مولوی
شاعر فارسی زبان قرن ششم
مطالب به تدریج تکمیل میشوند و تلاش بر این است که یک مجموعهی جامع از روخوانی شعر، نسخهها، تصحیحهای مختلف، شرح مفاهیم، تفسیر و مقالههایی راجع به واژههای پر بسامد و کلیدی شعرها، و در نهایت فایلهای ویدیویی از روخوانی و شرح سطر به سطر؛ در کنار عکسهای تزئینی و هنری مرتبط با هر شعر به شیوهی ابرمتن و چند رسانهای برای هر شعر تهیه شود. شمارهگذاری غزلها بر اساس نسخهی کلیات شمس ده جلدی بدیعالزمان فروزانفر و وبسایت گنجور انجامشدهاست. پیشنویس ِ متن ِ غزلها از وبسایت وزین گنجور رونوشت شده و پس از مطابقت با کتاب و اصلاح رسمالخط و افزودن نشانههای نگارشی منتشر میشود.
متن شعرهای مولوی
اجرای صوتی شعرهای مولوی
شرح سطر به سطر شعرها
وزن عروضی و تقطیع
اختلاف نسخه ها
کلیات شمس، مولوی؛ غزل ها و شعرهای دیگر
فهرست شعرهای کلیات شمس
شمارهگذاری غزلها بر اساس کلیات شمس ده جلدی بدیعالزمان فروزانفر است.
غزل ها
غزل ۱: ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
غزل ۲: ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها
غزل ۳: ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها
غزل ۴: ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
غزل ۵: آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا
غزل ۶: بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما
غزل ۷: بنشستهام من بر درت تا بوک برجوشد وفا
غزل ۸: جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما
غزل ۹: من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
غزل ۱۰: مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا
غزل ۱۱: ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا
غزل ۱۲: ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
غزل ۱۳: ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما
غزل ۱۴: ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
غزل ۱۵: ای نوش کرده نیش را بیخویش کن باخویش را
غزل ۱۶: ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا
غزل ۱۷: آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا
غزل ۱۸: ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
غزل ۱۹: امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را
غزل ۲۰: چندانک خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را
غزل ۲۱: جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را
غزل ۲۲: چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها
غزل ۲۳: چون خون نخسپد خسروا چشمم کجا خسپد مها
غزل ۲۴: چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را
غزل ۲۵: من دی نگفتم مر تو را کای بینظیر خوش لقا
غزل ۲۶: هر لحظه وحی آسمان آید به سر جانها
غزل ۲۷: آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفتست پا
غزل ۲۸: ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما
غزل ۲۹: ای از ورای پردهها تاب تو تابستان ما
غزل ۳۰: ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما
غزل ۳۱: بادا مبارک در جهان سور و عروسیهای ما
غزل ۳۲: دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی
غزل ۳۳: می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا
غزل ۳۴: ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا
غزل ۳۵: ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما
غزل ۳۶: خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا
غزل ۳۷: یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
غزل ۳۸: رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
غزل ۳۹: آه که آن صدر سرا میندهد بار مرا
غزل ۴۰: طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را
غزل ۴۱: شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما
غزل ۴۲: کار تو داری صنما قدر تو باری صنما
غزل ۴۳: کاهل و ناداشت بدم کام درآورد مرا
غزل ۴۴: در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
غزل ۴۵: با لب او چه خوش بود گفت و شنید و ماجرا
غزل ۴۶: دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را
غزل ۴۷: ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
غزل ۴۸: ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما
غزل ۴۹: با تو حیات و زندگی بیتو فنا و مردنا
غزل ۵۰: ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا
غزل ۵۱: گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا
غزل ۵۲: چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما
غزل ۵۳: عشق تو آورد قدح پر ز بلاها
غزل ۵۴: از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها
غزل ۵۵: شب قدر است جسم تو کز او یابند دولتها
غزل ۵۶: عطارد مشتری باید متاع آسمانی را
غزل ۵۷: مسلمانان مسلمانان چه باید گفت یاری را
غزل ۵۸: رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را
غزل ۵۹: تو از خواری همینالی نمیبینی عنایتها
غزل ۶۰: ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را
غزل ۶۱: هلا ای زهره زهرا بکش آن گوش زهرا را
غزل ۶۲: بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
غزل ۶۳: چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت را
غزل ۶۴: تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا
غزل ۶۵: ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا
غزل ۶۶: تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
غزل ۶۷: از آن مایی ای مولا اگر امروز اگر فردا
غزل ۶۸: چو شست عشق در جانم شناسا گشت شستش را
غزل ۶۹: چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
غزل ۷۰: برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را
غزل ۷۱: اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را
غزل ۷۲: به خانه خانه میآرد چو بیذق شاه جان ما را
غزل ۷۳: آمد بت میخانه تا خانه برد ما را
غزل ۷۴: گر زان که نهای طالب جوینده شوی با ما
غزل ۷۵: ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را
غزل ۷۶: آخر بشنید آن مه آه سحر ما را
غزل ۷۷: آب حیوان باید مر روح فزایی را
غزل ۷۸: ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را
غزل ۷۹: ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را
غزل ۸۰: امروز گزافی ده آن باده نابی را
غزل ۸۱: ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را
غزل ۸۲: معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
غزل ۸۳: ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا
غزل ۸۴: چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنها
غزل ۸۵: از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا
غزل ۸۶: ای گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا
غزل ۸۷: جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را
غزل ۸۸: شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ
غزل ۸۹: یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
غزل ۹۰: ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا
غزل ۹۱: در آب فکن ساقی بط زاده آبی را
غزل ۹۲: زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا
غزل ۹۳: میندیش میندیش که اندیشه گریها
غزل ۹۴: زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
غزل ۹۵: زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
غزل ۹۶: لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا
غزل ۹۷: رفتم به سوی مصر و خریدم شکری را
غزل ۹۸: ای از نظرت مست شده اسم و مسما
غزل ۹۹: دلارام نهان گشته ز غوغا
غزل ۱۰۰: بیا ای جان نو داده جهان را
غزل ۱۰۱: بسوزانیم سودا و جنون را
غزل ۱۰۲: سلیمانا بیار انگشتری را
غزل ۱۰۳: دل و جان را در این حضرت بپالا
غزل ۱۰۴: خبر کن ای ستاره یار ما را
غزل ۱۰۵: چو او باشد دل دلسوز ما را
غزل ۱۰۶: مرا حلوا هوس کردست حلوا
غزل ۱۰۷: امیر حسن خندان کن چشم را
غزل ۱۰۸: به برج دل رسیدی بیست این جا
غزل ۱۰۹: بکت عینی غداه البین دمعا
غزل ۱۱۰: تو بشکن چنگ ما را ای معلا
غزل ۱۱۱: برای تو فدا کردیم جانها
غزل ۱۱۲: ز روی تست عید آثار ما را
غزل ۱۱۳: ای مطرب دل برای یاری را
غزل ۱۱۴: اندر دل ما تویی نگارا
غزل ۱۱۵: ای جان و قوام جمله جانها
غزل ۱۱۶: ای سخت گرفته جادوی را
غزل ۱۱۷: از دور بدیده شمس دین را
غزل ۱۱۸: بنمود وفا از این جا
غزل ۱۱۹: برخیز و صبوح را بیارا
غزل ۱۲۰: تا چند تو پس روی به پیش آ
غزل ۱۲۱: چون خانه روی ز خانه ما
غزل ۱۲۲: دیدم رخ خوب گلشنی را
غزل ۱۲۳: دیدم شه خوب خوش لقا را
غزل ۱۲۴: ساقی تو شراب لامکان را
غزل ۱۲۵: گفتی که گزیدهای تو بر ما
غزل ۱۲۶: گستاخ مکن تو ناکسان را
غزل ۱۲۷: کو مطرب عشق چست دانا
غزل ۱۲۸: ما را سفری فتاد بیما
غزل ۱۲۹: مشکن دل مرد مشتری را
غزل ۱۳۰: بیدار کنید مستیان را
غزل ۱۳۱: من چو موسی در زمان آتش شوق و لقا
غزل ۱۳۲: در میان پرده خون عشق را گلزارها
غزل ۱۳۳: غمزه عشقت بدان آرد یکی محتاج را
غزل ۱۳۴: ساقیا در نوش آور شیره عنقود را
غزل ۱۳۵: ساقیا گردان کن آخر آن شراب صاف را
غزل ۱۳۶: پرده دیگر مزن جز پرده دلدار ما
غزل ۱۳۷: با چنین شمشیر دولت تو زبون مانی چرا
غزل ۱۳۸: سکه رخسار ما جز زر مبادا بیشما
غزل ۱۳۹: رنج تن دور از تو ای تو راحت جانهای ما
غزل ۱۴۰: درد ما را در جهان درمان مبادا بیشما
غزل ۱۴۱: جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا
غزل ۱۴۲: دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا
غزل ۱۴۳: دوش من پیغام کردم سوی تو استاره را
غزل ۱۴۴: عقل دریابد تو را یا عشق یا جان صفا
غزل ۱۴۵: ای وصالت یک زمان بوده فراقت سالها
غزل ۱۴۶: در صفای باده بنما ساقیا تو رنگ ما
غزل ۱۴۷: آخر از هجران به وصلش دررسیدستی دلا
غزل ۱۴۸: از پی شمس حق و دین دیده گریان ما
غزل ۱۴۹: خدمت شمس حق و دین یادگارت ساقیا
غزل ۱۵۰: درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما
غزل ۱۵۱: سر برون کن از دریچه جان ببین عشاق را
غزل ۱۵۲: دوش آن جانان ما افتان و خیزان یک قبا
غزل ۱۵۳: شمع دیدم گرد او پروانهها چون جمعها
غزل ۱۵۴: دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز را
غزل ۱۵۵: از فراق شمس دین افتادهام در تنگنا
غزل ۱۵۶: ای هوسهای دلم بیا بیا بیا بیا
غزل ۱۵۷: ای هوسهای دلم باری بیا رویی نما
غزل ۱۵۸: امتزاج روحها در وقت صلح و جنگها
غزل ۱۵۹: ای ز مقدارت هزاران فخر بیمقدار را
غزل ۱۶۰: مفروشید کمان و زره و تیغ زنان را
غزل ۱۶۱: چو فرستاد عنایت به زمین مشعلهها را
غزل ۱۶۲: تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
غزل ۱۶۳: بروید ای حریفان بکشید یار ما را
غزل ۱۶۴: چو مرا به سوی زندان بکشید تن ز بالا
غزل ۱۶۵: اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا
غزل ۱۶۶: چمنی که تا قیامت گل او به بار بادا
غزل ۱۶۷: کی بپرسد جز تو خسته و رنجور تو را
غزل ۱۶۸: ای بروییده به ناخواست به مانند گیا
غزل ۱۶۹: رو ترش کن که همه روترشانند این جا
غزل ۱۷۰: تا به شب ای عارف شیرین نوا
غزل ۱۷۱: چون نمایی آن رخ گلرنگ را
غزل ۱۷۲: در میان عاشقان عاقل مبا
غزل ۱۷۳: از یکی آتش برآوردم تو را
غزل ۱۷۴: ز آتش شهوت برآوردم تو را
غزل ۱۷۵: از ورای سر دل بین شیوهها
غزل ۱۷۶: روح زیتونیست عاشق نار را
غزل ۱۷۷: ای بگفته در دلم اسرارها
غزل ۱۷۸: میشدی غافل ز اسرار قضا
غزل ۱۷۹: گر تو عودی سوی این مجمر بیا
غزل ۱۸۰: ای تو آب زندگانی فاسقنا
غزل ۱۸۱: دل چو دانه ما مثال آسیا
غزل ۱۸۲: در میان عاشقان عاقل مبا
غزل ۱۸۳: ای دل رفته ز جا بازمیا
غزل ۱۸۴: من رسیدم به لب جوی وفا
غزل ۱۸۵: از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا
غزل ۱۸۶: ای میرآب بگشا آن چشمه روان را
غزل ۱۸۷: از سینه پاک کردم افکار فلسفی را
غزل ۱۸۸: این جا کسیست پنهان خود را مگیر تنها
غزل ۱۸۹: آمد بهار ِ جانها ای شاخ ِ تر به رقص آ
غزل ۱۹۰: با آن که میرسانی آن باده بقا را
غزل ۱۹۱: بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را
غزل ۱۹۲: بشکن سبو و کوزه ای میرآب جانها
غزل ۱۹۳: جانا قبول گردان این جست و جوی ما را
غزل ۱۹۴: خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را
غزل ۱۹۵: شهوت که با تو رانند صدتو کنند جان را
غزل ۱۹۶: در جنبش اندرآور زلف عبرفشان را
غزل ۱۹۷: ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا
غزل ۱۹۸: ای صوفیان عشق بدرید خرقهها
غزل ۱۹۹: ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا
غزل ۲۰۰: نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا
غزل ۲۰۱: شب رفت و هم تمام نشد ماجرای ما
غزل ۲۰۲: هر روز بامداد سلام علیکما
غزل ۲۰۳: آمد بهار خرم آمد نگار ما
غزل ۲۰۴: سر به گریبان درست صوفی اسرار را
غزل ۲۰۵: چند گریزی ز ما چند روی جا به جا
غزل ۲۰۶: ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که را
غزل ۲۰۷: ای که به هنگام درد راحت جانی مرا
غزل ۲۰۸: از جهت ره زدن راه درآرد مرا
غزل ۲۰۹: ای در ما را زده شمع سرایی درآ
غزل ۲۱۰: گر نه تهی باشدی بیشترین جویها
غزل ۲۱۱: باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا
غزل ۲۱۲: اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را
غزل ۲۱۳: اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا
غزل ۲۱۴: درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا
غزل ۲۱۵: من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا
غزل ۲۱۶: روم به حجره خیاط عاشقان فردا
غزل ۲۱۷: چه نیکبخت کسی که خدای خواند تو را
غزل ۲۱۸: ز بهر غیرت آموخت آدم اسما را
غزل ۲۱۹: چو اندرآید یارم چه خوش بود به خدا
غزل ۲۲۰: ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا
غزل ۲۲۱: مرا تو گوش گرفتی همیکشی به کجا
غزل ۲۲۲: رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا
غزل ۲۲۳: کجاست مطرب جان تا ز نعرههای صلا
غزل ۲۲۴: چه خیره مینگری در رخ من ای برنا
غزل ۲۲۵: بپخته است خدا بهر صوفیان حلوا
غزل ۲۲۶: برفت یار من و یادگار ماند مرا
غزل ۲۲۷: به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا
غزل ۲۲۸: بیار آن که قرین را سوی قرین کشدا
غزل ۲۲۹: شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا
غزل ۲۳۰: ز سوز شوق دل من همیزند عللا
غزل ۲۳۱: سبکتری تو از آن دم که میرسد ز صبا
غزل ۲۳۲: چو عشق را تو ندانی بپرس از شبها
غزل ۲۳۳: کجاست ساقی جان تا به هم زند ما را
غزل ۲۳۴: ز جام ساقی باقی چو خوردهای تو دلا
غزل ۲۳۵: مرا بدید و نپرسید آن نگار چرا
غزل ۲۳۶: مبارکی که بود در همه عروسیها
غزل ۲۳۷: یار ما دلدار ما عالم اسرار ما
غزل ۲۳۸: هله ای کیا نفسی بیا
غزل ۲۳۹: کرانی ندارد بیابان ما
غزل ۲۴۰: تو جان و جهانی کریما مرا
غزل ۲۴۱: نرد کف تو بردست مرا
غزل ۲۴۲: خیک دل ما مشک تن ما
غزل ۲۴۳: بگشا در بیا درآ که مبا عیش بیشما
غزل ۲۴۴: چه شدی گر تو همچون من شدییی عاشق ای فتا
غزل ۲۴۵: از برای صلاح مجنون را
غزل ۲۴۶: صد دهل میزنند در دل ما
غزل ۲۴۷: بانگ تسبیح بشنو از بالا
غزل ۲۴۸: گوش من منتظر پیام تو را
غزل ۲۴۹: دل بر ما شدست دلبر ما
غزل ۲۵۰: هین که منم بر در در برگشا
غزل ۲۵۱: پیشتر آ پیشتر ای بوالوفا
غزل ۲۵۲: نذر کند یار که امشب تو را
غزل ۲۵۳: چند نهان داری آن خنده را
غزل ۲۵۴: باده ده آن یار قدح باره را
غزل ۲۵۵: خیز صبوحی کن و درده صلا
غزل ۲۵۶: داد دهی ساغر و پیمانه را
غزل ۲۵۷: لعل لبش داد کنون مر مرا
غزل ۲۵۸: گر بنخسبی شبی ای مه لقا
غزل ۲۵۹: پیش کش آن شاه شکرخانه را
غزل ۲۶۰: چرخ فلک با همه کار و کیا
غزل ۲۶۱: هان ای طبیب عاشقان سوداییی دیدی چو ما
غزل ۲۶۲: فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری
غزل ۲۶۳: به شکرخنده اگر میببرد جان مرا
غزل ۲۶۴: لی حبیب حبه یشوی الحشا
غزل ۲۶۵: راح بفیها و الروح فیها
غزل ۲۶۶: هیج نومی و نفی ریح علی الغور هفا
غزل ۲۶۷: قد اشرقت الدنیا من نور حمیانا
غزل ۲۶۸: فدیتک یا ذا الوحی آیاته تتری
غزل ۲۶۹: تعالوا بنا نصفوا نخلی التدللا
غزل ۲۷۰: افدی قمرا لاح علینا و تلالا
غزل ۲۷۱: تعالوا کلنا ذا الیوم سکری
غزل ۲۷۲: حداء الحادی صباحا بهواکم فاتینا
غزل ۲۷۳: طال ما بتنا بلاکم یا کرامی و شتنا
غزل ۲۷۴: ایه یا اهل الفرادیس اقرؤا منشورنا
غزل ۲۷۵: ابصرت روحی ملیحا زلزلت زلزالها
غزل ۲۷۶: یا خفی الحسن بین الناس یا نور الدجی
غزل ۲۷۷: سبق الجد الینا نزل الحب علینا
غزل ۲۷۸: انا لا اقسم الا برجال صدقونا
غزل ۲۷۹: مولانا مولانا اغنانا اغنانا
غزل ۲۸۰: یا منیر الخد یا روح البقا
غزل ۲۸۱: یا ساقی المدامه حی علی الصلا
غزل ۲۸۲: یا من لواء عشقک لا زال عالیا
غزل ۲۸۳: جاء الربیع مفتخرا فی جوارنا
غزل ۲۸۴: اخی رایت جمالا سبا القلوب سبا
غزل ۲۸۵: اتاک عید وصال فلا تذق حزنا
غزل ۲۸۶: یا من بنا قصر الکمال مشیدا
غزل ۲۸۷: ورد البشیر مبشرا ببشاره
غزل ۲۸۸: یا کالمینا یا حاکمینا
غزل ۲۸۹: یا مخجل البدر اشرقنا بلالا
ب
غزل ۲۹۰: بی یار مهل ما را بییار مخسب امشب
غزل ۲۹۱: ای خواب به جان تو زحمت ببری امشب
غزل ۲۹۲: زان شاهد شکرلب زان ساقی خوش مذهب
غزل ۲۹۳: مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب
غزل ۲۹۴: بریده شد از این جوی جهان آب
غزل ۲۹۵: الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
غزل ۲۹۶: مخسب ای یار مهمان دار امشب
غزل ۲۹۷: ای در غم تو به سوز و یارب
غزل ۲۹۸: آه از این زشتان که مه رو مینمایند از نقاب
غزل ۲۹۹: یا وصال یار باید یا حریفان را شراب
غزل ۳۰۰: کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب
غزل ۳۰۱: هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب
غزل ۳۰۲: در هوایت بیقرارم روز و شب
غزل ۳۰۳: مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب
غزل ۳۰۴: هیچ میدانی چه میگوید رباب
غزل ۳۰۵: آواز داد اختر بس روشنست امشب
غزل ۳۰۶: رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب
غزل ۳۰۷: کار همه محبان همچون زرست امشب
غزل ۳۰۸: خوابم ببستهای بگشا ای قمر نقاب
غزل ۳۰۹: واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
غزل ۳۱۰: بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب
غزل ۳۱۱: زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب
غزل ۳۱۲: به جان تو که مرو از میان کار مخسب
غزل ۳۱۳: رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب
غزل ۳۱۴: تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب
غزل ۳۱۵: چشمها وا نمیشود از خواب
غزل ۳۱۶: چونک درآییم به غوغای شب
غزل ۳۱۷: یار آمد به صلح ای اصحاب
غزل ۳۱۸: علونا سماء الود من غیر سلم
غزل ۳۱۹: امسی و اصبح بالجوی اتعذب
غزل ۳۲۰: ابشروا یا قوم هذا فتح باب
ت
غزل ۳۲۱: آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شدهست
غزل ۳۲۲: آمدهام که تا به خود گوش کشان کشانمت
غزل ۳۲۳: آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
غزل ۳۲۴: درآ تا خرقه قالب دراندازم همین ساعت
غزل ۳۲۵: که دید ای عاشقان شهری که شهر نیکبختانست
غزل ۳۲۶: حالت ده و حیرت ده ای مبدع بیحالت
غزل ۳۲۷: از دفتر عمر ما یکتا ورقی ماندهست
غزل ۳۲۸: بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت
غزل ۳۲۹: بیایید بیایید که گلزار دمیدهست
غزل ۳۳۰: بار دگر آن دلبر عیار مرا یافت
غزل ۳۳۱: زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست
غزل ۳۳۲: این خانه که پیوسته در او بانگ چغانهست
غزل ۳۳۳: اندر دل هر کس که از این عشق اثر نیست
غزل ۳۳۴: از اول امروز حریفان خرابات
غزل ۳۳۵: همه خوف آدمی را از درونست
غزل ۳۳۶: بده یک جام ای پیر خرابات
غزل ۳۳۷: ببستی چشم یعنی وقت خواب است
غزل ۳۳۸: سماع از بهر جان بیقرارست
غزل ۳۳۹: سماع آرام جان زندگانست
غزل ۳۴۰: دگربار این دلم آتش گرفتست
غزل ۳۴۱: بیا کامروز ما را روز عیدست
غزل ۳۴۲: مرا چون تا قیامت یار اینست
غزل ۳۴۳: ز همراهان جدایی مصلحت نیست
غزل ۳۴۴: به جان تو که سوگند عظیمست
غزل ۳۴۵: بگو ای یار همراز این چه شیوهست
غزل ۳۴۶: شنیدم مر مرا لطفت دعا گفت
غزل ۳۴۷: قرار زندگانی آن نگارست
غزل ۳۴۸: صدایی کز کمان آید نذیریست
غزل ۳۴۹: مبر رنج ای برادر خواجه سختست
غزل ۳۵۰: ز بعد وقت نومیدی امیدیست
غزل ۳۵۱: طبیب درد بیدرمان کدامست
غزل ۳۵۲: چو با ما یار ما امروز جفتست
غزل ۳۵۳: زهی می کاندر آن دستست هیهات
غزل ۳۵۴: ز میخانه دگربار این چه بویست
غزل ۳۵۵: در این خانه کژی ای دل گهی راست
غزل ۳۵۶: تو را در دلبری دستی تمامست
غزل ۳۵۷: چو آن کان کرم ما را شکارست
غزل ۳۵۸: نگار خوب شکربار چونست
غزل ۳۵۹: در این جو دل چو دولاب خرابست
غزل ۳۶۰: ایا ساقی تویی قاضی حاجات
غزل ۳۶۱: اگر حوا بدانستی ز رنگت
غزل ۳۶۲: دو چشم آهوانش شیرگیرست
غزل ۳۶۳: چنان کاین دل از آن دلدار مستست
غزل ۳۶۴: تا نقش خیال دوست با ماست
غزل ۳۶۵: میدان که زمانه نقش سوداست
غزل ۳۶۶: دود دل ما نشان سوداست
غزل ۳۶۷: دل آمد و دی به گوش جان گفت
غزل ۳۶۸: گویم سخن شکرنباتت
غزل ۳۶۹: در شهر شما یکی نگاریست
غزل ۳۷۰: آمد رمضان و عید با ماست
غزل ۳۷۱: گر جام سپهر زهرپیماست
غزل ۳۷۲: من سر نخورم که سر گرانست
غزل ۳۷۳: گر مینکند لبم بیانت
غزل ۳۷۴: پرسید کسی که ره کدامست
غزل ۳۷۵: مر عاشق را ز ره چه بیمست
غزل ۳۷۶: امروز جنون نو رسیدهست
غزل ۳۷۷: آن را که در آخرش خری هست
غزل ۳۷۸: ای گشته ز شاه عشق شهمات
غزل ۳۷۹: ای کرده میان سینه غارت
غزل ۳۸۰: آن خواجه اگر چه تیزگوش است
غزل ۳۸۱: آن ره که بیامدم کدامست
غزل ۳۸۲: ای از کرم تو کار ما راست
غزل ۳۸۳: هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت
غزل ۳۸۴: عاشقان را گر چه در باطن جهانی دیگرست
غزل ۳۸۵: خلقهای خوب تو پیشت دود بعد از وفات
غزل ۳۸۶: چون نداری تاب دانش چشم بگشا در صفات
غزل ۳۸۷: خاک آن کس شو که آب زندگانش روشنست
غزل ۳۸۸: خدمت بیدوستی را قدر و قیمت هست نیست
غزل ۳۸۹: چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست
غزل ۳۹۰: ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست
غزل ۳۹۱: مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست
غزل ۳۹۲: گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست
