

رباعی ۴۲۲: میدان که در درون تو مثال غاریست

 

رباعی ۴۲۳: می‌گرییم زار و یار گوید زرقست

 

رباعی ۴۲۴: می‌گفت یکی پری که او ناپیداست

 

رباعی ۴۲۵: مینال که آن ناله شنو همسایه است

 

رباعی ۴۲۶: ناگاه بروئید یکی شاخ نبات

 

رباعی ۴۲۷: ناگه ز درم درآمد آن دلبر مست

 

رباعی ۴۲۸: نه چرخ غلام طبع خود رایهٔ ماست

 

رباعی ۴۲۹: نی با تو دمی نشستنم سامانست

 

رباعی ۴۳۰: نی بی‌زر و زور شه سپه بتوان داشت

 

رباعی ۴۳۱: هان ای دل خسته روز مردانگیست

 

رباعی ۴۳۲: هجران خواهی طریق عشاقانست

 

رباعی ۴۳۳: هر جان عزیز کو شناسای رهست

 

رباعی ۴۳۴: هر جان که از او دلبر ما شادانست

 

رباعی ۴۳۵: هر چند به حلم یار ما جورکش است

 

رباعی ۴۳۶: هرچند شکر لذت جان و جگر است

 

رباعی ۴۳۷: هرچند فراق پشت امید شکست

 

رباعی ۴۳۸: هرچند که بار آن شترها شکر است

 

رباعی ۴۳۹: هر درویشی که در شکست خویش است

 

رباعی ۴۴۰: هر ذره که چون گرسنه بر خوان خداست

 

رباعی ۴۴۱: هر ذره که در هوا و در کیوانست

 

رباعی ۴۴۲: هر ذره که در هوا و در هامونست

 

رباعی ۴۴۳: هر ذره و هر خیال چون بیداریست

 

رباعی ۴۴۴: هر روز به نو برآید آن دلبر مست

 

رباعی ۴۴۵: هر روز حجاب بیقراران بیش است

 

رباعی ۴۴۶: هر روز دلم در غم تو زارتر است

 

رباعی ۴۴۷: هر روز دل مرا سماع و طربیست

 

رباعی ۴۴۸: هر صورت کاید به از او امکان هست

 

رباعی ۴۴۹: هر کز ز دماغ بنده بوی تو نرفت

 

رباعی ۴۵۰: هشیار اگر زر و گر زرین است

 

رباعی ۴۵۱: هم عابد و هم زاهد و هم خونریز است

 

رباعی ۴۵۲: یاری که به حسن از صفت افزونست

 

رباعی ۴۵۳: یاری که به نزد او گل و خار یکیست

 

رباعی ۴۵۴: یاری که غمش دوای هر بیمار است

 

رباعی ۴۵۵: یکبار به مردم و مرا کس نگریست

 

رباعی ۴۵۶: یک چشم من از روز جدائی بگریست

 

ث

رباعی ۴۵۷: ای آنکه کنی کون و مکانرا محدث

 

ج

رباعی ۴۵۸: ما را چو ز عشق می‌شود راست مزاج

 

ح

رباعی ۴۵۹: اندر سر من نبود جز رای صلاح

 

د

رباعی ۴۶۰: آبی که از این دیده چو خون می‌ریزد

 

رباعی ۴۶۱: آنان که محققان این درگاهند

 

رباعی ۴۶۲: آن تازه تنی که در بلای تو بود

 

رباعی ۴۶۳: آنجا بنشین که همنشین مردانند

 

رباعی ۴۶۴: آنجا که بهر سخن دل ما گردد

 

رباعی ۴۶۵: آن خوبانی که فتنهٔ بتکده‌اند

 

رباعی ۴۶۶: آن دشمن دوست روی دیدی که چه کرد

 

رباعی ۴۶۷: آن دل که به شاهد نهان درنگرد

 

رباعی ۴۶۸: آندم که ز افلاک گهر ریز کند

 

رباعی ۴۶۹: آن ذره که جز همدم خورشید نشد

 

رباعی ۴۷۰: آن راحت جان گرد دلم میگردد

 

رباعی ۴۷۱: آنرا که به ضاعت قناعت باشد

 

رباعی ۴۷۲: آن را که به علم و عقل افراشته‌اند

 

رباعی ۴۷۳: آن را که خدای ناف بر عشق برید

 

رباعی ۴۷۴: آنرا که ز عشق دوست بیداد رسد

 

رباعی ۴۷۵: آن را منگر که ذوفنون آید مرد

 

رباعی ۴۷۶: آن رفت که بودمی من از عشق تو شاد

 

رباعی ۴۷۷: آن روز که جان خرقهٔ قالب پوشید

 

رباعی ۴۷۸: آن روز که جانم ره کیوان گیرد

 

رباعی ۴۷۹: آن روز که چشم تو ز من برگردد

 

رباعی ۴۸۰: آن روز که روز ابر و باران باشد

 

رباعی ۴۸۱: آن روز که عشق با دلم بستیزد

 

رباعی ۴۸۲: آن روز که کار وصل را ساز آید

 

رباعی ۴۸۳: آن روز که مهرگان گردون زده‌اند

 

رباعی ۴۸۴: آن سر که بود بی‌خبر از وی خسبد

 

رباعی ۴۸۵: آن طرفه جماعتی که جانشان بکشد

 

رباعی ۴۸۶: آن عشق که برق و بوش تا فرق رسید

 

رباعی ۴۸۷: آن کان نبات و تنگ شکر نامد

 

رباعی ۴۸۸: آن کز تو خدای این گدا می‌خواهد

 

رباعی ۴۸۹: آن کس که بر آتش جهانم بنهاد

 

رباعی ۴۹۰: آن کس که ترا بیند و خندان نشود

 

رباعی ۴۹۱: آن کس که ترا شناخت جان را چه کند

 

رباعی ۴۹۲: آن کس که از آب و گل نگاری دارد

 

رباعی ۴۹۳: آن کس که ز چرخ نیم نانی دارد

 

رباعی ۴۹۴: آن کس که ز دل دم اناالحق میزد

 

رباعی ۴۹۵: آن کس که مرا به صدق اقرار کند

 

رباعی ۴۹۶: آن کیست که بیرون درون مینگرد

 

رباعی ۴۹۷: آن لحظه که آن سرو روانم برسید

 

رباعی ۴۹۸: آن لحظه که از پیرهنت بوی رسد

 

رباعی ۴۹۹: آن نزدیکی که دلستان را باشد

 

رباعی ۵۰۰: آن وسوسه‌ای که شرمها را ببرد

 

رباعی ۵۰۱: آنها که بتش خزان سوخته‌اند

 

رباعی ۵۰۲: آنها که به کوی عارفان افتادند

 

رباعی ۵۰۳: آنها که چو آب صافی و ساده روند

 

رباعی ۵۰۴: آنها که دل از الست مست آوردند

 

رباعی ۵۰۵: آنها که شب و روز ترا بر اثرند

 

رباعی ۵۰۶: آن یار که از طبیب دل برباید

 

رباعی ۵۰۷: آن یار که عقلها شکارش میشد

 

رباعی ۵۰۸: آهو بدود چو در پیش سگ بیند

 

رباعی ۵۰۹: اجری ده ارواحی و سلطان ابد

 

رباعی ۵۱۰: از آب حیات دوست بیمار نماند

 

رباعی ۵۱۱: از آتش سودای توام تابی بود

 

رباعی ۵۱۲: از آتش عشق تو جوانی خیزد

 

رباعی ۵۱۳: از آتش عشق دوست تفها بزنید

 

رباعی ۵۱۴: از آتش عشق سردها گرم شود

 

رباعی ۵۱۵: از آدمیی دمی بجائی ارزد

 

رباعی ۵۱۶: از تاب تو نی یار و عدو میماند

 

رباعی ۵۱۷: از خاک کف پات سران حیرانند

 

رباعی ۵۱۸: از درد چو جان تو به فریاد آید

 

رباعی ۵۱۹: از دیدن روئیکه ترا دیده بود

 

رباعی ۵۲۰: از شبنم عشق خاک آدم گل شد

 

رباعی ۵۲۱: از شربت سودای تو هر جان که مزید

 

رباعی ۵۲۲: از عشق تو دریا همه شور انگیزد

 

رباعی ۵۲۳: از عشق خدا نه بر زیان خواهی شد

 

رباعی ۵۲۴: از لشکر صبرم علمی بیش نماند

 

رباعی ۵۲۵: از لطف تو هیچ بنده نومید نشد

 

رباعی ۵۲۶: از ما بت عیار گریزان باشد

 

رباعی ۵۲۷: از نیکی تو طبع بداندیش نماند

 

رباعی ۵۲۸: از یاد خدای مرد مطلق خیزد

 

رباعی ۵۲۹: افسوس که طبع دلفروزیت نبود

 

رباعی ۵۳۰: اکنون که رخت جان جهانی بربود

 

رباعی ۵۳۱: امروز خوش است هر که او جان دارد

 

رباعی ۵۳۲: امروز ما یار جنون میخواهد

 

رباعی ۵۳۳: امشب چه لطیف و با نوا می‌گردد

 

رباعی ۵۳۴: امشب ساقی به مشک می گردان کرد

 

رباعی ۵۳۵: امشب شب آن نیست که از خانه روند

 

رباعی ۵۳۶: اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد

 

رباعی ۵۳۷: اندر رمضان خاک تو زر می‌گردد

 

رباعی ۵۳۸: اندر ره فقر دیده نادیده کنند

 

رباعی ۵۳۹: اندر طلب آن قوم که بشتافته‌اند

 

رباعی ۵۴۰: اندیشهٔ هشیار تو هشیار کشد

 

رباعی ۵۴۱: انوار صلاح دین برانگیخته باد

 

رباعی ۵۴۲: اول که رخم زرد و دلم پرخون بود

 

رباعی ۵۴۳: ای آنکه ز تو مشکلم آسان گردد

 

رباعی ۵۴۴: ای آنکه نخست بر سحر چشم تو زد

 

رباعی ۵۴۵: ای از قدمت خاک زمین خرم و شاد

 

رباعی ۵۴۶: ای اطلس دعوی ترا معنی برد

 

رباعی ۵۴۷: ایام وصال یار گوئی که نبود

 

رباعی ۵۴۸: ای اهل صفا که در جهان گردانید

 

رباعی ۵۴۹: ای اهل مناجات که در محرابید

 

رباعی ۵۵۰: ای دل اثر صبح گه شام که دید

 

رباعی ۵۵۱: ای دل اگرت رضای دلبر باید

 

رباعی ۵۵۲: ای دل این ره به قیل و قالت ندهند

 

رباعی ۵۵۳: ای دل سر آرزو به پای اندر بند

 

رباعی ۵۵۴: ای دوست مگو تو بنده‌ای یا آزاد

 

رباعی ۵۵۵: ای روز برآ که ذره‌ها رقص کنند

 

رباعی ۵۵۶: ای سر روان باد خزانت مرساد

 

رباعی ۵۵۷: ای عشق ترا پری و انسان دانند

 

رباعی ۵۵۸: ای عشق توم ان عذابی لشدید

 

رباعی ۵۵۹: ای عشق که جانها اثر جان تواند

 

رباعی ۵۶۰: ای قوم که برتر از مه و مهتابید

 

رباعی ۵۶۱: ای لشکر عشق اگرچه بس جبارید

 

رباعی ۵۶۲: ای مرغ عجب که صید تو شیرانند

 

رباعی ۵۶۳: این پردهٔ دل دگر مکن تا نرود

 

رباعی ۵۶۴: این تنهائی هزار جان بیش ارزد

 

رباعی ۵۶۵: ای نرم دلانیکه وفا میکارید

 

رباعی ۵۶۶: این سر که در این سینهٔ ما میگردد

 

رباعی ۵۶۷: این صورت آدمی که درهم بستند

 

رباعی ۵۶۸: این طرفه که یار در دامن گنجد

 

رباعی ۵۶۹: این عشق به جانب دلیران گردد

 

رباعی ۵۷۰: این مست به باده‌ای دگر می‌گردد

 

رباعی ۵۷۱: این واقعه را سخت بگیری شاید

 

رباعی ۵۷۲: بار دگر این خسته جگر باز آمد

 

رباعی ۵۷۳: با روی تو هیچکس ز باغ اندیشد

 

رباعی ۵۷۴: با سود وصال تو زیانت نرسد

 

رباعی ۵۷۵: با هرکه دمی عشق تو آمیخته شد

 

رباعی ۵۷۶: بخشای بر آن بنده که خوابش نبود

 

رباعی ۵۷۷: بر بنده بخند تا ثوابت باشد

 

رباعی ۵۷۸: بر خاک نظر کند چو بر ما گذرد

 

رباعی ۵۷۹: پرسیدم از آن کسی که برهان داند

 

رباعی ۵۸۰: پرسید مهم که چشم تو مه را دید

 

رباعی ۵۸۱: برقی که ز میغ آن جهان روی نمود

 

رباعی ۵۸۲: بر گور من آن کو گذرد مست شود

 

رباعی ۵۸۳: بر یار نظر کنم خجل میگردد

 

رباعی ۵۸۴: بس درمانها کان مدد درد شود

 

رباعی ۵۸۵: بسیار ترا خسته روان باید شد

 

رباعی ۵۸۶: بشنو اگرت تاب شنیدن باشد

 

رباعی ۵۸۷: بعضی به صفات حیدر کرارند

 

رباعی ۵۸۸: بویت آمد گریز را روی نماند

 

رباعی ۵۸۹: بوی دم مقبلان چو گل خوش باشد

 

رباعی ۵۹۰: بی‌بحر صفا گوهر ما سنگ آمد

 

رباعی ۵۹۱: بی‌تو جانا قرار نتوانم کرد

 

رباعی ۵۹۲: بیت و غزل و شعر مرا آب ببرد

 

رباعی ۵۹۳: بیدار شو ای دل که جهان می‌گذرد

 

رباعی ۵۹۴: پیران خرابات غمت بسیارند

 

رباعی ۵۹۵: بی‌زارم از آن آب که آتش نشود

 

رباعی ۵۹۶: بی‌زارم از آن لعل که پیروزه بود

 

رباعی ۵۹۷: بی‌عشق نشاط و طرب افزون نشود

 

رباعی ۵۹۸: بیمارم و غم در امتحانم دارد

 

رباعی ۵۹۹: بی‌من به زبان من سخن می‌آید

 

رباعی ۶۰۰: پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد

 

رباعی ۶۰۱: بی‌یاری تو دل بسوی یار نشد

 

رباعی ۶۰۲: تا با غم عشق تو مرا کار افتاد

 

رباعی ۶۰۳: تا بنده ز خود فانی مطلق نشود

 

رباعی ۶۰۴: تا تو بخودی ترا به خود ره ندهد

 

رباعی ۶۰۵: تا در دل من عشق تو اندوخته شد

 

رباعی ۶۰۶: تا در طلب مات همی کام بود

 

رباعی ۶۰۷: تا رهبر تو طبع بدآموز بود

 

رباعی ۶۰۸: تا سر نشود یقین که سرکش نشود

 

رباعی ۶۰۹: تا گوهر جان در این طبایع افتاد

 

رباعی ۶۱۰: تا مدرسه و مناره ویران نشود

 

رباعی ۶۱۱: نایی ببرید از نیستان استاد

 

رباعی ۶۱۲: بانگ مستی ز آسمان می‌آید

 

رباعی ۶۱۳: تنها بمرو که رهزنان بسیارند

 

رباعی ۶۱۴: تو جانی و هر زنده غم جان بکشد

 

رباعی ۶۱۵: تو هیچ نه‌ای و هیچ توبه ز وجود

 

رباعی ۶۱۶: تیری ز کمانچهٔ ربابی بجهید

 

رباعی ۶۱۷: جامی که بگیرم میش انوار بود

 

رباعی ۶۱۸: جانا تبش عشق به غایت برسید

 

رباعی ۶۱۹: جان باز که وصل او به دستان ندهند

 

رباعی ۶۲۰: جان چو سمندرم نگاری دارد

 

رباعی ۶۲۱: جان را جستم ببحر مرجان آمد

 

رباعی ۶۲۲: جان روی به عالم همایون آورد

 

رباعی ۶۲۳: جان کیست که او بدیده کار تو کند

 

رباعی ۶۲۴: جان محرم درگاه همی باید برد

 

رباعی ۶۲۵: جانم ز هواهای تو یادی دارد

 

رباعی ۶۲۶: جانیکه در او از تو خیالی باشد

 

رباعی ۶۲۷: جائیکه در او چون نگاری باشد

 

رباعی ۶۲۸: جز دمدمهٔ عشق تو در گوش نماند

 

رباعی ۶۲۹: جز صحبت عاشقان و مستان مپسند

 

رباعی ۶۳۰: چشمت صنما هزار دلدار کشد

 

رباعی ۶۳۱: چشم تو هزار سحر مطلق دارد

 

رباعی ۶۳۲: چشمی که نظر بدان گل و لاله کند

 

رباعی ۶۳۳: جودت همه آن کند که دریا نکند

 