غزل ۳۹۳: جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست
غزل ۳۹۴: چشمهای خواهم که از وی جمله را افزایش است
غزل ۳۹۵: عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست
غزل ۳۹۶: در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست
غزل ۳۹۷: آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست
غزل ۳۹۸: از سقاهم ربهم بین جمله ابرار مست
غزل ۳۹۹: آخر ای دلبر نه وقت عشرت انگیزی شدست
غزل ۴۰۰: چون نظر کردن همه اوصاف خوب اندر دلست
غزل ۴۰۱: اندرآ ای مه که بیتو ماه را استاره نیست
غزل ۴۰۲: نقش بند جان که جانها جانب او مایلست
غزل ۴۰۳: گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست
غزل ۴۰۴: هله ای آنک بخوردی سحری باده که نوشت
غزل ۴۰۵: به خدا کت نگذارم که روی راه سلامت
غزل ۴۰۶: چند گویی که چه چارهست و مرا درمان چیست
غزل ۴۰۷: چشم پرنور که مست نظر جانانست
غزل ۴۰۸: آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست
غزل ۴۰۹: تا نلغزی که ز خون راه پس و پیشترست
غزل ۴۱۰: دوش آمد بر من آنک شب افروز منست
غزل ۴۱۱: عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست
غزل ۴۱۲: آنک بیباده کند جان مرا مست کجاست
غزل ۴۱۳: من نشستم ز طلب وین دل پیچان ننشست
غزل ۴۱۴: روز و شب خدمت تو بیسر و بیپا چه خوشست
غزل ۴۱۵: تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست
غزل ۴۱۶: مطرب و نوحه گر عاشق و شوریده خوش است
غزل ۴۱۷: من پری زادهام و خواب ندانم که کجاست
غزل ۴۱۸: سر مپیچان و مجنبان که کنون نوبت توست
غزل ۴۱۹: بوسهای داد مرا دلبر عیار و برفت
غزل ۴۲۰: ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت
غزل ۴۲۱: ساقیا این می از انگور کدامین پشتهست
غزل ۴۲۲: ای که رویت چو گل و زلف تو چون شمشادست
غزل ۴۲۳: مگر این دم سر آن زلف پریشان شده است
غزل ۴۲۴: دلبری و بیدلی اسرار ماست
غزل ۴۲۵: عاشقان را جست و جو از خویش نیست
غزل ۴۲۶: غیر عشقت راه بین جستیم نیست
غزل ۴۲۷: در دل و جان خانه کردی عاقبت
غزل ۴۲۸: این چنین پابند جان میدان کیست
غزل ۴۲۹: عاشقی و بیوفایی کار ماست
غزل ۴۳۰: گم شدن در گم شدن دین منست
غزل ۴۳۱: عشوه دشمن بخوردی عاقبت
غزل ۴۳۲: این چنین پابند جان میدان کیست
غزل ۴۳۳: اندر این جمع شررها ز کجاست
غزل ۴۳۴: هم به بر این بت زیبا خوشکست
غزل ۴۳۵: هر که بالاست مر او را چه غمست
غزل ۴۳۶: گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت
غزل ۴۳۷: هر جور کز تو آید بر خود نهم غرامت
غزل ۴۳۸: هر دم سلام آرد کاین نامه از فلانست
غزل ۴۳۹: بگذشت روز با تو جانا به صد سعادت
غزل ۴۴۰: امروز شهر ما را صد رونقست و جانست
غزل ۴۴۱: بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
غزل ۴۴۲: بر عاشقان فریضه بود جست و جوی دوست
غزل ۴۴۳: از دل به دل برادر گویند روزنیست
غزل ۴۴۴: ساقی بیار باده که ایام بس خوشست
غزل ۴۴۵: این طرفه آتشی که دمی برقرار نیست
غزل ۴۴۶: گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهدهست
غزل ۴۴۷: ای گل تو را اگر چه که رخسار نازکست
غزل ۴۴۸: امروز روز نوبت دیدار دلبرست
غزل ۴۴۹: جانا جمال روح بسی خوب و بافرست
غزل ۴۵۰: از بامداد روی تو دیدن حیات ماست
غزل ۴۵۱: پنهان مشو که روی تو بر ما مبارکست
غزل ۴۵۲: ساقی و سردهی ز لب یارم آرزوست
غزل ۴۵۳: بد دوش بیتو تیره شب و روشنی نداشت
غزل ۴۵۴: جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت
غزل ۴۵۵: آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست
غزل ۴۵۶: ما را کنار گیر تو را خود کنار نیست
غزل ۴۵۷: ای چنگ پردههای سپاهانم آرزوست
غزل ۴۵۸: امروز چرخ را ز مه ما تحیریست
غزل ۴۵۹: ای مردهای که در تو ز جان هیچ بوی نیست
غزل ۴۶۰: عاشق آن قند تو جان شکرخای ماست
غزل ۴۶۱: شاه گشادست رو دیده شه بین که راست
غزل ۴۶۲: یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست
غزل ۴۶۳: هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
غزل ۴۶۴: نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
غزل ۴۶۵: کار ندارم جز این کارگه و کارم اوست
غزل ۴۶۶: باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست
غزل ۴۶۷: آنک چنان میرود ای عجب او جان کیست
غزل ۴۶۸: با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست
غزل ۴۶۹: ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
غزل ۴۷۰: ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
غزل ۴۷۱: پیش چنین ماه رو گیج شدن واجبست
غزل ۴۷۲: کالبد ما ز خواب کاهل و مشغول خاست
غزل ۴۷۳: هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
غزل ۴۷۴: ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات
غزل ۴۷۵: بیا که عاشق ماهست وز اختران پیداست
غزل ۴۷۶: بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست
غزل ۴۷۷: ز آفتاب سعادت مرا شراباتست
غزل ۴۷۸: وجود من به کف یار جز که ساغر نیست
غزل ۴۷۹: ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست
غزل ۴۸۰: به حق آن که در این دل به جز ولای تو نیست
غزل ۴۸۱: چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست
غزل ۴۸۲: برات عاشق نو کن رسید روز برات
غزل ۴۸۳: هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست
غزل ۴۸۴: هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست
غزل ۴۸۵: سه روز شد که نگارین من دگرگونست
غزل ۴۸۶: به حق چشم خمار لطیف تابانت
غزل ۴۸۷: چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات
غزل ۴۸۸: در این سلام مرا با تو دار و گیر جداست
غزل ۴۸۹: اگر تو مست وصالی رخ تو ترش چراست
غزل ۴۹۰: مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست
غزل ۴۹۱: جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست
غزل ۴۹۲: ز دام چند بپرسی و دانه را چه شدست
غزل ۴۹۳: تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست
غزل ۴۹۴: به شاه نهانی رسیدی که نوشت
غزل ۴۹۵: اگر مر تو را صلح آهنگ نیست
غزل ۴۹۶: طرب ای بحر اصل آب حیات
غزل ۴۹۷: صوفیان آمدند از چپ و راست
غزل ۴۹۸: فعل نیکان محرض نیکیست
غزل ۴۹۹: عشق جز دولت و عنایت نیست
غزل ۵۰۰: قبله امروز جز شهنشه نیست
غزل ۵۰۱: امشب از چشم و مغز خواب گریخت
غزل ۵۰۲: اندرآ عیش بیتو شادان نیست
غزل ۵۰۳: بر شکرت جمع مگسها چراست
غزل ۵۰۴: خیز که امروز جهان آن ماست
غزل ۵۰۵: پیشتر آ روی تو جز نور نیست
غزل ۵۰۶: کار من اینست که کاریم نیست
غزل ۵۰۷: کیست که او بنده رای تو نیست
غزل ۵۰۸: شیر خدا بند گسستن گرفت
غزل ۵۰۹: مرغ دلم باز پریدن گرفت
غزل ۵۱۰: باز به بط گفت که صحرا خوشست
غزل ۵۱۱: همچو گل سرخ برو دست دست
غزل ۵۱۲: صبر مرا آینه بیماریست
غزل ۵۱۳: کیست در این شهر که او مست نیست
غزل ۵۱۴: قصد سرم داری خنجر به مشت
غزل ۵۱۵: خانه دل باز کبوتر گرفت
غزل ۵۱۶: بازرسیدیم ز میخانه مست
غزل ۵۱۷: ای ز بگه خاسته سر مست مست
غزل ۵۱۸: نفسی بهوی الحبیب فارت
ج
غزل ۵۱۹: ای دل فرورو در غمش کالصبر مفتاح الفرج
ح
غزل ۵۲۰: ای مبارک ز تو صبوح و صباح
غزل ۵۲۱: یا راهبا انظر الی مصباح
خ
غزل ۵۲۲: ماه دیدم شد مرا سودای چرخ
د
غزل ۵۲۳: ای بیوفا جانی که او بر ذوالوفا عاشق نشد
غزل ۵۲۴: بی گاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد
غزل ۵۲۵: بی گاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد
غزل ۵۲۶: ای لولیان ای لولیان یک لولیی دیوانه شد
غزل ۵۲۷: گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
غزل ۵۲۸: آن کیست آن آن کیست آن کو سینه را غمگین کند
غزل ۵۲۹: خامی سوی پالیز جان آمد که تا خربز خورد
غزل ۵۳۰: امروز خندانیم و خوش کان بخت خندان میرسد
غزل ۵۳۱: صوفی چرا هوشیار شد ساقی چرا بیکار شد
غزل ۵۳۲: مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند
غزل ۵۳۳: رندان سلامت میکنند جان را غلامت میکنند
غزل ۵۳۴: رو آن ربابی را بگو مستان سلامت میکنند
غزل ۵۳۵: سودای تو در جوی جان چون آب حیوان میرود
غزل ۵۳۶: آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود
غزل ۵۳۷: کاری نداریم ای پدر جز خدمت ساقی خود
غزل ۵۳۸: گر آتش دل برزند بر مؤمن و کافر زند
غزل ۵۳۹: مستی سلامت میکند پنهان پیامت میکند
غزل ۵۴۰: مستی سلامت میکند پنهان پیامت میکند
غزل ۵۴۱: صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود
غزل ۵۴۲: بی گاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد
غزل ۵۴۳: یار مرا مینهلد تا که بخارم سر خود
غزل ۵۴۴: ای که ز یک تابش تو کوه احد پاره شود
غزل ۵۴۵: بی تو به سر می نشود با دگری مینشود
غزل ۵۴۶: هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
غزل ۵۴۷: سجده کنم پیشکش آن قد و بالا چه شود
غزل ۵۴۸: چشم تو ناز میکند ناز جهان تو را رسد
غزل ۵۴۹: آب زنید راه را هین که نگار میرسد
غزل ۵۵۰: پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات میرسد
غزل ۵۵۱: جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود
غزل ۵۵۲: چیست صلای چاشتگه خواجه به گور میرود
غزل ۵۵۳: بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
غزل ۵۵۴: این رخ رنگ رنگ من هر نفسی چه میشود
غزل ۵۵۵: چونک جمال حسن تو اسب شکار زین کند
غزل ۵۵۶: جور و جفا و دوریی کان کنکار میکند
غزل ۵۵۷: دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود
غزل ۵۵۸: یار مرا چو اشتران باز مهار میکشد
غزل ۵۵۹: زهره عشق هر سحر بر در ما چه میکند
غزل ۵۶۰: عاشق دلبر مرا شرم و حیا چرا بود
غزل ۵۶۱: طوطی جان مست من از شکری چه میشود
غزل ۵۶۲: خیال ترک من هر شب صفات ذات من گردد
غزل ۵۶۳: دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
غزل ۵۶۴: همیبینیم ساقی را که گرد جام میگردد
غزل ۵۶۵: اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد
غزل ۵۶۶: بتی کو زهره و مه را همه شب شیوه آموزد
غزل ۵۶۷: نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد
غزل ۵۶۸: چو آمد روی مه رویم چه باشد جان که جان باشد
غزل ۵۶۹: بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد
غزل ۵۷۰: بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
غزل ۵۷۱: بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار میماند
غزل ۵۷۲: ورای پرده جانت دلا خلقان پنهانند
غزل ۵۷۳: برآمد بر شجر طوطی که تا خطبه شکر گوید
غزل ۵۷۴: مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد
غزل ۵۷۵: ایا سر کرده از جانم تو را خانه کجا باشد
غزل ۵۷۶: دل من چون صدف باشد خیال دوست در باشد
غزل ۵۷۷: چو برقی میجهد چیزی عجب آن دلستان باشد
غزل ۵۷۸: مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
غزل ۵۷۹: دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد
غزل ۵۸۰: صلا یا ایها العشاق کان مه رو نگار آمد
غزل ۵۸۱: مه دی رفت و بهمن هم بیا که نوبهار آمد
غزل ۵۸۲: اگر خواب آیدم امشب سزای ریش خود بیند
غزل ۵۸۳: رسیدم در بیابانی که عشق از وی پدید آید
غزل ۵۸۴: یکی گولی همیخواهم که در دلبر نظر دارد
غزل ۵۸۵: مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد
غزل ۵۸۶: سعادت جو دگر باشد و عاشق خود دگر باشد
غزل ۵۸۷: صلا جانهای مشتاقان که نک دلدار خوب آمد
غزل ۵۸۸: صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد
غزل ۵۸۹: شکایتها همیکردی که بهمن برگ ریز آمد
غزل ۵۹۰: سر از بهر هوس باید چو خالی گشت سر چه بود
غزل ۵۹۱: چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید
غزل ۵۹۲: اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند
غزل ۵۹۳: برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآید
غزل ۵۹۴: امروز جمال تو سیمای دگر دارد
غزل ۵۹۵: آن را که درون دل عشق و طلبی باشد
غزل ۵۹۶: آن مه که ز پیدایی در چشم نمیآید
غزل ۵۹۷: امروز جمال تو بر دیده مبارک باد
غزل ۵۹۸: یاران سحر خیزان تا صبح کی دریابد
غزل ۵۹۹: امشب عجبست ای جان گر خواب رهی یابد
غزل ۶۰۰: جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد
غزل ۶۰۱: آن عشق که از پاکی از روح حشم دارد
غزل ۶۰۲: آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
غزل ۶۰۳: گویند به بلا ساقون ترکی دو کمان دارد
غزل ۶۰۴: هرک آتش من دارد او خرقه ز من دارد
غزل ۶۰۵: ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد
غزل ۶۰۶: با تلخی معزولی میری بنمی ارزد
غزل ۶۰۷: ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد
غزل ۶۰۸: ایمان بر کفر تو ای شاه چه کس باشد
غزل ۶۰۹: در خانه غم بودن از همت دون باشد
غزل ۶۱۰: نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد
غزل ۶۱۱: ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
غزل ۶۱۲: بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد
غزل ۶۱۳: ای خواجه بازرگان از مصر شکر آمد
غزل ۶۱۴: آن بنده آواره بازآمد و بازآمد
غزل ۶۱۵: خواب از پی آن آید تا عقل تو بستاند
غزل ۶۱۶: چونی و چه باشد چون تا قدر تو را داند
غزل ۶۱۷: چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند
غزل ۶۱۸: چون جغد بود اصلش کی صورت باز آید
غزل ۶۱۹: آن صبح سعادتها چون نورفشان آید
غزل ۶۲۰: از سرو مرا بوی بالای تو میآید
غزل ۶۲۱: در تابش خورشیدش رقصم به چه میباید
غزل ۶۲۲: جان پیش تو هر ساعت میریزد و میروید
غزل ۶۲۳: عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
غزل ۶۲۴: هر ذره که بر بالا مینوشد و پا کوبد
غزل ۶۲۵: گر ماه شب افروزان روپوش روا دارد
غزل ۶۲۶: هر کآتش من دارد او خرقه ز من دارد
غزل ۶۲۷: عاشق به سوی عاشق زنجیر همیدرد
غزل ۶۲۸: ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد
غزل ۶۲۹: عاشق چو منی باید میسوزد و میسازد
غزل ۶۳۰: گر دیو و پری حارس باتیغ و سپر باشد
غزل ۶۳۱: نومید مشو جانا کاومید پدید آمد
غزل ۶۳۲: عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
غزل ۶۳۳: شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمد
غزل ۶۳۴: نک ماه رجب آمد تا ماه عجب بیند
غزل ۶۳۵: مستان می ما را هم ساقی ما باید
غزل ۶۳۶: بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
غزل ۶۳۷: برانید برانید که تا بازنمانید
غزل ۶۳۸: ملولان همه رفتند در خانه ببندید
غزل ۶۳۹: آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد
غزل ۶۴۰: تا باد سعادت ز محمد خبر افکند
غزل ۶۴۱: در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد
غزل ۶۴۲: در خانه نشسته بت عیار که دارد
غزل ۶۴۳: در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
غزل ۶۴۴: تا نقش تو در سینه ما خانه نشین شد
غزل ۶۴۵: بار دگر آن آب به دولاب درآمد
غزل ۶۴۶: بار دگر آن مست به بازار درآمد
غزل ۶۴۷: تدبیر کند بنده و تقدیر نداند
غزل ۶۴۸: ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
غزل ۶۴۹: بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد
غزل ۶۵۰: آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد
غزل ۶۵۱: مهتاب برآمد کلک از گور برآمد
غزل ۶۵۲: تدبیر کند بنده و تقدیر نداند
غزل ۶۵۳: چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید
غزل ۶۵۴: هر نکته که از زهر اجل تلختر آید
غزل ۶۵۵: از بهر خدا عشق دگر یار مدارید
غزل ۶۵۶: مرغان که کنون از قفس خویش جدایید
غزل ۶۵۷: گر یک سر موی از رخ تو روی نماید
غزل ۶۵۸: بگو دل را که گرد غم نگردد
غزل ۶۵۹: دلم امروز خوی یار دارد
غزل ۶۶۰: نثرنا فی ربیع الوصل بالورد
غزل ۶۶۱: بیا ای زیرک و بر گول میخند
غزل ۶۶۲: اگر عالم همه پرخار باشد
غزل ۶۶۳: تویی نقشی که جانها برنتابد
غزل ۶۶۴: دلی دارم که گرد غم نگردد
غزل ۶۶۵: خنک جانی که او یاری پسندد
غزل ۶۶۶: چمن جز عشق تو کاری ندارد
غزل ۶۶۷: سماع صوفیان می درنگیرد
غزل ۶۶۸: رجب بیرون شد و شعبان درآمد
غزل ۶۶۹: چو شب شد جملگان در خواب رفتند
غزل ۶۷۰: پریر آن چهره یارم چه خوش بود
غزل ۶۷۱: دلم را ناله سرنای باید
غزل ۶۷۲: بگویم خفیه تا خواجه نرنجد
غزل ۶۷۳: کسی کز غمزهای صد عقل بندد
غزل ۶۷۴: چنان کز غم دل دانا گریزد
غزل ۶۷۵: هر آن دلها که بیتو شاد باشد
غزل ۶۷۶: سگ ار چه بیفغان و شر نباشد
غزل ۶۷۷: عجب آن دلبر زیبا کجا شد
غزل ۶۷۸: به صورت یار من چون خشمگین شد
غزل ۶۷۹: چو دیوم عاشق آن یک پری شد
غزل ۶۸۰: نگارا مردگان از جان چه دانند
غزل ۶۸۱: کسی که غیر این سوداش نبود
غزل ۶۸۲: یکی لحظه از او دوری نباید
غزل ۶۸۳: ز خاک من اگر گندم برآید
غزل ۶۸۴: ز رویت دسته گل میتوان کرد
غزل ۶۸۵: دل با دل دوست در حنین باشد
غزل ۶۸۶: ای مطرب جان چو دف به دست آمد
غزل ۶۸۷: کی باشد کاین قفس چمن گردد
غزل ۶۸۸: روی تو به رنگریز کان ماند
غزل ۶۸۹: دوش از بت من جهان چه میشد
غزل ۶۹۰: ای عشق که جمله از تو شادند
غزل ۶۹۱: هر چند که بلبلان گزینند
غزل ۶۹۲: رفتیم بقیه را بقا باد
غزل ۶۹۳: جانی که ز نور مصطفی زاد
غزل ۶۹۴: آن کز دهن تو رنگ دارد
غزل ۶۹۵: این قافله بار ما ندارد
غزل ۶۹۶: بیچاره کسی که زر ندارد
غزل ۶۹۷: دل بیلطف تو جان ندارد
غزل ۶۹۸: آن کس که ز تو نشان ندارد
غزل ۶۹۹: بیچاره کسی که می ندارد
غزل ۷۰۰: آن خواجه خوش لقا چه دارد
غزل ۷۰۱: آن خواجه خوش لقا چه دارد
غزل ۷۰۲: پرکندگی از نفاق خیزد
غزل ۷۰۳: آن کس که ز جان خود نترسد
غزل ۷۰۴: آن جا که چو تو نگار باشد
غزل ۷۰۵: ای کز تو همه جفا وفا شد
غزل ۷۰۶: روزم به عیادت شب آمد
غزل ۷۰۷: آن یوسف خوش عذار آمد
غزل ۷۰۸: برخیز که ساقی اندرآمد
غزل ۷۰۹: جان از سفر دراز آمد
غزل ۷۱۰: آن شعله نور میخرامد
غزل ۷۱۱: امروز نگار ما نیامد
غزل ۷۱۲: خوش باش که هر که راز داند
غزل ۷۱۳: ساقی زان می که میچریدند
غزل ۷۱۴: اول نظر ار چه سرسری بود
غزل ۷۱۵: اول نظر ار چه سرسری بود
غزل ۷۱۶: دیر آمدهای سفر مکن زود
غزل ۷۱۷: آن کس که به بندگیت آید
غزل ۷۱۸: آخر گهر وفا ببارید
غزل ۷۱۹: ای اهل صبوح در چه کارید
غزل ۷۲۰: از بهر چه در غم و زحیرید
غزل ۷۲۱: هر سینه که سیمبر ندارد
غزل ۷۲۲: ما مست شدیم و دل جدا شد
غزل ۷۲۳: ساقی برخیز کان مه آمد
غزل ۷۲۴: گرمابه دهر جان فزا بود
غزل ۷۲۵: کس با چو تو یار راز گوید
غزل ۷۲۶: شب رفت حریفکان کجایید
غزل ۷۲۷: از دلبر ما نشان کی دارد
غزل ۷۲۸: دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد
غزل ۷۲۹: اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند
غزل ۷۳۰: اینک آن مرغان که ایشان بیضهها زرین کنند
غزل ۷۳۱: پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
غزل ۷۳۲: دی میان عاشقان ساقی و مطرب میر بود
غزل ۷۳۳: ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد
غزل ۷۳۴: مطربا این پرده زن کز رهزنان فریاد و داد
غزل ۷۳۵: دوش آمد پیل ما را باز هندستان به یاد
غزل ۷۳۶: گر یکی شاخی شکستم من ز گلزاری چه شد
غزل ۷۳۷: نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد
غزل ۷۳۸: مطربم سرمست شد انگشت بر رق میزند
غزل ۷۳۹: قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند
غزل ۷۴۰: مشک و عنبر گر ز مشک زلف یارم بو کند
غزل ۷۴۱: پنج در چه فایده چون هجر را شش تو کند
غزل ۷۴۲: عشق عاشق را ز غیرت نیک دشمن رو کند
غزل ۷۴۳: آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود
غزل ۷۴۴: رو ترش کردی مگر دی بادهات گیرا نبود
غزل ۷۴۵: آمدم تا رو نهم بر خاک پای یار خود
غزل ۷۴۶: برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید
غزل ۷۴۷: ای طربناکان ز مطرب التماس میکنید
غزل ۷۴۸: فخر جمله ساقیانی ساغرت در کار باد
غزل ۷۴۹: مست آمد دلبرم تا دل برد از بامداد
غزل ۷۵۰: شاد شد جانم که چشمت وعده احسان نهاد
غزل ۷۵۱: هر زمان کز غیب عشق یار ما خنجر کشد
غزل ۷۵۲: هم دلم ره مینماید هم دلم ره میزند
غزل ۷۵۳: هم لبان میفروشت باده را ارزان کند
غزل ۷۵۴: میخرامد آفتاب خوبرویان ره کنید
غزل ۷۵۵: شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود
غزل ۷۵۶: علتی باشد که آن اندر بهاران بد شود
غزل ۷۵۷: وصف آن مخدوم میکن گر چه میرنجد حسود
غزل ۷۵۸: دل من کار تو دارد گل و گلنار تو دارد
غزل ۷۵۹: دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
غزل ۷۶۰: خنک آن کس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد
غزل ۷۶۱: چو سحرگاه ز گلشن مه عیار برآمد
غزل ۷۶۲: بدرد مرده کفن را به سر گور برآید
غزل ۷۶۳: خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد
غزل ۷۶۴: مشو ای دل تو دگرگون که دل یار بداند
غزل ۷۶۵: هله نومید نباشی که تو را یار براند
غزل ۷۶۶: خضری که عمر ز آبت بکشد دراز گردد
غزل ۷۶۷: صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد
غزل ۷۶۸: چمنی که جمله گلها به پناه او گریزد
غزل ۷۶۹: چه توقفست زین پس همه کاروان روان شد
غزل ۷۷۰: همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
غزل ۷۷۱: هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند
غزل ۷۷۲: صنما سپاه عشقت به حصار دل درآمد
غزل ۷۷۳: سحری چو شاه خوبان به وثاق ما درآمد
غزل ۷۷۴: به میان دل خیال مه دلگشا درآمد
غزل ۷۷۵: هله هش دار که در شهر دو سه طرارند
غزل ۷۷۶: عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند
غزل ۷۷۷: ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند
غزل ۷۷۸: از دلم صورت آن خوب ختن مینرود
غزل ۷۷۹: همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد
غزل ۷۸۰: بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
غزل ۷۸۱: در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد
غزل ۷۸۲: خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
غزل ۷۸۳: ای دریغا که حریفان همه سر بنهادند
غزل ۷۸۴: عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند
غزل ۷۸۵: ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند
غزل ۷۸۶: آنک عکس رخ او راه ثریا بزند
غزل ۷۸۷: آنچ روی تو کند نور رخ خور نکند
غزل ۷۸۸: آه کان طوطی دل بیشکرستان چه کند
غزل ۷۸۹: از دلم صورت آن خوب ختن مینرود
غزل ۷۹۰: واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود
غزل ۷۹۱: این کبوتربچه هم عزم هوا کرد و پرید
غزل ۷۹۲: هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
غزل ۷۹۳: هست مستی که مرا جانب میخانه برد
غزل ۷۹۴: هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد
غزل ۷۹۵: وقت آن شد که ز خورشید ضیایی برسد
غزل ۷۹۶: وای آن دل که بدو از تو نشانی نرسد
غزل ۷۹۷: ز اول روز که مخموری مستان باشد
غزل ۷۹۸: ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود
غزل ۷۹۹: سفره کهنه کجا درخور نان تو بود
غزل ۸۰۰: گر نخسبی ز تواضع شبکی جان چه شود
غزل ۸۰۱: عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید
غزل ۸۰۲: میرسد یوسف مصری همه اقرار دهید
غزل ۸۰۳: بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
غزل ۸۰۴: صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند
غزل ۸۰۵: یا رب این بوی که امروز به ما میآید
غزل ۸۰۶: یا رب این بوی خوش از روضه جان میآید
غزل ۸۰۷: لحظهای قصه کنان قصه تبریز کنید
غزل ۸۰۸: عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند
غزل ۸۰۹: طرفه گرمابه بانی کو ز خلوت برآید
غزل ۸۱۰: باز شیری با شکر آمیختند
غزل ۸۱۱: آن شکرپاسخ نباتم میدهد
غزل ۸۱۲: خنبهای لایزالی جوش باد
غزل ۸۱۳: موشکی صندوق را سوراخ کرد
غزل ۸۱۴: بار دیگر یار ما هنباز کرد
غزل ۸۱۵: شهر پر شد لولیان عقل دزد
غزل ۸۱۶: خلق میجنبند مانا روز شد
غزل ۸۱۷: چون مرا جمعی خریدار آمدند
غزل ۸۱۸: ساقیان سرمست در کار آمدند
غزل ۸۱۹: اندک اندک جمع مستان میرسند
غزل ۸۲۰: هر چه آن خسرو کند شیرین کند
غزل ۸۲۱: خنده از لطفت حکایت میکند
غزل ۸۲۲: عشق اکنون مهربانی میکند
غزل ۸۲۳: عمر بر اومید فردا میرود
غزل ۸۲۴: عاشقان پیدا و دلبر ناپدید
غزل ۸۲۵: برنشین ای عزم و منشین ای امید
غزل ۸۲۶: ای خدا از عاشقان خشنود باد
غزل ۸۲۷: نه فلک مر عاشقان را بنده باد
غزل ۸۲۸: هر که را اسرار عشق اظهار شد
غزل ۸۲۹: هر چه دلبر کرد ناخوش چون بود
غزل ۸۳۰: صاف جانها سوی گردون میرود
غزل ۸۳۱: هر زمان لطفت همی در پی رسد
غزل ۸۳۲: شب شد و هنگام خلوتگاه شد
غزل ۸۳۳: مرگ ما هست عروسی ابد
غزل ۸۳۴: از دل رفته نشان میآید
غزل ۸۳۵: گل خندان که نخندد چه کند
غزل ۸۳۶: گر نخسپی شبکی جان چه شود
غزل ۸۳۷: هر کجا بوی خدا میآید
غزل ۸۳۸: گر نخسپی شبکی جان چه شود
غزل ۸۳۹: خشمین بر آن کسی شو کز وی گزیر باشد
غزل ۸۴۰: بعد از سماع گویی کان شورها کجا شد
غزل ۸۴۱: باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد
غزل ۸۴۲: آن ماه کو ز خوبی بر جمله میدواند
غزل ۸۴۳: در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید
غزل ۸۴۴: گر ساعتی ببری ز اندیشهها چه باشد
غزل ۸۴۵: مرغی که ناگهانی در دام ما درآمد
غزل ۸۴۶: بیمار رنج صفرا ذوق شکر نداند
غزل ۸۴۷: پیمانه ایست این جان پیمانه این چه داند
غزل ۸۴۸: از چشم پرخمارت دل را قرار ماند
غزل ۸۴۹: ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند
غزل ۸۵۰: یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند
غزل ۸۵۱: ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید
غزل ۸۵۲: جز لطف و جز حلاوت خود از شکر چه آید
غزل ۸۵۳: مر بحر را ز ماهی دایم گزیر باشد
غزل ۸۵۴: گفتم مکن چنینها ای جان چنین نباشد
غزل ۸۵۵: عید آمد و خوش آمد دلدار دلکش آمد
غزل ۸۵۶: برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد
غزل ۸۵۷: گفتی که در چه کاری با تو چه کار ماند
غزل ۸۵۸: وقتی خوشست ما را لابد نبید باید
غزل ۸۵۹: نی دیده هر دلی را دیدار مینماید
غزل ۸۶۰: ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد
غزل ۸۶۱: لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
غزل ۸۶۲: قومی که بر براق بصیرت سفر کنند
غزل ۸۶۳: آتش پریر گفت نهانی به گوش دود
غزل ۸۶۴: بلبل نگر که جانب گلزار میرود
غزل ۸۶۵: جانا بیار باده که ایام میرود
غزل ۸۶۶: چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد
غزل ۸۶۷: چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد
غزل ۸۶۸: به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد
غزل ۸۶۹: خیاط روزگار به بالای هیچ مرد
غزل ۸۷۰: چشمم همیپرد مگر آن یار میرسد
غزل ۸۷۱: آمد بهار خرم و رحمت نثار شد
غزل ۸۷۲: این عشق جمله عاقل و بیدار میکشد
غزل ۸۷۳: خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود
غزل ۸۷۴: امروز مرده بین که چه سان زنده میشود
غزل ۸۷۵: گر عید وصل تست منم خود غلام عید
غزل ۸۷۶: تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید
غزل ۸۷۷: امسال بلبلان چه خبرها همیدهند
غزل ۸۷۸: صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد
غزل ۸۷۹: صبح آمد و صحیفه مصقول برکشید
غزل ۸۸۰: صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد
غزل ۸۸۱: آه که بار دگر آتش در من فتاد
غزل ۸۸۲: جامه سیه کرد کفر نور محمد رسید
غزل ۸۸۳: جان من و جان تو بود یکی ز اتحاد
غزل ۸۸۴: پرده دل میزند زهره هم از بامداد
غزل ۸۸۵: بار دگر آمدیم تا شود اقبال شاد
غزل ۸۸۶: از رسن زلف تو خلق به جان آمدند
غزل ۸۸۷: روبهکی دنبه برد شیر مگر خفته بود
غزل ۸۸۸: زهره من بر فلک شکل دگر میرود
غزل ۸۸۹: روی تو چون روی مار خوی تو زهر قدید
غزل ۸۹۰: صبحدمی همچو صبح پرده ظلمت درید
غزل ۸۹۱: دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
غزل ۸۹۲: آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید
غزل ۸۹۳: نیک بدست آنک او شد تلف نیک و بد
غزل ۸۹۴: نعره آن بلبلان از سوی بستان رسید
غزل ۸۹۵: وسوسه تن گذشت غلغله جان رسید
غزل ۸۹۶: غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند
غزل ۸۹۷: شرح دهم من که شب از چه سیه دل بود
غزل ۸۹۸: بانگ زدم من که دل مست کجا میرود
غزل ۸۹۹: یار مرا عارض و عذار نه این بود
غزل ۹۰۰: بگیر دامن لطفش که ناگهان بگریزد
غزل ۹۰۱: اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد
غزل ۹۰۲: ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد
غزل ۹۰۳: اگر مرا تو نخواهی دلم تو را نگذارد
غزل ۹۰۴: ز باد حضرت قدسی بنفشه زار چه میشد
غزل ۹۰۵: شدم ز عشق به جایی که عشق نیز نداند
غزل ۹۰۶: گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد
غزل ۹۰۷: مده به دست فراقت دل مرا که نشاید
غزل ۹۰۸: چو درد گیرد دندان تو عدو گردد
غزل ۹۰۹: چه پادشاست که از خاک پادشا سازد
غزل ۹۱۰: بر آستانه اسرار آسمان نرسد
غزل ۹۱۱: به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
غزل ۹۱۲: نگفتمت مرو آن جا که مبتلات کنند
غزل ۹۱۳: بگو به گوش کسانی که نور چشم منند
غزل ۹۱۴: ز بانگ پست تو ای دل بلند گشت وجود
غزل ۹۱۵: بیا که ساقی عشق شراب باره رسید
غزل ۹۱۶: درخت و برگ برآید ز خاک این گوید
غزل ۹۱۷: به یارکان صفا جز می صفا مدهید
غزل ۹۱۸: چو کارزار کند شاه روم با شمشاد
غزل ۹۱۹: ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد
غزل ۹۲۰: کسی که عاشق آن رونق چمن باشد
غزل ۹۲۱: سخن که خیزد از جان ز جان حجاب کند
غزل ۹۲۲: چو عشق را هوس بوسه و کنار بود
غزل ۹۲۳: رسید ساقی جان ما خمار خواب آلود
غزل ۹۲۴: به روحهای مقدس ز من سلام برید
غزل ۹۲۵: دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید
غزل ۹۲۶: حبیب کعبه جانست اگر نمیدانید
غزل ۹۲۷: به باغ بلبل از این پس حدیث ما گوید
غزل ۹۲۸: هزار جان مقدس فدای روی تو باد
غزل ۹۲۹: ز عشق آن رخ خوب تو ای اصول مراد
غزل ۹۳۰: سپاس و شکر خدا را که بندها بگشاد
غزل ۹۳۱: مها به دل نظری کن که دل تو را دارد
غزل ۹۳۲: مها به دل نظری کن که دل تو را دارد
غزل ۹۳۳: میان باغ گل سرخهای و هو دارد
غزل ۹۳۴: میان باغ گل سرخهای و هو دارد
غزل ۹۳۵: مکن مکن که پشیمان شوی و بد باشد
غزل ۹۳۶: مرا عقیق تو باید شکر چه سود کند
غزل ۹۳۷: فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند
غزل ۹۳۸: سخن به نزد سخندان بزرگوار بود
غزل ۹۳۹: به پیش تو چه زند جان و جان کدام بود
غزل ۹۴۰: ربود عشق تو تسبیح و داد بیت و سرود
غزل ۹۴۱: ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود
غزل ۹۴۲: اگر مرا تو نخواهی دلم تو را خواهد
غزل ۹۴۳: نماز شام چو خورشید در غروب آید
غزل ۹۴۴: به باغ بلبل از این پس نوای ما گوید
غزل ۹۴۵: ندا رسید به جانها که چند میپایید
غزل ۹۴۶: میان باغ گل سرخهای و هو دارد
غزل ۹۴۷: مخسب شب که شبی صد هزار جان ارزد
غزل ۹۴۸: کسی خراب خرابات و مست میباشد
غزل ۹۴۹: مرا وصال تو باید صبا چه سود کند
غزل ۹۵۰: سپاس آن عدمی را که هست ما بربود
غزل ۹۵۱: هر آن نوی که رسد سوی تو قدید شود
غزل ۹۵۲: ز شمس دین طرب نوبهار بازآید
غزل ۹۵۳: سپیده دم بدمید و سپیده میساید
غزل ۹۵۴: فزود آتش من آب را خبر ببرید
غزل ۹۵۵: سلام بر تو که سین سلام بر تو رسید
غزل ۹۵۶: ز جان سوختهام خلق را حذار کنید
غزل ۹۵۷: هزار جان مقدس فدای روی تو باد
غزل ۹۵۸: کدام لب که از او بوی جان نمیآید
غزل ۹۵۹: اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد
غزل ۹۶۰: به حارسان نکوروی من خطاب کنید
غزل ۹۶۱: جهان را بدیدم وفایی ندارد
غزل ۹۶۲: سحر این دل من ز سودا چه میشد
غزل ۹۶۳: دل من که باشد که تو را نباشد
غزل ۹۶۴: گفتم که ای جان خود جان چه باشد
غزل ۹۶۵: دل گردون خلل کند چو مه تو نهان شود
غزل ۹۶۶: دیده خون گشت و خون نمیخسبد
غزل ۹۶۷: رسم نو بین که شهریار نهاد
غزل ۹۶۸: سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد
غزل ۹۶۹: سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد
غزل ۹۷۰: دیدهها شب فراز باید کرد
غزل ۹۷۱: عشق تو مست و کف زنانم کرد
غزل ۹۷۲: عاشقانی که باخبر میرند
غزل ۹۷۳: صوفیان در دمی دو عید کنند
غزل ۹۷۴: گر تو را بخت یار خواهد بود
غزل ۹۷۵: آتش افکند در جهان جمشید
غزل ۹۷۶: خسروانی که فتنهای چینید
غزل ۹۷۷: عید بر عاشقان مبارک باد
غزل ۹۷۸: زندگانی صدر عالی باد
غزل ۹۷۹: شاهدی بین که در زمانه بزاد
غزل ۹۸۰: مادر عشق طفل عاشق را
غزل ۹۸۱: شعر من نان مصر را ماند
غزل ۹۸۲: یوسف آخرزمان خرامان شد
غزل ۹۸۳: هر کی در ذوق عشق دنگ آمد
غزل ۹۸۴: هین که هنگام صابران آمد
غزل ۹۸۵: هر که بهر تو انتظار کند
غزل ۹۸۶: عشق را جان بیقرار بود
غزل ۹۸۷: هر که را ذوق دین پدید آید
غزل ۹۸۸: بوی دلدار ما نمیآید
غزل ۹۸۹: صبر با عشق بس نمیآید
غزل ۹۹۰: من بسازم ولیک کی شاید
غزل ۹۹۱: عشق جانان مرا ز جان ببرید
غزل ۹۹۲: خسروانی که فتنهای چینید
غزل ۹۹۳: زان ازلی نور که پروردهاند
غزل ۹۹۴: دوست همان به که بلاکش بود
غزل ۹۹۵: دیدن روی تو هم از بامداد
غزل ۹۹۶: گفت کسی خواجه سنایی بمرد
غزل ۹۹۷: پیرهن یوسف و بو میرسد
غزل ۹۹۸: آتش عشق تو قلاووز شد
غزل ۹۹۹: از سوی دل لشکر جان آمدند
غزل ۱۰۰۰: آنچ گل سرخ قبا میکند
غزل ۱۰۰۱: آه در آن شمع منور چه بود
غزل ۱۰۰۲: چونک کمند تو دلم را کشید
غزل ۱۰۰۳: شاخ گلی باغ ز تو سبز و شاد
غزل ۱۰۰۴: دوش دل عربده گر با کی بود
غزل ۱۰۰۵: هر که ز عشاق گریزان شود
غزل ۱۰۰۶: عشق مرا بر همگان برگزید
غزل ۱۰۰۷: گفت کسی خواجه سنایی بمرد
غزل ۱۰۰۸: یا من نعماه غیر معدود
غزل ۱۰۰۹: طارت الکتب الکرام من کرام یا عباد
غزل ۱۰۱۰: من رای درا تلالا نوره وسط الفؤاد
غزل ۱۰۱۱: میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید
غزل ۱۰۱۲: یا شبه الطیف لی انت قریب بعید
غزل ۱۰۱۳: اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود
غزل ۱۰۱۴: حکم البین بموتی و عمد
ر
غزل ۱۰۱۵: ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر
غزل ۱۰۱۶: انا فتحنا عینکم فاستبصروا الغیب البصر
غزل ۱۰۱۷: آمد ترش رویی دگر یا زمهریر است او مگر
غزل ۱۰۱۸: رو چشم جان را برگشا در بیدلان اندرنگر
غزل ۱۰۱۹: ما را خدا از بهر چه آورد بهر شور و شر
غزل ۱۰۲۰: ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر
غزل ۱۰۲۱: گرم درآ و دم مده باده بیار و غم ببر
غزل ۱۰۲۲: دی سحری بر گذری گفت مرا یار
غزل ۱۰۲۳: اگر باده خوری باری ز دست دلبر ما خور
غزل ۱۰۲۴: مرا همچون پدر بنگر نه همچون شوهر مادر
غزل ۱۰۲۵: مرا آن اصل بیداری دگرباره به خواب اندر
غزل ۱۰۲۶: گر چه نه به دریاییم دانه گهریم آخر
غزل ۱۰۲۷: یغمابک ترکستان بر زنگ بزد لشکر
غزل ۱۰۲۸: ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر
غزل ۱۰۲۹: جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر
غزل ۱۰۳۰: نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر
غزل ۱۰۳۱: جان من و جان تو بستست به همدیگر
غزل ۱۰۳۲: تا چند زنی بر من ز انکار تو خار آخر
غزل ۱۰۳۳: ای دیده مرا بر در واپس بکشیده سر
غزل ۱۰۳۴: مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار
غزل ۱۰۳۵: ای عاشق بیچاره شده زار به زر بر
غزل ۱۰۳۶: ای رخت فکنده تو بر اومید و حذر بر
غزل ۱۰۳۷: گیرم که بود میر تو را زر به خروار
غزل ۱۰۳۸: به حسن تو نباشد یار دیگر
غزل ۱۰۳۹: بگرد فتنه میگردی دگربار
غزل ۱۰۴۰: جفا از سر گرفتی یاد میدار
غزل ۱۰۴۱: مرا یارا چنین بییار مگذار
غزل ۱۰۴۲: منم از جان خود بیزار بیزار
غزل ۱۰۴۳: مرا اقبال خندانید آخر
غزل ۱۰۴۴: به ساقی درنگر در مست منگر
غزل ۱۰۴۵: بگردان ساقیا آن جام دیگر
غزل ۱۰۴۶: نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر
غزل ۱۰۴۷: در این سرما و باران یار خوشتر
غزل ۱۰۴۸: خداوند خداوندان اسرار
غزل ۱۰۴۹: صد بار بگفتمت نگهدار
غزل ۱۰۵۰: کی باشد اختری در اقطار
غزل ۱۰۵۱: شب گشت ولیک پیش اغیار
غزل ۱۰۵۲: نوریست میان شعر احمر
غزل ۱۰۵۳: نزدیک توام مرا مبین دور
غزل ۱۰۵۴: ای یار شگرف در همه کار
غزل ۱۰۵۵: انجیرفروش را چه بهتر
غزل ۱۰۵۶: انجیرفروش را چه بهتر
غزل ۱۰۵۷: دارد درویش نوش دیگر
غزل ۱۰۵۸: آخر کی شود از آن لقا سیر
غزل ۱۰۵۹: گفتی که زیان کنی زیان گیر
غزل ۱۰۶۰: عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار
غزل ۱۰۶۱: عرض لشکر میدهد مر عاشقان را عشق یار
غزل ۱۰۶۲: چون نبینم من جمالت صد جهان خود دیده گیر
غزل ۱۰۶۳: عزم رفتن کردهای چون عمر شیرین یاد دار
غزل ۱۰۶۴: مطربا در پیش شاهان چون شدستی پرده دار
غزل ۱۰۶۵: یا ربا این لطفها را از لبش پاینده دار
غزل ۱۰۶۶: مرحبا ای جان باقی پادشاه کامیار
غزل ۱۰۶۷: سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر
غزل ۱۰۶۸: نیشکر باید که بندد پیش آن لبها کمر
غزل ۱۰۶۹: در سماع عاشقان زد فر و تابش بر اثیر
غزل ۱۰۷۰: گر به خلوت دیدمی او را به جایی سیر سیر
غزل ۱۰۷۱: معده را پر کردهای دوش از خمیر و از فطیر
غزل ۱۰۷۲: گر خورد آن شیر عشقت خون ما را خورده گیر
غزل ۱۰۷۳: خوی بد دارم ملولم تو مرا معذور دار
غزل ۱۰۷۴: گرم در گفتار آمد آن صنم این الفرار
غزل ۱۰۷۵: آینه چینی تو را با زنگی اعشی چه کار
غزل ۱۰۷۶: لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار
غزل ۱۰۷۷: از کنار خویش یابم هر دمی من بوی یار
غزل ۱۰۷۸: شادیی کان از جهان اندر دلت آید مخر
غزل ۱۰۷۹: بهر شهوت جان خود را میدهی همچون ستور
غزل ۱۰۸۰: ساقیا هستند خلقان از می ما دور دور
غزل ۱۰۸۱: ای صبا حالی ز خد و خال شمس الدین بیار
غزل ۱۰۸۲: عقل بند ره روان و عاشقانست ای پسر
غزل ۱۰۸۳: هله زیرک هله زیرک هله زیرک زوتر
غزل ۱۰۸۴: مه روزه اندرآمد هله ای بت چو شکر
غزل ۱۰۸۵: همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر
غزل ۱۰۸۶: هله زیرک هله زیرک هله زیرک هله زوتر
غزل ۱۰۸۷: بده آن باده به ما باده به ما اولیتر
غزل ۱۰۸۸: سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر
غزل ۱۰۸۹: هین که آمد به سر کوی تو مجنون دگر
غزل ۱۰۹۰: صنما این چه گمانست فرودست حقیر
غزل ۱۰۹۱: نه که مهمان غریبم تو مرا یار مگیر
غزل ۱۰۹۲: اختران را شب وصلست و نثارست و نثار
غزل ۱۰۹۳: روستایی بچهای هست درون بازار
غزل ۱۰۹۴: پر ده آن جام می را ساقیا بار دیگر
غزل ۱۰۹۵: داد جاروبی به دستم آن نگار
غزل ۱۰۹۶: گر ز سر عشق او داری خبر
غزل ۱۰۹۷: عقل بند رهروانست ای پسر
غزل ۱۰۹۸: آمدم من بیدل و جان ای پسر
غزل ۱۰۹۹: ای نهاده بر سر زانو تو سر
غزل ۱۱۰۰: بس که میانگیخت آن مه شور و شر
غزل ۱۱۰۱: نرم نرمک سوی رخسارش نگر
غزل ۱۱۰۲: عشق را با گفت و با ایما چه کار
غزل ۱۱۰۳: رفتم آن جا مست و گفتم ای نگار
غزل ۱۱۰۴: باز شد در عاشقی بابی دگر
غزل ۱۱۰۵: ای خیالت در دل من هر سحور
غزل ۱۱۰۶: راز را اندر میان نه وامگیر
غزل ۱۱۰۷: در چمن آیید و بربندید دید
غزل ۱۱۰۸: ساقیا باده چون نار بیار
غزل ۱۱۰۹: ساقیا باده گلرنگ بیار
غزل ۱۱۱۰: از لب یار شکر را چه خبر
غزل ۱۱۱۱: روزی خوشست رویت از نور روز خوشتر
غزل ۱۱۱۲: بر منبرست این دم مذکر مذکر
غزل ۱۱۱۳: ای جان جان جانها جانی و چیز دیگر
غزل ۱۱۱۴: ای محو عشق گشته جانی و چیز دیگر
غزل ۱۱۱۵: ای آینه فقیری جانی و چیز دیگر
غزل ۱۱۱۶: هر کس به جنس خویش درآمیخت ای نگار
غزل ۱۱۱۷: دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار
غزل ۱۱۱۸: میر شکار من که مرا کردهای شکار
غزل ۱۱۱۹: کس بیکسی نماند میدان تو این قدر
غزل ۱۱۲۰: مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در
غزل ۱۱۲۱: آمد بهار خرم و آمد رسول یار
غزل ۱۱۲۲: اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر
غزل ۱۱۲۳: پرده خوش آن بود کز پس آن پرده دار
غزل ۱۱۲۴: تاخت رخ آفتاب گشت جهان مست وار
غزل ۱۱۲۵: چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر
غزل ۱۱۲۶: سست مکن زه که من تیر توام چارپر
غزل ۱۱۲۷: وجهک مثل القمر قلبک مثل الحجر
غزل ۱۱۲۸: بر سر ره دیدمش تیزروان چون قمر
غزل ۱۱۲۹: عمر که بیعشق رفت هیچ حسابش مگیر
غزل ۱۱۳۰: آید هر دم رسول از طرف شهر یار
غزل ۱۱۳۱: گفت لبم چون شکر ارزد گنج گهر
غزل ۱۱۳۲: چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر
غزل ۱۱۳۳: نه در وفات گذارد نه در جفا دلدار
غزل ۱۱۳۴: چرا ز قافله یک کس نمیشود بیدار
غزل ۱۱۳۵: بیار ساقی بادت فدا سر و دستار
غزل ۱۱۳۶: نبشتست خدا گرد چهره دلدار
غزل ۱۱۳۷: شدست نور محمد هزار شاخ هزار
غزل ۱۱۳۸: چه مایه رنج کشیدم ز یار تا این کار
غزل ۱۱۳۹: مجوی شادی چون در غمست میل نگار
غزل ۱۱۴۰: بیامدیم دگربار چون نسیم بهار
غزل ۱۱۴۱: ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار
غزل ۱۱۴۲: درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر
غزل ۱۱۴۳: تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر
غزل ۱۱۴۴: ندا رسید به جانها ز خسرو منصور
غزل ۱۱۴۵: به من نگر که منم مونس تو اندر گور
غزل ۱۱۴۶: مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار
غزل ۱۱۴۷: بکش بکش که چه خوش میکشی بیار بیار
غزل ۱۱۴۸: کسی بگفت ز ما یا از اوست نیکی و شر
غزل ۱۱۴۹: فغان فغان که ببست آن نگار بار سفر
غزل ۱۱۵۰: به خدمت لبت آمد به انتجاع شکر
غزل ۱۱۵۱: قدح شکست و شرابم نماند و من مخمور
غزل ۱۱۵۲: ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر
غزل ۱۱۵۳: مه تو یار ندارد جز او تو یار مگیر
غزل ۱۱۵۴: چو دررسید ز تبریز شمس دین چو قمر
غزل ۱۱۵۵: از آن مقام که نبود گشاد زود گذر
غزل ۱۱۵۶: مطرب عاشقان بجنبان تار
غزل ۱۱۵۷: گر تو خواهی وطن پر از دلدار
غزل ۱۱۵۸: رحم بر یار کی کند هم یار
غزل ۱۱۵۹: عشق جانست عشق تو جانتر
غزل ۱۱۶۰: روی بنما به ما مکن مستور
غزل ۱۱۶۱: مطربا عیش و نوش از سر گیر
غزل ۱۱۶۲: مطربا عشقبازی از سر گیر
غزل ۱۱۶۳: عار بادا جهانیان را عار
غزل ۱۱۶۴: خلق را زیر گنبد دوار
غزل ۱۱۶۵: میر خرابات تویی ای نگار
غزل ۱۱۶۶: چند از این راه نو روزگار
غزل ۱۱۶۷: مست توام نه از می و نه از کوکنار
غزل ۱۱۶۸: جان خراباتی و عمر بهار
غزل ۱۱۶۹: هست کسی صافی و زیبانظر
غزل ۱۱۷۰: رحم کن ار زخم شوم سر به سر
غزل ۱۱۷۱: در بگشا کآمد خامی دگر
غزل ۱۱۷۲: جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر
غزل ۱۱۷۳: بشنو خبر صادق از گفته پیغامبر
غزل ۱۱۷۴: مرا میگفت دوش آن یار عیار
غزل ۱۱۷۵: انجیرفروش را چه بهتر
غزل ۱۱۷۶: انتم الشمس و القمر منکم السمع و البصر
غزل ۱۱۷۷: آفتابی برآمد از اسرار
غزل ۱۱۷۸: جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر
غزل ۱۱۷۹: غره وجه سلبت قلب جمیع البشر
غزل ۱۱۸۰: سیدی انی کلیل انت فی زی النهار
ز
غزل ۱۱۸۱: به سوی ما نگر چشمی برانداز
غزل ۱۱۸۲: تو چشم شیخ را دیدن میاموز
غزل ۱۱۸۳: اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز
غزل ۱۱۸۴: بیا با تو مرا کارست امروز
غزل ۱۱۸۵: چنان مستم چنان مستم من امروز
غزل ۱۱۸۶: چنان مستم چنان مستم من امروز
غزل ۱۱۸۷: در این سرما سر ما داری امروز
غزل ۱۱۸۸: الا ای شمع گریان گرم میسوز
غزل ۱۱۸۹: در این سرما سر ما داری امروز
غزل ۱۱۹۰: ای خفته به یاد یار برخیز
غزل ۱۱۹۱: ماییم فداییان جانباز
غزل ۱۱۹۲: برخیز و صبوح را برانگیز
غزل ۱۱۹۳: من از سخنان مهرانگیز
غزل ۱۱۹۴: گر نهای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز
غزل ۱۱۹۵: سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز
غزل ۱۱۹۶: عاشقان را شد مسلم شب نشستن تا به روز
غزل ۱۱۹۷: اگر آتش است یارت تو برو در او همیسوز
غزل ۱۱۹۸: سیمرغ کوه قاف رسیدن گرفت باز
غزل ۱۱۹۹: یا مکثر الدلال علی الخلق بالنشوز
غزل ۱۲۰۰: ساقی روحانیان روح شدم خیز خیز
غزل ۱۲۰۱: برای عاشق و دزدست شب فراخ و دراز
غزل ۱۲۰۲: به آفتاب شهم گفت هین مکن این ناز
غزل ۱۲۰۳: برو برو که نفورم ز عشق عارآمیز
س
غزل ۱۲۰۴: عشق گزین عشق و در او کوکبه میران و مترس
غزل ۱۲۰۵: سیر نگشت جان من بس مکن و مگو که بس
غزل ۱۲۰۶: سوی لبش هر آنک شد زخم خورد ز پیش و پس
غزل ۱۲۰۷: نیم شب از عشق تا دانی چه میگوید خروس
غزل ۱۲۰۸: حال ما بیآن مه زیبا مپرس
غزل ۱۲۰۹: ای دل بیبهره از بهرام ترس
غزل ۱۲۱۰: نیست در آخرزمان فریادرس
غزل ۱۲۱۱: ای روترش به پیشم بد گفتهای مرا پس
غزل ۱۲۱۲: دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس
غزل ۱۲۱۳: ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس
غزل ۱۲۱۴: بیا که دانه لطیفست رو ز دام مترس
ش
غزل ۱۲۱۵: ای مست ماه روی تو استاره و گردون خوش
غزل ۱۲۱۶: گر عاشقی از جان و دل جور و جفای یار کش
غزل ۱۲۱۷: الحذر از عشق حذر هر کی نشانی بودش
غزل ۱۲۱۸: ای شب خوش رو که تویی مهتر و سالار حبش
غزل ۱۲۱۹: یار نخواهم که بود بدخو و غمخوار و ترش
غزل ۱۲۲۰: دام دگر نهادهام تا که مگر بگیرمش
غزل ۱۲۲۱: اگر گم گردد این بیدل از آن دلدار جوییدش