رباعی ۶۳۴: جوزی که درونش مغز شیرین باشد

 

رباعی ۶۳۵: چون بدنامی بروزگاری افتد

 

رباعی ۶۳۶: چون خمر تو در ساغر ما در ریزند

 

رباعی ۶۳۷: چون دیده بر آن عارض چون سیم افتاد

 

رباعی ۶۳۸: چون دیده برفت توتیای تو چه سود

 

رباعی ۶۳۹: چون روز وصال یار ما نیست پدید

 

رباعی ۶۴۰: چون زیر افکند در عراق آمیزد

 

رباعی ۶۴۱: چون شاهد پوشیده خرامان گردد

 

رباعی ۶۴۲: چون صبح ولای حق دمیدن گیرد

 

رباعی ۶۴۳: چون صورت تو در دل ما بازآید

 

رباعی ۶۴۴: چون نیستی تو محض اقرار بود

 

رباعی ۶۴۵: حاشا که دل از عشق جهانرا نگرد

 

رباعی ۶۴۶: خاک توام و خدای حق میداند

 

رباعی ۶۴۷: خاموش مراز گفت و گفتار تو کرد

 

رباعی ۶۴۸: خوابم ز خیال روی تو پشت بداد

 

رباعی ۶۴۹: خواهم گردی که از هوای تو رسد

 

رباعی ۶۵۰: خواهم که دلم با غم هم‌خو باشد

 

رباعی ۶۵۱: خورشید که باشد که بروی تو رسد

 

رباعی ۶۵۲: خورشید که در خانه بقا می نکند

 

رباعی ۶۵۳: خورشید مگر بسته به پیشت میرد

 

رباعی ۶۵۴: خوش عادت خوش خو که محمد دارد

 

رباعی ۶۵۵: خون دل عاشقان چو جیحون گردد

 

رباعی ۶۵۶: دامان جلال تو ز دستم نشود

 

رباعی ۶۵۷: دانی صوفی بهر چه بسیار خورد

 

رباعی ۶۵۸: در باغ آیید و سبز پوشان نگرید

 

رباعی ۶۵۹: در باغ هزار شاهد مهرو بود

 

رباعی ۶۶۰: در بندم از آن دو زلف بند اندر بند

 

رباعی ۶۶۱: در حضرت حق ستوده درویشانند

 

رباعی ۶۶۲: در خدمتت ای جان چو بدن می‌افتد

 

رباعی ۶۶۳: درد و زخم ار زلف تو در چنگ آید

 

رباعی ۶۶۴: در راه طلب رسیده‌ای میباید

 

رباعی ۶۶۵: در سلسله‌ات هر آنکه پا بست شود

 

رباعی ۶۶۶: در سینهٔ هر که ذره‌ای دل باشد

 

رباعی ۶۶۷: در صحبت حق خموش میباید بود

 

رباعی ۶۶۸: در عشق اگرچه خرده بینم کردند

 

رباعی ۶۶۹: در عشق توام نصیحت و پند چه سود

 

رباعی ۶۷۰: در عشق توام وفا قرین میباید

 

رباعی ۶۷۱: در عشق تو عقل ذوفنون میخسبد

 

رباعی ۶۷۲: در عشق اگر دمی قرارت باشد

 

رباعی ۶۷۳: در عشق نه پستی نه بلندی باشد

 

رباعی ۶۷۴: در عشق هزار جان و دل بس نکند

 

رباعی ۶۷۵: در کام دل آنچه بود نفسم همه راند

 

رباعی ۶۷۶: در گریهٔ خون مرا شکر خند تو کرد

 

رباعی ۶۷۷: در کوی خرابات تکبر نخرند

 

رباعی ۶۷۸: در لشکر عشق چونکه خونریز کنند

 

رباعی ۶۷۹: در مدرسهٔ عشق اگر قال بود

 

رباعی ۶۸۰: در می‌طلبی ز چشمه در بر ناید

 

رباعی ۶۸۱: در معنی هست و در عیان نیست که دید

 

رباعی ۶۸۲: در مغز فلک چو عشق تو جا گیرد

 

رباعی ۶۸۳: ای دل، اثر صبح، گه شام که دید

 

رباعی ۶۸۴: در نفی تو عقل را امان نتوان دید

 

رباعی ۶۸۵: درویش که اسرار جهان می‌بخشد

 

رباعی ۶۸۶: در عشق توم وفا قرین می‌باید

 

رباعی ۶۸۷: دریا نکند سیر مرا جو چه کند

 

رباعی ۶۸۸: دردی داری که بحر را پر دارد

 

رباعی ۶۸۹: دست تو به جود طعنه بر میغ زند

 

رباعی ۶۹۰: دشنام که از لب تو مهوش باشد

 

رباعی ۶۹۱: دل با هوس تو زاد و بودی دارد

 

رباعی ۶۹۲: دلتنگ مشو که دلگشائی آمد

 

رباعی ۶۹۳: دل جمله حکایت از بهار تو کند

 

رباعی ۶۹۴: دل داد مرا که دلستان را بزدم

 

رباعی ۶۹۵: دلدار ابد گرد دلم میگردد

 

رباعی ۶۹۶: دل در پی دلدار بسی تاخت و نشد

 

رباعی ۶۹۷: دل دوش در این عشق حریف ما بود

 

رباعی ۶۹۸: دل را بدهم پند که عمدا نرود

 

رباعی ۶۹۹: دل‌ها به سماع بیقرار افتادند

 

رباعی ۷۰۰: دل هرچه در آشکار و پنهان گوید

 

رباعی ۷۰۱: دوش آن بت من همچو مه گردون بود

 

رباعی ۷۰۲: دوش از قمر تو آسمان مینوشید

 

رباعی ۷۰۳: دو کون خیال خانه‌ای بیش نبود

 

رباعی ۷۰۴: دی باغ ز وی شکر سلامت میکرد

 

رباعی ۷۰۵: دی بنده بر آن قمر جانی شد

 

رباعی ۷۰۶: دی چشم تو رای سحر مطلق میزد

 

رباعی ۷۰۷: دیدم رخت از غم سر موئیم نماند

 

رباعی ۷۰۸: دی می‌رفتی بر تو تو نظر می‌کردند

 

رباعی ۷۰۹: دیوانه میان خلق پیدا باشد

 

رباعی ۷۱۰: رفتم بدر خانهٔ آنخوش پیوند

 

رباعی ۷۱۱: رو دیده بدوز تا دلت دیده شود

 

رباعی ۷۱۲: روز آمد و غوغای تو در بردارد

 

رباعی ۷۱۳: روز شادیست غم چرا باید خورد

 

رباعی ۷۱۴: روز محک محتشم و دون آمد

 

رباعی ۷۱۵: روزیکه بود دلت ز جان پر از درد

 

رباعی ۷۱۶: روزی که جمال آن صنم دیده شود

 

رباعی ۷۱۷: روزی که خیال دلستان رقص کند

 

رباعی ۷۱۸: روزی که ز کار کمترک می‌آید

 

رباعی ۷۱۹: روزیکه مرا عشق تو دیوانه کند

 

رباعی ۷۲۰: روزیکه وجودها تولد گیرد

 

رباعی ۷۲۱: رو نیکی کن که دهر نیکی داند

 

رباعی ۷۲۲: زان آب که چرخ از آن بسر می‌گردد

 

رباعی ۷۲۳: زان مقصد صنع تو یکی نی ببرید

 

رباعی ۷۲۴: ز اول که مرا عشق نگارم بربود

 

رباعی ۷۲۵: زلفت چو بر آن لعل شکرخای زند

 

رباعی ۷۲۶: زلف تو به حسن ذوفنون‌ها برزد

 

رباعی ۷۲۷: زندان تو از نجات خوشتر باشد

 

رباعی ۷۲۸: زنهار مگو که رهروان نیز نیند

 

رباعی ۷۲۹: سر دل عاشقان ز مطرب شنوید

 

رباعی ۷۳۰: سر مستان را ز محتسب ترسانند

 

رباعی ۷۳۱: سرویکه ز باغ پاکبازان باشد

 

رباعی ۷۳۲: سرهای درختان گل تر می‌چینند

 

رباعی ۷۳۳: سرهای درختان گل رعنا چیدند

 

رباعی ۷۳۴: سودای ترا بهانه‌ای بس باشد

 

رباعی ۷۳۵: سوز دل عاشقان شررها دارد

 

رباعی ۷۳۶: شاد آنکه جمال ماهتابش ببرد

 

رباعی ۷۳۷: شاد آنکه ز دور ما یار ما بنماید

 

رباعی ۷۳۸: شادی همه طالبان که مطلوب رسید

 

رباعی ۷۳۹: شادم که غم تو در دل من گنجد

 

رباعی ۷۴۰: شادی زمانه با غمم برنامد

 

رباعی ۷۴۱: شاهیست که تو هرچه بپوشی داند

 

رباعی ۷۴۲: شب چون دل عاشقان پر از سودا شد

 

رباعی ۷۴۳: شب رفت کجا رفت همانجای که بود

 

رباعی ۷۴۴: شب گشت که خلقان همه در خواب روند

 

رباعی ۷۴۵: شور آوردم که گاو گردون نکشد

 

رباعی ۷۴۶: شور عجبی در سر ما میگردد

 

رباعی ۷۴۷: شیرین سخنی در دل ما میخندد

 

رباعی ۷۴۸: صافی صفت و پاک نظر باید بود

 

رباعی ۷۴۹: صبح آمد و وقت روشنائی آمد

 

رباعی ۷۵۰: صبح است و صبا مشک فشان می‌گذرد

 

رباعی ۷۵۱: صد بار ز سر برفت عقلم و آمد

 

رباعی ۷۵۲: صد سال بقای آن بت مهوش باد

 

رباعی ۷۵۳: صد مرحله زانسوی خرد خواهم شد

 

رباعی ۷۵۴: طاوس نه‌ای که بر جمالت نگرند

 

رباعی ۷۵۵: عارف چو گل و جز گل خندان نبود

 

رباعی ۷۵۶: هر دل که درو مهر تو پنهان نبود

 

رباعی ۷۵۷: عاشق تو یقین دان که مسلمان نبود

 

رباعی ۷۵۸: عاشق که بناز و ناز کی فرد بود

 

رباعی ۷۵۹: عاشق که تواضع ننماید چکند

 

رباعی ۷۶۰: عشاق به یک دم دو جهان در بازند

 

رباعی ۷۶۱: عشق آن باشد که خلق را دارد شاد

 

رباعی ۷۶۲: عشق آن خوشتر کز او بلاها خیزد

 

رباعی ۷۶۳: عشق از ازلست و تا ابد خواهد بود

 

رباعی ۷۶۴: عشق تو بهر صومعه مستی دارد

 

رباعی ۷۶۵: عشق تو خوشی چو قصد خونریز کند

 

رباعی ۷۶۶: عشق تو سلامت ز جهان می‌ببرد

 

رباعی ۷۶۷: عشقی آمد که عشقها سودا شد

 

رباعی ۷۶۸: عقل و دل من چه عیشها میداند

 

رباعی ۷۶۹: علم فقها ز شرع و سنت باشد

 

رباعی ۷۷۰: عید آمده کز تو عید عیدانه برد

 

رباعی ۷۷۱: غم را بر او گزیده میباید کرد

 

رباعی ۷۷۲: غم کیست که گرد دل مردان گردد

 

رباعی ۷۷۳: فردا که به محشر اندر آید زن و مرد

 

رباعی ۷۷۴: قاصد پی اینکه بنده خندان نشود

 

رباعی ۷۷۵: قد الفم ز مشق چون جیم افتاد

 

رباعی ۷۷۶: قومی به خرابات تو اندر بندند

 

رباعی ۷۷۷: کاری ز درون جان میباید

 

رباعی ۷۷۸: کامل صفتی راه فنا می‌پیمود

 

رباعی ۷۷۹: گر با دل و دنده هیچ کارم افتد

 

رباعی ۷۸۰: گر چرخ ترا خدمت پیوست کند

 

رباعی ۷۸۱: گر خواب ترا خواجه گرفتار کند

 

رباعی ۷۸۲: گر در طلبی ز چشمه در بر ناید

 

رباعی ۷۸۳: گر دریا را همه نهنگان گیرند

 

رباعی ۷۸۴: گر صبر کنم جامعهٔ جان میسوزد

 

رباعی ۷۸۵: گر صبر کنم دل از غمت تنگ آید

 

رباعی ۷۸۶: اگر عاشق را فنا و مردن باشد

 

رباعی ۷۸۷: گر ما نه همه تنور سوزان باشد

 

رباعی ۷۸۸: گر مرده شود تن بر خود جاش کنند

 

رباعی ۷۸۹: گر نگریزی ز ما بنازی چه شود

 

رباعی ۷۹۰: گر هر دو جهان ز خار غم پر باشد

 

رباعی ۷۹۱: کس از خم چوگان تو گوئی نبرد

 

رباعی ۷۹۲: کس واقف آن حضرت شاهانه نشد

 

رباعی ۷۹۳: کشتی چو به دریای روان می‌گذرد

 

رباعی ۷۹۴: گفتم بیتی نگار از من رنجید

 

رباعی ۷۹۵: گفتم جانی به ترک جان نتوان کرد

 

رباعی ۷۹۶: گفتم که به من رسید دردت بمزید

 

رباعی ۷۹۷: گفتم که ز خردی دل من نیست پدید

 

رباعی ۷۹۸: گفتی که بگو زبان چه محرم باشد

 

رباعی ۷۹۹: کو پای که او باغ و چمن را شاید

 

رباعی ۸۰۰: گوید چونی خوشی و در خنده شود

 

رباعی ۸۰۱: گویند که فردوس برین خواهد بود

 

رباعی ۸۰۲: کی باشد کین نبش بنوش تو رسد

 

رباعی ۸۰۳: کی غم خورد آنکه با تو خرم باشد

 

رباعی ۸۰۴: کی غم خورد آنکه شاد مطلق باشد

 

رباعی ۸۰۵: کی گفت که آن زندهٔ جاوید بمرد

 

رباعی ۸۰۶: لبهای تو آنگه که با ستیز بود

 

رباعی ۸۰۷: لعلیست که او شکر فروشی داند

 

رباعی ۸۰۸: ما بسته بدیم بند دیگر آمد

 

رباعی ۸۰۹: هر لحظه میی به جان سرمست دهد

 

رباعی ۸۱۰: ما می‌خواهیم و دیگران میخواهند

 

رباعی ۸۱۱: ماهی که کمر گرد قمر می‌بندد

 

رباعی ۸۱۲: مائیم ز عشق یافته مرهم خود

 

رباعی ۸۱۳: مردان رهت که سر معنی دانند

 

رباعی ۸۱۴: مردان رهش زنده به جان دگرند

 

رباعی ۸۱۵: مردیکه بهست و نیست قانع گردد

 

رباعی ۸۱۶: مرغ دل من ز بسکه پرواز آورد

 

رباعی ۸۱۷: مرغی که ز باغ پاکبازان باشد

 

رباعی ۸۱۸: مرغی ملکی زانسوی گردون بپرد

 

رباعی ۸۱۹: مستان غمت بار دگر شوریدند

 

رباعی ۸۲۰: مشکین رسنت چو پردهٔ ماه شود

 

رباعی ۸۲۱: مطرب خواهم که عاشق مست بود

 

رباعی ۸۲۲: معشوقه چو آفتاب تابان گردد

 

رباعی ۸۲۳: معشوقه خانگی بکاری ناید

 

رباعی ۸۲۴: مگذار که غصه در میانت گیرد

 

رباعی ۸۲۵: مگذار که وسوسه زبونت گیرد

 

رباعی ۸۲۶: من بندهٔ آن قوم که خود را دانند

 

رباعی ۸۲۷: من بندهٔ یاری که ملالش نبود

 

رباعی ۸۲۸: من بی‌خبرم خدای خود میداند

 

رباعی ۸۲۹: من چوب گرفتم به کفم عود آمد

 

رباعی ۸۳۰: مه را طرفی بماه رو میماند

 

رباعی ۸۳۱: مه‌رویان را یکان یکان برشمرید

 

رباعی ۸۳۲: می‌آ ید یار و چون شکر میخندد

 

رباعی ۸۳۳: می‌جوشد دل که تا به جوش تو رسد

 

رباعی ۸۳۴: می‌گوید عشق هرکه جان پیش کشد

 

رباعی ۸۳۵: نی آب روان ز ماهیان سیر شود

 

رباعی ۸۳۶: گر راه روی راه برت بگشایند

 

رباعی ۸۳۷: و هو معکم از او خبر می‌آید

 

رباعی ۸۳۸: هان ای دل خسته وقت مرهم آمد

 

رباعی ۸۳۹: هر جا به جهان تخم وفا برکارند

 

رباعی ۸۴۰: هر چند دلم رضا او می‌جوید

 

رباعی ۸۴۱: هرچیز که بسیار شود خوار شود

 

رباعی ۸۴۲: هر دل که بسوی دلربائی نرود

 