غزل ۱۲۲۲: چه دارد در دل آن خواجه که میتابد ز رخسارش
غزل ۱۲۲۳: قرین مه دو مریخند و آن دو چشمت ای دلکش
غزل ۱۲۲۴: پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش
غزل ۱۲۲۵: ریاضت نیست پیش ما همه لطفست و بخشایش
غزل ۱۲۲۶: آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش
غزل ۱۲۲۷: رویش خوش و مویش خوش وان طره جعدینش
غزل ۱۲۲۸: ای یوسف مه رویان ای جاه و جمالت خوش
غزل ۱۲۲۹: زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش
غزل ۱۲۳۰: جانم به چه آرامد ای یار به آمیزش
غزل ۱۲۳۱: وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش
غزل ۱۲۳۲: هنگام صبوح آمد ای مرغ سحرخوانش
غزل ۱۲۳۳: درون ظلمتی میجو صفاتش
غزل ۱۲۳۴: قضا آمد شنو طبل نفیرش
غزل ۱۲۳۵: نگاری را که میجویم به جانش
غزل ۱۲۳۶: برفتم دی به پیشش سخت پرجوش
غزل ۱۲۳۷: شنو پندی ز من ای یار خوش کیش
غزل ۱۲۳۸: امروز خوش است دل که تو دوش
غزل ۱۲۳۹: ای خواجه تو عاقلانه میباش
غزل ۱۲۴۰: آن مطرب ما خوشست و چنگش
غزل ۱۲۴۱: ما نعره به شب زنیم و خاموش
غزل ۱۲۴۲: گر لاش نمود راه قلاش
غزل ۱۲۴۳: اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش
غزل ۱۲۴۴: ای سنایی گر نیابی یار یار خویش باش
غزل ۱۲۴۵: آنک بیرون از جهان بد در جهان آوردمش
غزل ۱۲۴۶: دوش رفتم در میان مجلس سلطان خویش
غزل ۱۲۴۷: عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش
غزل ۱۲۴۸: ساقیا بیگه رسیدی می بده مردانه باش
غزل ۱۲۴۹: شدهام سپند حسنت وطنم میان آتش
غزل ۱۲۵۰: به شکرخنده اگر میببرد جان رسدش
غزل ۱۲۵۱: گر لب او شکند نرخ شکر میرسدش
غزل ۱۲۵۲: آن که مه غاشیه زین چو غلامان کشدش
غزل ۱۲۵۳: بر ملک نیست نهان حال دل و نیک و بدش
غزل ۱۲۵۴: من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش
غزل ۱۲۵۵: اندک اندک راه زد سیم و زرش
غزل ۱۲۵۶: آنک جانش دادهای آن را مکش
غزل ۱۲۵۷: چون تو شادی بنده گو غمخوار باش
غزل ۱۲۵۸: آن مایی همچو ما دلشاد باش
غزل ۱۲۵۹: عقل آمد عاشقا خود را بپوش
غزل ۱۲۶۰: اندرآمد شاه شیرینان ترش
غزل ۱۲۶۱: روی تو جان جانست از جان نهان مدارش
غزل ۱۲۶۲: گر جان به جز تو خواهد از خویش برکنیمش
غزل ۱۲۶۳: سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
غزل ۱۲۶۴: میگفت چشم شوخش با طره سیاهش
غزل ۱۲۶۵: آن مه که هست گردون گردان و بیقرارش
غزل ۱۲۶۶: روحیست بینشان و ما غرقه در نشانش
غزل ۱۲۶۷: در عشق آتشینش آتش نخورده آتش
غزل ۱۲۶۸: صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش
غزل ۱۲۶۹: آینهام من آینهام من تا که بدیدم روی چو ماهش
غزل ۱۲۷۰: مستی امروز من نیست چو مستی دوش
غزل ۱۲۷۱: باز درآمد طبیب از در رنجور خویش
غزل ۱۲۷۲: باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش
غزل ۱۲۷۳: ما به سلیمان خوشیم دیو و پری گو مباش
غزل ۱۲۷۴: خواجه چرا کردهای روی تو بر ما ترش
غزل ۱۲۷۵: چون بزند گردنم سجده کند گردنش
غزل ۱۲۷۶: باز درآمد ز راه بیخود و سرمست دوش
غزل ۱۲۷۷: خواجه غلط کردهای در صفت یار خویش
غزل ۱۲۷۸: یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش
غزل ۱۲۷۹: باز درآمد طبیب از در ایوب خویش
غزل ۱۲۸۰: جان منست او هی مزنیدش
غزل ۱۲۸۱: ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش
غزل ۱۲۸۲: تمام اوست که فانی شدست آثارش
غزل ۱۲۸۳: ندا رسید به عاشق ز عالم رازش
غزل ۱۲۸۴: سری برآر که تا ما رویم بر سر عیش
غزل ۱۲۸۵: شکست نرخ شکر را بتم به روی ترش
غزل ۱۲۸۶: شنو ز سینه ترنگاترنگ آوازش
غزل ۱۲۸۷: مباد با کس دیگر ثنا و دشنامش
غزل ۱۲۸۸: چو رو نمود به منصور وصل دلدارش
غزل ۱۲۸۹: دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش
غزل ۱۲۹۰: مست گشتم ز ذوق دشنامش
غزل ۱۲۹۱: توبه من درست نیست خموش
غزل ۱۲۹۲: آمد آن خواجه سیماترش
غزل ۱۲۹۳: علی الله ای مسلمانان از آن هجران پرآتش
غزل ۱۲۹۴: کل عقل بوصلکم مدهش
ع
غزل ۱۲۹۵: بیا بیا که تویی جان جان جان سماع
غزل ۱۲۹۶: بیا بیا که تویی جان جان جان سماع
غ
غزل ۱۲۹۷: مدارم یک زمان از کار فارغ
غزل ۱۲۹۸: امروز روز شادی و امسال سال لاغ
غزل ۱۲۹۹: گویند شاه عشق ندارد وفا دروغ
غزل ۱۳۰۰: عیسی روح گرسنهست چو زاغ
ف
غزل ۱۳۰۱: ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف
غزل ۱۳۰۲: ما دو سه مست خلوتی جمع شدیم این طرف
غزل ۱۳۰۳: گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف
غزل ۱۳۰۴: باده نمیبایدم فارغم از درد و صاف
غزل ۱۳۰۵: کعبه جانها تویی گرد تو آرم طواف
غزل ۱۳۰۶: بیا بیا که تویی شیر شیر شیر مصاف
ق
غزل ۱۳۰۷: ای مونس و غمگسار عاشق
غزل ۱۳۰۸: گر خمار آرد صداعی بر سر سودای عشق
غزل ۱۳۰۹: ای جهان را دلگشا اقبال عشق
غزل ۱۳۱۰: ای ناطق الهی و ای دیده حقایق
غزل ۱۳۱۱: باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق
غزل ۱۳۱۲: فریفت یار شکربار من مرا به طریق
غزل ۱۳۱۳: جان و سر تو که بگو بینفاق
ک
غزل ۱۳۱۴: به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک
غزل ۱۳۱۵: روان شد اشک یاقوتی ز راه دیدگان اینک
غزل ۱۳۱۶: رو رو که نهای عاشق ای زلفک و ای خالک
غزل ۱۳۱۷: آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک
غزل ۱۳۱۸: هر اول روز ای جان صد بار سلام علیک
غزل ۱۳۱۹: بباید عشق را ای دوست دردک
غزل ۱۳۲۰: اندرآ با ما نشان ده راستک
غزل ۱۳۲۱: ایا هوای تو در جانها سلام علیک
غزل ۱۳۲۲: ای ظریف جهان سلام علیک
غزل ۱۳۲۳: ای ظریف جهان سلام علیک
گ
غزل ۱۳۲۴: برخیز ز خواب و ساز کن چنگ
غزل ۱۳۲۵: عشق خامش طرفهتر یا نکتههای چنگ چنگ
غزل ۱۳۲۶: عاشقی و آنگهانی نام و ننگ
غزل ۱۳۲۷: تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ
غزل ۱۳۲۸: حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ
غزل ۱۳۲۹: چو زد فراق تو بر سر مرا به نیرو سنگ
غزل ۱۳۳۰: بگردان شراب ای صنم بیدرنگ
غزل ۱۳۳۱: هر کی در او نیست از این عشق رنگ
غزل ۱۳۳۲: توبه سفر گیرد با پای لنگ
ل
غزل ۱۳۳۳: ای تو ولی احسان دل ای حسن رویت دام دل
غزل ۱۳۳۴: این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل
غزل ۱۳۳۵: بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل
غزل ۱۳۳۶: حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل
غزل ۱۳۳۷: الا ای رو ترش کرده که تا نبود مرا مدخل
غزل ۱۳۳۸: بقا اندر بقا باشد طریق کم زنان ای دل
غزل ۱۳۳۹: مهم را لطف در لطفست از آنم بیقرار ای دل
غزل ۱۳۴۰: هر آن کو صبر کرد ای دل ز شهوتها در این منزل
غزل ۱۳۴۱: امروز بحمدالله از دی بترست این دل
غزل ۱۳۴۲: چه کارستان که داری اندر این دل
غزل ۱۳۴۳: صد هزاران همچو ما غرقه در این دریای دل
غزل ۱۳۴۴: شتران مست شدستند ببین رقص جمل
غزل ۱۳۴۵: تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل
غزل ۱۳۴۶: رفت عمرم در سر سودای دل
غزل ۱۳۴۷: سوی آن سلطان خوبان الرحیل
غزل ۱۳۴۸: امروز روز شادی و امسال سال گل
غزل ۱۳۴۹: تا نزند آفتاب خیمه نور جلال
غزل ۱۳۵۰: چشم تو با چشم من هر دم بیقیل و قال
غزل ۱۳۵۱: شد پی این لولیان در حرم ذوالجلال
غزل ۱۳۵۲: چند از این قیل و قال عشق پرست و ببال
غزل ۱۳۵۳: چگونه برنپرد جان چو از جناب جلال
غزل ۱۳۵۴: تو را سعادت بادا در آن جمال و جلال
غزل ۱۳۵۵: دو چشم اگر بگشادی به آفتاب وصال
غزل ۱۳۵۶: اگر درآید ناگه صنم زهی اقبال
غزل ۱۳۵۷: پیام کرد مرا بامداد بحر عسل
غزل ۱۳۵۸: به گوش دل پنهانی بگفت رحمت کل
غزل ۱۳۵۹: ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل
غزل ۱۳۶۰: باده ده ای ساقی جان باده بیدرد و دغل
غزل ۱۳۶۱: عمرک یا واحدا فی درجات الکمال
غزل ۱۳۶۲: لجکنن اغلن هی بزه کلکل
غزل ۱۳۶۳: کجکنن اغلن اودیا کلکل
غزل ۱۳۶۴: ایها النور فی الفؤاد تعال
غزل ۱۳۶۵: یا منیر البدر قد اوضحت بالبلبال بال
غزل ۱۳۶۶: یا بدیع الحسن قد اوضحت بالبلبال بال
غزل ۱۳۶۷: رشاء العشق حبیبی لشرود و مضل
غزل ۱۳۶۸: عمرک یا واحدا فی درجات الکمال
غزل ۱۳۶۹: تعال یا مدد العیش و السرور تعال
م
غزل ۱۳۷۰: آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم
غزل ۱۳۷۱: ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کردهام
غزل ۱۳۷۲: این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهام
غزل ۱۳۷۳: هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم
غزل ۱۳۷۴: ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم
غزل ۱۳۷۵: بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
غزل ۱۳۷۶: کاری ندارد این جهان تا چند گل کاری کنم
غزل ۱۳۷۷: ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
غزل ۱۳۷۸: ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم
غزل ۱۳۷۹: آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم
غزل ۱۳۸۰: دی بر سرم تاج زری بنهاده است آن دلبرم
غزل ۱۳۸۱: هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم
غزل ۱۳۸۲: ای ساقی روشن دلان بردار سغراق کرم
غزل ۱۳۸۳: تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
غزل ۱۳۸۴: عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم
غزل ۱۳۸۵: بس جهد می کردم که من آیینه نیکی شوم
غزل ۱۳۸۶: آمد بهار ای دوستان منزل به سروستان کنیم
غزل ۱۳۸۷: هین خیره خیره می نگر اندر رخ صفراییم
غزل ۱۳۸۸: ای نفس کل صورت مکن وی عقل کل بشکن قلم
غزل ۱۳۸۹: ای پاک رو چون جام جم وز عشق آن مه متهم
غزل ۱۳۹۰: باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم
غزل ۱۳۹۱: تا کی به حبس این جهان من خویش زندانی کنم
غزل ۱۳۹۲: یار شدم یار شدم با غم تو یار شدم
غزل ۱۳۹۳: مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
غزل ۱۳۹۴: دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم
غزل ۱۳۹۵: مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم
غزل ۱۳۹۶: باز در اسرار روم جانب آن یار روم
غزل ۱۳۹۷: زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم
غزل ۱۳۹۸: جمع تو دیدم پس از این هیچ پریشان نشوم
غزل ۱۳۹۹: هر نفسی تازه ترم کز سر روزن بپرم
غزل ۱۴۰۰: تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم
غزل ۱۴۰۱: کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم
غزل ۱۴۰۲: دوش چه خوردهای بگو ای بت همچو شکرم
غزل ۱۴۰۳: آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
غزل ۱۴۰۴: کار مرا چو او کند کار دگر چرا کنم
غزل ۱۴۰۵: میل هواش می کنم طال بقاش می زنم
غزل ۱۴۰۶: هر شب و هر سحر تو را من به دعا بخواستم
غزل ۱۴۰۷: دوش چه خوردهای بگو ای بت همچو شکرم
غزل ۱۴۰۸: تا به کی ای شکر چو تن بیدل و جان فغان کنم
غزل ۱۴۰۹: ای تو بداده در سحر از کف خویش بادهام
غزل ۱۴۱۰: تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم
غزل ۱۴۱۱: گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم
غزل ۱۴۱۲: بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم
غزل ۱۴۱۳: کشید این دل گریبانم به سوی کوی آن یارم
غزل ۱۴۱۴: درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم
غزل ۱۴۱۵: ز فرزین بند آن رخ من چه شهماتم چه شهماتم
غزل ۱۴۱۶: ترش رویی و خشمینی چنین شیرین ندیدستم
غزل ۱۴۱۷: به حق روی تو که من چنین رویی ندیدستم
غزل ۱۴۱۸: دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
غزل ۱۴۱۹: بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم
غزل ۱۴۲۰: اگر شد سود و سرمایه چه غمگینی چو من هستم
غزل ۱۴۲۱: بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم
غزل ۱۴۲۲: طواف حاجیان دارم بگرد یار می گردم
غزل ۱۴۲۳: تو تا دوری ز من جانا چنین بیجان همیگردم
غزل ۱۴۲۴: بگفتم عذر با دلبر که بیگه بود و ترسیدم
غزل ۱۴۲۵: دعا گویی است کار من بگویم تا نطق دارم
غزل ۱۴۲۶: چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنشین دارم
غزل ۱۴۲۷: من از اقلیم بالایم سر عالم نمیدارم
غزل ۱۴۲۸: همه بازان عجب ماندند در آهنگ پروازم
غزل ۱۴۲۹: نه آن بیبهره دلدارم که از دلدار بگریزم
غزل ۱۴۳۰: نهادم پای در عشق که بر عشاق سر باشم
غزل ۱۴۳۱: مرا چون کم فرستی غم حزین و تنگ دل باشم
غزل ۱۴۳۲: تو خود دانی که من بیتو عدم باشم عدم باشم
غزل ۱۴۳۳: من آنم کز خیالاتش تراشنده وثن باشم
غزل ۱۴۳۴: چو آمد روی مه رویم که باشم من که من باشم
غزل ۱۴۳۵: به گرد دل همیگردی چه خواهی کرد می دانم
غزل ۱۴۳۶: تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمیدانم
غزل ۱۴۳۷: چو رعد و برق می خندد ثنا و حمد می خوانم
غزل ۱۴۳۸: ندارد پای عشق او دل بیدست و بیپایم
غزل ۱۴۳۹: من این ایوان نه تو را نمیدانم نمیدانم
غزل ۱۴۴۰: بنه ای سبز خنگ من فراز آسمانها سم
غزل ۱۴۴۱: بنه ای سبز خنگ من فراز آسمانها سم
غزل ۱۴۴۲: زهی سرگشته در عالم سر و سامان که من دارم
غزل ۱۴۴۳: بشستم تخته هستی سر عالم نمیدارم
غزل ۱۴۴۴: ای عشق که کردستی تو زیر و زبر خوابم
غزل ۱۴۴۵: من دلق گرو کردم عریان خراباتم
غزل ۱۴۴۶: گر بیدل و بیدستم وز عشق تو پابستم
غزل ۱۴۴۷: رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم
غزل ۱۴۴۸: در مجلس آن رستم در عربده بنشستم
غزل ۱۴۴۹: زان می که ز بوی او شوریده و سرمستم
غزل ۱۴۵۰: بستان قدح از دستم ای مست که من مستم
غزل ۱۴۵۱: گر تو بنمی خسپی بنشین تو که من خفتم
غزل ۱۴۵۲: ساقی چو شه من بد بیش از دگران خوردم
غزل ۱۴۵۳: در آینه چون بینم نقش تو به گفت آرم
غزل ۱۴۵۴: گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم
غزل ۱۴۵۵: ای خواجه سلام علیک من عزم سفر دارم
غزل ۱۴۵۶: توبه نکنم هرگز زین جرم که من دارم
غزل ۱۴۵۷: من خفته وشم اما بس آگه و بیدارم
غزل ۱۴۵۸: یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم
غزل ۱۴۵۹: تا عاشق آن یارم بیکارم و بر کارم
غزل ۱۴۶۰: بشکسته سر خلقی سر بسته که رنجورم
غزل ۱۴۶۱: پایی به میان درنه تا عیش ز سر گیرم
غزل ۱۴۶۲: صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
غزل ۱۴۶۳: شاگرد تو می باشم گر کودن و کژپوزم
غزل ۱۴۶۴: سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم
غزل ۱۴۶۵: ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم
غزل ۱۴۶۶: در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
غزل ۱۴۶۷: این شکل که من دارم ای خواجه که را مانم
غزل ۱۴۶۸: امروز خوشم با تو جان تو و فردا هم
غزل ۱۴۶۹: بیخود شدهام لیکن بیخودتر از این خواهم
غزل ۱۴۷۰: جانم به فدا بادا آن را که نمیگویم
غزل ۱۴۷۱: مخمورم پرخواره اندازه نمیدانم
غزل ۱۴۷۲: دگربار دگربار ز زنجیر بجستم
غزل ۱۴۷۳: بیایید بیایید به گلزار بگردیم
غزل ۱۴۷۴: حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم
غزل ۱۴۷۵: بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم
غزل ۱۴۷۶: طبیبیم حکیمیم طبیبان قدیمیم
غزل ۱۴۷۷: از اول امروز چو آشفته و مستیم
غزل ۱۴۷۸: المنه لله که ز پیکار رهیدیم
غزل ۱۴۷۹: آن خانه که صد بار در او مایده خوردیم
غزل ۱۴۸۰: خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم
غزل ۱۴۸۱: ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم
غزل ۱۴۸۲: چون در عدم آییم و سر از یار برآریم
غزل ۱۴۸۳: امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم
غزل ۱۴۸۴: بشکن قدح باده که امروز چنانیم
غزل ۱۴۸۵: صبح است و صبوح است بر این بام برآییم
غزل ۱۴۸۶: چون آینه رازنما باشد جانم
غزل ۱۴۸۷: امروز چنانم که خر از بار ندانم
غزل ۱۴۸۸: ای خواجه بفرما به کی مانم به کی مانم
غزل ۱۴۸۹: ساقی ز پی عشق روان است روانم
غزل ۱۴۹۰: از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم
غزل ۱۴۹۱: خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیم
غزل ۱۴۹۲: بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم
غزل ۱۴۹۳: ما عاشق و سرگشته و شیدای دمشقیم
غزل ۱۴۹۴: افتادم افتادم در آبی افتادم
غزل ۱۴۹۵: اگر تو نیستی در عاشقی خام
غزل ۱۴۹۶: چه دیدم خواب شب کامروز مستم
غزل ۱۴۹۷: به جان جمله مستان که مستم
غزل ۱۴۹۸: بیا کز غیر تو بیزار گشتم
غزل ۱۴۹۹: بیا کز عشق تو دیوانه گشتم
غزل ۱۵۰۰: چنان مست است از آن دم جان آدم
غزل ۱۵۰۱: منم فتنه هزاران فتنه زادم
غزل ۱۵۰۲: ز زندان خلق را آزاد کردم
غزل ۱۵۰۳: غلامم خواجه را آزاد کردم
غزل ۱۵۰۴: حسودان را ز غم آزاد کردم
غزل ۱۵۰۵: یکی مطرب همیخواهم در این دم
غزل ۱۵۰۶: همیشه من چنین مجنون نبودم
غزل ۱۵۰۷: ایا یاری که در تو ناپدیدم
غزل ۱۵۰۸: سفر کردم به هر شهری دویدم
غزل ۱۵۰۹: سفر کردم به هر شهری دویدم
غزل ۱۵۱۰: اگر عشقت به جای جان ندارم
غزل ۱۵۱۱: بیا ای آنک بردی تو قرارم
غزل ۱۵۱۲: گهی در گیرم و گه بام گیرم
غزل ۱۵۱۳: اگر سرمست اگر مخمور باشم
غزل ۱۵۱۴: خداوندا مده آن یار را غم
غزل ۱۵۱۵: چه نزدیک است جان تو به جانم
غزل ۱۵۱۶: چه نزدیک است جان تو به جانم
غزل ۱۵۱۷: مرا گویی که رایی من چه دانم
غزل ۱۵۱۸: من آن ماهم که اندر لامکانم
غزل ۱۵۱۹: بیا کامروز بیرون از جهانم
غزل ۱۵۲۰: مرا پرسی که چونی بین که چونم
غزل ۱۵۲۱: من از عالم تو را تنها گزینم
غزل ۱۵۲۲: ورا خواهم دگر یاری نخواهم
غزل ۱۵۲۳: نه آن شیرم که با دشمن برآیم
غزل ۱۵۲۴: چو آب آهسته زیر که درآیم
غزل ۱۵۲۵: ز قند یار تا شاخی نخایم
غزل ۱۵۲۶: از آن باده ندانم چون فنایم
غزل ۱۵۲۷: بیا کامروز گرد یار گردیم
غزل ۱۵۲۸: به پیش باد تو ما همچو گردیم
غزل ۱۵۲۹: شب دوشینه ما بیدار بودیم
غزل ۱۵۳۰: من و تو دوش شب بیدار بودیم
غزل ۱۵۳۱: بیا کامروز شه را ما شکاریم
غزل ۱۵۳۲: بیا تا عاشقی از سر بگیریم
غزل ۱۵۳۳: بیا امروز ما مهمان میریم
غزل ۱۵۳۴: بیا ما چند کس با هم بسازیم
غزل ۱۵۳۵: بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
غزل ۱۵۳۶: میان ما درآ ما عاشقانیم
غزل ۱۵۳۷: چرا شاید چو ما شه زادگانیم
غزل ۱۵۳۸: بر آن بودم که فرهنگی بجویم
غزل ۱۵۳۹: مگردان روی خود ای دیده رویم
غزل ۱۵۴۰: بیا با هم سخن از جان بگوییم
غزل ۱۵۴۱: مرا خواندی ز در تو خستی از بام
غزل ۱۵۴۲: چنان مستم چنان مستم من این دم
غزل ۱۵۴۳: کجایی ساقیا درده مدامم
غزل ۱۵۴۴: مرا گویی چه سانی من چه دانم
غزل ۱۵۴۵: شراب شیره انگور خواهم
غزل ۱۵۴۶: رفتم تصدیع از جهان بردم
غزل ۱۵۴۷: من با تو حدیث بیزبان گویم
غزل ۱۵۴۸: روی تو چو نوبهار دیدم
غزل ۱۵۴۹: زنهار مرا مگو که پیرم
غزل ۱۵۵۰: گر از غم عشق عار داریم
غزل ۱۵۵۱: از اصل چو حورزاد باشیم
غزل ۱۵۵۲: ما آفت جان عاشقانیم
غزل ۱۵۵۳: ما صحبت همدگر گزینیم
غزل ۱۵۵۴: چون ذره به رقص اندرآییم
غزل ۱۵۵۵: جز جانب دل به دل نیاییم
غزل ۱۵۵۶: ای برده نماز من ز هنگام
غزل ۱۵۵۷: یا رب توبه چرا شکستم
غزل ۱۵۵۸: دانی کامروز از چه زردم
غزل ۱۵۵۹: من دوش به تازه عهد کردم
غزل ۱۵۶۰: تا عشق تو سوخت همچو عودم
غزل ۱۵۶۱: تا چهره آن یگانه دیدم
غزل ۱۵۶۲: گر ناز تو را به گفت نارم
غزل ۱۵۶۳: من اشتر مست شهریارم
غزل ۱۵۶۴: روزی که گذر کنی به گورم
غزل ۱۵۶۵: ای دشمن روزه و نمازم
غزل ۱۵۶۶: تا با تو قرین شدهست جانم
غزل ۱۵۶۷: امروز مرا چه شد چه دانم
غزل ۱۵۶۸: ای جان لطیف و ای جهانم
غزل ۱۵۶۹: ناآمده سیل تر شدستیم
غزل ۱۵۷۰: آن عشرت نو که برگرفتیم
غزل ۱۵۷۱: در عشق قدیم سال خوردیم
غزل ۱۵۷۲: گر گمشدگان روزگاریم
غزل ۱۵۷۳: ما عاشق و بیدل و فقیریم
غزل ۱۵۷۴: نی سیم و نه زر نه مال خواهیم
غزل ۱۵۷۵: ما شاخ گلیم نی گیاهیم
غزل ۱۵۷۶: ما زنده به نور کبریاییم
غزل ۱۵۷۷: امروز نیم ملول شادم
غزل ۱۵۷۸: من جز احد صمد نخواهم
غزل ۱۵۷۹: ما آب دریم ما چه دانیم
غزل ۱۵۸۰: تا دلبر خویش را نبینیم
غزل ۱۵۸۱: گر به خوبی می بلافد لا نسلم لا نسلم
غزل ۱۵۸۲: هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم
غزل ۱۵۸۳: می خرامد جان مجلس سوی مجلس گام گام
غزل ۱۵۸۴: هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام
غزل ۱۵۸۵: ای جهان آب و گل تا من تو را بشناختم
غزل ۱۵۸۶: خویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختم
غزل ۱۵۸۷: عشوه دادستی که من در بیوفایی نیستم
غزل ۱۵۸۸: من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم
غزل ۱۵۸۹: چشم بگشا جان نگر کش سوی جانان می برم
غزل ۱۵۹۰: چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم
غزل ۱۵۹۱: وقت آن آمد که من سوگندها را بشکنم
غزل ۱۵۹۲: نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم
غزل ۱۵۹۳: روی نیکت بد کند من نیک را بر بد نهم
غزل ۱۵۹۴: ایها العشاق آتش گشته چون استارهایم
غزل ۱۵۹۵: سر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیم
غزل ۱۵۹۶: چون همه یاران ما رفتند و تنها ماندیم
غزل ۱۵۹۷: این چه کژطبعی بود که صد هزاران غم خوریم
غزل ۱۵۹۸: ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم
غزل ۱۵۹۹: چون بدیدم صبح رویت در زمان برخیستم
غزل ۱۶۰۰: از شهنشه شمس دین من ساغری را یافتم
غزل ۱۶۰۱: بار دیگر از دل و از عقل و جان برخاستیم
غزل ۱۶۰۲: می بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام
غزل ۱۶۰۳: چونک در باغت به زیر سایه طوبیستم
غزل ۱۶۰۴: بده آن باده دوشین که من از نوش تو مستم
غزل ۱۶۰۵: بزن آن پرده نوشین که من از نوش تو مستم
غزل ۱۶۰۶: هله دوشت یله کردم شب دوشت یله کردم
غزل ۱۶۰۷: ز فلک قوت بگیرم دهن از لوت ببندم
غزل ۱۶۰۸: چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم
غزل ۱۶۰۹: چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم
غزل ۱۶۱۰: منم آن عاشق عشقت که جز این کار ندارم
غزل ۱۶۱۱: مکن ای دوست غریبم سر سودای تو دارم
غزل ۱۶۱۲: منم آن کس که نبینم بزنم فاخته گیرم
غزل ۱۶۱۳: به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم
غزل ۱۶۱۴: بزن آن پرده دوشین که من امروز خموشم
غزل ۱۶۱۵: من اگر دست زنانم نه من از دستْ زنانم
غزل ۱۶۱۶: ز یکی پسته دهانی صنمی بسته دهانم
غزل ۱۶۱۷: بت بینقش و نگارم جز تو یار ندارم
غزل ۱۶۱۸: علم عشق برآمد برهانم ز زحیرم
غزل ۱۶۱۹: تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم
غزل ۱۶۲۰: هوسی است در سر من که سر بشر ندارم
غزل ۱۶۲۱: چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
غزل ۱۶۲۲: تو ز من ملول گشتی که من از تو ناشتابم
غزل ۱۶۲۳: هذیان که گفت دشمن به درون دل شنیدم
غزل ۱۶۲۴: خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم
غزل ۱۶۲۵: دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم
غزل ۱۶۲۶: فلکا بگو که تا کی گلههای یار گویم
غزل ۱۶۲۷: نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
غزل ۱۶۲۸: دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم
غزل ۱۶۲۹: دل چه خوردهست عجب دوش که من مخمورم
غزل ۱۶۳۰: گر مرا خار زند آن گل خندان بکشم
غزل ۱۶۳۱: در فروبند که ما عاشق این میکدهایم
غزل ۱۶۳۲: هله رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم
غزل ۱۶۳۳: در فروبند که ما عاشق این انجمنیم
غزل ۱۶۳۴: عقل گوید که من او را به زبان بفریبم
غزل ۱۶۳۵: دم به دم از ره دل پیک خیالش رسدم
غزل ۱۶۳۶: از بت باخبر من خبری می رسدم
غزل ۱۶۳۷: منم آن دزد که شب نقب زدم ببریدم
غزل ۱۶۳۸: مادرم بخت بده است و پدرم جود و کرم
غزل ۱۶۳۹: ای خوشا روز که پیش چو تو سلطان میرم
غزل ۱۶۴۰: گر تو خواهی که تو را بیکس و تنها نکنم
غزل ۱۶۴۱: من چو در گور درون خفته همیفرسایم
غزل ۱۶۴۲: ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم
غزل ۱۶۴۳: چند خسپیم صبوح است صلا برخیزیم
غزل ۱۶۴۴: جز ز فتان دو چشمت ز کی مفتون باشیم
غزل ۱۶۴۵: گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم
غزل ۱۶۴۶: روز آن است که ما خویش بر آن یار زنیم
غزل ۱۶۴۷: روز شادی است بیا تا همگان یار شویم
غزل ۱۶۴۸: ساقیا عربده کردیم که در جنگ شویم
غزل ۱۶۴۹: وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
غزل ۱۶۵۰: خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم
غزل ۱۶۵۱: ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم
غزل ۱۶۵۲: ای دریغا که شب آمد همه از هم ببریم
غزل ۱۶۵۳: من از این خانه پرنور به در می نروم
غزل ۱۶۵۴: تا که ما از نظر و خوبی تو باخبریم
غزل ۱۶۵۵: دوش می گفت جانم کی سپهر معظم
غزل ۱۶۵۶: هم به درد این درد را درمان کنم
غزل ۱۶۵۷: می رسد بوی جگر از دو لبم
غزل ۱۶۵۸: عاشقم از عاشقان نگریختم
غزل ۱۶۵۹: دست من گیر ای پسر خوش نیستم
غزل ۱۶۶۰: ای گزیده یار چونت یافتم
غزل ۱۶۶۱: سالکان راه را محرم شدم
غزل ۱۶۶۲: بوی آن خوب ختن می آیدم
غزل ۱۶۶۳: نو به نو هر روز باری می کشم
غزل ۱۶۶۴: می شناسد پرده جان آن صنم
غزل ۱۶۶۵: عاشقی بر من پریشانت کنم
غزل ۱۶۶۶: گفتهای من یار دیگر می کنم
غزل ۱۶۶۷: من ز وصلت چون به هجران می روم
غزل ۱۶۶۸: من به سوی باغ و گلشن می روم
غزل ۱۶۶۹: آتشی نو در وجود اندرزدیم
غزل ۱۶۷۰: ما به خرمنگاه جان بازآمدیم
غزل ۱۶۷۱: گر دم از شادی وگر از غم زنیم
غزل ۱۶۷۲: روز باران است و ما جو می کنیم
غزل ۱۶۷۳: امشب ای دلدار مهمان توییم
غزل ۱۶۷۴: ما ز بالاییم و بالا می رویم
غزل ۱۶۷۵: دوش عشق شمس دین می باختیم
غزل ۱۶۷۶: عاقبت ای جان فزا نشکیفتم
غزل ۱۶۷۷: یک دمی خوش چو گلستان کندم
غزل ۱۶۷۸: من اگر نالم اگر عذر آرم
غزل ۱۶۷۹: من اگر مستم اگر هشیارم
غزل ۱۶۸۰: من اگر پرغم اگر شادانم
غزل ۱۶۸۱: من از این خانه به در می نروم
غزل ۱۶۸۲: من اگر پرغم اگر خندانم
غزل ۱۶۸۳: من که حیران ز ملاقات توام
غزل ۱۶۸۴: من از این خانه به در می نروم
غزل ۱۶۸۵: ای مطرب این غزل گو کی یار توبه کردم
غزل ۱۶۸۶: گفتم که عهد بستم وز عهد بد برستم
غزل ۱۶۸۷: گر جان منکرانت شد خصم جان مستم
غزل ۱۶۸۸: رفتم ز دست خود من در بیخودی فتادم
غزل ۱۶۸۹: صد بار مردم ای جان وین را بیازمودم
غزل ۱۶۹۰: اندر دو کون جانا بیتو طرب ندیدم
غزل ۱۶۹۱: خواهم که کفک خونین از دیگ جان برآرم
غزل ۱۶۹۲: یا رب چه یار دارم شیرین شکار دارم
غزل ۱۶۹۳: من پاکباز عشقم تخم غرض نکارم
غزل ۱۶۹۴: بازآمدم خرامان تا پیش تو بمیرم
غزل ۱۶۹۵: پیش چنین جمال جان بخش چون نمیرم
غزل ۱۶۹۶: ای چرخ عیب جویم وی سقف پرستیزم
غزل ۱۶۹۷: آری ستیزه می کن تا من همیستیزم
غزل ۱۶۹۸: ای توبهام شکسته از تو کجا گریزم
غزل ۱۶۹۹: دل را ز من بپوشی یعنی که من ندانم
غزل ۱۷۰۰: عالم گرفت نورم بنگر به چشمهایم
غزل ۱۷۰۱: آوازه جمالت از جان خود شنیدیم
غزل ۱۷۰۲: درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم
غزل ۱۷۰۳: من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم
غزل ۱۷۰۴: اشکم دهل شدهست از این جام دم به دم
غزل ۱۷۰۵: از ما مشو ملول که ما سخت شاهدیم
غزل ۱۷۰۶: برخیز تا شراب به رطل و سبو خوریم
غزل ۱۷۰۷: چیزی مگو که گنج نهانی خریدهام
غزل ۱۷۰۸: ای گوش من گرفته تویی چشم روشنم
غزل ۱۷۰۹: ما قحطیان تشنه و بسیارخوارهایم
غزل ۱۷۱۰: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم
غزل ۱۷۱۱: بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم
غزل ۱۷۱۲: ما در جهان موافقت کس نمیکنیم
غزل ۱۷۱۳: خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم
غزل ۱۷۱۴: چند روی بیخبر آخر بنگر به بام
غزل ۱۷۱۵: هر کی بمیرد شود دشمن او دوستکام
غزل ۱۷۱۶: امشب جان را ببر از تن چاکر تمام
غزل ۱۷۱۷: لولیکان توییم در بگشا ای صنم
غزل ۱۷۱۸: ای تو ترش کرده رو تا که بترسانیم
غزل ۱۷۱۹: پیشتر آ می لبا تا همه شیدا شویم
غزل ۱۷۲۰: بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیم
غزل ۱۷۲۱: خوش سوی ما آ دمی ز آنچ که ما هم خوشیم
غزل ۱۷۲۲: بدار دست ز ریشم که بادهای خوردم
غزل ۱۷۲۳: نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم
غزل ۱۷۲۴: همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم
غزل ۱۷۲۵: نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
غزل ۱۷۲۶: بیار باده که دیر است در خمار توام
غزل ۱۷۲۷: به غم فرونروم باز سوی یار روم
غزل ۱۷۲۸: مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم
غزل ۱۷۲۹: اگر چه شرط نهادیم و امتحان کردیم
غزل ۱۷۳۰: چه روز باشد کاین جسم و رسم بنوردیم
غزل ۱۷۳۱: اگر زمین و فلک را پر از سلام کنیم
غزل ۱۷۳۲: به حق آنک بخواندی مرا ز گوشه بام
غزل ۱۷۳۳: به جان عشق که از بهر عشق دانه و دام
غزل ۱۷۳۴: سماع چیست ز پنهانیان دل پیغام
غزل ۱۷۳۵: به گوش من برسانید هجر تلخ پیام
غزل ۱۷۳۶: به گرد تو چو نگردم به گرد خود گردم
غزل ۱۷۳۷: بیار باده که اندر خمار خمارم
غزل ۱۷۳۸: به گوشهای بروم گوش آن قدح گیرم
غزل ۱۷۳۹: زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم
غزل ۱۷۴۰: خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم
غزل ۱۷۴۱: به کوی عشق تو من نامدم که بازروم
غزل ۱۷۴۲: ببسته است پری نهانیی پایم
غزل ۱۷۴۳: اگر چه ما نه خروس و نه ماکیان داریم
غزل ۱۷۴۴: بیار مطرب بر ما کریم باش کریم
غزل ۱۷۴۵: فضول گشتهام امروز جنگ میجویم
غزل ۱۷۴۶: بر آن شدهست دلم کآتشی بگیرانم
غزل ۱۷۴۷: اگر به عقل و کفایت پی جنون باشم
غزل ۱۷۴۸: می گریزد از ما و ما قوامش داریم
غزل ۱۷۴۹: گه چرخ زنان همچون فلکم
غزل ۱۷۵۰: تلخی نکند شیرین ذقنم
غزل ۱۷۵۱: تشنه خویش کن مده آبم
غزل ۱۷۵۲: کون خر را نظام دین گفتم
غزل ۱۷۵۳: آمدم باز تا چنان گردم
غزل ۱۷۵۴: آتشی از تو در دهان دارم
غزل ۱۷۵۵: در طریقت دو صد کمین دارم
غزل ۱۷۵۶: تا به جان مست عشق آن یارم
غزل ۱۷۵۷: همتم شد بلند و تدبیرم
غزل ۱۷۵۸: در وصالت چرا بیاموزم
غزل ۱۷۵۹: اه چه بیرنگ و بینشان که منم
غزل ۱۷۶۰: به خدایی که در ازل بودهست
غزل ۱۷۶۱: ما همه از الست همدستیم
غزل ۱۷۶۲: آمدستیم تا چنان گردیم
غزل ۱۷۶۳: ما که باده ز دست یار خوریم
غزل ۱۷۶۴: ناله بلبل بهار کنیم
غزل ۱۷۶۵: عاشق روی جان فزای توییم
غزل ۱۷۶۶: خیز تا فتنهای برانگیزیم
غزل ۱۷۶۷: تو چه دانی که ما چه مرغانیم
غزل ۱۷۶۸: چند قبا بر قد دل دوختم
غزل ۱۷۶۹: ای دل صافی دم ثابت قدم
غزل ۱۷۷۰: آمد سرمست سحر دلبرم
غزل ۱۷۷۱: شد ز غمت خانه سودا دلم
غزل ۱۷۷۲: چند گهی فاتحه خوانت کنم
غزل ۱۷۷۳: بار دگر جانب یار آمدیم
غزل ۱۷۷۴: ما به تماشای تو بازآمدیم
غزل ۱۷۷۵: گر تو کنی روی ترش زحمت از این جا ببرم
غزل ۱۷۷۶: منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادم
غزل ۱۷۷۷: انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم
غزل ۱۷۷۸: رحت انا من بینکم غبت کذا من عینکم
غزل ۱۷۷۹: اتیناکم اتیناکم فحیونا نحییکم
غزل ۱۷۸۰: اقبل الساقی علینا حاملا کاس المدام
غزل ۱۷۸۱: قد رجعنا قد رجعنا جائیا من طورکم
غزل ۱۷۸۲: ظننتم ایا عذال ان قد عدلتم
غزل ۱۷۸۳: فان وفق الله الکریم وصالکم
غزل ۱۷۸۴: علی اهل نجد الثنا و سلام
غزل ۱۷۸۵: بیا بیا دلدار من دلدار من
ن
غزل ۱۷۸۶: دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
غزل ۱۷۸۷: گر آخر آمد عشق تو گردد ز اولها فزون
غزل ۱۷۸۸: تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون
غزل ۱۷۸۹: ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
غزل ۱۷۹۰: دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن
غزل ۱۷۹۱: بویی همیآید مرا مانا که باشد یار من
غزل ۱۷۹۲: این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این
غزل ۱۷۹۳: این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین
غزل ۱۷۹۴: ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
غزل ۱۷۹۵: هین دف بزن هین کف بزن کاقبال خواهی یافتن
غزل ۱۷۹۶: دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن
غزل ۱۷۹۷: ای دل شکایتها مکن تا نشنود دلدار من
غزل ۱۷۹۸: ای یار من ای یار من ای یار بیزنهار من
غزل ۱۷۹۹: در غیب پر این سو مپر ای طایر چالاک من
غزل ۱۸۰۰: هذا رشاد الکافرین هذا جزاء الصابرین
غزل ۱۸۰۱: آن شاخ خشک است و سیههان ای صبا بر وی مزن
غزل ۱۸۰۲: چندان بگردم گرد دل کز گردش بسیار من
غزل ۱۸۰۳: بخت نگار و چشم من هر دو نخسبد در زمن
غزل ۱۸۰۴: با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن
غزل ۱۸۰۵: پوشیده چون جان می روی اندر میان جان من
غزل ۱۸۰۶: آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من
غزل ۱۸۰۷: ای بس که از آواز دش واماندهام زین راه من
غزل ۱۸۰۸: با آنک از پیوستگی من عشق گشتم عشق من
غزل ۱۸۰۹: بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار من
غزل ۱۸۱۰: من دزد دیدم کو برد مال و متاع مردمان
غزل ۱۸۱۱: خوش می گریزی هر طرف از حلقه ما نی مکن
غزل ۱۸۱۲: ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین
غزل ۱۸۱۳: کو خر من کو خر من پار بمرد آن خر من
غزل ۱۸۱۴: عشق تو آورد قدح پر ز بلای دل من
غزل ۱۸۱۵: من خوشم از گفت خسان وز لب و لنج ترشان
غزل ۱۸۱۶: آینهای بزدایم از جهت منظر من
غزل ۱۸۱۷: قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من
غزل ۱۸۱۸: قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من
غزل ۱۸۱۹: کافرم ار در دو جهان عشق بود خوشتر از این
غزل ۱۸۲۰: هی چه گریزی چندین یک نفس این جا بنشین
غزل ۱۸۲۱: آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
غزل ۱۸۲۲: ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من
غزل ۱۸۲۳: سیر نمیشوم ز تو نیست جز این گناه من
غزل ۱۸۲۴: سیر نمیشوم ز تو ای مه جان فزای من
غزل ۱۸۲۵: من طربم طرب منم زهره زند نوای من
غزل ۱۸۲۶: هر کی ز حور پرسدت رخ بنما که همچنین
غزل ۱۸۲۷: دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکن
غزل ۱۸۲۸: باز نگار می کشد چون شتران مهار من
غزل ۱۸۲۹: گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من
غزل ۱۸۳۰: تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من
غزل ۱۸۳۱: راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از این
غزل ۱۸۳۲: مانده شدهست گوش من از پی انتظار آن
غزل ۱۸۳۳: آمدهام به عذر تو ای طرب و قرار جان
غزل ۱۸۳۴: عید نمای عید را ای تو هلال عید من
غزل ۱۸۳۵: گرم درآ و دم مده ساقی بردبار من
غزل ۱۸۳۶: باز بهار می کشد زندگی از بهار من
غزل ۱۸۳۷: یا رب من بدانمیچیست مراد یار من
غزل ۱۸۳۸: چند گریزی ای قمر هر طرفی ز کوی من
غزل ۱۸۳۹: واقعهای بدیدهام لایق لطف و آفرین
غزل ۱۸۴۰: مطرب خوش نوای من عشق نواز همچنین
غزل ۱۸۴۱: تا چه خیال بستهای ای بت بدگمان من
غزل ۱۸۴۲: چهره شرمگین تو بستد شرمگان من
غزل ۱۸۴۳: دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکن
غزل ۱۸۴۴: مرا در دل همیآید که من دل را کنم قربان
غزل ۱۸۴۵: عدو توبه و صبرم مرا امروز ناگاهان
غزل ۱۸۴۶: حرام است ای مسلمانان از این خانه برون رفتن
غزل ۱۸۴۷: خرامان می روی در دل چراغ افروز جان و تن
غزل ۱۸۴۸: چه باشد پیشه عاشق به جز دیوانگی کردن
غزل ۱۸۴۹: چرا کوشد مسلمان در مسلمان را فریبیدن
غزل ۱۸۵۰: چراغ عالم افروزم نمیتابد چنین روشن
غزل ۱۸۵۱: نشانیهاست در چشمش نشانش کن نشانش کن
غزل ۱۸۵۲: چو آمد روی مه رویم کی باشم من که باشم من
غزل ۱۸۵۳: چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من
غزل ۱۸۵۴: چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون
غزل ۱۸۵۵: چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
غزل ۱۸۵۶: مرا هر دم همیگویی که برگو قطعه شیرین
غزل ۱۸۵۷: توقع دارم از لطف تو ای صدر نکوآیین
غزل ۱۸۵۸: چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من
غزل ۱۸۵۹: منم آن حلقه در گوش و نشسته گوش شمس الدین
غزل ۱۸۶۰: الا ای باد شبگیرم بیار اخبار شمس الدین
غزل ۱۸۶۱: ای قاعده مستان در همدگر افتادن
غزل ۱۸۶۲: چون چنگ شدم جانا آن چنگ تو دروا کن
غزل ۱۸۶۳: ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین
غزل ۱۸۶۴: در پرده دل بنگر صد دختر آبستان
غزل ۱۸۶۵: ای سرو و گل بستان بنگر به تهی دستان
غزل ۱۸۶۶: ای کار من از تو زر ای سیمبر مستان
غزل ۱۸۶۷: ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان
غزل ۱۸۶۸: دروازه هستی را جز ذوق مدان ای جان
غزل ۱۸۶۹: رو مذهب عاشق را برعکس روشها دان
غزل ۱۸۷۰: ای نفس چو سگ آخر تا چند زنی دندان
غزل ۱۸۷۱: دو چیز نخواهد بد در هر دو جهان می دان
غزل ۱۸۷۲: ای در غم بیهوده رو کم ترکوا برخوان
غزل ۱۸۷۳: دانی که کجا جویی ما را به گه جستن
غزل ۱۸۷۴: از آتش روی خود اندر دلم آتش زن
غزل ۱۸۷۵: ای یار مقامردل پیش آ و دمی کم زن
غزل ۱۸۷۶: بی جا شو در وحدت در عین فنا جا کن
غزل ۱۸۷۷: ای دل چو نمیگردد در شرح زبان من
غزل ۱۸۷۸: من گوش کشان گشتم از لیلی و از مجنون
غزل ۱۸۷۹: آرایش باغ آمد این روی چه روی است این
غزل ۱۸۸۰: در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین
غزل ۱۸۸۱: از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین
غزل ۱۸۸۲: آن کس که تو را بیند وانگه نظرش بر تن
غزل ۱۸۸۳: بی او نتوان رفتن بیاو نتوان گفتن
غزل ۱۸۸۴: آن ساعد سیمین را در گردن ما افکن
غزل ۱۸۸۵: ای سرده صد سودا دستار چنین می کن
غزل ۱۸۸۶: نی نی به از این باید با دوست وفا کردن
غزل ۱۸۸۷: گرت هست سر ما سر و ریش بجنبان
غزل ۱۸۸۸: بیا بوسه به چند است از آن لعل مثمن
غزل ۱۸۸۹: دل دل دل تو دل مرا مرنجان
غزل ۱۸۹۰: با روی تو کفر است به معنی نگریدن
غزل ۱۸۹۱: ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن
غزل ۱۸۹۲: هر شب که بود قاعده سفره نهادن
غزل ۱۸۹۳: صد گوش نوم باز شد از راز شنودن
غزل ۱۸۹۴: گر زانک ملولی ز من ای فتنه حوران
غزل ۱۸۹۵: بفریفتیم دوش و پرندوش به دستان
غزل ۱۸۹۶: نشاید از تو چندین جور کردن
غزل ۱۸۹۷: در این دم همدمی آمد خمش کن
غزل ۱۸۹۸: ندا آمد به جان از چرخ پروین
غزل ۱۸۹۹: دل خون خواره را یک باره بستان
غزل ۱۹۰۰: بیا ای مونس جانهای مستان
غزل ۱۹۰۱: ز زخم دف کفم بدرید ای جان
غزل ۱۹۰۲: چرا منکر شدی ای میر کوران
غزل ۱۹۰۳: شنیدی تو که خط آمد ز خاقان
غزل ۱۹۰۴: کجا خواهی ز چنگ ما پریدن
غزل ۱۹۰۵: اگر تو عاشقی غم را رها کن
غزل ۱۹۰۶: تو نقد قلب را از زر برون کن
غزل ۱۹۰۷: گر این جا حاضری سر همچنین کن
غزل ۱۹۰۸: نتانی آمدن این راه با من
غزل ۱۹۰۹: دل معشوق سوزیده است بر من
غزل ۱۹۱۰: تو هر جزو جهان را بر گذر بین
غزل ۱۹۱۱: تو را پندی دهم ای طالب دین
غزل ۱۹۱۲: بیا ساقی می ما را بگردان
غزل ۱۹۱۳: به باغ آییم فردا جمله یاران
غزل ۱۹۱۴: اگر خواهی مرا می در هوا کن
غزل ۱۹۱۵: برو ای دل به سوی دلبر من
غزل ۱۹۱۶: برآ بر بام و اکنون ماه نو بین
غزل ۱۹۱۷: چو بربندند ناگاهت زنخدان
غزل ۱۹۱۸: فرود آ تو ز مرکب بار می بین
غزل ۱۹۱۹: عشق است بر آسمان پریدن
غزل ۱۹۲۰: دیر آمدهای مرو شتابان
غزل ۱۹۲۱: ای ساقی و دستگیر مستان
غزل ۱۹۲۲: ما شادتریم یا تو ای جان
غزل ۱۹۲۳: ای روی مه تو شاد خندان
غزل ۱۹۲۴: ای روی تو نوبهار خندان
غزل ۱۹۲۵: بازآمد آستین فشانان
غزل ۱۹۲۶: مال است و زر است مکسب تن
غزل ۱۹۲۷: وقت آمد توبه را شکستن
غزل ۱۹۲۸: ای دوست عتاب را رها کن
غزل ۱۹۲۹: ای عربده کرده دوش با من
غزل ۱۹۳۰: امروز تو خوشتری و یا من
غزل ۱۹۳۱: عقل از کف عشق خورد افیون
غزل ۱۹۳۲: ای دشمن عقل و جان شیرین
غزل ۱۹۳۳: برخیز و صبوح را برنجان
غزل ۱۹۳۴: از ما مرو ای چراغ روشن
غزل ۱۹۳۵: دلبر بیگانه صورت مهر دارد در نهان
غزل ۱۹۳۶: عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زن
غزل ۱۹۳۷: هر خوشی که فوت شد از تو مباش اندوهگین
غزل ۱۹۳۸: نازنینی را رها کن با شهان نازنین
غزل ۱۹۳۹: می پرد این مرغ دیگر در جنان عاشقان
غزل ۱۹۴۰: ای ز تو مه پای کوبان وز تو زهره دف زنان
غزل ۱۹۴۱: مهرهای از جان ربودم بیدهان و بیدهان
غزل ۱۹۴۲: من ز گوش او بدزدم حلقه دیگر نهان
غزل ۱۹۴۳: می گزید او آستین را شرمگین در آمدن
غزل ۱۹۴۴: چون ببینی آفتاب از روی دلبر یاد کن
غزل ۱۹۴۵: هر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار من
غزل ۱۹۴۶: کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من
غزل ۱۹۴۷: سوی بیماران خود شد شاه مه رویان من
غزل ۱۹۴۸: بانگ آید هر زمانی زین رواق آبگون
غزل ۱۹۴۹: آنچ می آید ز وصفت این زمانم در دهن
غزل ۱۹۵۰: بوی آن باغ و بهار و گلبن رعناست این
غزل ۱۹۵۱: ای برادر تو چه مرغی خویشتن را بازبین
غزل ۱۹۵۲: هست ما را هر زمانی از نگار راستین
غزل ۱۹۵۳: هر صبوحی ارغنونها را برنجان همچنین
غزل ۱۹۵۴: عیشهاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان
غزل ۱۹۵۵: ای زیان و ای زیان و ای زیان و ای زیان
غزل ۱۹۵۶: سر فروکرد از فلک آن ماه روی سیمتن
غزل ۱۹۵۷: هست عاقل هر زمانی در غم پیدا شدن
غزل ۱۹۵۸: ساقیا چون مست گشتی خویش را بر من بزن
غزل ۱۹۵۹: روی او فتوی دهد کز کعبه بر بتخانه زن
غزل ۱۹۶۰: آفتابا بار دیگر خانه را پرنور کن
غزل ۱۹۶۱: نوبهارا جان مایی جانها را تازه کن
غزل ۱۹۶۲: یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من
غزل ۱۹۶۳: پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من
غزل ۱۹۶۴: شمس دین بر یوسفان و نازنینان نازنین
غزل ۱۹۶۵: در میان ظلمت جان تو نور چیست آن
غزل ۱۹۶۶: جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان
غزل ۱۹۶۷: ای تو را گردن زده آن تسخرت بر گرد نان
غزل ۱۹۶۸: ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان
غزل ۱۹۶۹: از بدیها آن چه گویم هست قصدم خویشتن
غزل ۱۹۷۰: مطربا بردار چنگ و لحن موسیقار زن
غزل ۱۹۷۱: از دخول هر غری افسردهای در کار من
غزل ۱۹۷۲: عاشقا دو چشم بگشا چارجو در خود ببین
غزل ۱۹۷۳: موی بر سر شد سپید و روی من بگرفت چین
غزل ۱۹۷۴: ای چراغ آسمان و رحمت حق بر زمین
غزل ۱۹۷۵: عشق شمس الدین است یا نور کف موسی است آن
غزل ۱۹۷۶: عشق شمس حق و دین کان گوهر کانی است آن
غزل ۱۹۷۷: در ستایشهای شمس الدین نباشم مفتتن
غزل ۱۹۷۸: ایها الساقی ادر کأس الحمیا نصف من
غزل ۱۹۷۹: عاشقان را مژدهای از سرفراز راستین
غزل ۱۹۸۰: یارکان رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این
غزل ۱۹۸۱: مطربا نرمک بزن تا روح بازآید به تن
غزل ۱۹۸۲: گلسن بنده ستایک غرضم یق اشد رسن
غزل ۱۹۸۳: به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین
غزل ۱۹۸۴: بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین
غزل ۱۹۸۵: صنما بیار باده بنشان خمار مستان
غزل ۱۹۸۶: صنما به چشم شوخت که به چشم اشارتی کن
غزل ۱۹۸۷: هله نیم مست گشتم قدحی دگر مدد کن
غزل ۱۹۸۸: چه شکر داد عجب یوسف خوبی به لبان
غزل ۱۹۸۹: جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن
غزل ۱۹۹۰: جان حیوان که ندیده است به جز کاه و عطن
غزل ۱۹۹۱: همه خوردند و بخفتند و تهی گشت وطن
غزل ۱۹۹۲: خوی با ما کن و با بیخبران خوی مکن
غزل ۱۹۹۳: هیچ باشد که رسد آن شکر و پسته من
غزل ۱۹۹۴: بشنو از بوالهوسان قصه میر عسسان
غزل ۱۹۹۵: اینک آن انجم روشن که فلک چاکرشان
غزل ۱۹۹۶: چون خیال تو درآید به دلم رقص کنان
غزل ۱۹۹۷: هر که را گشت سر از غایت برگردیدن
غزل ۱۹۹۸: به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن
غزل ۱۹۹۹: مکن ای دوست ز جور این دلم آواره مکن
غزل ۲۰۰۰: ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من
غزل ۲۰۰۱: دم ده و عشوه ده ای دلبر سیمین بر من
غزل ۲۰۰۲: تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین
غزل ۲۰۰۳: همه خوردند و بخفتند و تهی گشت وطن
غزل ۲۰۰۴: شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشان
غزل ۲۰۰۵: چه نشستی دور چون بیگانگان
غزل ۲۰۰۶: هر کجا که پا نهی ای جان من
غزل ۲۰۰۷: شاه ما باری برای کاهلان
غزل ۲۰۰۸: می بده ای ساقی آخرزمان
غزل ۲۰۰۹: نک بهاران شد صلا ای لولیان
غزل ۲۰۱۰: بشنو از دل نکتههای بیسخن
غزل ۲۰۱۱: جان جانهایی تو جان را برشکن
غزل ۲۰۱۲: ای دلارام من و ای دل شکن
غزل ۲۰۱۳: ساقیا برخیز و می در جام کن
غزل ۲۰۱۴: راز چون با من نگوید یار من
غزل ۲۰۱۵: فقر را در خواب دیدم دوش من
غزل ۲۰۱۶: جان من جان تو جانت جان من
غزل ۲۰۱۷: آمد آمد در میان خوب ختن
غزل ۲۰۱۸: مرغ خانه با هما پر وا مکن
غزل ۲۰۱۹: ای ببرده دل تو قصد جان مکن
غزل ۲۰۲۰: ای خدا این وصل را هجران مکن
غزل ۲۰۲۱: صبحدم شد زود برخیز ای جوان
غزل ۲۰۲۲: ای زیان و ای زیان و ای زیان
غزل ۲۰۲۳: رو قرار از دل مستان بستان
غزل ۲۰۲۴: مات خود را صنما مات مکن
غزل ۲۰۲۵: ای به انکار سوی ما نگران
غزل ۲۰۲۶: به شکرخنده ببردی دل من
غزل ۲۰۲۷: ای امتان باطل بر نان زنید بر نان
غزل ۲۰۲۸: گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن
غزل ۲۰۲۹: ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن
غزل ۲۰۳۰: گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن
غزل ۲۰۳۱: ای محو راه گشته از محو هم سفر کن
غزل ۲۰۳۲: من از کی باک دارم خاصه که یار با من