رباعی ۸۴۳: هر روز دلم نو شکری نوش کند

 

رباعی ۸۴۴: هر شب که دل سپهر گلشن گردد

 

رباعی ۸۴۵: هر شب که ز سودای تو نوبت بزنند

 

رباعی ۸۴۶: هر عمر که بی‌دیدن اصحاب بود

 

رباعی ۸۴۷: هر عمر که بی‌دیدن اصحاب بود

 

رباعی ۸۴۸: هر قبض اثر علت اولی باشد

 

رباعی ۸۴۹: هرگز حق صحبت قدیمت نبود

 

رباعی ۸۵۰: هر کو بگشاده گرهی می‌بندد

 

رباعی ۸۵۱: هر لحظه همی خوانمش از راه بعید

 

رباعی ۸۵۲: هر لقمهٔ خوش که بر دهان میگردد

 

رباعی ۸۵۳: هر موی زلف او یکی جان دارد

 

رباعی ۸۵۴: هستی اثری ز نرگس مست تو بود

 

رباعی ۸۵۵: هشدار که فضل حق بناگاه آید

 

رباعی ۸۵۶: هل تا برود سرش به دیوار آید

 

رباعی ۸۵۷: هم کفرم و هم دینم و هم صافم و درد

 

رباعی ۸۵۸: همواره خوشی و دلکشی نامیزد

 

رباعی ۸۵۹: یاد تو کنم دلم تپیدن گیرد

 

رباعی ۸۶۰: یاران یاران ز هم جدائی مکنید

 

رباعی ۸۶۱: یار خواهم که فتنه‌انگیز بود

 

رباعی ۸۶۲: یاریکه مرا در غم خود می‌بندد

 

رباعی ۸۶۳: یک سو مشکوه امر پیغام نهاد

 

رباعی ۸۶۴: یک لحظه اگر نفس تو محکوم شود

 

ر

رباعی ۸۶۵: آن جمع کن جان پراکنده بیار

 

رباعی ۸۶۶: آن زلف سیاه و قد رعناش نگر

 

رباعی ۸۶۷: آن ساقی روح دردهد جام آخر

 

رباعی ۸۶۸: آن کس که ترا دیده بود ای دلبر

 

رباعی ۸۶۹: از عاشق بدنام بیا ننگ مدار

 

رباعی ۸۷۰: امروز من از تشنه دهانی و خمار

 

رباعی ۸۷۱: اندیشهٔ دهرت ز چه بگداخت جگر

 

رباعی ۸۷۲: ای آمده ز آسمان درین عالم دیر

 

رباعی ۸۷۳: ای آنکه دلت باید در وی منگر

 

رباعی ۸۷۴: ای بوده سماع آسمانرا ره و در

 

رباعی ۸۷۵: ای خاک درت ز آب کوثر خوشتر

 

رباعی ۸۷۶: ای دلبر عیار دل نیکوفر

 

رباعی ۸۷۷: ای دل بگذر ز عشق و معشوق و دیار

 

رباعی ۸۷۸: ای زادهٔ ساقی هله از غم بگذر

 

رباعی ۸۷۹: ای ظل تو از سایهٔ طوبی خوشتر

 

رباعی ۸۸۰: ای عشق خوشی چه خوش که از خوش خوشتر

 

رباعی ۸۸۱: ای مرد سماع معده را خالی دار

 

رباعی ۸۸۲: این صورت باغست و در او نیست ثمر

 

رباعی ۸۸۳: بالا بنگر دو چشم را بالا دار

 

رباعی ۸۸۴: بالا منشین که هست پستی خوشتر

 

رباعی ۸۸۵: با همت باز باش و یا هیبت شیر

 

رباعی ۸۸۶: بسیار بخوانده‌ام دستان و سمر

 

رباعی ۸۸۷: تا بتوانی مدام می‌باش به ذکر

 

رباعی ۸۸۸: تا چند کشی سخرهٔ نفس بیکار

 

رباعی ۸۸۹: چون از رخ یار دور گشتم به بهار

 

رباعی ۸۹۰: چون بت رخ تست بت‌پرستی خوشتر

 

رباعی ۸۹۱: چون دید رخ زرد من آن شهره نگار

 

رباعی ۸۹۲: خواهی بستان حلقهٔ مستان بنگر

 

رباعی ۸۹۳: خورشید همی زرد شود بر دیوار

 

رباعی ۸۹۴: در باغ در نیامدم گرد آور

 

رباعی ۸۹۵: در خاک در وفای آن سیمین بر

 

رباعی ۸۹۶: در مصطبه‌ها گر دو خرابات نگر

 

رباعی ۸۹۷: در نوبت عشق چشم باشد در بار

 

رباعی ۸۹۸: دست و دل ما هرچه تهی‌تر خوشتر

 

رباعی ۸۹۹: دوری ز برادر منافق بهتر

 

رباعی ۹۰۰: رفتم به سر گور کریم دلدار

 

رباعی ۹۰۱: روی چو مهت پیش چراغ اولی‌تر

 

رباعی ۹۰۲: زان ابروی چون کمانت ای بدر منیر

 

رباعی ۹۰۳: ساقی گفتم ترا می ساده بیار

 

رباعی ۹۰۴: سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر

 

رباعی ۹۰۵: طبعم چو حیات یافت از جلوهٔ فکر

 

رباعی ۹۰۶: فرمود خدا به وحی کای پیغمبر

 

رباعی ۹۰۷: گر جان داری بیار جان باز آخر

 

رباعی ۹۰۸: گر در سر و چشم عقل داری و بصر

 

رباعی ۹۰۹: گر گل کارم بیتو نروید جز خار

 

رباعی ۹۱۰: گفتم بنما که چون کنم بمیر

 

رباعی ۹۱۱: گفتم چشمم گفت سحابی کم گیر

 

رباعی ۹۱۲: گر رنگ خزان دارم و گر رنگ بهار

 

رباعی ۹۱۳: گفتی که: بیا که باغ خندید و بهار

 

رباعی ۹۱۴: گوش ما را بی‌دم اسرار مدار

 

رباعی ۹۱۵: ای بسته حجاب، پردها را بردار

 

رباعی ۹۱۶: مائیم چو حال عاشقان زیر و زبر

 

رباعی ۹۱۷: مجموع تن و قالب خود را بنگر

 

رباعی ۹۱۸: مجنون و پریشان توام دستم گیر

 

رباعی ۹۱۹: من دم نزنم از این جهان دمگیر

 

رباعی ۹۲۰: من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار

 

رباعی ۹۲۱: من مسخرهٔ تو نیسستم ای فاجر

 

رباعی ۹۲۲: می‌آید گرگ نزد ما وقت سحر

 

رباعی ۹۲۳: هر دم دل جمع را برنجاند یار

 

رباعی ۹۲۴: هر دم دل خسته‌ام برنجاند یار

 

رباعی ۹۲۵: هین وقت صبوحست می ناب بیار

 

ز

رباعی ۹۲۶: آمد آمد آنکه نرفت او هرگز

 

رباعی ۹۲۷: آمد بر من دوش نگاری سر تیز

 

رباعی ۹۲۸: آمد دی دیوانه و شبهای دراز

 

رباعی ۹۲۹: آن تاب که من دانم و تو ای دل سوز

 

رباعی ۹۳۰: آن یار نهان کشید باز دستم امروز

 

رباعی ۹۳۱: ای تنگ شکر از ترشان چشم بدوز

 

رباعی ۹۳۲: ای جان سماع و روزه و حج و نماز

 

رباعی ۹۳۳: ای جان لطیف بیغم عشق مساز

 

رباعی ۹۳۴: ای دل ز جفای دلستانان مگریز

 

رباعی ۹۳۵: ای دل همه رخت را در این کوی انداز

 

رباعی ۹۳۶: ای ذره ز خورشید توانی بگریز

 

رباعی ۹۳۷: ای صلح تو با بنده همه جنگ آمیز

 

رباعی ۹۳۸: ای عشق تو داده باز جان را پرواز

 

رباعی ۹۳۹: ای عشق نخسبی و نخفتی هرگز

 

رباعی ۹۴۰: ای کرده ز نقش آدمی چنگی ساز

 

رباعی ۹۴۱: ای لاله بیا و از رخم رنگ آموز

 

رباعی ۹۴۲: امروز خوشم به جان تو فردا نیز

 

رباعی ۹۴۳: امروز مرو از برم ای یار بساز

 

رباعی ۹۴۴: امشب که گشاده است صنم با ما راز

 

رباعی ۹۴۵: بازآمدم اینک که زنم آتش نیز

 

رباعی ۹۴۶: بازی بودم پریده از عالم راز

 

رباعی ۹۴۷: بنمای بمن رخ ای شمع طراز

 

رباعی ۹۴۸: جهدی بکن ار پند پذیری دو سه روز

 

رباعی ۹۴۹: زنها مشو غره به بیباکی باز

 

رباعی ۹۵۰: درد تو علاج کس پذیرد هرگز

 

رباعی ۹۵۱: در سر هوس عشق تو دارم همه روز

 

رباعی ۹۵۲: دل آمد و گفت هست سوداش دراز

 

رباعی ۹۵۳: دل بر سر تو بدل نجوید هرگز

 

رباعی ۹۵۴: زین سنگدلان نشد دلی نرم هنوز

 

رباعی ۹۵۵: شب گشت و خبر نیست مرا از شب و روز

 

رباعی ۹۵۶: صد بار بگفتمت ز مستان مگریز

 

رباعی ۹۵۷: صد بار بگفت یار هرجا مگریز

 

رباعی ۹۵۸: گر بکشندم نگردم از عشق توباز

 

رباعی ۹۵۹: گر در ره عشق او نباشی سرباز

 

رباعی ۹۶۰: گر گوهر طاعتی نسفتم هرگز

 

رباعی ۹۶۱: مائیم و توئی و خانه خالی برخیز

 

رباعی ۹۶۲: مائیم و دمی کوته و سودای دراز

 

رباعی ۹۶۳: مائیم و هوای یار مه رو شب و روز

 

رباعی ۹۶۴: مردانه بیا که نیست کار تو مجاز

 

رباعی ۹۶۵: معشوقهٔ ما کران نگیرد هرگز

 

رباعی ۹۶۶: من بودم و دوش آن بت بنده نواز

 

رباعی ۹۶۷: من سیر نگشته‌ام ز تو یار هنوز

 

رباعی ۹۶۸: من همتیم کجا بود چون من باز

 

رباعی ۹۶۹: میگوید مرمرا نگار دلسوز

 

رباعی ۹۷۰: نی چارهٔ آنکه با تو باشم همراز

 

رباعی ۹۷۱: هین وقت صبوحست میان شب و روز

 

رباعی ۹۷۲: یاری خواهی ز یار با یار بساز

 

رباعی ۹۷۳: یک شب چو ستاره گر نخسبی تا روز

 

س

رباعی ۹۷۴: آمد آمد ترش ترش یعنی بس

 

رباعی ۹۷۵: احوال دلم هر سحر از باد بپرس

 

رباعی ۹۷۶: از حادثهٔ جهان زاینده مترس

 

رباعی ۹۷۷: از روز قیامت جهان‌سوز بترس

 

رباعی ۹۷۸: ای یوسف جان ز حال یعقوب بپرس

 

رباعی ۹۷۹: جانا صفت قدم ز ابروت بپرس

 

رباعی ۹۸۰: چون روبه من شدی تو از شیر مترس

 

رباعی ۹۸۱: دارد به قدح می حرامی که مپرس

 

رباعی ۹۸۲: دلدار چنان مشوش آمد که مپرس

 

رباعی ۹۸۳: رو در صف بندگان ما باش و مترس

 

رباعی ۹۸۴: رو مرکب عشق را قوی ران و مترس

 

رباعی ۹۸۵: رویم چو زر زمانه می‌بین و مپرس

 

رباعی ۹۸۶: زین عشق پر از فعل جهانسوز بترس

 

رباعی ۹۸۷: عاشق چو نمیشوی برو پشم بریس

 

رباعی ۹۸۸: مر تشنهٔ عشق را شرابیست مترس

 

رباعی ۹۸۹: هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس

 

ش

رباعی ۹۹۰: آتش در زن بگیر پا در کویش

 

رباعی ۹۹۱: آن دل که من آن خویش پنداشتمش

 

رباعی ۹۹۲: آن دم که حق بنده‌گزاری همه خوش

 

رباعی ۹۹۳: آندیده که هست عاشق گلزارش

 

رباعی ۹۹۴: آنرا که رسول دوست پنداشتمش

 

رباعی ۹۹۵: آن رند و قلندر نهان آمد فاش

 

رباعی ۹۹۶: آنکس که نظر کند به چشم مستش

 

رباعی ۹۹۷: از آتش تو فتاده جانم در جوش

 

رباعی ۹۹۸: امروز حریف عشق بانگی زد فاش

 

رباعی ۹۹۹: اندر بر خویشم بفشاری همه خوش

 

رباعی ۱۰۰۰: ای باد صبا به کوی آن دلبر کش

 

رباعی ۱۰۰۱: ای جان جهان و روشنائی همه خوش

 

رباعی ۱۰۰۲: ای چشم بیا دامن خود در خون کش

 

رباعی ۱۰۰۳: گفتی چونی بیا که چون روزم خوش

 

رباعی ۱۰۰۴: گه باده لقب نهادم و گه جامش

 

رباعی ۱۰۰۵: مرغان رفتند بر سلیمان بخروش

 

رباعی ۱۰۰۶: من شیشه زنم بر آن دل سنگ خوشش

 

رباعی ۱۰۰۷: ناگه بزدم دست بسوی جیبش

 

رباعی ۱۰۰۸: نیمی دف من به موش دادی همه خوش

 

رباعی ۱۰۰۹: هان ای دل تشنه جوی را جویان باش

 

رباعی ۱۰۱۰: هرچند ملولی نفسی با ما باش

 

رباعی ۱۰۱۱: ای دل برو از عاقبت اندیشان باش

 

رباعی ۱۰۱۲: ای روز نشاط روشنی وقت تو خوش

 

رباعی ۱۰۱۳: ای روی چو آفتاب تو شادی کش

 

رباعی ۱۰۱۴: ای زلف پر از مشک تتاری همه خوش

 

رباعی ۱۰۱۵: ای سودائی برو پی سودا باش

 

رباعی ۱۰۱۶: ای عشق بیا به تلخ خویان خو بخش

 

رباعی ۱۰۱۷: ای کرده به پنج شمع روشن هر شش

 

رباعی ۱۰۱۸: ای گنج بیا زود به ویرانهٔ خویش

 

رباعی ۱۰۱۹: ای یار مرا موافقی وقتت خوش

 

رباعی ۱۰۲۰: با دل گفتم ز دیگران بیش مباش

 

رباعی ۱۰۲۱: با پیر خرد نهفته میگویم دوش

 

رباعی ۱۰۲۲: با ما چه نه‌ای مشو رفیق اوباش

 

رباعی ۱۰۲۳: بر جان و دل و دیده سواری همه خوش

 

رباعی ۱۰۲۴: بر دل چو شکفته گشت اسرار غمش

 

رباعی ۱۰۲۵: بر من بگریست نرگس خمارش

 

رباعی ۱۰۲۶: بیچاره دل سوختهٔ محنت کش

 

رباعی ۱۰۲۷: پیوسته مرید حق شو و باقی باش

 

رباعی ۱۰۲۸: تا بتوانی تو جامهٔ عشق مپوش

 

رباعی ۱۰۲۹: تا در نزنی بهر چه داری آتش

 

رباعی ۱۰۳۰: جان جانی بیا میان جان باش

 

رباعی ۱۰۳۱: چون رنگ بدزدید گل از رخسارش

 

رباعی ۱۰۳۲: خائیدن آن لب که چشیدی شکرش

 

رباعی ۱۰۳۳: دانم که برای ما نخفتی همه دوش

 

رباعی ۱۰۳۴: در انجمنی نشسته دیدم دوشش

 

رباعی ۱۰۳۵: در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش

 

رباعی ۱۰۳۶: در مجلس سلطان بشکستم جامش

 

رباعی ۱۰۳۷: دلدار مرا وعده دهد نشنومش

 

رباعی ۱۰۳۸: دل یاد تو آرد برود هوش ز هوش

 

رباعی ۱۰۳۹: رفت آنکه نبود کس به خوبی یارش

 

رباعی ۱۰۴۰: سودای توام در جنون میزد دوش

 

رباعی ۱۰۴۱: سوگند بدان دل که شده است او پستش

 

رباعی ۱۰۴۲: شب چیست برای ما زمان نالش

 

رباعی ۱۰۴۳: کاری کردم نگاه نکردم پس و پیش

 

رباعی ۱۰۴۴: گر می‌کشدم غم تو هر دم مکش

 

رباعی ۱۰۴۵: گر ناله کنم گوید یعقوب مباش

 

رباعی ۱۰۴۶: گفتم چشمم گفت که جیحون کنمش

 

ض

رباعی ۱۰۴۷: الجوهر فقر و سوی الفقر عرض

 

ع

رباعی ۱۰۴۸: امروز سماعست و سماعست و سماع

 

رباعی ۱۰۴۹: عشقست زهر چه آن نشاید مانع

 

رباعی ۱۰۵۰: عاشق گردد بگرد اطلال و ربوع

 

رباعی ۱۰۵۱: مهمان توایم ما و مهمان سماع

 

رباعی ۱۰۵۲: هر روز بیاید آن سپهدار سماع

 

غ

رباعی ۱۰۵۳: ای بندهٔ سردی به زمستان چون زاغ

 

رباعی ۱۰۵۴: بلبل آمد به باغ و رستیم ز زاغ

 

رباعی ۱۰۵۵: گر با دیگری مجلس میسازم و لاغ

 

رباعی ۱۰۵۶: گفتی مگری چو ابر در فرقت باغ

 

رباعی ۱۰۵۷: گویند که عشق بانگ و نامست دروغ

 

رباعی ۱۰۵۸: گویند که یار را وفا نیست دروغ

 

ف

رباعی ۱۰۵۹: از دل سوی دلدار شکافست شکاف

 

رباعی ۱۰۶۰: امروز طوافست طوافست طواف

 

رباعی ۱۰۶۱: با زنگی امشب چو شدستی به مصاف

 

رباعی ۱۰۶۲: در فقر فقیر باش و در صفوت صاف

 

رباعی ۱۰۶۳: گویند مرا چند بخندی ز گزاف

 

رباعی ۱۰۶۴: مهمان تو نیست دو سه روز و گزاف

 

ق

رباعی ۱۰۶۵: آن تاق که نیست جفتش اندر آفاق

 

رباعی ۱۰۶۶: آنکس که ترا بدید ای خوب اخلاق

 

رباعی ۱۰۶۷: ای داروی فربهی و جان عاشق

 

رباعی ۱۰۶۸: تمکین و قرار من که دارد در عشق

 

رباعی ۱۰۶۹: لو کان اقل هذه الاشواق

 

رباعی ۱۰۷۰: هر دل که طواف کرد گرد در عشق

 

رباعی ۱۰۷۱: هر روز بنو برآید آن دلبر عشق

 

ک

رباعی ۱۰۷۲: چون گشت طلسم جسم آدم چالاک

 

رباعی ۱۰۷۳: حاشا که شود سینهٔ عاشق غمناک

 

رباعی ۱۰۷۴: خندید فرح تا بزنی انگشتک

 

رباعی ۱۰۷۵: در بحر صفا گداختم همچو نمک

 

گ

رباعی ۱۰۷۶: آنجا که عنایتست چه صلح و چه جنگ

 

رباعی ۱۰۷۷: با همت بازباش و با کبر پلنگ

 

رباعی ۱۰۷۸: برزن به سبوی صحبت نادان سنگ

 

رباعی ۱۰۷۹: چون چنگ خودت بگیرم اندر بر تنگ

 

رباعی ۱۰۸۰: می‌گردد این روی جهان رنگ به رنگ

 

رباعی ۱۰۸۱: یک چند میان خلق کردیم درنگ

 

ل

رباعی ۱۰۸۲: آنکس که ترا دید و نخندید چو گل

 

رباعی ۱۰۸۳: آن می که گشود مرغ جان را پر و بال

 

رباعی ۱۰۸۴: آواز گرفته است خروشان مینال

 

رباعی ۱۰۸۵: از عقل دلیل آید و از عشق خلیل

 

رباعی ۱۰۸۶: از من زر و دل خواستی ای مهر گسل

 

رباعی ۱۰۸۷: اسرار حقیقت نشود حل به سال

 

رباعی ۱۰۸۸: این عشق کمالست و کمالست و کمال

 

رباعی ۱۰۸۹: این نکته شنو ز بنده ای نقش چگل

 

رباعی ۱۰۹۰: پر از عیسی است این جهان مالامال

 

رباعی ۱۰۹۱: جانی دارم لجوج و سرمست و فضول

 

رباعی ۱۰۹۲: چون آمده‌ای در این بیابان حاصل

 

رباعی ۱۰۹۳: چون دم زدی از مهر رخ یار ای دل

 

رباعی ۱۰۹۴: حاشا که کند دل به دگر جا منزل

 

رباعی ۱۰۹۵: الخمر و من‌الزق ینادیک تعال

 

رباعی ۱۰۹۶: در خاموشی چرا شوی کند و ملول

 

رباعی ۱۰۹۷: در عشق نوا جزو زند آنگه کل

 

رباعی ۱۰۹۸: عشقی به کمال و دلربائی به جمال

 

رباعی ۱۰۹۹: عشقی دارم پاکتر از آب زلال

 

رباعی ۱۱۰۰: عمری به هوس در تک و تاز آمد دل

 

رباعی ۱۱۰۱: عندی جمل و من اشتیاق و فضول

 

رباعی ۱۱۰۲: مردا منشین جز که به پهلوی رجال

 

رباعی ۱۱۰۳: ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل

 

رباعی ۱۱۰۴: نومید مشو امید می‌دار ای دل

 

رباعی ۱۱۰۵: هم شاهد دیده‌ای و هم شاهد دل

 

رباعی ۱۱۰۶: کاچی سازی که روز برفست و وحل

 

رباعی ۱۱۰۷: یا من هوب سیدی و اعلی و اجل

 

م

رباعی ۱۱۰۸: آمد بت خوش عربدهٔ می‌کیشم

 

رباعی ۱۱۰۹: آمد شد خود به کوی تو می‌بینم

 

رباعی ۱۱۱۰: آن باده که بر جسم حرامست حرام

 

رباعی ۱۱۱۱: آن خوش سخنان که ما بگفتیم به هم

 

رباعی ۱۱۱۲: آنکس که به آب دیده‌اش میجویم

 

رباعی ۱۱۱۳: آن کس که ببست خواب ما را به ستم

 

رباعی ۱۱۱۴: آنم که چو غمخوار شوم من شادم

 

رباعی ۱۱۱۵: آن وقت آمد که ما به تو پردازیم

 

رباعی ۱۱۱۶: آنها که به پیش دلستان می‌کردم

 

رباعی ۱۱۱۷: آواز تو بشنوم خوش آوازه شوم

 

رباعی ۱۱۱۸: آواز سرافیل طرب میرسدم

 

رباعی ۱۱۱۹: از باد همه پیام او می‌شنوم

 

رباعی ۱۱۲۰: از بسکه به نزدیک توام من دورم

 

رباعی ۱۱۲۱: از بلبل سرمست نوائی شنوم

 

رباعی ۱۱۲۲: از بهر تو صد بار ملامت بکشم

 

رباعی ۱۱۲۳: از بهر تو گر جان بدهم خوش میرم

 

رباعی ۱۱۲۴: از ثور فلک شیر وفا میدوشم

 

رباعی ۱۱۲۵: از چشم تو سحر مطلق آموخته‌ام

 

رباعی ۱۱۲۶: از جوی خوشاب دوست آبی خوردم

 

رباعی ۱۱۲۷: از خاک در تو چون جدا می‌باشم

 

رباعی ۱۱۲۸: از خویشتن بجستن آرزو می‌کندم

 

رباعی ۱۱۲۹: از خویش خوشم نی نباشد خوشیم

 

رباعی ۱۱۳۰: از درد همیشه من دوا می‌بینم

 

رباعی ۱۱۳۱: از روی تو من همیشه گلشن بودم

 

رباعی ۱۱۳۲: از سوز غم تو آتش میطلبم

 

رباعی ۱۱۳۳: از شور و جنون رشک جنان را بزدم

 

رباعی ۱۱۳۴: از صنع برآیم بر صانع باشم

 

رباعی ۱۱۳۵: از طبع ملول دوست ما می‌دانیم

 

رباعی ۱۱۳۶: از عشق تو گشتم ارغنون عالم

 

رباعی ۱۱۳۷: از عشق تو من بلند قد می‌گردم

 

رباعی ۱۱۳۸: از مطبخ غمهاش بلا میرسدم

 

رباعی ۱۱۳۹: از هرچه که آن خوشست نهی است مدام

 

رباعی ۱۱۴۰: اسرار ز دست دادمی نتوانم

 

رباعی ۱۱۴۱: افتاده مرا عجب شکاری چکنم

 

رباعی ۱۱۴۲: المنهالله که به تو پیوستم

 

رباعی ۱۱۴۳: امروز چو حلقه مانده بیرون دریم

 

رباعی ۱۱۴۴: امروز همه روز به پیش نظرم

 

رباعی ۱۱۴۵: امروز یکی گردش مستانه کنم

 

رباعی ۱۱۴۶: امشب که حریف دلبر دلداریم

 

رباعی ۱۱۴۷: امشب که حریف مشتری و ماهم

 

رباعی ۱۱۴۸: امشب که شراب جان مدامست مدام

 

رباعی ۱۱۴۹: امشب که غم عشق مدامست مدام

 

رباعی ۱۱۵۰: امشب که مه عشق تمامست تمام

 

رباعی ۱۱۵۱: امشب که همی رسد ز دلدار سلام

 

رباعی ۱۱۵۲: امشب همه شب نشسته اندر حزنم

 

رباعی ۱۱۵۳: اندر طلب دوست همی بشتابم

 

رباعی ۱۱۵۴: انگورم و در زیر لگد می‌گردم

 

رباعی ۱۱۵۵: از دوستیت خون جگر را بخورم

 

رباعی ۱۱۵۶: ای از تو برون ز خانه‌ها جای دلم

 

رباعی ۱۱۵۷: ای بانگ رباب از تو تابی دارم

 

رباعی ۱۱۵۸: ای جان و جهان، جان و جهان گم کردم

 

رباعی ۱۱۵۹: ای دوست شکارم و شکاری دارم

 

رباعی ۱۱۶۰: ای دل چو بهر خسی نشینی چکنم

 

رباعی ۱۱۶۱: ای دل ز جهانیان چرا داری بیم

 

رباعی ۱۱۶۲: ای راحت و آرامگه پیوستم

 

رباعی ۱۱۶۳: ای عشق که هستی به یقین معشوقم

 

رباعی ۱۱۶۴: ای نرگس پر خواب ربودی خوابم

 

رباعی ۱۱۶۵: این گردش را ز جان خود دزدیدم

 

رباعی ۱۱۶۶: با تو قصص درد و فغان میگویم

 

رباعی ۱۱۶۷: با درد بساز چون دوای تو منم

 

رباعی ۱۱۶۸: باز آمدم و برابرت بنشستم

 

رباعی ۱۱۶۹: بازآمد و بازآمد ره بگشائیم

 

رباعی ۱۱۷۰: با سرکشی عشق اگر سرد آرم

 

رباعی ۱۱۷۱: باغی که من از بهار او بشکفتم

 

رباعی ۱۱۷۲: بالای سر ار دست زند دو دستم

 

رباعی ۱۱۷۳: با ملک غمت چرا تکبر نکنم

 

رباعی ۱۱۷۴: بخروشیدم گفت خموشت خواهم

 

رباعی ۱۱۷۵: بر بوی تو هر کجا گلی دیدستم

 

رباعی ۱۱۷۶: بر بوی وفا دست زنانت باشم

 

رباعی ۱۱۷۷: بر زلف تو گر دست درازی کردم

 

رباعی ۱۱۷۸: بر شاه حبش زنیم و بر قیصر روم

 

رباعی ۱۱۷۹: بر میکده وقف است دلم سرمستم

 

رباعی ۱۱۸۰: بر یاد لبت لعل نگین می‌بوسم

 

رباعی ۱۱۸۱: بوی دهن تو از چمن می‌شنوم

 

رباعی ۱۱۸۲: بهر تو زنم نوا چو نی برگیرم

 

رباعی ۱۱۸۳: بیدف بر ما میا که ما در سوریم

 

رباعی ۱۱۸۴: بیرون ز دو کون من مرادی دارم

 

رباعی ۱۱۸۵: بیکار شدم ای غم عشقت کارم

 

رباعی ۱۱۸۶: بیگانه مگیرید مرا زین کویم

 

رباعی ۱۱۸۷: بیگاه شد وز بیگهی من شادم

 

رباعی ۱۱۸۸: تا آتش و آب عشق بشناخته‌ام

 

رباعی ۱۱۸۹: تا ترک دل خویش نگیری ندهم

 

رباعی ۱۱۹۰: تا جان دارم بندهٔ مرجان توام

 

رباعی ۱۱۹۱: تا چند بهر زه چون غباری گردم

 

رباعی ۱۱۹۲: تا چند چو دف دست ستمهات خورم

 

رباعی ۱۱۹۳: تا خواسته‌ام از تو ترا خواسته‌ام

 

رباعی ۱۱۹۴: تا روی تو دیدم از جهان سیر شدم

 

رباعی ۱۱۹۵: تا زلف ترا به جان و دل بنده شدیم

 

رباعی ۱۱۹۶: تا شمع تو افروخت پروانه شدم

 

رباعی ۱۱۹۷: تا ظن نبری که از تو بگریخته‌ام

 

رباعی ۱۱۹۸: تا ظن نبری که از غمانت رستم

 

رباعی ۱۱۹۹: تا ظن نبری که من دوئی می‌بینم

 

رباعی ۱۲۰۰: تا ظن نبری که من کمت می‌بینم

 

رباعی ۱۲۰۱: تا کاسهٔ دوغ خویش باشد پیشم

 

رباعی ۱۲۰۲: تا پردهٔ عاشقانه بشناخته‌ایم

 

رباعی ۱۲۰۳: تا میرود آن نگار ما میرانیم

 

رباعی ۱۲۰۴: تو بحر لطافتی و ما همچو کفیم

 

رباعی ۱۲۰۵: جانرا که در این خانه وثاقش دادم

 

رباعی ۱۲۰۶: جانی که در او دو صد جهان میدانم

 

رباعی ۱۲۰۷: چندانکه به کار خود فرو می‌بینم

 

رباعی ۱۲۰۸: چون تاج منی ز فرق خود افکندیم

 

رباعی ۱۲۰۹: چون مار ز افسون کسی می‌پیچم

 

رباعی ۱۲۱۰: چون می‌دانی که از نکوئی دورم

 

رباعی ۱۲۱۱: حاشا که ز زخم تیر و خنجر ترسیم

 

رباعی ۱۲۱۲: خواهم که به عشق تو ز جان برخیزم

 

رباعی ۱۲۱۳: خود راز چنین لطف چه مانع باشیم

 

رباعی ۱۲۱۴: خیزید که تا بر شب مهتاب زنیم

 

رباعی ۱۲۱۵: در آتش خویش چون دمی جوش کنم

 

رباعی ۱۲۱۶: در باغ شدم صبوح و گل می‌چیدم

 

رباعی ۱۲۱۷: در بحر خیال غرقهٔ گردابم

 

رباعی ۱۲۱۸: در چنگ توام بتا در آن چنگ خوشم

 

رباعی ۱۲۱۹: در دور سپهر و مهر ساقی مائیم

 

رباعی ۱۲۲۰: در چشمهٔ دل مهی بدیدیم به چشم

 

رباعی ۱۲۲۱: در عالم گل گنج نهانی مائیم

 

رباعی ۱۲۲۲: در عشق تو گر دل بدهم جان ببرم

 

رباعی ۱۲۲۳: در عشق تو معرفت خطا دانستیم

 

رباعی ۱۲۲۴: در کوی خرابات گذر میکردم

 

رباعی ۱۲۲۵: در کوی خرابات نگاری دیدم

 

رباعی ۱۲۲۶: در هر فلکی مردمکی می‌بینم

 

رباعی ۱۲۲۷: دستارم و جبه و سرم هر سه به هم

 

رباعی ۱۲۲۸: دشنامم ده که مست دشنام توام

 

رباعی ۱۲۲۹: دلدار چو دید خسته و غمگینم

 

رباعی ۱۲۳۰: دل زار وثاق سینه آواره کنم

 

رباعی ۱۲۳۱: دل میگوید که نقد این باغ دریم

 

رباعی ۱۲۳۲: دوش آمده بود از سر لطفی یارم

 

رباعی ۱۲۳۳: دوش از سر مستی بخراشید رخم

 

رباعی ۱۲۳۴: دوش از طربی بسوی اصحاب شدیم

 

رباعی ۱۲۳۵: دوش ارچه هزار نام بر ننگ زدم

 

رباعی ۱۲۳۶: دل داد مرا که دلستان را بزدم

 

رباعی ۱۲۳۷: دیوانه‌ام نیم ولیک همی خوانندم

 

رباعی ۱۲۳۸: ذات تو ز عیبها جدا دانستم

 

رباعی ۱۲۳۹: رازیکه بگفتی ای بت بدخویم

 

رباعی ۱۲۴۰: رفتی و ز رفتن تو من خون گریم

 

رباعی ۱۲۴۱: روزت بستودم و نمی‌دانستم

 

رباعی ۱۲۴۲: روزی به خرابات تو می میخوردم

 

رباعی ۱۲۴۳: رویت بینم بدر من آن را دانم

 

رباعی ۱۲۴۴: زان دم که ترا به عشق بشناخته‌ام

 