غزل ۲۰۳۳: جانا نخست ما را مرد مدام گردان
غزل ۲۰۳۴: ای دل ز شاه حوران یا قبله صبوران
غزل ۲۰۳۵: آن خوب را طلب کن اندر میان حوران
غزل ۲۰۳۶: امروز سرکشان را عشقت جلوه کردن
غزل ۲۰۳۷: چون جان تو میستانی چون شکر است مردن
غزل ۲۰۳۸: از زنگ لشکر آمد بر قلب لشکرش زن
غزل ۲۰۳۹: رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
غزل ۲۰۴۰: روز است ای دو دیده در روزنم نظر کن
غزل ۲۰۴۱: پروانه شد در آتش گفتا که همچنین کن
غزل ۲۰۴۲: ای سنگ دل تو جان را دریای پرگهر کن
غزل ۲۰۴۳: دیدی چه گفت بهمن هیزم بنه چو خرمن
غزل ۲۰۴۴: جانا بیار باده و بختم بلند کن
غزل ۲۰۴۵: تو آب روشنی تو در این آب گل مکن
غزل ۲۰۴۶: مستی و عاشقی و جوانی و جنس این
غزل ۲۰۴۷: میآیدم ز رنگ تو ای یار بوی آن
غزل ۲۰۴۸: آن کیست ای خدای کز این دام خامشان
غزل ۲۰۴۹: ای دم به دم مصور جان از درون تن
غزل ۲۰۵۰: جانا بیار باده و بختم تمام کن
غزل ۲۰۵۱: میبینمت که عزم جفا میکنی مکن
غزل ۲۰۵۲: ای آنک از میانه کران میکنی مکن
غزل ۲۰۵۳: با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
غزل ۲۰۵۴: بشنیدهام که عزم سفر میکنی مکن
غزل ۲۰۵۵: مست شدی عاقبت آمدی اندر میان
غزل ۲۰۵۶: خواجه غلط کردهای در روش یار من
غزل ۲۰۵۷: یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین
غزل ۲۰۵۸: با رخ چون مشعله بر در ما کیست آن
غزل ۲۰۵۹: گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان
غزل ۲۰۶۰: یک غزل آغاز کن بر صفت حاضران
غزل ۲۰۶۱: بوسه بده خویش را ای صنم سیمتن
غزل ۲۰۶۲: سیر نشد چشم و دل از نظر شاه من
غزل ۲۰۶۳: ای رخ خندان تو مایه صد گلستان
غزل ۲۰۶۴: باز فروریخت عشق از در و دیوار من
غزل ۲۰۶۵: باز درآمد ز راه فتنه برانگیز من
غزل ۲۰۶۶: باز برآمد ز کوه خسرو شیرین من
غزل ۲۰۶۷: ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون
غزل ۲۰۶۸: بازشکستند خلق سلسله یا مسلمین
غزل ۲۰۶۹: بیش مکن همچنان خانه درآ همچنین
غزل ۲۰۷۰: یا تو ترش کرده رو مایه ده شکران
غزل ۲۰۷۱: هر چه کنی تو کرده من دان
غزل ۲۰۷۲: جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان
غزل ۲۰۷۳: دلا تو شهد منه در دهان رنجوران
غزل ۲۰۷۴: مکن مکن که روا نیست بیگنه کشتن
غزل ۲۰۷۵: توی که بدرقه باشی گهی گهی رهزن
غزل ۲۰۷۶: به جان تو که از این دلشده کرانه مکن
غزل ۲۰۷۷: به من نگر به دو رخسار زعفرانی من
غزل ۲۰۷۸: چهار روز ببودم به پیش تو مهمان
غزل ۲۰۷۹: مقام ناز نداری برو تو ناز مکن
غزل ۲۰۸۰: چهار شعر بگفتم بگفت نی به از این
غزل ۲۰۸۱: نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان
غزل ۲۰۸۲: برای چشم تو صد چشم بد توان دیدن
غزل ۲۰۸۳: اگر سزای لب تو نبود گفته من
غزل ۲۰۸۴: بیا بیا که ز هجرت نه عقل ماند نه دین
غزل ۲۰۸۵: به صلح آمد آن ترک تند عربده کن
غزل ۲۰۸۶: من کجا بودم عجب بیتو این چندین زمان
غزل ۲۰۸۷: بگویم مثالی از این عشق سوزان
غزل ۲۰۸۸: ببردی دلم را بدادی به زاغان
غزل ۲۰۸۹: تنت زین جهان است و دل زان جهان
غزل ۲۰۹۰: به پیش آر سغراق گلگون من
غزل ۲۰۹۱: ای هفت دریا گوهر عطا کن
غزل ۲۰۹۲: آن دلبر من آمد بر من
غزل ۲۰۹۳: تازه شد از او باغ و بر من
غزل ۲۰۹۴: یک قوصره پر دارم ز سخن
غزل ۲۰۹۵: با من صنما دل یک دله کن
غزل ۲۰۹۶: گر تنگ بدی این سینه من
غزل ۲۰۹۷: چون دل جانا بنشین بنشین
غزل ۲۰۹۸: شب محنت که بد طبیب و تو افکار یاد کن
غزل ۲۰۹۹: چند نظاره جهان کردن
غزل ۲۱۰۰: چند بوسه وظیفه تعیین کن
غزل ۲۱۰۱: سیر گشتم ز نازهای خسان
غزل ۲۱۰۲: چیست با عشق آشنا بودن
غزل ۲۱۰۳: گر چه اندر فغان و نالیدن
غزل ۲۱۰۴: شب که جهان است پر از لولیان
غزل ۲۱۰۵: ساقی من خیزد بیگفت من
غزل ۲۱۰۶: مست رسید آن بت بیباک من
غزل ۲۱۰۷: جان منی جان منی جان من
غزل ۲۱۰۸: مینروم هیچ از این خانه من
غزل ۲۱۰۹: ای تو پناه همه روز محن
غزل ۲۱۱۰: بانگ برآمد ز خرابات من
غزل ۲۱۱۱: بانگ برآمد ز خرابات من
غزل ۲۱۱۲: ظلمت شب پرتو ظلمات من
غزل ۲۱۱۳: ای تو چو خورشید و شه خاص من
غزل ۲۱۱۴: بانگ برآمد ز دل و جان من
غزل ۲۱۱۵: بازرسید آن بت زیبای من
غزل ۲۱۱۶: آمدهای بیگه خامش مشین
غزل ۲۱۱۷: پیشتر آ ای صنم شنگ من
غزل ۲۱۱۸: می تلخی که تلخیها بدو گردد همه شیرین
غزل ۲۱۱۹: اگر امروز دلدارم درآید همچو دی خندان
غزل ۲۱۲۰: دگرباره چو مه کردیم خرمن
غزل ۲۱۲۱: افندس مسین کاغا یومیندن
غزل ۲۱۲۲: کیف اتوب یا اخی من سکر کارجوان
غزل ۲۱۲۳: العشق یقول لی تزین
غزل ۲۱۲۴: ایا بدر الدجی بل انت احسن
غزل ۲۱۲۵: اطیب الاسفار عندی انتقالی من مکان
غزل ۲۱۲۶: اطیب الاعمار عمر فی طریق العاشقین
غزل ۲۱۲۷: یا صغیر السن یا رطب البدن
غزل ۲۱۲۸: ابشر ثم ابشر یا مؤتمن
غزل ۲۱۲۹: نحن الی سیدنا راجعون
و
غزل ۲۱۳۰: ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او
غزل ۲۱۳۱: حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
غزل ۲۱۳۲: مستی ببینی رازدان میدانک باشد مست او
غزل ۲۱۳۳: بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو
غزل ۲۱۳۴: نبود چنین مه در جهان ای دل همین جا لنگ شو
غزل ۲۱۳۵: ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو
غزل ۲۱۳۶: ساقی اگر کم شد میت دستار ما بستان گرو
غزل ۲۱۳۷: آن کون خر کز حاسدی عیسی بود تشویش او
غزل ۲۱۳۸: ای عشق تو موزونتری یا باغ و سیبستان تو
غزل ۲۱۳۹: والله ملولم من کنون از جام و سغراق و کدو
غزل ۲۱۴۰: دل دی خراب و مست و خوش هر سو همیافتاد از او
غزل ۲۱۴۱: ای تن و جان بنده او بند شکرخنده او
غزل ۲۱۴۲: چون بجهد خنده ز من خنده نهان دارم از او
غزل ۲۱۴۳: روشنی خانه تویی خانه بمگذار و مرو
غزل ۲۱۴۴: کار جهان هر چه شود کار تو کو بار تو کو
غزل ۲۱۴۵: شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو
غزل ۲۱۴۶: ای شکران ای شکران کان شکر دارم از او
غزل ۲۱۴۷: چیست که هر دمی چنین میکشدم به سوی او
غزل ۲۱۴۸: جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو
غزل ۲۱۴۹: ای تو خموش پرسخن چیست خبر بیا بگو
غزل ۲۱۵۰: عید نمیدهد فرح بینظر هلال تو
غزل ۲۱۵۱: در سفر هوای تو بیخبرم به جان تو
غزل ۲۱۵۲: سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو
غزل ۲۱۵۳: ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو
غزل ۲۱۵۴: هین کژ و راست میروی باز چه خوردهای بگو
غزل ۲۱۵۵: کی ز جهان برون شود جزو جهان هله بگو
غزل ۲۱۵۶: سیمبرا ز سیم تو سیمبرم به جان تو
غزل ۲۱۵۷: سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو
غزل ۲۱۵۸: من که ستیزه روترم در طلب لقای تو
غزل ۲۱۵۹: باده چو هست ای صنم بازمگیر و نی مگو
غزل ۲۱۶۰: ندیدم در جهان کس را که تا سر پر نبودهست او
غزل ۲۱۶۱: اگر نه عاشق اویم چه میپویم به کوی او
غزل ۲۱۶۲: دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
غزل ۲۱۶۳: چو شیرینتر نمود ای جان مها شور و بلای تو
غزل ۲۱۶۴: اگر بگذشت روز ای جان به شب مهمان مستان شو
غزل ۲۱۶۵: فقیر است او فقیر است او فقیر ابن الفقیر است او
غزل ۲۱۶۶: دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
غزل ۲۱۶۷: دل آتش پذیر از توست برق و سنگ و آهن تو
غزل ۲۱۶۸: نمیگفتی مرا روزی که ما را یار غاری تو
غزل ۲۱۶۹: ز مکر حق مباش ایمن اگر صد بخت بینی تو
غزل ۲۱۷۰: هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو
غزل ۲۱۷۱: گشتهست طپان جانم ای جان و جهان برگو
غزل ۲۱۷۲: هم آگه و هم ناگه مهمان من آمد او
غزل ۲۱۷۳: چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو
غزل ۲۱۷۴: ای یار قلندردل دلتنگ چرایی تو
غزل ۲۱۷۵: در خشکی ما بنگر وآن پرده تر برگو
غزل ۲۱۷۶: آن دلبر عیار جگرخواره ما کو
غزل ۲۱۷۷: خزان عاشقان را نوبهار او
غزل ۲۱۷۸: تو کمترخوارهای هشیار میرو
غزل ۲۱۷۹: تو جام عشق را بستان و میرو
غزل ۲۱۸۰: از این پستی به سوی آسمان شو
غزل ۲۱۸۱: دل و جان را طربگاه و مقام او
غزل ۲۱۸۲: به پیشت نام جان گویم زهی رو
غزل ۲۱۸۳: به پیشت نام جان گویم زهی رو
غزل ۲۱۸۴: بیا ای رونق گلزار از این سو
غزل ۲۱۸۵: چو بگشادم نظر از شیوه تو
غزل ۲۱۸۶: خداوندا چو تو صاحب قران کو
غزل ۲۱۸۷: گران جانی مکن ای یار برگو
غزل ۲۱۸۸: در این رقص و در این های و در این هو
غزل ۲۱۸۹: بازم صنما چه میفریبی تو
غزل ۲۱۹۰: دیدی که چه کرد آن پری رو
غزل ۲۱۹۱: ای رونق نوبهار برگو
غزل ۲۱۹۲: ای عارف خوش کلام برگو
غزل ۲۱۹۳: ای صید رخ تو شیر و آهو
غزل ۲۱۹۴: آن وعده که کردهای مرا کو
غزل ۲۱۹۵: خوش خرامان میروی ای جان جان بیمن مرو
غزل ۲۱۹۶: از حلاوتها که هست از خشم و از دشنام او
غزل ۲۱۹۷: ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو
غزل ۲۱۹۸: جمله خشم از کبر خیزد از تکبر پاک شو
غزل ۲۱۹۹: ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو
غزل ۲۲۰۰: ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو
غزل ۲۲۰۱: در گذر آمد خیالش گفت جان این است او
غزل ۲۲۰۲: ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو
غزل ۲۲۰۳: جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو
غزل ۲۲۰۴: عاشقی بر من پریشانت کنم نیکو شنو
غزل ۲۲۰۵: دوش خوابی دیدهام خود عاشقان را خواب کو
غزل ۲۲۰۶: ای برادر عاشقی را درد باید درد کو
غزل ۲۲۰۷: در خلاصه عشق آخر شیوه اسلام کو
غزل ۲۲۰۸: ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو
غزل ۲۲۰۹: ای ز رویت تافته در هر زمانی نور نو
غزل ۲۲۱۰: طرب اندر طرب است او که در عقل شکست او
غزل ۲۲۱۱: ز من و تو شرری زاد در این دل ز چنان رو
غزل ۲۲۱۲: تو بمال گوش بربط که عظیم کاهل است او
غزل ۲۲۱۳: خنک آن جان که رود مست و خرامان بر او
غزل ۲۲۱۴: خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو
غزل ۲۲۱۵: گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو
غزل ۲۲۱۶: تن مزن ای پسر خوش دم خوش کام بگو
غزل ۲۲۱۷: چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو
غزل ۲۲۱۸: همه خوردند و برفتند و بماندم من و تو
غزل ۲۲۱۹: من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
غزل ۲۲۲۰: هله ای شاه مپیچان سر و دستار مرو
غزل ۲۲۲۱: سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او
غزل ۲۲۲۲: سر عثمان تو مست است بر او ریز کدو
غزل ۲۲۲۳: ای همه سرگشتگان مهمان تو
غزل ۲۲۲۴: ای بمرده هر چه جان در پای او
غزل ۲۲۲۵: شکر ایزد را که دیدم روی تو
غزل ۲۲۲۶: ای بکرده رخت عشاقان گرو
غزل ۲۲۲۷: مطربا اسرار ما را بازگو
غزل ۲۲۲۸: جان ما را هر نفس بستان نو
غزل ۲۲۲۹: ای غذای جان مستم نام تو
غزل ۲۲۳۰: صوفیانیم آمده در کوی تو
غزل ۲۲۳۱: میدوید از هر طرف در جست و جو
غزل ۲۲۳۲: به حریفان بنشین خواب مرو
غزل ۲۲۳۳: ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو
غزل ۲۲۳۴: ای دیده من جمال خود اندر جمال تو
غزل ۲۲۳۵: آمد خیال آن رخ چون گلستان تو
غزل ۲۲۳۶: جانا تویی کلیم و منم چون عصای تو
غزل ۲۲۳۷: این ترک ماجرا ز دو حکمت برون نبو
غزل ۲۲۳۸: ای کرده چهره تو چو گلنار شرم تو
غزل ۲۲۳۹: رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو
غزل ۲۲۴۰: ننشیند آتشم چو ز حق خاست آرزو
غزل ۲۲۴۱: هان ای جمال دلبر ای شاد وقت تو
غزل ۲۲۴۲: تا که درآمد به باغ چهره گلنار تو
غزل ۲۲۴۳: آینه جان شده چهره تابان تو
غزل ۲۲۴۴: سیر نیم سیر نی از لب خندان تو
غزل ۲۲۴۵: مطرب مهتاب رو آنچ شنیدی بگو
غزل ۲۲۴۶: ای سر مردان برگو برگو
غزل ۲۲۴۷: مرا اگر تو نیابی به پیش یار بجو
غزل ۲۲۴۸: من آن نیم که بگویم حدیث نعمت او
غزل ۲۲۴۹: به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو
غزل ۲۲۵۰: هزار بار کشیدهست عشق کافرخو
غزل ۲۲۵۱: چو از سر بگیرم بود سرور او
غزل ۲۲۵۲: بیدل شدهام بهر دل تو
غزل ۲۲۵۳: نور دل ما روی خوش تو
غزل ۲۲۵۴: دل من دل من دل من بر تو
غزل ۲۲۵۵: بنشسته به گوشهای دو سه مست ترانه گو
غزل ۲۲۵۶: به قرار تو او رسد که بود بیقرار تو
غزل ۲۲۵۷: قلم از عشق بشکند چو نویسد نشان تو
غزل ۲۲۵۸: هله ای طالب سمو بگداز از غمش چو مو
غزل ۲۲۵۹: هله طبل وفا بزن که بیامد اوان تو
غزل ۲۲۶۰: طیب الله عیشکم لا وحش الله منکم
غزل ۲۲۶۱: بوقلمون چند از انکار تو
غزل ۲۲۶۲: پرده بگردان و بزن ساز نو
غزل ۲۲۶۳: یا قمرا لوعه للقمرین سکن
غزل ۲۲۶۴: بوسیسی افندیمو هم محسن و هم مه رو
غزل ۲۲۶۵: الیوم من الوصل نسیم و سعود
غزل ۲۲۶۶: بگردان ساقی مه روی جام
غزل ۲۲۶۷: هم صدوا هم عتبوا عتابا ما له سبب
غزل ۲۲۶۸: یا عاشقین المقصد سیحوا الی ما ترشدوا
غزل ۲۲۶۹: الا یا ساقیا انی لظمن و مشتاق
غزل ۲۲۷۰: ابناء ربیعنا تعالوا
غزل ۲۲۷۱: جود الشموس علی الوری اشراق
غزل ۲۲۷۲: حد البشیر بشاره یا جار
غزل ۲۲۷۳: امسی و اصبح بالجوی اتعذب
غزل ۲۲۷۴: مررت بدر فی هواه بحار
ه
غزل ۲۲۷۵: امروز مستان را نگر در مست ما آویخته
غزل ۲۲۷۶: ای جبرئیل از عشق تو اندر سما پا کوفته
غزل ۲۲۷۷: یک چند رندند این طرف در ظل دل پنهان شده
غزل ۲۲۷۸: این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده
غزل ۲۲۷۹: این کیست این این کیست این در حلقه ناگاه آمده
غزل ۲۲۸۰: ای عاشقان ای عاشقان دیوانهام کو سلسله
غزل ۲۲۸۱: ای از تو خاکی تن شده تن فکرت و گفتن شده
غزل ۲۲۸۲: ای جان و دل از عشق تو در بزم تو پا کوفته
غزل ۲۲۸۳: ساقی فرخ رخ من جام چو گلنار بده
غزل ۲۲۸۴: باده بده باد مده وز خودمان یاد مده
غزل ۲۲۸۵: یا رجلا حصیده مجبنه و مبخله
غزل ۲۲۸۶: ای تو برای آبرو آب حیات ریخته
غزل ۲۲۸۷: آمد یار و بر کفش جام میی چو مشعله
غزل ۲۲۸۸: شحنه عشق میکشد از دو جهان مصادره
غزل ۲۲۸۹: دایم پیش خود نهی آینه را هرآینه
غزل ۲۲۹۰: کجا شد عهد و پیمانی که کردی دوش با بنده
غزل ۲۲۹۱: بر آنم کز دل و دیده شوم بیزار یک باره
غزل ۲۲۹۲: به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه
غزل ۲۲۹۳: یکی ماهی همیبینم برون از دیده در دیده
غزل ۲۲۹۴: ز بردابرد عشق او چو بشنید این دل پاره
غزل ۲۲۹۵: سراندازان همیآیی نگارین جگرخواره
غزل ۲۲۹۶: مرا گویی که چونی تو لطیف و لمتر و تازه
غزل ۲۲۹۷: چو در دل پای بنهادی بشد از دست اندیشه
غزل ۲۲۹۸: زهی بزم خداوندی زهی میهای شاهانه
غزل ۲۲۹۹: سراندازان همیآیی ز راه سینه در دیده
غزل ۲۳۰۰: با زر غم و بیزر غم آخر غم با زر به
غزل ۲۳۰۱: من سرخوش و تو دلخوش غم بیدل و بیسر به
غزل ۲۳۰۲: هشیار شدم ساقی دستار به من واده
غزل ۲۳۰۳: ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده
غزل ۲۳۰۴: هر روز پری زادی از سوی سراپرده
غزل ۲۳۰۵: کی باشد من با تو باده به گرو خورده
غزل ۲۳۰۶: ناموس مکن پیش آ ای عاشق بیچاره
غزل ۲۳۰۷: بربند دهان از نان کآمد شکر روزه
غزل ۲۳۰۸: یا رب چه کس است آن مه یا رب چه کس است آن مه
غزل ۲۳۰۹: من بیخود و تو بیخود ما را که برد خانه؟
غزل ۲۳۱۰: ای غایب از این محضر از مات سلام الله
غزل ۲۳۱۱: از انبهی ماهی دریا به نهان گشته
غزل ۲۳۱۲: دیدم رخ ترسا را با ما چو گل اشکفته
غزل ۲۳۱۳: ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده
غزل ۲۳۱۴: ای روی تو رویم را چون روی قمر کرده
غزل ۲۳۱۵: دل دست به یک کاسه با شهره صنم کرده
غزل ۲۳۱۶: امروز بت خندان میبخش کند خنده
غزل ۲۳۱۷: ای خاک کف پایت رشک فلکی بوده
غزل ۲۳۱۸: مستی ده و هستی ده ای غمزه خماره
غزل ۲۳۱۹: آن یار غریب من آمد به سوی خانه
غزل ۲۳۲۰: بیبرگی بستان بین کآمد دی دیوانه
غزل ۲۳۲۱: ای دل به کجایی تو آگاه هیی یا نه
غزل ۲۳۲۲: هر روز فقیران را هم عید و هم آدینه
غزل ۲۳۲۳: ای دل تو بگو هستم چون ماهی بر تابه
غزل ۲۳۲۴: روزی تو مرا بینی میخانه درافتاده
غزل ۲۳۲۵: امروز من و باده و آن یار پری زاده
غزل ۲۳۲۶: ای بر سر بازاری دستار چنان کرده
غزل ۲۳۲۷: ای جنبش هر شاخی از لون دگر میوه
غزل ۲۳۲۸: چون عزم سفر کردی فی لطف امان الله
غزل ۲۳۲۹: هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشته
غزل ۲۳۳۰: آن عشق جگرخواره کز خون شود او فربه
غزل ۲۳۳۱: ای دلبر بیصورت صورتگر ساده
غزل ۲۳۳۲: ای آنک تو را ما ز همه کون گزیده
غزل ۲۳۳۳: این کیست چنین مست ز خمار رسیده
غزل ۲۳۳۴: ای طبل رحیل از طرف چرخ شنیده
غزل ۲۳۳۵: رندان همه جمعند در این دیر مغانه
غزل ۲۳۳۶: این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده
غزل ۲۳۳۷: هلا ساقی بیا ساغر مرا ده
غزل ۲۳۳۸: بیا دل بر دل پردرد من نه
غزل ۲۳۳۹: ایا گم گشتگان راه و بیراه
غزل ۲۳۴۰: چنین میزن دو دستک تا سحرگاه
غزل ۲۳۴۱: سماع آمد هلا ای یار برجه
غزل ۲۳۴۲: خدایا مطربان را انگبین ده
غزل ۲۳۴۳: ایا خورشید بر گردون سواره
غزل ۲۳۴۴: مبارک باد آمد ماه روزه
غزل ۲۳۴۵: چو بیگاه است و باران خانه خانه
غزل ۲۳۴۶: مکن راز مرا ای جان فسانه
غزل ۲۳۴۷: خدایا رحمت خود را به من ده
غزل ۲۳۴۸: فریاد ز یار خشم کرده
غزل ۲۳۴۹: ای دیده راست راست دیده
غزل ۲۳۵۰: آمد مه و لشکر ستاره
غزل ۲۳۵۱: دیدی که چه کرد آن یگانه
غزل ۲۳۵۲: یک جام ز صد هزار جان به
غزل ۲۳۵۳: جان آمده در جهان ساده
غزل ۲۳۵۴: ای بی تو حیاتها فسرده
غزل ۲۳۵۵: ای دوش ز دست ما رهیده
غزل ۲۳۵۶: ماییم قدیم عشق باره
غزل ۲۳۵۷: ای گشته دلت چو سنگ خاره
غزل ۲۳۵۸: ماییم و دو چشم و جان خیره
غزل ۲۳۵۹: آن سفره بیار و در میان نه
غزل ۲۳۶۰: ای نقد تو را زکات نسیه
غزل ۲۳۶۱: ای روز مبارک و خجسته
غزل ۲۳۶۲: ای دو چشمت جاودان را نکتهها آموخته
غزل ۲۳۶۳: ای ز هندستان زلفت رهزنان برخاسته
غزل ۲۳۶۴: ای ز هجرانت زمین و آسمان بگریسته
غزل ۲۳۶۵: ای ز گلزار جمالت یاسمن پا کوفته
غزل ۲۳۶۶: ای سراندازان همه در عشق تو پا کوفته
غزل ۲۳۶۷: تا چه عشق است آن صنم را با دل پرخون شده
غزل ۲۳۶۸: ای به میدانهای وحدت گوی شاهی باخته
غزل ۲۳۶۹: چشم بگشا جانها بین از بدن بگریخته
غزل ۲۳۷۰: این چه باد صرصر است از آسمان پویان شده
غزل ۲۳۷۱: کی بود خاک صنم با خون ما آمیخته
غزل ۲۳۷۲: هله بحری شو و در رو مکن از دور نظاره
غزل ۲۳۷۳: مشنو حیلت خواجه هله ای دزد شبانه
غزل ۲۳۷۴: هله صیاد نگویی که چه دام است و چه دانه
غزل ۲۳۷۵: سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه
غزل ۲۳۷۶: صنما از آنچ خوردی بهل اندکی به ما ده
غزل ۲۳۷۷: ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
غزل ۲۳۷۸: صد خمار است و طرب در نظر آن دیده
غزل ۲۳۷۹: بده آن باده جانی که چنانیم همه
غزل ۲۳۸۰: پیش جوش عفو بیحد تو شاه
غزل ۲۳۸۱: عشق بین با عاشقان آمیخته
غزل ۲۳۸۲: ای بخاری را تو جان پنداشته
غزل ۲۳۸۳: عشق تو از بس کشش جان آمده
غزل ۲۳۸۴: جستهاند دیوانگان از سلسله
غزل ۲۳۸۵: روز ما را دیگران را شب شده
غزل ۲۳۸۶: قرابه باز دانا هش دار آبگینه
غزل ۲۳۸۷: پیغام زاهدان را کآمد بلای توبه
غزل ۲۳۸۸: این جا کسی است پنهان دامان من گرفته
غزل ۲۳۸۹: در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده
غزل ۲۳۹۰: آن آتشی که داری در عشق صاف و ساده
غزل ۲۳۹۱: بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده
غزل ۲۳۹۲: ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده
غزل ۲۳۹۳: برجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده
غزل ۲۳۹۴: از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله
غزل ۲۳۹۵: دیدم نگار خود را میگشت گرد خانه
غزل ۲۳۹۶: ای پاک از آب و از گل پایی در این گلم نه
غزل ۲۳۹۷: ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته
غزل ۲۳۹۸: آن دم که دررباید باد از رخ تو پرده
غزل ۲۳۹۹: ای از تو من برسته ای هم توام بخورده
غزل ۲۴۰۰: گل را نگر ز لطف سوی خار آمده
غزل ۲۴۰۱: ای صد هزار خرمنها را بسوخته
غزل ۲۴۰۲: باده بده ساقیا عشوه و بادم مده
غزل ۲۴۰۳: ساقی جان غیر آن رطل گرانم مده
غزل ۲۴۰۴: ای مه و ای آفتاب پیش رخت مسخره
غزل ۲۴۰۵: ای همه منزل شده از تو ره بیرهه
غزل ۲۴۰۶: ایا دلی چو صبا ذوق صبحها دیده
غزل ۲۴۰۷: زهی لواء و علم لا اله الا الله
غزل ۲۴۰۸: چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه
غزل ۲۴۰۹: که بوده است تو را دوش یار و همخوابه
غزل ۲۴۱۰: مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته
غزل ۲۴۱۱: دلم چو دیده و تو چون خیال در دیده
غزل ۲۴۱۲: چو مست روی توام ای حکیم فرزانه
غزل ۲۴۱۳: عجب دلی که به عشق بت است پیوسته
غزل ۲۴۱۴: ز لقمهای که بشد دیده تو را پرده
غزل ۲۴۱۵: تو دیده گشته و ما را بکرده نادیده
غزل ۲۴۱۶: برو برو که به بز لایق است بزغاله
غزل ۲۴۱۷: خلاصه دو جهان است آن پری چهره
غزل ۲۴۱۸: ای جان ای جان فی ستر الله
غزل ۲۴۱۹: خوش بود فرش تن نور دیده
غزل ۲۴۲۰: آمد آمد نگار پوشیده
غزل ۲۴۲۱: مطرب جانهای دل برده
غزل ۲۴۲۲: رخ نفسی بر رخ این مست نه
غزل ۲۴۲۳: یا رشا فدیته من زمن رایته
غزل ۲۴۲۴: هل طربا لعاشق وافقه زمانه
غزل ۲۴۲۵: طوبی لمن آواه سر فؤاده
غزل ۲۴۲۶: فدیتتک یا ستی الناسیه
ی
غزل ۲۴۲۷: گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی
غزل ۲۴۲۸: فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری
غزل ۲۴۲۹: ای در طواف ماه تو ماه و سپهر مشتری
غزل ۲۴۳۰: ای آن که بر اسب بقا از دیر فانی میروی
غزل ۲۴۳۱: این عشق گردان کو به کو بر سر نهاده طبلهای
غزل ۲۴۳۲: ای رونق هر گلشنی وی روزن هر خانهای
غزل ۲۴۳۳: ای آنک اندر باغ جان آلاجقی برساختی
غزل ۲۴۳۴: از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی
غزل ۲۴۳۵: من دوش دیدم سر دل اندر جمال دلبری
غزل ۲۴۳۶: ای یار اگر نیکو کنی اقبال خود صدتو کنی
غزل ۲۴۳۷: ای یوسف خوش نام هی در ره میا بیهمرهی
غزل ۲۴۳۸: دزدید جمله رخت ما لولی و لولی زادهای
غزل ۲۴۳۹: دامن کشانم میکشد در بتکده عیارهای
غزل ۲۴۴۰: ای آفتاب سرکشان با کهکشان آمیختی
غزل ۲۴۴۱: آخر مراعاتی بکن مر بیدلان را ساعتی
غزل ۲۴۴۲: بانکی عجب از آسمان در میرسد هر ساعتی
غزل ۲۴۴۳: ای تو ملول از کار من من تشنه تر هر ساعتی
غزل ۲۴۴۴: چون درشوی در باغ دل مانند گل خوش بو شوی
غزل ۲۴۴۵: از بامدادان ساغری پر کرد خوش خمارهای
غزل ۲۴۴۶: ای شهسوار خاص بک کز عالم جان تاختی
غزل ۲۴۴۷: یک ساعت ار دو قبلکی از عقل و جان برخاستی
غزل ۲۴۴۸: ای داده جان را لطف تو خوشتر ز مستی حالتی
غزل ۲۴۴۹: من پیش از این میخواستم گفتار خود را مشتری
غزل ۲۴۵۰: در دل خیالش زان بود تا تو به هر سو ننگری
غزل ۲۴۵۱: دریوزهای دارم ز تو در اقتضای آشتی
غزل ۲۴۵۲: ای دل نگویی چون شدی ور عشق روزافزون شدی
غزل ۲۴۵۳: بویی ز گردون میرسد با پرسش و دلداریی
غزل ۲۴۵۴: عیش جهان پیسه بود گاه خوشی گاه بدی
غزل ۲۴۵۵: برگذری درنگری جز دل خوبان نبری
غزل ۲۴۵۶: هم نظری هم خبری هم قمران را قمری
غزل ۲۴۵۷: ای دل سرگشته شده در طلب یاوه روی
غزل ۲۴۵۸: سنگ مزن بر طرف کارگه شیشه گری
غزل ۲۴۵۹: عارف گوینده اگر تا سحر صبر کنی
غزل ۲۴۶۰: تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی
غزل ۲۴۶۱: چون دل من جست ز تن بازنگشتی چه شدی
غزل ۲۴۶۲: طوطی و طوطی بچهای قند به صد ناز خوری
غزل ۲۴۶۳: آه چه دیوانه شدم در طلب سلسلهای
غزل ۲۴۶۴: هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری
غزل ۲۴۶۵: آمدهای که راز من بر همگان بیان کنی
غزل ۲۴۶۶: ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیادهای
غزل ۲۴۶۷: کعبه طواف میکند بر سر کوی یک بتی
غزل ۲۴۶۸: نیست به جز دوام جان ز اهل دلان روایتی
غزل ۲۴۶۹: آه خجسته ساعتی که صنما به من رسی
غزل ۲۴۷۰: جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی
غزل ۲۴۷۱: سوخت یکی جهان به غم آتش غم پدید نی
غزل ۲۴۷۲: چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی
غزل ۲۴۷۳: آب تو ده گسسته را در دو جهان سقا تویی
غزل ۲۴۷۴: ریگ ز آب سیر شد من نشدم زهی زهی
غزل ۲۴۷۵: باز ترش شدی مگر یار دگر گزیدهای
غزل ۲۴۷۶: هین که خروس بانگ زد وقت صبوح یافتی
غزل ۲۴۷۷: سرکه هفت ساله را از لب او حلاوتی
غزل ۲۴۷۸: باز چه شد تو را دلا باز چه مکر اندری
غزل ۲۴۷۹: پیش از آنک از عدم کرد وجودها سری
غزل ۲۴۸۰: ای دل بیقرار من راست بگو چه گوهری
غزل ۲۴۸۱: با همگان فضولکی چون که به ما ملولکی
غزل ۲۴۸۲: ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی
غزل ۲۴۸۳: تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی
غزل ۲۴۸۴: خواجه اگر تو همچو ما بیخود و شوخ و مستیی
غزل ۲۴۸۵: یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی
غزل ۲۴۸۶: ای زده مطرب غمت در دل ما ترانهای
غزل ۲۴۸۷: هست به خطه عدم شور و غبار و غارتی
غزل ۲۴۸۸: ای که غریب آتشی در دل و جان ما زدی
غزل ۲۴۸۹: گر ز تو بوسه ای خرد صد مه و مهر و مشتری
غزل ۲۴۹۰: ساقی جان فزای من بهر خدا ز کوثری
غزل ۲۴۹۱: جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری
غزل ۲۴۹۲: هر بشری که صاف شد در دو جهان ورا دلی
غزل ۲۴۹۳: رو بنمودی به تو گر همگی نه جانمی
غزل ۲۴۹۴: زرگر آفتاب را بسته گاز میکنی
غزل ۲۴۹۵: آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی
غزل ۲۴۹۶: خواجه ترش مرا بگو سرکه به چند میدهی
غزل ۲۴۹۷: صبح چو آفتاب زد رایت روشناییی
غزل ۲۴۹۸: مرا سودای آن دلبر ز دانایی و قرایی
غزل ۲۴۹۹: مسلمانان مسلمانان مرا ترکی است یغمایی
غزل ۲۵۰۰: چه افسردی در آن گوشه چرا تو هم نمیگردی
غزل ۲۵۰۱: گرم سیم و درم بودی مرا مونس چه کم بودی
غزل ۲۵۰۲: امیر دل همیگوید تو را گر تو دلی داری
غزل ۲۵۰۳: چو سرمست منی ای جان ز خیر و شر چه اندیشی
غزل ۲۵۰۴: اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بیخویشی
غزل ۲۵۰۵: چو بی گه آمدی باری درآ مردانهای ساقی
غزل ۲۵۰۶: مبارک باشد آن رو را بدیدن بامدادانی
غزل ۲۵۰۷: بیامد عید ای ساقی عنایت را نمیدانی
غزل ۲۵۰۸: مرا آن دلبر پنهان همیگوید به پنهانی
غزل ۲۵۰۹: بر دیوانگان امروز آمد شاه پنهانی
غزل ۲۵۱۰: مرا پرسید آن سلطان به نرمی و سخن خایی
غزل ۲۵۱۱: به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی
غزل ۲۵۱۲: رها کن ماجرا ای جان فروکن سر ز بالایی
غزل ۲۵۱۳: بیا ای عارف مطرب چه باشد گر ز خوش خویی
غزل ۲۵۱۴: درآمد در میان شهر آدم زفت سیلابی
غزل ۲۵۱۵: یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زرکوبی
غزل ۲۵۱۶: اگر الطاف شمس الدین بدیده برفتادستی
غزل ۲۵۱۷: ز رنگ روی شمس الدین گرم خود بو و رنگستی
غزل ۲۵۱۸: اگر امروز دلدارم کند چون دوش بدمستی
غزل ۲۵۱۹: غلام پاسبانانم که یارم پاسبانستی
غزل ۲۵۲۰: گر آبت بر جگر بودی دل تو پس چه کاره ستی
غزل ۲۵۲۱: اگر یار مرا از من غم و سودا نبایستی
غزل ۲۵۲۲: دل پردرد من امشب بنوشیدهست یک دردی
غزل ۲۵۲۳: دل آتش پرست من که در آتش چو گوگردی
غزل ۲۵۲۴: اگر آب و گل ما را چو جان و دل پری بودی
غزل ۲۵۲۵: اگر گلهای رخسارش از آن گلشن بخندیدی
غزل ۲۵۲۶: نکو بنگر به روی من نه آنم من که هر باری
غزل ۲۵۲۷: بنامیزد نگویم من که تو آنی که هر باری
غزل ۲۵۲۸: مروت نیست در سرها که اندازند دستاری
غزل ۲۵۲۹: ایا نزدیک جان و دل چنین دوری روا داری
غزل ۲۵۳۰: دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری
غزل ۲۵۳۱: چو سرمست منی ای جان ز درد سر چه غم داری
غزل ۲۵۳۲: کی افسون خواند در گوشت که ابرو پرگره داری
غزل ۲۵۳۳: برآ بر بام ای عارف بکن هر نیم شب زاری
غزل ۲۵۳۴: مها یک دم رعیت شو مرا شه دان و سالاری
غزل ۲۵۳۵: هر آن بیمار مسکین را که از حد رفت بیماری
غزل ۲۵۳۶: مثال باز رنجورم زمین بر من ز بیماری
غزل ۲۵۳۷: مگر دانید با دلبر به حق صحبت و یاری
غزل ۲۵۳۸: حجاب از چشم بگشایی که سبحان الذی اسری
غزل ۲۵۳۹: یکی طوطی مژده آور یکی مرغی خوش آوازی
غزل ۲۵۴۰: چو شیر و انگبین جانا چه باشد گر درآمیزی
غزل ۲۵۴۱: الا ای جان جان جان چو میبینی چه میپرسی
غزل ۲۵۴۲: بتاب ای ماه بر یارم بگو یارا اغا پوسی
غزل ۲۵۴۳: بیا ای شاه خودکامه نشین بر تخت خودکامی
غزل ۲۵۴۴: شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی
غزل ۲۵۴۵: مگر مستی نمیدانی که چون زنجیر جنبانی
غزل ۲۵۴۶: سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی
غزل ۲۵۴۷: شدم از دست یک باره ز دست عشق تا دانی
غزل ۲۵۴۸: تو استظهار آن داری که رو از ما بگردانی
غزل ۲۵۴۹: چو دید آن طره کافر مسلمان شد مسلمانی
غزل ۲۵۵۰: یکی دودی پدید آمد سحرگاهی به هامونی
غزل ۲۵۵۱: دلی یا دیده عقلی تو یا نور خدابینی
غزل ۲۵۵۲: کجا باشد دورویان را میان عاشقان جایی
غزل ۲۵۵۳: کجا شد عهد و پیمانی که میکردی نمیگویی
غزل ۲۵۵۴: اگر بیمن خوشی یارا به صد دامم چه میبندی
غزل ۲۵۵۵: چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری
غزل ۲۵۵۶: زهی چشم مرا حاصل شده آیین خون ریزی
غزل ۲۵۵۷: هر آن چشمی که گریان است در عشق دلارامی
غزل ۲۵۵۸: الا ای نقش روحانی چرا از ما گریزانی
غزل ۲۵۵۹: الا ای یوسف مصری از این دریای ظلمانی
غزل ۲۵۶۰: الا ای جان قدس آخر به سوی من نمیآیی
غزل ۲۵۶۱: مسلمانان مسلمانان مرا جانی است سودایی
غزل ۲۵۶۲: یکی فرهنگ دیگر نو برآر ای اصل دانایی
غزل ۲۵۶۳: من پای همیکوبم ای جان و جهان دستی
غزل ۲۵۶۴: گر عشق بزد راهم ور عقل شد از مستی
غزل ۲۵۶۵: ای دوست ز شهر ما ناگه به سفر رفتی
غزل ۲۵۶۶: آورد طبیب جان یک طبله ره آوردی
غزل ۲۵۶۷: افتاد دل و جانم در فتنه طراری
غزل ۲۵۶۸: یک حمله و یک حمله کآمد شب و تاریکی
غزل ۲۵۶۹: آن زلف مسلسل را گر دام کنی حالی
غزل ۲۵۷۰: پنهان به میان ما میگردد سلطانی
غزل ۲۵۷۱: ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی
غزل ۲۵۷۲: جانا به غریبستان چندین به چه میمانی
غزل ۲۵۷۳: در پرده خاک ای جان عیشی است به پنهانی
غزل ۲۵۷۴: از آتش ناپیدا دارم دل بریانی
غزل ۲۵۷۵: هر لحظه یکی صورت میبینی و زادن نی
غزل ۲۵۷۶: ای خواجه سلام علیک از زحمت ما چونی
غزل ۲۵۷۷: همرنگ جماعت شو تا لذت جان بینی
غزل ۲۵۷۸: ای بود تو از کی نی وی ملک تو تا کی نی
غزل ۲۵۷۹: با هر کی تو درسازی میدانک نیاسایی
غزل ۲۵۸۰: ای خیره نظر در جو پیش آ و بخور آبی
غزل ۲۵۸۱: ای سوخته یوسف در آتش یعقوبی
غزل ۲۵۸۲: خواهم که روم زین جا پایم بگرفتستی
غزل ۲۵۸۳: آمد مه ما مستی دستی فلکا دستی
غزل ۲۵۸۴: ماییم در این گوشه پنهان شده از مستی
غزل ۲۵۸۵: گر نرگس خون خوارش دربند امانستی
غزل ۲۵۸۶: گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی
غزل ۲۵۸۷: ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی
غزل ۲۵۸۸: ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی
غزل ۲۵۸۹: نه چرخ زمرد را محبوس هوا کردی
غزل ۲۵۹۰: ای پرده در پرده بنگر که چهها کردی
غزل ۲۵۹۱: ای پرده در پرده بنگر که چهها کردی
غزل ۲۵۹۲: ای صورت روحانی امروز چه آوردی
غزل ۲۵۹۳: گر شمس و قمر خواهی نک شمس و قمر باری
غزل ۲۵۹۴: از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری
غزل ۲۵۹۵: امشب پریان را من تا روز به دلداری
غزل ۲۵۹۶: نظاره چه میآیی در حلقه بیداری
غزل ۲۵۹۷: گر روی بگردانی تو پشت قوی داری
غزل ۲۵۹۸: ای جان و جهان آخر از روی نکوکاری
غزل ۲۵۹۹: ای بر سر بازارت صد خرقه به زناری
غزل ۲۶۰۰: گفتم که بجست آن مه از خانه چو عیاری
غزل ۲۶۰۱: ای بر سر هر سنگی از لعل لبت نوری
غزل ۲۶۰۲: ای دشمن عقل من وی داروی بیهوشی
غزل ۲۶۰۳: ای بر سر و پا گشته داری سر حیرانی
غزل ۲۶۰۴: آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی
غزل ۲۶۰۵: ای باغ همیدانی کز باد کی رقصانی
غزل ۲۶۰۶: مانده شدم از گفتن تا تو بر ما مانی
غزل ۲۶۰۷: آن ماه همیتابد بر چرخ و زمین یا نی
غزل ۲۶۰۸: افند کلیمیرا از زحمت ما چونی
غزل ۲۶۰۹: در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی
غزل ۲۶۱۰: چون بسته کنی راهی آخر بشنو آهی
غزل ۲۶۱۱: جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی
غزل ۲۶۱۲: در کوی کی میگردی ای خواجه چه میخواهی
غزل ۲۶۱۳: ای شادی آن روزی کز راه تو بازآیی
غزل ۲۶۱۴: ما مینرویم ای جان زین خانه دگر جایی
غزل ۲۶۱۵: هم پهلوی خم سر نهای خواجه هرجایی
غزل ۲۶۱۶: من نیت آن کردم تا باشم سودایی
غزل ۲۶۱۷: عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی
غزل ۲۶۱۸: جانا نظری فرما چون جان نظرهایی
غزل ۲۶۱۹: گل گفت مرا نرمی از خار چه میجویی
غزل ۲۶۲۰: ای دل به ادب بنشین برخیز ز بدخویی
غزل ۲۶۲۱: از هر چه ترنجیدی با دل تو بگو حالی
غزل ۲۶۲۲: ای خواجه تو چه مرغی نامت چه چرا شایی
غزل ۲۶۲۳: ما گوش شماییم شما تن زده تا کی
غزل ۲۶۲۴: برخیز که جان است و جهان است و جوانی
غزل ۲۶۲۵: گر علم خرابات تو را همنفسستی
غزل ۲۶۲۶: ای دل تو در این غارت و تاراج چه دیدی
غزل ۲۶۲۷: عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری
غزل ۲۶۲۸: هر روز بگه ای شه دلدار درآیی
غزل ۲۶۲۹: ای ماه اگر باز بر این شکل بتابی
غزل ۲۶۳۰: یا ساقی شرف بشراباتک زندی
غزل ۲۶۳۱: تو دوش رهیدی و شب دوش رهیدی
غزل ۲۶۳۲: ای جان گذرکرده از این گنبد ناری
غزل ۲۶۳۳: در خانه خود یافتم از شاه نشانی
غزل ۲۶۳۴: امروز در این شهر نفیر است و فغانی
غزل ۲۶۳۵: امروز سماع است و مدام است و سقایی
غزل ۲۶۳۶: ای مونس ما خواجه ابوبکر ربابی
غزل ۲۶۳۷: امروز سماع است و شراب است و صراحی
غزل ۲۶۳۸: ای آنک به دلها ز حسد خار خلیدی
غزل ۲۶۳۹: برخیز که صبح است و صبوح است و سکاری
غزل ۲۶۴۰: مگریز ز آتش که چنین خام بمانی
غزل ۲۶۴۱: گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی
غزل ۲۶۴۲: زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی
غزل ۲۶۴۳: ای شاه تو ترکی عجمی وار چرایی
غزل ۲۶۴۴: یک روز مرا بر لب خود میر نکردی
غزل ۲۶۴۵: بخوردم از کف دلبر شرابی
غزل ۲۶۴۶: چه باشد گر چو عقل و جان نخسبی
غزل ۲۶۴۷: دلا چون واقف اسرار گشتی
غزل ۲۶۴۸: دریغا کز میان ای یار رفتی
غزل ۲۶۴۹: منم فانی و غرقه در ثبوتی
غزل ۲۶۵۰: تو آن ماهی که در گردون نگنجی
غزل ۲۶۵۱: کریما تو گلی یا جمله قندی
غزل ۲۶۵۲: نگارا تو در اندیشه درازی
غزل ۲۶۵۳: گر این سلطان ما را بنده باشی
غزل ۲۶۵۴: ببین این فتح ز استفتاح تا کی
غزل ۲۶۵۵: تو نقشی نقش بندان را چه دانی
غزل ۲۶۵۶: نه آتشهای ما را ترجمانی
غزل ۲۶۵۷: دلا تا نازکی و نازنینی
غزل ۲۶۵۸: اگر درد مرا درمان فرستی
غزل ۲۶۵۹: کسی کو را بود در طبع سستی
غزل ۲۶۶۰: چرا ز اندیشه ای بیچاره گشتی
غزل ۲۶۶۱: کجا شد عهد و پیمانی که کردی
غزل ۲۶۶۲: دلا رو رو همان خون شو که بودی
غزل ۲۶۶۳: مرا چون ناف بر مستی بریدی
غزل ۲۶۶۴: از این تنگین قفس جانا پریدی
غزل ۲۶۶۵: صلا ای صوفیان کامروز باری
غزل ۲۶۶۶: به تن این جا به باطن در چه کاری
غزل ۲۶۶۷: مبارک باد بر ما این عروسی
غزل ۲۶۶۸: خبر واده کز این دنیای فانی
غزل ۲۶۶۹: برفتیم ای عقیق لامکانی
غزل ۲۶۷۰: خوشی آخر بگو ای یار چونی
غزل ۲۶۷۱: بر من نیستی یارا کجایی
غزل ۲۶۷۲: دلا در روزه مهمان خدایی
غزل ۲۶۷۳: سؤالی دارم ای خواجه خدایی
غزل ۲۶۷۴: هلا ای آب حیوان از نوایی
غزل ۲۶۷۵: بیاموز از پیمبر کیمیایی
غزل ۲۶۷۶: سبک بنواز ای مطرب ربایی
غزل ۲۶۷۷: سلام علیک ای مقصود هستی
غزل ۲۶۷۸: اگر خورشید جاویدان نگشتی
غزل ۲۶۷۹: ز ما برگشتی و با گل فتادی
غزل ۲۶۸۰: چنین باشد چنین گوید منادی
غزل ۲۶۸۱: کجا شد عهد و پیمان را چه کردی
غزل ۲۶۸۲: به بخت و طالع ما ای افندی
غزل ۲۶۸۳: نگارا تو گلی یا جمله قندی
غزل ۲۶۸۴: شنودم من که چاکر را ستودی
غزل ۲۶۸۵: دگرباره شه ساقی رسیدی
غزل ۲۶۸۶: اگر یار مرا از من برآری
غزل ۲۶۸۷: صلا ای صوفیان کامروز باری
غزل ۲۶۸۸: صلا ای صوفیان کامروز باری
غزل ۲۶۸۹: منم غرقه درون جوی باری
غزل ۲۶۹۰: چو عشق آمد که جان با من سپاری
غزل ۲۶۹۱: نگفتم دوش ای زین بخاری
غزل ۲۶۹۲: به جان تو پس گردن نخاری
غزل ۲۶۹۳: به تن با ما به دل در مرغزاری
غزل ۲۶۹۴: مرا بگرفت روحانی نگاری
غزل ۲۶۹۵: متاز ای دل سوی دریای ناری
غزل ۲۶۹۶: مرا در خنده میآرد بهاری
غزل ۲۶۹۷: بدید این دل درون دل بهاری
غزل ۲۶۹۸: خداوندا زکات شهریاری
غزل ۲۶۹۹: ندارد مجلس ما بیتو نوری
غزل ۲۷۰۰: ز هر چیزی ملول است آن فضولی
غزل ۲۷۰۱: مرا هر لحظه قربان است جانی
غزل ۲۷۰۲: مگیر ای ساقی از مستان کرانی
غزل ۲۷۰۳: ز مهجوران نمیجویی نشانی
غزل ۲۷۰۴: برون کن سر که جان سرخوشانی
غزل ۲۷۰۵: مرا هر لحظه منزل آسمانی
غزل ۲۷۰۶: چه دلشادم به دلدار خدایی
غزل ۲۷۰۷: کجایید ای شهیدان خدایی
غزل ۲۷۰۸: تو هر روزی از آن پشته برآیی
غزل ۲۷۰۹: دلاراما چنین زیبا چرایی
غزل ۲۷۱۰: بیا ای غم که تو بس باوفایی
غزل ۲۷۱۱: بیا ای یار کامروز آن مایی
غزل ۲۷۱۲: بیا جانا که امروز آن مایی
غزل ۲۷۱۳: چنان گشتم ز مستی و خرابی
غزل ۲۷۱۴: چو اسم شمس دین اسما تو دیدی
غزل ۲۷۱۵: مرا اندر جگر بنشست خاری
غزل ۲۷۱۶: بگفتم با دلم آخر قراری
غزل ۲۷۱۷: تو جانا بیوصالش در چه کاری
غزل ۲۷۱۸: بیا ای آنک سلطان جمالی
غزل ۲۷۱۹: مگر تو یوسفان را دلستانی
غزل ۲۷۲۰: تو تا بنشستهای بر دار فانی
غزل ۲۷۲۱: نه آتشهای ما را ترجمانی
غزل ۲۷۲۲: به کوی دل فرورفتم زمانی
غزل ۲۷۲۳: دیدی که چه کرد یار ما دیدی
غزل ۲۷۲۴: روز ار دو هزار بار میآیی
غزل ۲۷۲۵: مندیش از آن بت مسیحایی
غزل ۲۷۲۶: ای دیده ز نم زبون نگشتی
غزل ۲۷۲۷: گر وسوسه ره دهی به گوشی
غزل ۲۷۲۸: باغ است و بهار و سرو عالی
غزل ۲۷۲۹: با این همه مهر و مهربانی
غزل ۲۷۳۰: آورد خبر شکرستانی
غزل ۲۷۳۱: بشنیده بدم که جان جانی
غزل ۲۷۳۲: ای ساقی باده معانی
غزل ۲۷۳۳: ای وصل تو آب زندگانی
غزل ۲۷۳۴: ای بیتو حرام زندگانی
غزل ۲۷۳۵: برجه که بهار زد صلایی
غزل ۲۷۳۶: چون سوی برادری بپویی
غزل ۲۷۳۷: مجلس چو چراغ و تو چو آبی
غزل ۲۷۳۸: من پار بخوردهام شرابی
غزل ۲۷۳۹: ای یار یگانه چند خسبی
غزل ۲۷۴۰: بازم صنما چه میفریبی
غزل ۲۷۴۱: ای آنک تو خواب ما ببستی
غزل ۲۷۴۲: ای آنک تو خواب ما ببستی
غزل ۲۷۴۳: رو رو که از این جهان گذشتی
غزل ۲۷۴۴: روز طرب است و سال شادی
غزل ۲۷۴۵: آخر گل و خار را بدیدی
غزل ۲۷۴۶: آن را که به لطف سر بخاری
غزل ۲۷۴۷: خضری به میان سینه داری
غزل ۲۷۴۸: میآید سنجق بهاری
غزل ۲۷۴۹: ای چشم و چراغ شهریاری
غزل ۲۷۵۰: ای جان و جهان چه میگریزی
غزل ۲۷۵۱: از قصه حال ما نپرسی
غزل ۲۷۵۲: ای دلبر بیدلان صوفی
غزل ۲۷۵۳: ای آنک تو شاه مطربانی
غزل ۲۷۵۴: روزی که مرا ز من ستانی
غزل ۲۷۵۵: چون عشق کند شکرفشانی
غزل ۲۷۵۶: ای وصل تو اصل شادمانی
غزل ۲۷۵۷: کژزخمه مباش تا توانی
غزل ۲۷۵۸: مست می عشق را حیا نی
غزل ۲۷۵۹: گویم سخن لب تو یا نی
غزل ۲۷۶۰: با دل گفتم چرا چنینی
غزل ۲۷۶۱: در خون دلم رسید فتوی
غزل ۲۷۶۲: در عشق هر آنک شد فدایی
غزل ۲۷۶۳: عشق است دلاور و فدایی
غزل ۲۷۶۴: ماها چو به چرخ دل برآیی
غزل ۲۷۶۵: آن شمع چو شد طرب فزایی
غزل ۲۷۶۶: ای بیتو محال جان فزایی
غزل ۲۷۶۷: گر یار لطیف و باوفایی
غزل ۲۷۶۸: ساقی انصاف خوش لقایی
غزل ۲۷۶۹: برخیز و بزن یکی نوایی
غزل ۲۷۷۰: رخها بنگر تو زعفرانی
غزل ۲۷۷۱: ای قلب و درست را روایی
غزل ۲۷۷۲: ای آنک تو خواب ما ببستی
غزل ۲۷۷۳: با یار بساز تا توانی
غزل ۲۷۷۴: در فنای محض افشانند مردان آستی
غزل ۲۷۷۵: مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی
غزل ۲۷۷۶: ای رها کرده تو باغی از پی انجیرکی
غزل ۲۷۷۷: شاد آن صبحی که جان را چاره آموزی کنی
غزل ۲۷۷۸: ای خدایی که مفرح بخش رنجوران تویی
غزل ۲۷۷۹: بانگ میزن ای منادی بر سر هر رستهای
غزل ۲۷۸۰: در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی
غزل ۲۷۸۱: ساقیا بر خاک ما چون جرعهها میریختی
غزل ۲۷۸۲: گر شراب عشق کار جان حیوانیستی
غزل ۲۷۸۳: ای نرفته از دل من اندرآ شاد آمدی
غزل ۲۷۸۴: در جهان گر بازجویی نیست بیسودا سری
غزل ۲۷۸۵: گر من از اسرار عشقش نیک دانا بودمی
غزل ۲۷۸۶: آتشینا آب حیوان از کجا آوردهای
غزل ۲۷۸۷: ای مهی کاندر نکویی از صفت افزودهای
غزل ۲۷۸۸: آه از آن رخسار برق انداز خوش عیارهای
غزل ۲۷۸۹: پیش شمع نور جان دل هست چون پروانهای
غزل ۲۷۹۰: بار دیگر ملتی برساختی برساختی
غزل ۲۷۹۱: هر دلی را گر سوی گلزار جانان خاستی
غزل ۲۷۹۲: سر نهاده بر قدمهای بت چین نیستی
غزل ۲۷۹۳: این چه چتر است این که بر ملک ابد برداشتی
غزل ۲۷۹۴: ای ملامت گر تو عاشق را سبک پنداشتی
غزل ۲۷۹۵: ای تو جان صد گلستان از سمن پنهان شدی
غزل ۲۷۹۶: ای که جانها خاک پایت صورت اندیش آمدی
غزل ۲۷۹۷: تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری
غزل ۲۷۹۸: در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری
غزل ۲۷۹۹: بی گهان شد هر رفتن سوی روزن ننگری
غزل ۲۸۰۰: در میان جان نشین کامروز جان دیگری
غزل ۲۸۰۱: عاشقان را آتشی وآنگه چه پنهان آتشی
غزل ۲۸۰۲: آخر ای دلبر تو ما را مینجویی اندکی
غزل ۲۸۰۳: ساقیا شد عقلها هم خانه دیوانگی
غزل ۲۸۰۴: چون تو آن روبند را از روی چون مه برکنی
غزل ۲۸۰۵: ای خوشا عیشی که باشد ای خوشا نظارهای
غزل ۲۸۰۶: آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایهای
غزل ۲۸۰۷: گشت جان از صدر شمس الدین یکی سوداییی
غزل ۲۸۰۸: گر چه در مستی خسی را تو مراعاتی کنی
غزل ۲۸۰۹: ساخت بغراقان به رسم عید بغراقانیی
غزل ۲۸۱۰: ای بداده دیدههای خلق را حیرانیی
غزل ۲۸۱۱: از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی
غزل ۲۸۱۲: ای دهان آلوده جانی از کجا می خوردهای
غزل ۲۸۱۳: اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی
غزل ۲۸۱۴: خنک آن دم که به رحمت سر عشاق بخاری
غزل ۲۸۱۵: بمشو همره مرغان که چنین بیپر و بالی
غزل ۲۸۱۶: که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی
غزل ۲۸۱۷: مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی
غزل ۲۸۱۸: صنما چونک فریبی همه عیار فریبی
غزل ۲۸۱۹: اگر او ماه منستی شب من روز شدستی
غزل ۲۸۲۰: چو به شهر تو رسیدم تو ز من گوشه گزیدی
غزل ۲۸۲۱: تو ز هر ذره وجودت بشنو ناله و زاری
غزل ۲۸۲۲: تو فقیری تو فقیری تو فقیر ابن فقیری
غزل ۲۸۲۳: ز کجایی ز کجایی هله ای مجلس سامی
غزل ۲۸۲۴: مه ما نیست منور تو مگر چرخ درآیی
غزل ۲۸۲۵: مثل ذره روزن همگان گشته هوایی
غزل ۲۸۲۶: همه چون ذره روزن ز غمت گشته هوایی
غزل ۲۸۲۷: بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی
غزل ۲۸۲۸: خبری است نورسیده تو مگر خبر نداری
غزل ۲۸۲۹: تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری
غزل ۲۸۳۰: هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی
غزل ۲۸۳۱: چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی
غزل ۲۸۳۲: صنما چنان لطیفی که به جان ما درآیی
غزل ۲۸۳۳: سوی باغ ما سفر کن بنگر بهار باری
غزل ۲۸۳۴: به مبارکی و شادی بستان ز عشق جامی
غزل ۲۸۳۵: ز گزاف ریز باده که تو شاه ساقیانی
غزل ۲۸۳۶: به چه روی پشت آرم به کسی که از گزینی
غزل ۲۸۳۷: هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
غزل ۲۸۳۸: صفت خدای داری چو به سینهای درآیی
غزل ۲۸۳۹: بکشید یار گوشم که تو امشب آن مایی
غزل ۲۸۴۰: منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی
غزل ۲۸۴۱: به خدا کسی نجنبد چو تو تن زنی نجنبی
غزل ۲۸۴۲: بت من ز در درآمد به مبارکی و شادی
غزل ۲۸۴۳: هله ای پری شب رو که ز خلق ناپدیدی
غزل ۲۸۴۴: تو کیی در این ضمیرم که فزونتر از جهانی
غزل ۲۸۴۵: بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی
غزل ۲۸۴۶: چو مرا ز عشق کهنه صنما به یاد دادی
غزل ۲۸۴۷: دل بیقرار را گو که چو مستقر نداری
غزل ۲۸۴۸: سحر است خیز ساقی بکن آنچ خوی داری
غزل ۲۸۴۹: ز بهار جان خبر ده هله ای دم بهاری
غزل ۲۸۵۰: ز غم تو زار زارم هله تا تو شاد باشی
غزل ۲۸۵۱: شب و روز آن نکوتر که به پیش یار باشی
غزل ۲۸۵۲: چو یقین شدهست دل را که تو جان جان جانی
غزل ۲۸۵۳: تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی
غزل ۲۸۵۴: برسید لک لک جان که بهار شد کجایی
غزل ۲۸۵۵: هله ای دلی که خفته تو به زیر ظل مایی
غزل ۲۸۵۶: صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی
غزل ۲۸۵۷: چه جمال جان فزایی که میان جان مایی
غزل ۲۸۵۸: صنما تو همچو آتش قدح مدام داری
غزل ۲۸۵۹: برو ای عشق که تا شحنه خوبان شدهای
غزل ۲۸۶۰: هست در حلقه ما حلقه ربایی عجبی
غزل ۲۸۶۱: چند روز است که شطرنج عجب میبازی
غزل ۲۸۶۲: هله هشدار که با بیخبران نستیزی
غزل ۲۸۶۳: وقت آن شد که بدان روح فزا آمیزی
غزل ۲۸۶۴: به شکرخنده اگر میببرد دل ز کسی
غزل ۲۸۶۵: در رخ عشق نگر تا به صفت مرد شوی
غزل ۲۸۶۶: گر گریزی به ملولی ز من سودایی
غزل ۲۸۶۷: نیستی عاشق ای جلف شکم خوار گدای
غزل ۲۸۶۸: در دلت چیست عجب که چو شکر میخندی
غزل ۲۸۶۹: هست اندر غم تو دلشده دانشمندی
غزل ۲۸۷۰: ای دریغا در این خانه دمی بگشودی
غزل ۲۸۷۱: به دغل کی بگزیند دل یارم یاری
غزل ۲۸۷۲: مرغ اندیشه که اندر همه دلها بپری
غزل ۲۸۷۳: رو رو ای جان سبک خیز غریب سفری
غزل ۲۸۷۴: سحری کرد ندایی عجب آن رشک پری
غزل ۲۸۷۵: نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری
غزل ۲۸۷۶: شکنی شیشه مردم گرو از من گیری