رباعی ۱۲۴۵: ز اول که حدیث عاشقی بشنودم

 

رباعی ۱۲۴۶: زاهد بودی ترانه گویت کردم

 

رباعی ۱۲۴۷: زنبور نیم که من بدودی بروم

 

رباعی ۱۲۴۸: زین پیش اگر دم از جنون میزده‌ام

 

رباعی ۱۲۴۹: زینگونه که من به نیستی خرسندم

 

رباعی ۱۲۵۰: ساقی امروز در خمارت بودم

 

رباعی ۱۲۵۱: ساقی چو دهد بادهٔ حمرا چکنم

 

رباعی ۱۲۵۲: سر در خاک آستان تو نهم

 

رباعی ۱۲۵۳: شادم که ز شادی جهان آزادم

 

رباعی ۱۲۵۴: شادی کردم چو آن گهر شد جفتم

 

رباعی ۱۲۵۵: شاعر نیم و ز شاعری نان نخورم

 

رباعی ۱۲۵۶: شب رفت و هنوز ما به خمار خودیم

 

رباعی ۱۲۵۷: شب گوید من انیس می‌خوارانم

 

رباعی ۱۲۵۸: شد گلشن روی تو تماشای دلم

 

رباعی ۱۲۵۹: صد نام زیاد دوست بر ننگ زدیم

 

رباعی ۱۲۶۰: عالم جسم است و نور جانی مائیم

 

رباعی ۱۲۶۱: عشق آمد و گفت تا بر او باشم

 

رباعی ۱۲۶۲: عشق از بنه بی‌بنست و بحریست عظیم

 

رباعی ۱۲۶۳: عشق است صبوح و من بدو بیدارم

 

رباعی ۱۲۶۴: عشق است قدح وز قدحش خوشحالم

 

رباعی ۱۲۶۵: عشق تو گرفته آستین می‌کشدم

 

رباعی ۱۲۶۶: عمری رخ یکدگر بدیدم به چشم

 

رباعی ۱۲۶۷: فانی شدم و برید اجزای تنم

 

رباعی ۱۲۶۸: فرمود که دست و پا بکاری بزنیم

 

رباعی ۱۲۶۹: قد صبحنا اللله به عیش و مدام

 

رباعی ۱۲۷۰: قاشانیم و لاابالی حالیم

 

رباعی ۱۲۷۱: قومیکه چو آفتاب دارند قدوم

 

رباعی ۱۲۷۲: گاه از غم دلبران بر آتش باشم

 

رباعی ۱۲۷۳: گاهی ز هوس دست زنان میباشم

 

رباعی ۱۲۷۴: گر باده نهان کنیم بو را چه کنیم

 

رباعی ۱۲۷۵: گر چرخ پر از ناله کنم معذورم

 

رباعی ۱۲۷۶: گر چرخ زنم گرد تو خورشید زنم

 

رباعی ۱۲۷۷: گر جنگ کند به جای چنگش گیرم

 

رباعی ۱۲۷۸: گر خوب کنی روی مرا خوب توام

 

رباعی ۱۲۷۹: گردان به هوای یار چون گردونیم

 

رباعی ۱۲۸۰: گر دریائی ماهی دریای توام

 

رباعی ۱۲۸۱: گر دل دهم و از سر جان برخیزم

 

رباعی ۱۲۸۲: گر دل طلبم در خم مویت بینم

 

رباعی ۱۲۸۳: کردیم قبول و من زرد میترسم

 

رباعی ۱۲۸۴: گر رنج دهد بجای بختش گیرم

 

رباعی ۱۲۸۵: گر شاد ببینمت بر این دیده نهم

 

رباعی ۱۲۸۶: گر صبر کنی پردهٔ صبرت بدریم

 

رباعی ۱۲۸۷: گر کبر بخورده‌ام که سرمست توام

 

رباعی ۱۲۸۸: گر ماه شوی بر آسمان کم نگرم

 

رباعی ۱۲۸۹: گر من بدر سرای تو کم گذری

 

رباعی ۱۲۹۰: گر یار کنی خصم تواش گردانیم

 

رباعی ۱۲۹۱: گفتم به فراق مدتی بگزارم

 

رباعی ۱۲۹۲: گویی تو که من ز هر هنر باخبرم

 

رباعی ۱۲۹۳: گفتم دل و دین بر سر کارت کردم

 

رباعی ۱۲۹۴: گفتم سگ نفس را مگر پیر کنم

 

رباعی ۱۲۹۵: گفتم که دل از تو برکنم نتوانم

 

رباعی ۱۲۹۶: گفتم که ز چشم خلق با دردسریم

 

رباعی ۱۲۹۷: گفتم که مگر غمت بود درمانم

 

رباعی ۱۲۹۸: گنجینهٔ اسرار الهی مائیم

 

رباعی ۱۲۹۹: گوئیکه به تن دور و به دل با یارم

 

رباعی ۱۳۰۰: گه در طلب وصل مشوش باشیم

 

رباعی ۱۳۰۱: لا الفجر بقینه و لا شرب مدام

 

رباعی ۱۳۰۲: لب بستم و صد نکته خموشت گفتم

 

رباعی ۱۳۰۳: لیلم که نهاری نکند من چکنم

 

رباعی ۱۳۰۴: ما از دو صفت ز کار بیکار شویم

 

رباعی ۱۳۰۵: ما بادهٔ ز خون دل خود می‌نوشیم

 

رباعی ۱۳۰۶: ما باده ز یار دلفروز آوردیم

 

رباعی ۱۳۰۷: ما برزگران این کهن دشت نویم

 

رباعی ۱۳۰۸: ما جان لطیفیم و نظر در نائیم

 

رباعی ۱۳۰۹: ما خاک ترا به آب زمزم ندهیم

 

رباعی ۱۳۱۰: ما خواجهٔ ده نه‌ایم ما قلاشیم

 

رباعی ۱۳۱۱: ما را بس و ما را بس و ما بس کردیم

 

رباعی ۱۳۱۲: ما رخت وجود بر عدم بربندیم

 

رباعی ۱۳۱۳: ما عاشق خود را به عدو بسپاریم

 

رباعی ۱۳۱۴: ما کار و دکان و پیشه را سوخته‌ایم

 

رباعی ۱۳۱۵: ما مذهب چشم شوخ مستش داریم

 

رباعی ۱۳۱۶: مانند قلم سپید کار سیهم

 

رباعی ۱۳۱۷: ماهی فارغ ز چارده می‌بینم

 

رباعی ۱۳۱۸: مائیم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم

 

رباعی ۱۳۱۹: مائیم که پوستین بگازر دادیم

 

رباعی ۱۳۲۰: مائیم که بی‌قماش و بی‌سیم خوشیم

 

رباعی ۱۳۲۱: مائیم که تا مهر تو آموخته‌ایم

 

رباعی ۱۳۲۲: مائیم که دل ز جسم و جوهر کندیم

 

رباعی ۱۳۲۳: مائیم که دوست خویش دشمن داریم

 

رباعی ۱۳۲۴: مائیم که گه نهان و گه پیدائیم

 

رباعی ۱۳۲۵: مردم رغم عشق دمی در من دم

 

رباعی ۱۳۲۶: مصنوع حقیم و صید صانع باشیم

 

رباعی ۱۳۲۷: مگریز ز من که من خریدار توام

 

رباعی ۱۳۲۸: من بحر تمامم و یکی قطره نیم

 

رباعی ۱۳۲۹: من بر سر کویت آستین گردانم

 

رباعی ۱۳۳۰: من بندهٔ قرآنم اگر جان دارم

 

رباعی ۱۳۳۱: من پیر شدم پیر نه ز ایام شدم

 

رباعی ۱۳۳۲: من چشم ترا بسته به کین می‌بینم

 

رباعی ۱۳۳۳: من خاک ترا به چرخ اعظم ندهم

 

رباعی ۱۳۳۴: من درد ترا ز دست آسان ندهم

 

رباعی ۱۳۳۵: من دوش فراق را جفا میگفتم

 

رباعی ۱۳۳۶: من زخم ترا به هیچ مرهم ندهم

 

رباعی ۱۳۳۷: من سر بنهم در رهت ای کان کرم

 

رباعی ۱۳۳۸: من سیر نیم سیر نیم سیر نیم

 

رباعی ۱۳۳۹: من سیر نیم ولی ز سیران سیرم

 

رباعی ۱۳۴۰: من عادت و خوی آن صنم میدانم

 

رباعی ۱۳۴۱: من عاشق روی تو نگارم چکنم

 

رباعی ۱۳۴۲: من عاشقی از کمال تو آموزم

 

رباعی ۱۳۴۳: من عشق ترا به جای ایمان دارم

 

رباعی ۱۳۴۴: من عهد شکسته بر شکستی بزنم

 

رباعی ۱۳۴۵: من غیر ترا گزین ندارم چکنم

 

رباعی ۱۳۴۶: من قاعدهٔ درد و دوا می‌شکنم

 

رباعی ۱۳۴۷: من کاستهٔ وفای آن مه‌رویم

 

رباعی ۱۳۴۸: من گردانم مطرب گردان خواهم

 

رباعی ۱۳۴۹: من گرسنه‌ام نشاط سیری دارم

 

رباعی ۱۳۵۰: من مالک ملک لامکانی شده‌ام

 

رباعی ۱۳۵۱: من مهر تو بر تارک افلاک نهم

 

رباعی ۱۳۵۲: من نای توام از لب تو می‌نوشم

 

رباعی ۱۳۵۳: من نیز چو تو عاقل و هشیار بدم

 

رباعی ۱۳۵۴: من همچو کسی نشسته بر اسب خام

 

رباعی ۱۳۵۵: من یک جانم که صد هزار است تنم

 

رباعی ۱۳۵۶: مهتاب بلند گشت و ما پست شدیم

 

رباعی ۱۳۵۷: می‌پنداری که از غمانت رستم

 

رباعی ۱۳۵۸: می‌پنداری که من به فرمان خودم

 

رباعی ۱۳۵۹: می‌گوید دف که هان بزن بر رویم

 

رباعی ۱۳۶۰: ناساز از آنیم که سازی داریم

 

رباعی ۱۳۶۱: نی از پی کسب سوی بازار شویم

 

رباعی ۱۳۶۲: نی دست که در مصاف خونریز کنم

 

رباعی ۱۳۶۳: نی سخرهٔ آسمان پیروزه شوم

 

رباعی ۱۳۶۴: هر گه که دل از خلق جدا می‌بینم

 

رباعی ۱۳۶۵: همچون سر زلف تو پریشان توایم

 

رباعی ۱۳۶۶: هم خوان توایم و نیز مهمان توایم

 

رباعی ۱۳۶۷: هم مستم و هم بادهٔ مستان توام

 

رباعی ۱۳۶۸: هم منزل عشق و هم رهت می‌بینم

 

رباعی ۱۳۶۹: هوش عاشق کجا بود سوی نسیم

 

رباعی ۱۳۷۰: یار آمده یار آمده ره بگشائیم

 

رباعی ۱۳۷۱: یا صورت خودنمای تا نقش کنیم

 

رباعی ۱۳۷۲: یرغوش بک و قیر بک و سالارم

 

رباعی ۱۳۷۳: یک بار دگر قبول کن بندگیم

 

رباعی ۱۳۷۴: یک جرعه ز جام تو تمامست تمام

 

رباعی ۱۳۷۵: یک چند به کودکی به استاد شدیم

 

رباعی ۱۳۷۶: یک دم که ز دیدار تو یک سو افتم

 

ن

رباعی ۱۳۷۷: آشفته همی روی بکوئی ای جان

 

رباعی ۱۳۷۸: آمد دل من بهر نشانم گفتن

 

رباعی ۱۳۷۹: آمد شب و غمهای تو همچون عسسان

 

رباعی ۱۳۸۰: آن حلوائی که کم رسد زو به دهن

 

رباعی ۱۳۸۱: آن صورت غیبی که شندیش دشمن

 

رباعی ۱۳۸۲: آن کس که نساخت با لقای یاران

 

رباعی ۱۳۸۳: آنکو طمع وفا برد بر شکران

 

رباعی ۱۳۸۴: آن کیست کز این تیر نشد همچو کمان

 

رباعی ۱۳۸۵: احرام درش گیرد لافرمان کن

 

رباعی ۱۳۸۶: از بسکه برآورد غمت آه از من

 

رباعی ۱۳۸۷: از بسکه فساد و ابلهی زاد از من

 

رباعی ۱۳۸۸: از حاصل کار این جهانی کردن

 

رباعی ۱۳۸۹: از روز شریفتر شد از وی شب من

 

رباعی ۱۳۹۰: از عمر که پربار شود هردم من

 

رباعی ۱۳۹۱: اسرار مرا نهانی اندر جان کن

 

رباعی ۱۳۹۲: امروز مراست روز میدان منشین

 

رباعی ۱۳۹۳: امشب منم و هزار صوفی پنهان

 

رباعی ۱۳۹۴: ای آنکه گرفته‌ای به دستان دستان

 

رباعی ۱۳۹۵: ای بی‌تو حرام زندگانی ای جان

 

رباعی ۱۳۹۶: ای بی‌تو حرام زندگانی کردن

 

رباعی ۱۳۹۷: ای جانب عشاق به خیره نگران

 

رباعی ۱۳۹۸: ای جان منزه ز غم پالودن

 

رباعی ۱۳۹۹: ای جمله جهان بروی خوبت نگران

 

رباعی ۱۴۰۰: ای خورده مرا جگر برای دگران

 

رباعی ۱۴۰۱: ای خوی تو در جهان می و شیر ای جان

 

رباعی ۱۴۰۲: ای داد که هست جمله بیدار از من

 

رباعی ۱۴۰۳: ای در دو جهان یگانه تعجیل مکن

 

رباعی ۱۴۰۴: ای دف تو بخوان ز دفتر مشتاقان

 

رباعی ۱۴۰۵: ای دل تو در این واقعه دمسازی کن

 

رباعی ۱۴۰۶: ای دل چه شدی ز دست دستی میزن

 

رباعی ۱۴۰۷: ای دوست قبولم کن و جانم بستان

 

رباعی ۱۴۰۸: ای رفته ز یاران تو به یک گوشه کران

 

رباعی ۱۴۰۹: ای روی تو باغ و چمن هر دو جهان

 

رباعی ۱۴۱۰: ای روی تو کعبهٔ دل و قبلهٔ جان

 

رباعی ۱۴۱۱: ای زخم تو خوشتر از دوای دگران

 

رباعی ۱۴۱۲: ای زخم زننده بر رباب دل من

 

رباعی ۱۴۱۳: ای سنگ ز سودای لبت آبستان

 

رباعی ۱۴۱۴: ای شاه تو مات گشته را مات مکن

 

رباعی ۱۴۱۵: ای عادت تو خشم و جفا ورزیدن

 

رباعی ۱۴۱۶: ای عادت عشق عین ایمان خوردن

 

رباعی ۱۴۱۷: ای عاشق گفتار و تفاصیل سخن

 

رباعی ۱۴۱۸: ای عالم دل از تو شده قابل جان

 

رباعی ۱۴۱۹: ای عشق تو در جان کسی و آن کس من

 

رباعی ۱۴۲۰: ای کرده ز گل دستک من پایک من

 

رباعی ۱۴۲۱: ای گرسنهٔ وصل تو سیران جهان

 

رباعی ۱۴۲۲: ای لعل لبت معدن شکر چیدن

 

رباعی ۱۴۲۳: ای ماه لطیف جانفزا خرمن من

 

رباعی ۱۴۲۴: ای مجمع دل راه پراکنده مزن

 

رباعی ۱۴۲۵: ای مفخر و سلطان همه دلداران

 

رباعی ۱۴۲۶: ای مونس روزگار چونی بی من

 

رباعی ۱۴۲۷: ای نالهٔ عشق تو رباب دل من

 

رباعی ۱۴۲۸: این بنده مراعات نداند کردن

 

رباعی ۱۴۲۹: این دیدهٔ من کز نگرد دور از من

 

رباعی ۱۴۳۰: ای یار به انکار سوی ما نگران

 

رباعی ۱۴۳۱: ای یار بیا و بر دلم بر میزان

 

رباعی ۱۴۳۲: ای یک قدح از درد تو دریای جهان

 

رباعی ۱۴۳۳: با دل گفتم اگر بود جای سخن

 

رباعی ۱۴۳۴: با دل گفتم عشق تو آغاز مکن

 

رباعی ۱۴۳۵: باغست و بهار و سر و عالی ای جان

 

رباعی ۱۴۳۶: بیدل من و بیدل تو و بیدل تو و من

 

رباعی ۱۴۳۷: با هر دو جهان چو رنگ باید بودن

 

رباعی ۱۴۳۸: بر خسته دلان راه ملامت می زن

 

رباعی ۱۴۳۹: بر گرد جهان این دل آوارهٔ من

 

رباعی ۱۴۴۰: بر گردن ما بهانه‌ای خواهی بستن

 

رباعی ۱۴۴۱: بسیار علاقه‌ها بباید ای جان

 

رباعی ۱۴۴۲: پالوده شوی در طلب پالودن

 

رباعی ۱۴۴۳: پیموده شدم ز راه تو پیمودن

 

رباعی ۱۴۴۴: تا با خودی دوری ارچه هستی با من

 

رباعی ۱۴۴۵: تا روی تو قبله‌ام شد ای جان جهان

 

رباعی ۱۴۴۶: توبه کردم ز توبه کردن ای جان

 

رباعی ۱۴۴۷: تو شاه دل منی و شاهی می‌کن

 

رباعی ۱۴۴۸: جانم بر آن قوم که جانند ایشان

 

رباعی ۱۴۴۹: جانهاست همه جانوران را جز جان

 

رباعی ۱۴۵۰: جز بادهٔ لعل لامکان یاد مکن

 

رباعی ۱۴۵۱: جز جام جلالت اجل نوش مکن

 

رباعی ۱۴۵۲: چون شاه جهان نیست کسی در دو جهان

 

رباعی ۱۴۵۳: چندین به تو بر مهر و وفا بستهٔ من

 

رباعی ۱۴۵۴: چون آتش می‌شود عذارش به سخن

 

رباعی ۱۴۵۵: چون بنده نه‌ای ندای شاهی میزن

 

رباعی ۱۴۵۶: چون جوشش خنب عشق دیدم ز تو من

 

رباعی ۱۴۵۷: حرص و حسد و کینه ز دل بیرون کن

 

رباعی ۱۴۵۸: چون زرد و نزار دید او رو یک من

 

رباعی ۱۴۵۹: خود حال دلی بود پریشانتر از این

 

رباعی ۱۴۶۰: در باده‌کشی تو خویش را ریشه مکن

 

رباعی ۱۴۶۱: در بحر کرم حرص و حسد پیمودن

 

رباعی ۱۴۶۲: در پوش سلاح وقت جنگ است ای جان

 

رباعی ۱۴۶۳: در چشم منست ابروی همچو کمان

 

رباعی ۱۴۶۴: در حضرت توحید پس و پیش مدان

 

رباعی ۱۴۶۵: در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین

 

رباعی ۱۴۶۶: در راه نیاز فرد باید بودن

 

رباعی ۱۴۶۷: در عشق تو شوخ و شنگ باید بودن

 

رباعی ۱۴۶۸: دل از طلب خوبی بی‌چون گشتن

 

رباعی ۱۴۶۹: دل باغ نهانست و درختان پنهان

 

رباعی ۱۴۷۰: دل برد ز من دوش به صد عشق و فسون

 

رباعی ۱۴۷۱: دل گرسنهٔ عید تو شد چون رمضان

 

رباعی ۱۴۷۲: دلها مثل رباب و عشق تو کمان

 

رباعی ۱۴۷۳: دوش آنچه برفت در میان تو و من

 

رباعی ۱۴۷۴: دوشست دیدم یار جدائی جویان

 

رباعی ۱۴۷۵: دی از تو چنان بدم که گل در بستان

 

رباعی ۱۴۷۶: دیدم رویت بتا تو روپوش مکن

 

رباعی ۱۴۷۷: رفتم به طبیب و گفتم ای زین‌الدین

 

رباعی ۱۴۷۸: رفتی و نرفت ای بت بگزیدهٔ من

 

رباعی ۱۴۷۹: رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین

 

رباعی ۱۴۸۰: رو درد گزین درد گزین درد گزین

 

رباعی ۱۴۸۱: روزیکه گذر کنی به خر پشتهٔ من

 

رباعی ۱۴۸۲: زان خسرو جان تو مهر شاهی بستان

 

رباعی ۱۴۸۳: سرمست توام نه از می و نز افیون

 

رباعی ۱۴۸۴: سرمست شدم در هوس سرمستان

 

رباعی ۱۴۸۵: شاخ گل تر بر سر عنبر میزن

 

رباعی ۱۴۸۶: شب رفت و نرفت ای بت سیمین برمن

 

رباعی ۱۴۸۷: شد کودکی و رفت جوانی ز جوان

 

رباعی ۱۴۸۸: شمع ازلست عالم افروزی من

 

رباعی ۱۴۸۹: شوری دارم که برنتابد گردون

 

رباعی ۱۴۹۰: صورت همه مقبول هیولا میدان

 

رباعی ۱۴۹۱: طبع تو چو سنگست و دلت چون آهن

 

رباعی ۱۴۹۲: طبعی نه که با دوست در آمیزم من

 

رباعی ۱۴۹۳: عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان

 

رباعی ۱۴۹۴: عید آمد و عیدانه جمال سلطان

 

رباعی ۱۴۹۵: فرخ باشد جمال سلطان دیدن

 

رباعی ۱۴۹۶: گر تیغ اجل مرا کند بی‌سر و جان

 

رباعی ۱۴۹۷: گر دست بشد ز کار پائی می‌زن

 

رباعی ۱۴۹۸: گر شادم و گر عراق و گر لورستان

 

رباعی ۱۴۹۹: گر کشته شوم به نزد و پیکار تو من

 

رباعی ۱۵۰۰: گر مشتاقی به پیش مشتاق نشین

 

رباعی ۱۵۰۱: کس نیست به غیر از او در این جمله جهان

 

رباعی ۱۵۰۲: گفتم که بر حریف غمگین منشین

 

رباعی ۱۵۰۳: گفتم مکن ایروت حسن خوت حسن

 

رباعی ۱۵۰۴: گلباغ نهانست و درختان پنهان

 

رباعی ۱۵۰۵: ما زیبائیم خویش را زیبا کن

 

رباعی ۱۵۰۶: ما کاهگلان عشق و پهلو به زمین

 

رباعی ۱۵۰۷: ما مرد سنانیم نه از بهر سه نان

 

رباعی ۱۵۰۸: مجموع جهان عاشق یک پارهٔ من

 

رباعی ۱۵۰۹: معشوق من از همه نهانست بدان

 

رباعی ۱۵۱۰: من بندهٔ مستی که بود دست زنان

 

رباعی ۱۵۱۱: من بیرخ تو باده ندانم خوردن

 

رباعی ۱۵۱۲: من بینم آنرا که نمی‌بینم من

 

رباعی ۱۵۱۳: من کاغذهای مصر و بغداد ای جان

 

رباعی ۱۵۱۴: من عاشق عشق و عشق هم عاشق من

 

رباعی ۱۵۱۵: من کی خندم تات نبینم خندان

 

رباعی ۱۵۱۶: مردان تو در دایرهٔ کن فیکون

 

رباعی ۱۵۱۷: نزدیک منی مرا مبین چون دوران

 

رباعی ۱۵۱۸: هر خانه که بی‌چراغ باشد ای جان

 

رباعی ۱۵۱۹: هر روز خوش است منزلی بسپردن

 

رباعی ۱۵۲۰: هر روز نو برآئی ای دلبر جان

 

رباعی ۱۵۲۱: هر مطرب کو نیست ز دل دفتر خوان

 

رباعی ۱۵۲۲: هشدار که می‌روند هر سو غولان

 

رباعی ۱۵۲۳: هم خانه از آن اوست و هم جامه و نان

 

رباعی ۱۵۲۴: هم نور دل منی و هم راحت جان

 

رباعی ۱۵۲۵: هنگام اجل چو جان بپردازد تن

 

رباعی ۱۵۲۶: یا دلبر من باید و یا دل بر من

 

رباعی ۱۵۲۷: یارب چه دلست این و چه خو دارد این

 

رباعی ۱۵۲۸: یا اوحد بالجمال یا جانمسن

 

و

رباعی ۱۵۲۹: آن رهزن دل که پای‌کوبانم از او

 

رباعی ۱۵۳۰: آن شاه که هست عقل دیوانهٔ او

 

رباعی ۱۵۳۱: آن شخص که رشک برد بر جامهٔ تو

 

رباعی ۱۵۳۲: آن کس که همیشه دل پر از دردم از او

 

رباعی ۱۵۳۳: آن لاله رخی که با رخ زردم از او

 

رباعی ۱۵۳۴: از جان بشنیده‌ام نوای غم تو

 

رباعی ۱۵۳۵: از گنج قدم شدیم ویرانهٔ او

 

رباعی ۱۵۳۶: ای آب از این دیدهٔ بیخواب برو

 

رباعی ۱۵۳۷: ای از دل و جان لطیفتر قالب تو

 

رباعی ۱۵۳۸: ای پردهٔ پندار پسندیدهٔ تو

 

رباعی ۱۵۳۹: ای بسته تو خواب من به چشم جادو

 

رباعی ۱۵۴۰: ای بلبل مست بوستانی برگو

 

رباعی ۱۵۴۱: ای جان جهان به حق احسانت مرو

 

رباعی ۱۵۴۲: ای جان جهان جان و جهان بندهٔ تو

 

رباعی ۱۵۴۳: ای جان جهان جز تو کسی کیست بگو

 

رباعی ۱۵۴۴: ای چرخ فلک پایهٔ پیروزهٔ تو

 

رباعی ۱۵۴۵: ای در دل من میل و تمنا همه تو

 

رباعی ۱۵۴۶: ای دل اگرت طاقت غم نیست برو

 

رباعی ۱۵۴۷: ای دل تو بهر خیال مغرور مشو

 

رباعی ۱۵۴۸: ای دل گر ازین حدیث آگاهی تو

 

رباعی ۱۵۴۹: ای زندگی تن و توانم همه تو

 

رباعی ۱۵۵۰: ای ساقی جان برین خوش آواز برو

 

رباعی ۱۵۵۱: ای ظلمت شب مانع خورشید مشو

 

رباعی ۱۵۵۲: ای عارف گوینده نوائی برگو

 

رباعی ۱۵۵۳: ای عشرت نزدیک ز ما دور مشو

 

رباعی ۱۵۵۴: ای ماه چو ابر بس گرستم بی‌تو

 

رباعی ۱۵۵۵: ای مشفق فرزند دو بیتی می‌گو

 

رباعی ۱۵۵۶: با تست مراد از چه روی هر سو تو

 

رباعی ۱۵۵۷: با نامحرم حدیث اسرار مگو

 

رباعی ۱۵۵۸: بر آتش چو دیک تو خود را میجو

 

رباعی ۱۵۵۹: بر تختهٔ دل که من نگهبانم و تو

 

رباعی ۱۵۶۰: ترکی که دلم شاد کند خندهٔ او

 

رباعی ۱۵۶۱: چون پاک شد از رنگ خودی سینهٔ تو

 

رباعی ۱۵۶۲: خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو

 

رباعی ۱۵۶۳: داروی ملولی رخ و رخسارهٔ تو

 

رباعی ۱۵۶۴: در اصل یکی بد است جان من و تو

 

رباعی ۱۵۶۵: در چرخ نگنجد آنکه شد لاغر تو

 

رباعی ۱۵۶۶: در کوی خیال خود چه می‌پویی تو

 

رباعی ۱۵۶۷: درها همه بسته‌اند الا در تو

 

رباعی ۱۵۶۸: دل در تو گمان بد بر دور از تو

 

رباعی ۱۵۶۹: رشک آیدم از شانه و سنگ ای دلجو

 

رباعی ۱۵۷۰: زاندم که شنیده‌ام نوای غم تو

 

رباعی ۱۵۷۱: سر رشتهٔ شادیست خیال خوش تو

 

رباعی ۱۵۷۲: سوگند بدان روی تو و هستی تو

 

رباعی ۱۵۷۳: صد داد همی رسد ز بیدادی تو

 

رباعی ۱۵۷۴: عشقست که کیمیای شرقست در او

 

رباعی ۱۵۷۵: عمرم به کنار زد کناری با تو

 

رباعی ۱۵۷۶: فرزانهٔ عشق را تو دیوانه مگو

 

رباعی ۱۵۷۷: گر جمله برفتند نگارا تو مرو

 

رباعی ۱۵۷۸: گر عاشق عشق ما شدی، ای مه‌رو

 

رباعی ۱۵۷۹: گر عاقل و عالمی به عشق ابله شو

 

رباعی ۱۵۸۰: گر هیچ ترا میل سوی ماست بگو

 

رباعی ۱۵۸۱: گفتم روزی که من به جانم با تو

 

رباعی ۱۵۸۲: گفتم که کجا بود مها خانهٔ تو

 

رباعی ۱۵۸۳: گه در دل ما نشین چو اسرار و مرو

 

رباعی ۱۵۸۴: ما چارهٔ عالمیم و بیچارهٔ تو

 

رباعی ۱۵۸۵: مردی یارا که بوی فقر آید از او

 

رباعی ۱۵۸۶: مستم ز دو لعل شکرت ای مه‌رو

 

رباعی ۱۵۸۷: من بندهٔ تو بندهٔ تو بندهٔ تو

 

رباعی ۱۵۸۸: نی هرکه کند رقص و جهد بالا او

 

رباعی ۱۵۸۹: هان ای تن خاکی سخن از خاک مگو

 

رباعی ۱۵۹۰: هرچند در این هوس بسی باشی تو

 

رباعی ۱۵۹۱: هرچند که قد بی‌بدل دارد سرو

 

ه

رباعی ۱۵۹۲: آمد بر من خیال جانان ز پگه

 

رباعی ۱۵۹۳: آن دم که رسی به گوهر ناسفته

 

رباعی ۱۵۹۴: آنکس که ز دست شد بر او دست منه

 

رباعی ۱۵۹۵: آنی که وجود و عدمت اوست همه

 

رباعی ۱۵۹۶: از دیدهٔ کژ دلبر رعنا را چه

 

رباعی ۱۵۹۷: السکر صار کاسدا من شفتیه

 

رباعی ۱۵۹۸: ای کان العباد ما اهواه

 

رباعی ۱۵۹۹: آهوی قمرا سهامه عیناه

 

رباعی ۱۶۰۰: ای آنکه به جان این جهانی زنده

 

رباعی ۱۶۰۱: ای پارسی و تازی تو پوشیده

 

رباعی ۱۶۰۲: ای بر نمک تو خلق نانی بزده

 

رباعی ۱۶۰۳: ای بی‌ادبانه من ز تو نالیده

 

رباعی ۱۶۰۴: ای جان تو بر مقصران آشفته

 

رباعی ۱۶۰۵: ای با تو جهان ظریف و شادی باره

 

رباعی ۱۶۰۶: ای خواب مرا بسته و مدفون کرده

 

رباعی ۱۶۰۷: ای در طلب گره‌گشائی مرده

 

رباعی ۱۶۰۸: ای دوست مرا دمدمه بسیار مده

 

رباعی ۱۶۰۹: ای روز الست ملک و دولت رانده

 

رباعی ۱۶۱۰: ای سرو ز قامت تو قد دزدیده

 

رباعی ۱۶۱۱: ای کوران را به لطف ره بین کرده

 

رباعی ۱۶۱۲: ای میر ملیحان و مهان شیی الله

 

رباعی ۱۶۱۳: باز آمد یار با دلی چون خاره

 

رباعی ۱۶۱۴: بازچیهٔ قدرت خدائیم همه

 

رباعی ۱۶۱۵: بفروخت مرا یار به یک دسته تره

 

رباعی ۱۶۱۶: بیگانه شوی ز صحبت بیگانه

 

رباعی ۱۶۱۷: بیگاه شد و دل نرهید از ناله

 

رباعی ۱۶۱۸: تا روی ترا بدیدم ای بت ناآگاه

 

رباعی ۱۶۱۹: تو آبی و ما جمله گیاهیم همه

 

رباعی ۱۶۲۰: تو توبه مکن که من شکستم توبه

 

رباعی ۱۶۲۱: جانیست غذای او غم و اندیشه

 

رباعی ۱۶۲۲: دانی شب چیست بشنو ای فرزانه

 

رباعی ۱۶۲۳: در راه یگانگی چه طاعت چه گناه

 

رباعی ۱۶۲۴: در بندگیت حلقه بگوشم ای شاه

 

رباعی ۱۶۲۵: در عشق خلاصهٔ جنون از من خواه

 

رباعی ۱۶۲۶: دی از سر سودای تو من شوریده

 

رباعی ۱۶۲۷: روی تو نماز آمد و چشمت روزه

 

رباعی ۱۶۲۸: زلف تو که یکروزم از او روشن نه

 

رباعی ۱۶۲۹: سه چیز ز من ربوده‌ای بگزیده

 

رباعی ۱۶۳۰: صاحب‌نظران راست تحیر پیشه

 

رباعی ۱۶۳۱: صحت که کشد به سقم و رنجوری به

 

رباعی ۱۶۳۲: صوفی نشوی به فوطه و پشمینه

 

رباعی ۱۶۳۳: عشق غلب القلب و قد صار به

 

رباعی ۱۶۳۴: فصلیست چو وصل دوست فرخنده شده

 

رباعی ۱۶۳۵: گفتم چکنم گفت که ای بیچاره

 

رباعی ۱۶۳۶: گفتم که توئی می و منم پیمانه

 

رباعی ۱۶۳۷: گفتم که ز عشقت شده‌ام دیوانه

 

رباعی ۱۶۳۸: گنجیست نهانه در زمین پوشیده

 

رباعی ۱۶۳۹: گیر ایدل من عنان آن شاهنشاه

 

رباعی ۱۶۴۰: ما را می کهنه باید و دیرینه

 

رباعی ۱۶۴۱: ما مردانیم شسته بر تنگ دره

 

رباعی ۱۶۴۲: مانندهٔ زنبیل بگیر این روزه

 

رباعی ۱۶۴۳: مستم ز می عشق خراب افتاده

 

رباعی ۱۶۴۴: من میگویم که گشت بیگاه ایماه

 

رباعی ۱۶۴۵: میخوردم باده بابت آشفته

 

رباعی ۱۶۴۶: میدان فراخ و مرد میدانی نه

 

رباعی ۱۶۴۷: وه وه که به دیدار تو چونم تشنه

 

رباعی ۱۶۴۸: هین نوبت صبر آمد و ماه روزه

 

رباعی ۱۶۴۹: هر چند در این پرده اسیرید همه

 

رباعی ۱۶۵۰: هم آینه‌ایم و هم لقائیم همه

 

رباعی ۱۶۵۱: یارب تو مرا به نفس طناز مده

 

رباعی ۱۶۵۲: یارب تو یکی یار جفا کارش ده

 

ی

رباعی ۱۶۵۳: آمد بر من دوش مه یغمائی

 

رباعی ۱۶۵۴: آن چیز که هست در سبد میدانی

 

رباعی ۱۶۵۵: آن خوش باشد که صاحب تمییزی

 

رباعی ۱۶۵۶: آن دل که به یاد خود صبورش کردی

 

رباعی ۱۶۵۷: آن را که نکرد ز هر سود ای ساقی

 

رباعی ۱۶۵۸: آن رطل گران را اگر ارزان کنیی

 

رباعی ۱۶۵۹: آن روز که دیوانه سر و سودائی

 

رباعی ۱۶۶۰: آن روی ترش نگر چو قندستانی

 

رباعی ۱۶۶۱: آن ظلم رسیده‌ای که دادش دادی

 

رباعی ۱۶۶۲: آن میوه توئی که نادر ایامی

 

رباعی ۱۶۶۳: آنی تو که در صومعه مستم داری

 

رباعی ۱۶۶۴: آنی که بر دلشدگان دیر آئی

 

رباعی ۱۶۶۵: آنی که به صد شفاعت و صد زاری

 

رباعی ۱۶۶۶: احوال من زار حزین می‌پرسی

 

رباعی ۱۶۶۷: از آب و گلی نیست بنای چو توئی

 

رباعی ۱۶۶۸: از جان بگریزم ار ز جان بگریزی

 

رباعی ۱۶۶۹: از چهرهٔ آفتاب مهوش گردی

 

رباعی ۱۶۷۰: از خلق ز راه تیزهوشی نرهی

 

رباعی ۱۶۷۱: از رنج و ملال ما چه فریاد کنی

 

رباعی ۱۶۷۲: از سایهٔ عاشقان اگر دور شوی

 

رباعی ۱۶۷۳: از شادی تو پر است شهر و وادی

 

رباعی ۱۶۷۴: از عشق ازل ترانه‌گویان گشتی

 

رباعی ۱۶۷۵: از عشق تو هر طرف یکی شبخیزی

 

رباعی ۱۶۷۶: از گل قفس هدهد جانها تو کنی

 

رباعی ۱۶۷۷: از کم خوردن زیرک و هشیار شوی

 

رباعی ۱۶۷۸: استاد مرا بگفتم اندر مستی

 

رباعی ۱۶۷۹: اسرار شنو ز طوطی ربانی

 

رباعی ۱۶۸۰: افتاد مرا با لب او گفتاری

 

رباعی ۱۶۸۱: امروز مرا سخت پریشان کردی

 

رباعی ۱۶۸۲: امشب برو ای خواب اگر بنشینی

 

رباعی ۱۶۸۳: امشب که فتاده‌ای به چنگال رهی

 

رباعی ۱۶۸۴: امشب منم و یکی حریف چو منی

 

رباعی ۱۶۸۵: اندر دل من مها دل‌افروز توئی

 

رباعی ۱۶۸۶: اندر دو جهان دلبر و جانم تو بسی

 

رباعی ۱۶۸۷: اندر ره حق چو چست و چالاک شوی

 

رباعی ۱۶۸۸: اندر سرم ار عقل و تمیز است توئی

 

رباعی ۱۶۸۹: ای آتش بخت سوی گردون رفتی

 

رباعی ۱۶۹۰: ای آنکه به کوی یار ما افتادی

 

رباعی ۱۶۹۱: ای آنکه تو از دوش بیادم دادی

 

رباعی ۱۶۹۲: ای آنکه تو خون عاشقان آشامی

 

رباعی ۱۶۹۳: ای آنکه ره گریز می‌اندیشی

 

رباعی ۱۶۹۴: ای آنکه ز حد برون جان‌افزایی

 

رباعی ۱۶۹۵: ای آنکه ز حال بندگان میدانی

 

رباعی ۱۶۹۶: ای آنکه ز خاک تیره نطعی سازی

 

رباعی ۱۶۹۷: ای آنکه صلیب دار و هم ترسائی

 

رباعی ۱۶۹۸: ای آنکه طبیب دردهای مائی

 

رباعی ۱۶۹۹: ای آنکه غلام خسرو شیرینی

 

رباعی ۱۷۰۰: ای آنکه مرا بستهٔ صد دام کنی

 

رباعی ۱۷۰۱: ای آنکه مرا دهر زبان میدانی

 

رباعی ۱۷۰۲: ای آنکه نظر به طعنه می‌اندازی

 

رباعی ۱۷۰۳: ای ابر که تو جهان خورشیدانی

 

رباعی ۱۷۰۴: ای از تو مرا گوش پرودیده بهی

 

رباعی ۱۷۰۵: ای باد سحر به کوی آن سلسله موی

 

رباعی ۱۷۰۶: ای باد سحر تو از سر نیکوئی

 

رباعی ۱۷۰۷: ای باده تو باشی که همه داد کنی

 

رباعی ۱۷۰۸: ای باطل اگر ز حق گریزی چکنی

 

رباعی ۱۷۰۹: ای باغ خدا که پر بت و پر حوری

 

رباعی ۱۷۱۰: ای بانگ رباب از کجا می‌آئی

 

رباعی ۱۷۱۱: ای پر ز جفا چند از این طراری

 

رباعی ۱۷۱۲: ای بر سر ره نشسته ره می‌طلبی

 

رباعی ۱۷۱۳: ای بنده اگر تو خواجه بشناختیی

 

رباعی ۱۷۱۴: ای پیر اگر تو روی با حق داری

 

رباعی ۱۷۱۵: ای ترک چرا به زلف چون هندوئی

 

رباعی ۱۷۱۶: ای چون علم بلند در صحرائی

 

رباعی ۱۷۱۷: ای چون علم سپید در صحرائی

 

رباعی ۱۷۱۸: ای خواجه چرا بی‌پر و بالم کردی

 

رباعی ۱۷۱۹: ای خواجه ز هر خیال پر باد شوی

 

رباعی ۱۷۲۰: ای خواجه گنه مکن که بدنام شوی

 

رباعی ۱۷۲۱: ای داده مرا به خواب در بیداری

 

رباعی ۱۷۲۲: ای داده مرا چو عشق خود بیداری

 

رباعی ۱۷۲۳: ای دام هزار فتنه و طراری

 

رباعی ۱۷۲۴: ای در دل من نشسته بگشاده دری

 

رباعی ۱۷۲۵: ای در دل هر کسی ز مهرت تابی

 

رباعی ۱۷۲۶: ای دشمن جان و جان شیرین که توئی

 

رباعی ۱۷۲۷: ای دل تو اگر هزار دلبر داری

 

رباعی ۱۷۲۸: ای دل تو بدین مفلسی و رسوائی

 

رباعی ۱۷۲۹: ای دل تو دمی مطیع سبحان نشدی

 

رباعی ۱۷۳۰: ای دل تو و درد او اگر خود مردی

 

رباعی ۱۷۳۱: ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری

 

رباعی ۱۷۳۲: ای دل چو وصال یار دیدی حالی

 

رباعی ۱۷۳۳: ای دل چه حدیث ماجرا می‌جوئی

 

رباعی ۱۷۳۴: ای دوست به حق آنکه جان را جانی

 

رباعی ۱۷۳۵: ای دوست بهر سخن در جنگ زنی

 

رباعی ۱۷۳۶: ای دوست ترا رسد اگر ناز کنی

 

رباعی ۱۷۳۷: ای دوست ز من طمع مکن غمخواری

 

رباعی ۱۷۳۸: ای دیده تو از گریه زبون می‌نشوی

 

رباعی ۱۷۳۹: ای روی ترا پیشه جهان‌آرائی

 

رباعی ۱۷۴۰: ای ساقی از آن باده که اول دادی

 

رباعی ۱۷۴۱: ای ساقی جان که سرده ایامی

 

رباعی ۱۷۴۲: ای سر سبب اندر سبب اندر سببی

 

رباعی ۱۷۴۳: ای شاخ گلی که از صبا می‌رنجی

 

رباعی ۱۷۴۴: ای شادی راز تو هزاران شادی

 

رباعی ۱۷۴۵: ای شمع تو صوفی صفتی پنداری

 

رباعی ۱۷۴۶: ای صاف که می شور و چنین می‌گردی

 

رباعی ۱۷۴۷: ای طالب دنیا تو یکی مزدوری

 

رباعی ۱۷۴۸: ای عشق تو عین عالم حیرانی

 

رباعی ۱۷۴۹: ای قاصد جان من به جان میارزی

 

رباعی ۱۷۵۰: ای کاش که من بدانمی کیستمی

 

رباعی ۱۷۵۱: ای گل تو ز لطف گلستان می‌خندی

 

رباعی ۱۷۵۲: ای کمتر مهمانیت آب گرمی

 

رباعی ۱۷۵۳: ای گوی زنخ زلف چو چوگان داری

 

رباعی ۱۷۵۴: ای ماه اگرچه روشن و پرنوری

 

رباعی ۱۷۵۵: ای ماه برآمدی و تابان گشتی

 

رباعی ۱۷۵۶: ای موسی ما به طور سینا رفتی

 

رباعی ۱۷۵۷: این شاخ شکوفه بارگیرد روزی

 

رباعی ۱۷۵۸: ای نرگس بی‌چشم و دهن حیرانی

 

رباعی ۱۷۵۹: ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی

 

رباعی ۱۷۶۰: این عرصه که عرض آن ندارد طولی

 

رباعی ۱۷۶۱: ای نفس عجب که با دلم همنفسی

 

رباعی ۱۷۶۲: ای نور دل و دیده و جانم چونی

 

رباعی ۱۷۶۳: ای هیزم تو خشک نگردد روزی

 

رباعی ۱۷۶۴: ای یار گرفتهٔ شراب آمیزی

 

رباعی ۱۷۶۵: امروز بیا که سخت آراسته‌ای

 

رباعی ۱۷۶۶: امروز ندانم بچه دست آمده‌ای

 

رباعی ۱۷۶۷: ای آنکه به جز شادی و جز نور نه‌ای

 

رباعی ۱۷۶۸: ای آنکه به لطف دلستان همه‌ای

 

رباعی ۱۷۶۹: ای آنکه تو بر فلک وطن داشته‌ای

 

رباعی ۱۷۷۰: ای آنکه تو جان بنده را جان شده‌ای

 

رباعی ۱۷۷۱: ای آنکه حریف بازی ما بده‌ای

 

رباعی ۱۷۷۲: ای آنکه رخت چو آتش افروخته‌ای

 

رباعی ۱۷۷۳: ای آنکه مرا به لطف بنواخته‌ای

 

رباعی ۱۷۷۴: ای خورشیدی که چهره افروخته‌ای

 

رباعی ۱۷۷۵: ای دوست که دل ز دوست برداشته‌ای

 

رباعی ۱۷۷۶: ای عشرت نیست گشته هستک شده‌ای

 

رباعی ۱۷۷۷: این نیست ره وصل که پنداشته‌ای

 

رباعی ۱۷۷۸: با بی‌خبران اگر نشستی بردی

 

رباعی ۱۷۷۹: با خندهٔ بر بسته چرا خرسندی

 

رباعی ۱۷۸۰: با دل گفتم که ای دل از نادانی

 

رباعی ۱۷۸۱: بازآی که تا به خود نیازم بینی

 

رباعی ۱۷۸۲: با زهره و با ماه اگر انبازی

 

رباعی ۱۷۸۳: با صورت دین صورت زردشت کشی

 

رباعی ۱۷۸۴: با قلاشان چو رد نهادی پائی

 

رباعی ۱۷۸۵: بالا شجری لب شکر و دل حجری

 

رباعی ۱۷۸۶: تو می‌خندی بهانه‌ای یافته‌ای

 

رباعی ۱۷۸۷: جانم ز طرب چون شکر انباشته‌ای

 

رباعی ۱۷۸۸: خوش خوش صنما تازه رخان آمده‌ای

 

رباعی ۱۷۸۹: در باغ درآب با گل اگر خار نه‌ای

 

رباعی ۱۷۹۰: گر آب دهی نهال خود کاشته‌ای

 

رباعی ۱۷۹۱: گر با همه‌ای چو بی منی بی‌همه‌ای

 

رباعی ۱۷۹۲: لطفی که مرا شبانه اندوخته‌ای

 

رباعی ۱۷۹۳: با من ترش است روی یار قدری

 

رباعی ۱۷۹۴: با نااهلان اگر چو جانی باشی

 

رباعی ۱۷۹۵: با یار به گلزار شدم رهگذری

 

رباعی ۱۷۹۶: بد می‌کنی و نیک طمع می‌داری

 

رباعی ۱۷۹۷: پران باشی چو در صف یارانی

 

رباعی ۱۷۹۸: برخیز و به نزد آن نکونام درآی

 

رباعی ۱۷۹۹: بر ظلمت شب خیمهٔ مهتاب زدی

 

رباعی ۱۸۰۰: بر کار گذشته بین که حسرت نخوری

 

رباعی ۱۸۰۱: بر گلشن یارم گذرت بایستی

 

رباعی ۱۸۰۲: بنمای به من رخت بکن مردمی

 

رباعی ۱۸۰۳: بوئی ز تو و گل معطر نی نی

 

رباعی ۱۸۰۴: بی‌آتش عشق تو تو نخوردم آبی

 

رباعی ۱۸۰۵: بیچاره دلا که آینهٔ هر اثری

 

رباعی ۱۸۰۶: بی‌جهد به عالم معانی نرسی

 

رباعی ۱۸۰۷: بیخود باشی هزار رحمت بینی

 

رباعی ۱۸۰۸: بیرون نگری صورت انسان بینی

 

رباعی ۱۸۰۹: پیش آی خیال او که شوری داری

 

رباعی ۱۸۱۰: بی‌نام و نشان چون دل و جانم کردی

 

رباعی ۱۸۱۱: پیوسته مها عزم سفر می‌داری

 

رباعی ۱۸۱۲: تا چند ز جان مستمند اندیشی

 

رباعی ۱۸۱۳: تا خاک قدوم هر مقدم نشوی

 

رباعی ۱۸۱۴: تا درد نیابی تو به درمان نرسی

 

رباعی ۱۸۱۵: تا در طلب گوهر کانی کانی

 

رباعی ۱۸۱۶: تا عشق آن روی پریزاد شوی

 

رباعی ۱۸۱۷: تا هشیاری به طعم مستی نرسی

 

رباعی ۱۸۱۸: تقصیر نکرد عشق در خماری

 

رباعی ۱۸۱۹: تو آب نی خاک نی تو دگری

 

رباعی ۱۸۲۰: توبه کردم ز شور و بی‌خویشتنی

 

رباعی ۱۸۲۱: تو دوش چه خواب دیده‌ای می‌دانی

 

رباعی ۱۸۲۲: تو سیر شدی من نشدم زین مستی

 

رباعی ۱۸۲۳: جانا ز تو بیزار شوم نی نی نی

 

رباعی ۱۸۲۴: جان بگریزد اگر ز جان بگریزی

 

رباعی ۱۸۲۵: جان در ره ما بباز اگر مرد دلی

 

رباعی ۱۸۲۶: جان دید ز جانان ازل دمسازی

 

رباعی ۱۸۲۷: جان روز چو مار است به شب چون ماهی

 

رباعی ۱۸۲۸: جانم دارد ز عشق جان‌افزائی

 

رباعی ۱۸۲۹: چشمان خمار و روی رخشان داری

 

رباعی ۱۸۳۰: چشم تو بهر غمزه بسوزد مستی

 

رباعی ۱۸۳۱: چشم مستت ز عادت خماری

 

رباعی ۱۸۳۲: چندان گفتی که از بیان بگذشتی

 

رباعی ۱۸۳۳: چون جمله خطا کنم صوابم تو بسی

 

رباعی ۱۸۳۴: چون خار بکاری رخ گل می‌خاری

 

رباعی ۱۸۳۵: چون ساز کند عدم حیات افزائی

 

رباعی ۱۸۳۶: چونست به درد دیگران درمانی

 

رباعی ۱۸۳۷: چون شب بر من زنان و گویان آئی

 

رباعی ۱۸۳۸: چون کار مسافران دینم کردی

 

رباعی ۱۸۳۹: چون مست شوی قرابه بر پای زنی

 

رباعی ۱۸۴۰: چون ممکن آن نیست اینکه از بر ما برهی

 

رباعی ۱۸۴۱: چونی ای آنکه از جمال فردی

 

رباعی ۱۸۴۲: چون نیشکر است این نیت ای نائی

 

رباعی ۱۸۴۳: حاشا که به ماه گویمت میمانی

 

رباعی ۱۸۴۴: حیف است که پیش کر زنی طنبوری

 

رباعی ۱۸۴۵: خواهی که حیات جاودانه بینی

 

رباعی ۱۸۴۶: خواهی که در این زمانه فردی گردی

 

رباعی ۱۸۴۷: خود را چو دمی ز یار محرم یابی

 

رباعی ۱۸۴۸: خود هیچ بسوی ما نگاهی نکنی

 

رباعی ۱۸۴۹: خوش باش که خوش نهاد باشد صوفی

 

رباعی ۱۸۵۰: خوش می‌سازی مرا و خوش می‌سوزی

 

رباعی ۱۸۵۱: خیری بنمودی و ولیکن شری

 

رباعی ۱۸۵۲: در بادیهٔ عشق تو کردم سفری

 

رباعی ۱۸۵۳: در بی‌خبری خبر نبودی چه بدی

 

رباعی ۱۸۵۴: در چشم منست این زمان ناز کسی

 

رباعی ۱۸۵۵: در چشم منی و گرنه بینا کیمی

 

رباعی ۱۸۵۶: در خاک اگر رفت تن بیجانی

 

رباعی ۱۸۵۷: در دست اجل چو درنهم من پائی

 

رباعی ۱۸۵۸: در دل نگذشت کز دلم بگذاری

 

رباعی ۱۸۵۹: در دل نگذارمت که افگار شوی

 

رباعی ۱۸۶۰: در روزه چو از طبع دمی پاک شوی

 

رباعی ۱۸۶۱: در زهد اگر موسی و هارون آئی

 

رباعی ۱۸۶۲: در زیر غزل‌ها و نفیر و زاری

 

رباعی ۱۸۶۳: در عالم حسن اینت سلطان که توئی

 

رباعی ۱۸۶۴: در عشق تو خون دیده بارید بسی

 

رباعی ۱۸۶۵: در عشق تو خون دیده بارید بسی

 

رباعی ۱۸۶۶: در عشق موافقت بود چون جانی

 

رباعی ۱۸۶۷: در عشق هر آن که برگزیند چیزی

 

رباعی ۱۸۶۸: درویشان را عار بود محتشمی

 

رباعی ۱۸۶۹: در هر دو جهان دلبر و یارم تو بسی

 

رباعی ۱۸۷۰: دستار نهاده‌ای به مطرب ندهی

 

رباعی ۱۸۷۱: دل از می عشق مست می‌پنداری

 

رباعی ۱۸۷۲: دلدار به زیر لب بخواند چیزی

 

رباعی ۱۸۷۳: دلدار مرا گفت ز هر دلداری

 

رباعی ۱۸۷۴: دل گفت مرا بگو کرا می‌جوئی

 

رباعی ۱۸۷۵: دل کیست همه کار و گیائیش توئی

 

رباعی ۱۸۷۶: دوش آمد آن خیال تو رهگذری

 

رباعی ۱۸۷۷: دوش از سر عاشقی و از مشتاقی

 

رباعی ۱۸۷۸: دوشینه مرا گذاشتی خوش خفتی

 

رباعی ۱۸۷۹: دی بلبلکی لطیفکی خوش گوئی

 

رباعی ۱۸۸۰: دی بود چنان دولت و جان افروزی

 

رباعی ۱۸۸۱: دیروز فسون سرد برخواند کسی

 

رباعی ۱۸۸۲: دی عاقل و هشیار شدم در کاری

 

رباعی ۱۸۸۳: دی مست بدی دلا و چست و سفری

 

رباعی ۱۸۸۴: رفتم بر یار از سر سر دستی

 

رباعی ۱۸۸۵: رفتم به طبیب گفتم ای بینائی

 

رباعی ۱۸۸۶: رقص آن نبود که هر زمان برخیزی

 

رباعی ۱۸۸۷: رو ای غم و اندیشه خطا می‌گوئی

 

رباعی ۱۸۸۸: روزی به خرابات گذر می‌کردی

 

رباعی ۱۸۸۹: زان ماه چهارده که بود اشراقی

 

رباعی ۱۸۹۰: زاهد بودم ترانه گویم کردی

 

رباعی ۱۸۹۱: زاهد که نبرد هیچ سود ای ساقی

 

رباعی ۱۸۹۲: سرسبزتر از تو من ندیدم شجری

 

رباعی ۱۸۹۳: سرسبزی باغ و گلشن و شمشادی

 

رباعی ۱۸۹۴: سرمستم و سرمستم و سرمست کسی

 

رباعی ۱۸۹۵: سوگند همی خورد پریر آن ساقی

 

رباعی ۱۸۹۶: شادی شادی و ای حریفان شادی

 

رباعی ۱۸۹۷: شب رفت و دلت نگشت سیر، ای ایچی

 

رباعی ۱۸۹۸: شمشیر اگر گردن جان ببریدی

 

رباعی ۱۸۹۹: شمعی است دل مراد افروختنی

 

رباعی ۱۹۰۰: صد روز دراز گر به هم پیوندی

 

رباعی ۱۹۰۱: عاشق شوی ای دل و ز جان اندیشی

 

رباعی ۱۹۰۲: عالم سبز است و هر طرف بستانی

 

رباعی ۱۹۰۳: عاینت حمامه تحاکی حالی

 

رباعی ۱۹۰۴: عشق آن نبود که هر زمان برخیزی

 

رباعی ۱۹۰۵: عشقت صنما چه دلبریها کردی

 

رباعی ۱۹۰۶: عید آمد و عید بس مبارک عیدی

 

رباعی ۱۹۰۷: عید آمد و هرکس قدری مقداری

 

رباعی ۱۹۰۸: غم را دیدم گرفته جام دردی

 

رباعی ۱۹۰۹: غمهای مرا همه بناغم داری

 

رباعی ۱۹۱۰: کافر نشدی حدیث ایمان چکنی

 

رباعی ۱۹۱۱: گاه از غم او دست ز جان می‌شوئی

 

رباعی ۱۹۱۲: گر آنکه امین و محرم این رازی

 

رباعی ۱۹۱۳: گر بگریزی چو آهوان بگریزی

 

رباعی ۱۹۱۴: گر تو نکنی سلام ما را در پی

 

رباعی ۱۹۱۵: گر خار بدین دیدهٔ چون جوی زنی

 

رباعی ۱۹۱۶: گر خوب نیم خوب پرستم باری

 

رباعی ۱۹۱۷: گر داد کنی درخور خود داد کنی

 

رباعی ۱۹۱۸: گر درد دلم به نقش پیدا بودی

 

رباعی ۱۹۱۹: گر سوزش سینه را به کس می‌داری

 

رباعی ۱۹۲۰: گر صید خدا شوی ز غم رسته شوی

 

رباعی ۱۹۲۱: گر عاشق روی قیصر روم شوی

 

رباعی ۱۹۲۲: گر عاشق زار روی تو نیستمی

 

رباعی ۱۹۲۳: گر عقل به کوی دوست رهبر نبدی

 

رباعی ۱۹۲۴: گر قدر کمال خویش بشناختمی

 

رباعی ۱۹۲۵: گر گفتن اسرار تو امکان بودی

 

رباعی ۱۹۲۶: گر مجلس انس را به کار آمدمی

 

رباعی ۱۹۲۷: گر من مستم ز روی بدکرداری

 

رباعی ۱۹۲۸: گر نقل و کباب و بادهٔ ناب خوری

 

رباعی ۱۹۲۹: گرنه حذر از غیرت مردان کنمی

 

رباعی ۱۹۳۰: گرنه کشش یار مرا یار بدی

 

رباعی ۱۹۳۱: گر هیچ نشانه نیست اندر وادی

 

رباعی ۱۹۳۲: گر یک نفسی واقف اسرار شوی

 

رباعی ۱۹۳۳: گر یک ورق از کتاب ما برخوانی

 

رباعی ۱۹۳۴: گفتم به طبیب دارویی فرمایی

 

رباعی ۱۹۳۵: گفتم صنما مگر که جانان منی

 

رباعی ۱۹۳۶: گفتم صنمی شدی که جان را وطنی

 

رباعی ۱۹۳۷: گفتم که چونی مها خوشی محزونی

 

رباعی ۱۹۳۸: گفتم که دلا تو در بلا افتادی

 

رباعی ۱۹۳۹: گفتم که کدامست طریق هستی

 

رباعی ۱۹۴۰: گفتند که هست یار را شور وشری

 

رباعی ۱۹۴۱: گفتی که تو دیوانه و مجنون خوئی

 

رباعی ۱۹۴۲: گوهر چه بود به بحر او جز سنگی

 

رباعی ۱۹۴۳: گوئی که مگر به باغ رز رشته‌امی

 

رباعی ۱۹۴۴: کی پست شود آنکه بلندش تو کنی

 

رباعی ۱۹۴۵: کیوان گردی چو گرد مردان گردی

 

رباعی ۱۹۴۶: لب بر لب هر بوسه ربائی بنهی

 

رباعی ۱۹۴۷: مادام که در راه هوا و هوسی

 

رباعی ۱۹۴۸: ما را ز هوای خویش دف زن کردی

 

رباعی ۱۹۴۹: مانندهٔ گل ز اصل خندان زادی

 

رباعی ۱۹۵۰: ماه آمد پیش او که تو جان منی

 

رباعی ۱۹۵۱: مائیم در این زمان زمین پیمائی

 

رباعی ۱۹۵۲: مائیم و هوای روی شاهنشاهی

 

رباعی ۱۹۵۳: مردی که فلک رخنه کند از دردی

 

رباعی ۱۹۵۴: مرغان ز قفس قفس ز مرغان خالی

 

رباعی ۱۹۵۵: مست است خبر از تو و یا خود خبری

 

رباعی ۱۹۵۶: من با تو چنین سوخته خرمن تا کی

 

رباعی ۱۹۵۷: من بادم و تو برگ نلرزی چکنی

 

رباعی ۱۹۵۸: من بی‌دلم ای نگار و تو دلداری

 

رباعی ۱۹۵۹: من پیر فنا بدم جوانم کردی

 

رباعی ۱۹۶۰: من جان تو نیستم مگو جان غلطی

 

رباعی ۱۹۶۱: من جمله خطا کنم صوابم تو بسی

 

رباعی ۱۹۶۲: من خشک لب ار با تو دم تر زدمی

 

رباعی ۱۹۶۳: من دوش به خواب در بدیدم قمری

 

رباعی ۱۹۶۴: من دوش به کاسهٔ رباب سحری

 

رباعی ۱۹۶۵: من ذره بدم ز کوه بیشم کردی

 

رباعی ۱۹۶۶: من من نیم و اگر دمی من منمی

 

رباعی ۱۹۶۷: مه دوش به بالین تو آمد به سرای

 

رباعی ۱۹۶۸: مهمان دو دیده شد خیالت گذری

 

رباعی ۱۹۶۹: میدان و مگو تا نشود رسوائی

 

رباعی ۱۹۷۰: می‌فرماید خدا که ای هرجائی

 

رباعی ۱۹۷۱: ناخوانده به هرجا که روی غم باشی

 

رباعی ۱۹۷۲: نقاش رخت اگر نه یزدان بودی

 

رباعی ۱۹۷۳: نومید نیم گرچه ز من ببریدی

 

رباعی ۱۹۷۴: نی گفت که پای من به گل بود بسی

 

رباعی ۱۹۷۵: نی من منم و نی تو توئی نی تو منی

 

رباعی ۱۹۷۶: واپس مانی ز یار واپس باشی

 

رباعی ۱۹۷۷: وقف است مرا عمر در این مشتاقی

 

رباعی ۱۹۷۸: هر پارهٔ خاک را چو ماهی کردی

 

رباعی ۱۹۷۹: هر روز پگاه خیمه بر جوی زنی

 

رباعی ۱۹۸۰: هر روز ز عاشقی و شیرین رائی

 

رباعی ۱۹۸۱: هر روز یکی شور بر این جمع زنی

 

رباعی ۱۹۸۲: هرشب که به بنده هم‌نشین می‌افتی

 

رباعی ۱۹۸۳: هرگز به مزاج خود یکی دم نزنی

 

رباعی ۱۹۸۴: هرگز نبود میل تو کافراشت کنی

 

رباعی ۱۹۸۵: هرکس کسکی دارد و هرکس یاری

 

رباعی ۱۹۸۶: هرکس کسکی دارد و هرکس یاری

 

رباعی ۱۹۸۷: هر لحظه مها پیش خودم می‌خوانی

 

رباعی ۱۹۸۸: هم‌دست همه دست زنانم کردی

 

رباعی ۱۹۸۹: هم دل به دلستانت رساند روزی

 

رباعی ۱۹۹۰: همسایگی مست فزاید مستی

 

رباعی ۱۹۹۱: یاد تو کنم میان یادم باشی

 

رباعی ۱۹۹۲: یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی

 

رباعی ۱۹۹۳: یکدم غم جان دار غم نان تا کی

 

رباعی ۱۹۹۴: یک شفتالو از آن لب عنابی

شماره گذاری غزل ها

شماره‌گذاری غزل‌ها بر اساس نسخه‌ی چاپی ده جلدی کلیات سعدی بدیع الزمان فروزانفر انجام‌شده‌است.

شماره ها از شماره گذاری وبسایت گنجور اقتباس شده است.

رسم الخط و علائم نگارشی بر اساس آیین نامه داخلی سایت ستیغ اصلاح شده است.

در مواردی که تصحیح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتابهای گزیده غزلیات شمس مغایرتی دارد، تفاوت ها درج شده.

رسم‌الخط (شیوه‌ی نگارش)

از رو خواندن شعر، بی‌مقدمه و بی‌استفاده از علائم نگاشی و اِعراب‌گذاری، در مواردی مشکل است. برای نوشتن شعرها از شیوه‌ی نگارشی خاصی استفاده کرده‌ام.

واژه‌های مرکب، به صورت ِ جدا از هم و بدون فاصله نوشته‌شده‌اند.

کسره‌ی اضافه، به عنوان ِ یک حرف ِ مستقل (و نه به عنوان ِ علامت) مورد نظر است و همیشه نوشته می‌شود. بعد از حروف صدادار، کسره همراه با «ی» به کار می رود.

ضمایر به صورت جدا نوشته‌می‌شوند.

 

نسخه های مختلف

تلاش می‌کنم تا چهار نسخه را (نسخه‌ی قزوینی-غنی، نسخه‌ی ناتل خانلری، نسخه‌ی احمد شاملو و نسخه‌ی سایه) به طور کامل برای هر غزل منعکس کنم. نسخه بدل‌ها (اختلاف نسخ) را بر اساس نسخه‌ی دکتر خانلری درج می‌کنم.

نسخه‌ی علامه قزوینی و دکتر غنی به عنوان یک مرجع معتبر و همه‌گیر دیوان حافظ، نسخه‌ای است که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد.

نسخه‌ی دکتر پرویز ناتل خانلری را نیز به دلیل درج بدل نسخه‌ها و نیز نظرات معتبر ایشان در تصحیح دیوان حافظ برگزیدم.

نسخه‌ی حافظ شیراز به روایت احمد شاملو را نخست به دلیل علاقه‌ی قلبی، و دوم به خاطر دیدگاه خاص و متفاوت این نسخه درباره‌ی ترتیب و توالی ابیات، و سوم به خاطر وجود علامت‌گذاری نگارشی (کاری که سایر تصحیح‌ها انجام نداده بودند) و چهارم به دلیل وجود یک نسخه‌ی ذوقی و متاخر، برگزیدم.

نسخه‌ی حافظ به سعی سایه که در میان تصحیح‌ها، جدید‌تر و به روایتی دقیق‌تر است.

از طرفی بدل نسخه‌های درج شده در کتاب دکتر خانلری، پیش از انتشار این کتاب بوده‌است و تصحیح‌های کتاب سایه (و نیز کتاب شاملو) را شامل نمی‌شود. مطالعه‌ی تصحیح هوشنگ ابتهاج از دیوان حافظ، برای پژوهش در این باره لازم به نظرم آمد.

دلخواه

کتابخانه دلخواه

ابرمتن، چندرسانه
آموزش مجازی

آثار مربوط به مولوی

کتاب، چندرسانه، هنر

مباحث و نشست ها

نشست های آنلاین
دوره های آموزشی