غزل ۲۸۷۷: بر یکی بوسه حقستت که چنان میلرزی
غزل ۲۸۷۸: هله تا ظن نبری کز کف من بگریزی
غزل ۲۸۷۹: ننگ هر قافله در شش دره ابلیسی
غزل ۲۸۸۰: به حق و حرمت آنک همگان را جانی
غزل ۲۸۸۱: گر تو ما را به جفای صنمان ترسانی
غزل ۲۸۸۲: تیغ را گر تو چو خورشید دمی رنده زنی
غزل ۲۸۸۳: چه حریصی که مرا بیخور و بیخواب کنی
غزل ۲۸۸۴: به شکرخنده بتا نرخ شکر میشکنی
غزل ۲۸۸۵: هله آن به که خوری این می و از دست روی
غزل ۲۸۸۶: اگر امشب بر من باشی و خانه نروی
غزل ۲۸۸۷: بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی
غزل ۲۸۸۸: به شکرخنده اگر میببرد جان ز کسی
غزل ۲۸۸۹: ای که تو چشمه حیوان و بهار چمنی
غزل ۲۸۹۰: سخن تلخ مگو ای لب تو حلوایی
غزل ۲۸۹۱: هر کی از نیستی آید به سوی او خبری
غزل ۲۸۹۲: ای شه جاودانی وی مه آسمانی
غزل ۲۸۹۳: قدر غم گر چشم سر بگریستی
غزل ۲۸۹۴: با چنین رفتن به منزل کی رسی
غزل ۲۸۹۵: چارهای کو بهتر از دیوانگی
غزل ۲۸۹۶: قره العین منی ای جان بلی
غزل ۲۸۹۷: بوی باغ و گلستان آید همی
غزل ۲۸۹۸: هر دم ای دل سوی جانان میروی
غزل ۲۸۹۹: بار دیگر عزم رفتن کردهای
غزل ۲۹۰۰: بوی مشکی در جهان افکندهای
غزل ۲۹۰۱: فارغم گر گشت دل آوارهای
غزل ۲۹۰۲: ای درآورده جهانی را ز پای
غزل ۲۹۰۳: باوفا یارا جفا آموختی
غزل ۲۹۰۴: عاقبت از عاشقان بگریختی
غزل ۲۹۰۵: اندرآ در خانه یارا ساعتی
غزل ۲۹۰۶: گوید آن دلبر که چون همدل شدی
غزل ۲۹۰۷: آفتابا سوی مه رویان شدی
غزل ۲۹۰۸: باوفاتر گشت یارم اندکی
غزل ۲۹۰۹: هست امروز آنچ میباید بلی
غزل ۲۹۱۰: باز گردد عاقبت این در بلی
غزل ۲۹۱۱: طبع چیزی نو به نو خواهد همی
غزل ۲۹۱۲: با من ای عشق امتحانها میکنی
غزل ۲۹۱۳: باز چون گل سوی گلشن میروی
غزل ۲۹۱۴: ناگهان اندردویدم پیش وی
غزل ۲۹۱۵: خوش بود گر کاهلی یک سو نهی
غزل ۲۹۱۶: مرحبا ای پرده تو آن پردهای
غزل ۲۹۱۷: هیچ خمری بیخماری دیدهای
غزل ۲۹۱۸: میزنم حلقهٔ درِ هر خانهای
غزل ۲۹۱۹: گر سران را بیسری درواستی
غزل ۲۹۲۰: ای بهار سبز و تر شاد آمدی
غزل ۲۹۲۱: ساقی این جا هست ای مولا؟ بلی
غزل ۲۹۲۲: هم تو شمعی هم تو شاهد هم تو می
غزل ۲۹۲۳: باد بین اندر سرم از بادهای
غزل ۲۹۲۴: آه از عشق جمال حورهای
غزل ۲۹۲۵: ای دلی کز گلشکر پروردهای
غزل ۲۹۲۶: گر در آب و گر در آتش میروی
غزل ۲۹۲۷: ز کجا آمدهای میدانی
غزل ۲۹۲۸: آنچ در سینه نهان میداری
غزل ۲۹۲۹: ای خیالی که به دل میگذری
غزل ۲۹۳۰: تو چرا جمله نبات و شکری
غزل ۲۹۳۱: از دلبر نهانی گر بوی جان بیابی
غزل ۲۹۳۲: چه باشد ای برادر یک شب اگر نخسپی
غزل ۲۹۳۳: ای آنک امام عشقی تکبیر کن که مستی
غزل ۲۹۳۴: گفتی شکار گیرم رفتی شکار گشتی
غزل ۲۹۳۵: گر چه به زیر دلقی شاهی و کیقبادی
غزل ۲۹۳۶: ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی
غزل ۲۹۳۷: از بهر مرغ خانه چون خانهای بسازی
غزل ۲۹۳۸: آن مه چو در دل آید او را عجب شناسی
غزل ۲۹۳۹: ما را مسلم آمد هم عیش و هم عروسی
غزل ۲۹۴۰: چون زخمه رجا را بر تار میکشانی
غزل ۲۹۴۱: ای گوهر خدایی آیینه معانی
غزل ۲۹۴۲: اندر مصاف ما را در پیش رو سپر نی
غزل ۲۹۴۳: گرمی مجوی الا از سوزش درونی
غزل ۲۹۴۴: ای مبدعی که سگ را بر شیر میفزایی
غزل ۲۹۴۵: ای حیلههات شیرین تا کی مرا فریبی
غزل ۲۹۴۶: دی عهد و توبه کردی امروز درشکستی
غزل ۲۹۴۷: یا من عجب فتادم یا تو عجب فتادی
غزل ۲۹۴۸: ای کرده رو چو سرکه چه گردد ار بخندی
غزل ۲۹۴۹: در غیب هست عودی کاین عشق از او است دودی
غزل ۲۹۵۰: ای آنک جان ما را در گلشکر کشیدی
غزل ۲۹۵۱: زان خاک تو شدم تا بر من گهر بباری
غزل ۲۹۵۲: گر از شراب دوشین در سر خمار داری
غزل ۲۹۵۳: بازآمدی که ما را درهم زنی به شوری
غزل ۲۹۵۴: گر روشنی تو یارا یا خود سیه ضمیری
غزل ۲۹۵۵: چون روی آتشین را یک دم تو مینپوشی
غزل ۲۹۵۶: دل را تمام برکن ای جان ز نیک نامی
غزل ۲۹۵۷: اندر شکست جان شد پیدا لطیف جانی
غزل ۲۹۵۸: مطرب چو زخمهها را بر تار میکشانی
غزل ۲۹۵۹: ای آنک جمله عالم از توست یک نشانی
غزل ۲۹۶۰: رقصان شو ای قراضه کز اصل اصل کانی
غزل ۲۹۶۱: در رنگ یار بنگر تا رنگ زندگانی
غزل ۲۹۶۲: با تو عتاب دارم جانا چرا چنینی
غزل ۲۹۶۳: میزن سه تا که یکتا گشتم مکن دوتایی
غزل ۲۹۶۴: دی دامنش گرفتم کای گوهر عطایی
غزل ۲۹۶۵: ای برده اختیارم تو اختیار مایی
غزل ۲۹۶۶: هر چند بیگه آیی بیگاه خیز مایی
غزل ۲۹۶۷: آمد ز نای دولت بار دگر نوایی
غزل ۲۹۶۸: ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی
غزل ۲۹۶۹: بوی کباب داری تو نیز دل کبابی
غزل ۲۹۷۰: با صد هزار دستان آمد خیال یاری
غزل ۲۹۷۱: اندر قمارخانه چون آمدی به بازی
غزل ۲۹۷۲: ای آن که مر مرا تو به از جان و دیدهای
غزل ۲۹۷۳: ای از جمال حسن تو عالم نشانهای
غزل ۲۹۷۴: آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی
غزل ۲۹۷۵: هر روز بامداد به آیین دلبری
غزل ۲۹۷۶: شد جادوی حرام و حق از جادوی بری
غزل ۲۹۷۷: هر روز بامداد درآید یکی پری
غزل ۲۹۷۸: ای دل ز بامداد تو بر حال دیگری
غزل ۲۹۷۹: هر روز بامداد طلبکار ما تویی
غزل ۲۹۸۰: آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی
غزل ۲۹۸۱: ای سیرگشته از ما ما سخت مشتهی
غزل ۲۹۸۲: ای ساقیی که آن می احمر گرفتهای
غزل ۲۹۸۳: ای ساقیی که آن می احمر گرفتهای
غزل ۲۹۸۴: ای مرغ گیر دام نهانی نهادهای
غزل ۲۹۸۵: مه طلعتی و شهره قبایی بدیدهای
غزل ۲۹۸۶: ای عشق کز قدیم تو با ما یگانهای
غزل ۲۹۸۷: ای جان و ای دو دیده بینا چگونهای
غزل ۲۹۸۸: هر چند شیر بیشه و خورشیدطلعتی
غزل ۲۹۸۹: رویش ندیده پس مکنیدم ملامتی
غزل ۲۹۹۰: جان خاک آن مهی که خداش است مشتری
غزل ۲۹۹۱: ای عشق پرده در که تو در زیر چادری
غزل ۲۹۹۲: ای بس فراز و شیب که کردم طلب گری
غزل ۲۹۹۳: شاها بکش قطار که شهوار میکشی
غزل ۲۹۹۴: ای نای خوش نوای که دلدار و دلخوشی
غزل ۲۹۹۵: اندر میان جمع چه جان است آن یکی
غزل ۲۹۹۶: گر من ز دست بازی هر غم پژولمی
غزل ۲۹۹۷: ای آسمان که بر سر ما چرخ میزنی
غزل ۲۹۹۸: سوگند خوردهای که از این پس جفا کنی
غزل ۲۹۹۹: تا چند از فراق مرا کار بشکنی
غزل ۳۰۰۰: ساقی بیار باده سغراق ده منی
غزل ۳۰۰۱: ای نای بس خوش است کز اسرار آگهی
غزل ۳۰۰۲: شوری فتاد در فلک ای مه چه شستهای
غزل ۳۰۰۳: ای کاشکی تو خویش زمانی بدانیی
غزل ۳۰۰۴: بزم و شراب لعل و خرابات و کافری
غزل ۳۰۰۵: آن دل که گم شدهست هم از جان خویش جوی
غزل ۳۰۰۶: سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری
غزل ۳۰۰۷: دوش همه شب دوش همه شب گشتم من بر بام حبیبی
غزل ۳۰۰۸: خواجه سلام علیک گنج وفا یافتی
غزل ۳۰۰۹: آه که چه شیرین بتیست در تتق زرکشی
غزل ۳۰۱۰: روی من از روی تو دارد صد روشنی
غزل ۳۰۱۱: هر نفسی از درون دلبر روحانیی
غزل ۳۰۱۲: ای دل چون آهنت بوده چو آیینهای
غزل ۳۰۱۳: یار در آخرزمان کرد طرب سازیی
غزل ۳۰۱۴: رو که به مهمان تو مینروم ای اخی
غزل ۳۰۱۵: جان و جهان میروی جان و جهان میبری
غزل ۳۰۱۶: بازرهان خلق را از سر و از سرکشی
غزل ۳۰۱۷: لاله ستانست از عکس تو هر شورهای
غزل ۳۰۱۸: ای تو ز خوبی خویش آینه را مشتری
غزل ۳۰۱۹: ای که تو عشاق را همچو شکر میکشی
غزل ۳۰۲۰: پیشتر آ پیشتر چند از این رهزنی
غزل ۳۰۲۱: شیردلا صد هزار شیردلی کردهای
غزل ۳۰۲۲: گفت مرا آن طبیب رو ترشی خوردهای
غزل ۳۰۲۳: قصر بود روح ما نی تل ویرانهای
غزل ۳۰۲۴: بستگی این سماع هست ز بیگانهای
غزل ۳۰۲۵: جای دگر بودهای زانک تهی رودهای
غزل ۳۰۲۶: خیره چرا گشتهای خواجه مگر عاشقی
غزل ۳۰۲۷: نیست عجب صف زده پیش سلیمان پری
غزل ۳۰۲۸: ای صنم گلزاری چند مرا آزاری
غزل ۳۰۲۹: آه که دلم برد غمزههای نگاری
غزل ۳۰۳۰: سلمک الله نیست مثل تو یاری
غزل ۳۰۳۱: خوشدلم از یار همچنانک تو دیدی
غزل ۳۰۳۲: از پگه ای یار زان عقار سمایی
غزل ۳۰۳۳: چند دویدم سوی افندی
غزل ۳۰۳۴: میرسد ای جان باد بهاری
غزل ۳۰۳۵: دوش همه شب دوش همه شب
غزل ۳۰۳۶: گاه چو اشتر در وحل آیی
غزل ۳۰۳۷: به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی
غزل ۳۰۳۸: ببرد عقل و دلم را براق عشق معانی
غزل ۳۰۳۹: هزار جان مقدس هزار گوهر کانی
غزل ۳۰۴۰: چه آفتاب جمالی که از مجره گشادی
غزل ۳۰۴۱: اگر مرا تو ندانی بپرس از شب تاری
غزل ۳۰۴۲: چو مهر عشق سلیمان به هر دو کون تو داری
غزل ۳۰۴۳: ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی
غزل ۳۰۴۴: گهی به سینه درآیی گهی ز روح برآیی
غزل ۳۰۴۵: من آن نیم که تو دیدی چو بینیم نشناسی
غزل ۳۰۴۶: چو صبحدم خندیدی در بلا بندیدی
غزل ۳۰۴۷: به جان تو ای طایی که سوی ما بازآیی
غزل ۳۰۴۸: تو آسمان منی من زمین به حیرانی
غزل ۳۰۴۹: ربود عقل و دلم را جمال آن عربی
غزل ۳۰۵۰: خدایگان جمال و خلاصه خوبی
غزل ۳۰۵۱: به عاقبت بپریدی و در نهان رفتی
غزل ۳۰۵۲: چه باده بود که در دور از بگه دادی
غزل ۳۰۵۳: ز قیل و قال تو گر خلق بو نبردندی
غزل ۳۰۵۴: منم که کار ندارم به غیر بیکاری
غزل ۳۰۵۵: بیا بیا که نیابی چو ما دگر یاری
غزل ۳۰۵۶: خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری
غزل ۳۰۵۷: اگر ز حلقه این عاشقان کران گیری
غزل ۳۰۵۸: ز بامداد درآورد دلبرم جامی
غزل ۳۰۵۹: چه باک دارد عاشق ز ننگ و بدنامی
غزل ۳۰۶۰: نهان شدند معانی ز یار بیمعنی
غزل ۳۰۶۱: اگر تو یار نداری چرا طلب نکنی
غزل ۳۰۶۲: اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی
غزل ۳۰۶۳: به هر دلی که درآیی چو عشق بنشینی
غزل ۳۰۶۴: ز بامداد دلم میپرد به سودایی
غزل ۳۰۶۵: شدم به سوی چه آب همچو سقایی
غزل ۳۰۶۶: رسید ترکم با چهرههای گل وردی
غزل ۳۰۶۷: تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری
غزل ۳۰۶۸: فرست باده جان را به رسم دلداری
غزل ۳۰۶۹: نگاهبان دو دیدهست چشم دلداری
غزل ۳۰۷۰: اگر به خشم شود چرخ هفتم از تو بری
غزل ۳۰۷۱: دلا همای وصالی بپر چرا نپری
غزل ۳۰۷۲: به من نگر که به جز من به هر کی درنگری
غزل ۳۰۷۳: بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری
غزل ۳۰۷۴: مسلم آمد یار مرا دل افروزی
غزل ۳۰۷۵: بیا بیا که تو از نادرات ایامی
غزل ۳۰۷۶: بلندتر شدهست آفتاب انسانی
غزل ۳۰۷۷: ایا مربی جان از صداع جان چونی
غزل ۳۰۷۸: ز آب تشنه گرفتهست خشم میبینی
غزل ۳۰۷۹: بیامدیم دگربار سوی مولایی
غزل ۳۰۸۰: تو نور دیده جان یا دو دیده مایی
غزل ۳۰۸۱: تو عاشقی چه کسی از کجا رسیدستی
غزل ۳۰۸۲: رهید جان دوم از خودی و از هستی
غزل ۳۰۸۳: بیا بیا که چو آب حیات درخوردی
غزل ۳۰۸۴: به جان تو که بگویی وطن کجا داری
غزل ۳۰۸۵: به حق آنک تو جان و جهان جانداری
غزل ۳۰۸۶: شبی که دررسد از عشق پیک بیداری
غزل ۳۰۸۷: اگر تو همره بلبل ز بهر گلزاری
غزل ۳۰۸۸: حرام گشت از این پس فغان و غمخواری
غزل ۳۰۸۹: به اهل پرده اسرارها ببر خبری
غزل ۳۰۹۰: بجه بجه ز جهان تا شه جهان باشی
غزل ۳۰۹۱: اگر دمی بگذاری هوا و نااهلی
غزل ۳۰۹۲: هزار جان مقدس فدای سلطانی
غزل ۳۰۹۳: نگفتمت که تو سلطان خوبرویانی
غزل ۳۰۹۴: بگو به جان مسافر ز رنجها چونی
غزل ۳۰۹۵: از این درخت بدان شاخ و بر نمیبینی
غزل ۳۰۹۶: ز بامداد دلم میجهد به سودایی
غزل ۳۰۹۷: بیا بیا که شدم در غم تو سودایی
غزل ۳۰۹۸: ترش ترش بنشستی بهانه دربستی
غزل ۳۰۹۹: بداد پندم استاد عشق از استادی
غزل ۳۱۰۰: ببست خواب مرا جاودانه دلداری
غزل ۳۱۰۱: کسی که باده خورد بامداد زین ساقی
غزل ۳۱۰۲: برست جان و دلم از خودی و از هستی
غزل ۳۱۰۳: پدید گشت یکی آهوی در این وادی
غزل ۳۱۰۴: طواف کعبه دل کن اگر دلی داری
غزل ۳۱۰۵: ز صبحگاه فتادم به دست سرمستی
غزل ۳۱۰۶: فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری
غزل ۳۱۰۷: میان تیرگی خواب و نور بیداری
غزل ۳۱۰۸: به دست هجر تو زارم تو نیز میدانی
غزل ۳۱۰۹: کالی تیشبی آپانسو، ای افندی چلبی
غزل ۳۱۱۰: جان جان مایی، خوشتر از حلوایی
غزل ۳۱۱۱: تو چنین نبودی تو چنین چرایی
غزل ۳۱۱۲: تو خدای خویی تو صفات هویی
غزل ۳۱۱۳: نه ز عاقلانم که ز من بگیری
غزل ۳۱۱۴: عشق تو خواند مرا کز من چه میگذری
غزل ۳۱۱۵: در لطف اگر بروی شاه همه چمنی
غزل ۳۱۱۶: دلا گر مرا تو ببینی ندانی
غزل ۳۱۱۷: پذیرفت این دل ز عشقت خرابی
غزل ۳۱۱۸: نگارا، چرا قول دشمن شنیدی؟!
غزل ۳۱۱۹: نشانت کی جوید که تو بینشانی
غزل ۳۱۲۰: اگر چه لطیفی و زیبالقایی
غزل ۳۱۲۱: هم ایثار کردی هم ایثار گفتی
غزل ۳۱۲۲: الا میر خوبان هلا تا نرنجی
غزل ۳۱۲۳: به حیلت تو خواهی که در را ببندی
غزل ۳۱۲۴: چو عشقش برآرد سر از بیقراری
غزل ۳۱۲۵: بتا گر مرا تو ببینی ندانی
غزل ۳۱۲۶: گل سرخ دیدم شدم زعفرانی
غزل ۳۱۲۷: عجبالعجایب توی در کیایی
غزل ۳۱۲۸: تو هر چند صدری شه مجلسی
غزل ۳۱۲۹: رضیت بما قسمالله لی
غزل ۳۱۳۰: تماشا مرو نک تماشا تویی
غزل ۳۱۳۱: الا هات حمرا کالعندم
غزل ۳۱۳۲: خواهیم یارا کامشب نخسپی
غزل ۳۱۳۳: حدی نداری در خوش لقایی
غزل ۳۱۳۴: تو جان مایی، ماه سمایی
غزل ۳۱۳۵: با چرخ گردان تیره هوایی
غزل ۳۱۳۶: خواهی ز جنون بویی ببری
غزل ۳۱۳۷: سلطان منی سلطان منی
غزل ۳۱۳۸: آن به که مرا تمکین نکنی
غزل ۳۱۳۹: صنما خرگه توم که بسازی و برکنی
غزل ۳۱۴۰: صنما بر همه جهان تو چو خورشید سروری
غزل ۳۱۴۱: ای خجل از تو شکر و آزادی
غزل ۳۱۴۲: حکم نو کن که شاه دورانی
غزل ۳۱۴۳: مستی و عاشقانه میگویی
غزل ۳۱۴۴: بحر ما را کنار بایستی
غزل ۳۱۴۵: آوخ آوخ چو من وفاداری
غزل ۳۱۴۶: ای دلزار محنت و بلا داری
غزل ۳۱۴۷: ساقیا ساقیا روا داری
غزل ۳۱۴۸: تا شدستی امیر چوگانی
غزل ۳۱۴۹: مستم از بادههای پنهانی
غزل ۳۱۵۰: من مرید توام مراد تویی
غزل ۳۱۵۱: چند اندر میان غوغایی
غزل ۳۱۵۲: گر چه تو نیم شب رسیدستی
غزل ۳۱۵۳: ز اول بامداد سر مستی
غزل ۳۱۵۴: ز اول بامداد سرمستی
غزل ۳۱۵۵: در غم یار یار بایستی
غزل ۳۱۵۶: در غم یار، یار بایستی
غزل ۳۱۵۷: آنکه چون ابر خواند کف ترا
غزل ۳۱۵۸: رو، مسلم تراست بیکاری
غزل ۳۱۵۹: زندگانی مجلس سامی
غزل ۳۱۶۰: جان جانی و جان صد جانی
غزل ۳۱۶۱: خامشی ناطقی مگر جانی
غزل ۳۱۶۲: ای که مستک شدی و میگویی
غزل ۳۱۶۳: عشق در کفر کرد اظهاری
غزل ۳۱۶۴: مست و خوشی باده کجا خوردهای؟
غزل ۳۱۶۵: جان و جهان! دوش کجا بودهای
غزل ۳۱۶۶: ای دل سرمست، کجا میپری؟
غزل ۳۱۶۷: از مه من مست دو صد مشتری
غزل ۳۱۶۸: یا ملک المغرب والمشرق
غزل ۳۱۶۹: گر نه شکار غم دلدارمی
غزل ۳۱۷۰: ای که تو از عالم ما میروی
غزل ۳۱۷۱: خشم مرو خواجه! پشیمان شوی
غزل ۳۱۷۲: ای که ازین تنگ قفس میپری
غزل ۳۱۷۳: باده ده، ای ساقی هر متقی
غزل ۳۱۷۴: صد دل و صد جان بدمی دادمی
غزل ۳۱۷۵: کار به پیری و جوانیستی
غزل ۳۱۷۶: کردم با کان گهر آشتی
غزل ۳۱۷۷: آدمیی، آدمیی، آدمی
غزل ۳۱۷۸: در دل من پردهٔ نو میزنی
غزل ۳۱۷۹: این طریق دارهم یا سندی و سیدی
غزل ۳۱۸۰: اخلائی! اخلائی! صفونی عند مولایی
غزل ۳۱۸۱: ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی
غزل ۳۱۸۲: بغداد همانست که دیدی و شنیدی
غزل ۳۱۸۳: ای جان، چندان خوبی، نوباوهٔ یعقوبی
غزل ۳۱۸۴: کسی کو را بود خلق خدایی
غزل ۳۱۸۵: عزیزی و کریم و لطف داری
غزل ۳۱۸۶: بگو ای تازه رو، کم کن ملولی
غزل ۳۱۸۷: اتیالنیروز مسرورالجنان
غزل ۳۱۸۸: ادر کاسی و دعنی عن فنونی
غزل ۳۱۸۹: یا ساقی اسقنی براح
غزل ۳۱۹۰: سلبالعشق فادی، حصلالیوم مرادی
غزل ۳۱۹۱: کالی تیشی آینوسؤای افندی چلبی
غزل ۳۱۹۲: لا یغرنک سد هوس عن رایی
غزل ۳۱۹۳: غدرالعشق فزلت قدمی
غزل ۳۱۹۴: وقتت خوش ای حبیبی، بشنو بحق یاری
غزل ۳۱۹۵: درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی
غزل ۳۱۹۶: بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی
غزل ۳۱۹۷: سیدی ایم هو کی، خذیدی ایم هو کی
غزل ۳۱۹۸: گهی پردهسوزی، گهی پردهداری
غزل ۳۱۹۹: الام طماعیه العاذل
غزل ۳۲۰۰: هذا طبیبی، عند الدوآء
غزل ۳۲۰۱: یا ساقی الحی اسمع سؤالی
غزل ۳۲۰۲: هذا سیدی، هذا سندی
غزل ۳۲۰۳: طیبالله عیشکم، لا اوحشالله من ابی
غزل ۳۲۰۴: یا ملک المبعث والمحشر
غزل ۳۲۰۵: روزن دل! آه چه خوش روزنی
غزل ۳۲۰۶: اضحکنی بنظره، قلت له فهکذی
غزل ۳۲۰۷: قد اسکرنی ربی من قهوه مد راری
غزل ۳۲۰۸: الا فیالغشق تشریفی و عیدی
غزل ۳۲۰۹: نسیت الیوم من عشقی صلاتی
غزل ۳۲۱۰: اتاک الصوم فی حلل السعود
غزل ۳۲۱۱: نسیمالصبح جد بابتشار
غزل ۳۲۱۲: الا یا مالکا رقالزمان
غزل ۳۲۱۳: املا قدح البقا ندیمی!
غزل ۳۲۱۴: یا مالک دمه الزمان
غزل ۳۲۱۵: یا ساقیهالمدام هاتی
غزل ۳۲۱۶: طارت حیلی و زال حیلی
غزل ۳۲۱۷: قالت الکأس ارفعونی کم تحبسونی
غزل ۳۲۱۸: ترکبن طبقا عن طبق مولائی
غزل ۳۲۱۹: اسفا لقلبی یوما هجرالحبیب داری
غزل ۳۲۲۰: لا قیالفراش نارا کن هکذا حبیبی
غزل ۳۲۲۱: الا حریم لیلی، علیکم سلامی
غزل ۳۲۲۲: اخرج عنالمکان، یا صارمالزمان
غزل ۳۲۲۳: یا من یزید حسنک حقا تحیری
غزل ۳۲۲۴: یا ویح نفسنا بفوات الفضائل
غزل ۳۲۲۵: یا ملکالمحشر، ترحم لا ترتشی
غزل ۳۲۲۶: قلت له مصیحا یا ملکالمشرق
غزل ۳۲۲۷: یا ساقی الراح خذ و امرلاء به طاسی
غزل ۳۲۲۸: ایا ملتقی العیش کم تبعدی
غزل ۳۲۲۹: یا ولی نعمتی و سلطانی
غزل ۳۲۳۰: یا سندا لحاظه عاقلتی و مسکنی
مستدرکات
تکه ۱: کدیهئی میکنم سبک بشنو
تکه ۲: قصابی سوی گولی گوشت انداخت
ترجیعات
اول: هم روت خوش هم خوت خوش هم پیچ زلف و هم قفا
دوم: ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما
سوم: حد و اندازه ندارد نالها و آه را
چهارم: ای دریغا که شب آمد همه گشتیم جدا
پنجم: آنچ دیدی تو ز درد دلم افزود بیا
ششم: ای ساقیان مشفق سودا فزود سودا
هفتم: مستی و عاشقی و جوانی و یار ما
هشتم: بلبل سرمست برای خدا
نهم: باز این دل سرمستم دیوانهٔ آن بندست
دهم: هست کسی کو چو من اشکار نیست
یازدهم: بیا، که باز جانها را شهنشه باز میخواند
دوازدهم: زان بادهٔ صوفی بود از جام، مجرد
سیزدهم: پیکان آسمان که به اسرار ما درند
چهاردهم: ای قد و بالای تو حسرت سرو بلند
پانزدهم: ای یار گرم دار، و دلارام گرم دار
شانزدهم: بیار آن می که ما را تو بدان بفریفتی ز اول
هفدهم: گر دلت گیرد و گر گردی مول
هجدهم: نامه رسید زان جهان بهر مراجعت برم
نوزدهم: ای خواب به روز همدمانم
بیستم: هله درده می بگزیده که مهمان توم
بیست و یکم: هله، رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم
بیست و دوم: هله خیزید که تا خویش ز خود دور کنیم
بیست و سوم: هرگز ندانستم که مه آید به صورت بر زمین
بیست و چهارم: امروز به قونیه، میخندد صد مه رو
بیست و پنجم: شب مست یار بودم و در های های او
بیست و ششم: ای جان مرا از غم و اندیشه خریده
بیست و هفتم: ای درد دهندهام دوا ده
بیست و هشتم: ای آنک ما را از زمین بر چرخ اخضر میکشی
بیست و نهم: با شیر رو به شانگی آوردمان دیوانگی
سیام: عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی
سی و یکم: اگر سوزد درون تو چو عود خام، ای ساقی
سیو دوم: شاهنشه مایی تو و به گلبرگ مایی
سیو سوم: رها کن ناز، تا تنها نمانی
سیوچهارم: جهان اندر گشاده شد جهانی
سیپنجم: زهی دریا زهی بحر حیاتی
سی و ششم: فتاد این دل به عشق پادشاهی
سی و هفتم: ای بانگ و صلای آن جهانی
سی و هشتم: هر روز بگه ز در درآیی
سی و نهم: مستیان در عربده، رفتند و رفتم گوشهای
چهلم: هله نوش کن شرابی، شده آتشی به تیزی
چهل و یکم: تو برو، که من ازینجا بنمیروم به جایی
چهل و دوم: ماییم و بخت خندان، تا تو امیر مایی
چهل و سوم: زین دودناک خانه گشادند روزنی
چهل و چهارم: گر مه و گز زهره و گر فرقدی
رباعیات
رباعی ۱: آن دل که شد او قابل انوار خدا
رباعی ۲: آن شمع رخ تو لگنی نیست بیا
رباعی ۳: آن کس که ترا نقش کند او تنها
رباعی ۴: آن لعل سخن که جان دهد مرجان را
رباعی ۵: آن وقت که بحر کل شود ذات مرا
رباعی ۶: آواز ترا طبع دل ما بادا
رباعی ۷: از آتش عشق در جهان گرمیها
رباعی ۸: از بادهٔ لعل ناب شد گوهر ما
رباعی ۹: از حال ندیده تیره ایامان را
رباعی ۱۰: از ذکر بسی نور فزاید مه را
رباعی ۱۱: افسوس که بیگاه شد و ما تنها
رباعی ۱۲: انجیرفروش را چه بهتر جانا
رباعی ۱۳: اول به هزار لطف بنواخت مرا
رباعی ۱۴: ای آنکه چو آفتاب فرداست بیا
رباعی ۱۵: ای آنکه نیافت ماه شب گرد ترا
رباعی ۱۶: ای اشک روان بگو دلافزای مرا
رباعی ۱۷: ای باد سحر خبر بده مر ما را
رباعی ۱۸: ای چرخ فلک به مکر و بدسازیها
رباعی ۱۹: ای خواجه به خواب درنبینی ما را
رباعی ۲۰: ای داده بنان گوهر ایمانی را
رباعی ۲۱: ای در سر زلف تو پریشانیها
رباعی ۲۲: ای دریا دل تو گوهر و مرجان را
رباعی ۲۳: ای دل بچه زهره خواستی یاری را
رباعی ۲۴: ای دوست به دوستی قرینیم ترا
رباعی ۲۵: ای سبزی هر درخت و هر باغ و گیا
رباعی ۲۶: ای شب شادی همیشه بادی شادا
رباعی ۲۷: این آتش عشق میپزاند ما را
رباعی ۲۸: این روزه چو غربال به بیزد جان را
رباعی ۲۹: ای آنکه گرفت شربت از مشرب ما
رباعی ۳۰: با عشق روان شد از عدم مرکب ما
رباعی ۳۱: بر رهگذر بلا نهادم دل را
رباعی ۳۲: پرورد به ناز و نعمت آن دوست مرا
رباعی ۳۳: بیگاه شده است لیک مر سیران را
رباعی ۳۴: تا از تو جدا شده است آغوش مرا
رباعی ۳۵: تا با تو بوم نخسبم از یاریها
رباعی ۳۶: تا چند از این غرور بسیار ترا
رباعی ۳۷: تا عشق ترا است این شکرخائیها
رباعی ۳۸: تا کی باشی ز دور نظارهٔ ما
رباعی ۳۹: تا نقش خیال دوست با ماست دلا
رباعی ۴۰: جانا به هلاک بنده مستیز و بیا
رباعی ۴۱: جز عشق نبود هیچ دمساز مرا
رباعی ۴۲: چو نزود نبشته بود حق فرقت ما
رباعی ۴۳: خود را به خیل درافکنم مست آنجا
رباعی ۴۴: در جای تو جا نیست به جز آن جان را
رباعی ۴۵: در چشم ببین دو چشم آن مفتون را
رباعی ۴۶: در سر دارم ز می پریشانیها
رباعی ۴۷: دستان کسی دست زنان کرد مرا
رباعی ۴۸: دل گفت به جان کای خلف هر دو سرا
رباعی ۴۹: دود دل ما نشان سوداست دلا
رباعی ۵۰: دیدم در خواب ساقی زیبا را
رباعی ۵۱: زنهار دلا به خود مده ره غم را
رباعی ۵۲: طنبور چو تن تن برآرد به نوا
رباعی ۵۳: عاشق شب خلوت از پی پی گم را
رباعی ۵۴: عاشق همه سال مست و رسوا بادا
رباعی ۵۵: عشق تو بکشت ترکی و تازی را
رباعی ۵۶: عشقست طریق و راه پیغمبر ما
رباعی ۵۷: عمریست ندیدهایم گلزار ترا
رباعی ۵۸: غم خود که بود که یاد آریم او را
رباعی ۵۹: گر بوی نمیبری در این کوی میا
رباعی ۶۰: گر جان داری بیا و جان باز آنجا
رباعی ۶۱: گر در طلب خودی ز خود بیرونآ
رباعی ۶۲: گر عمر بشد عمر دگر داد خدا
رباعی ۶۳: گر من میرم مرا بیارید شما
رباعی ۶۴: کوتاه کند زمانه این دمدمه را
رباعی ۶۵: گویم که کیست روحافزا مرا
رباعی ۶۶: گه میگفتم که من امیرم خود را
رباعی ۶۷: لاحول ولا دور کند آن غم را
رباعی ۶۸: ما اطیب ما الذما احلانا
رباعی ۶۹: من تجربه کردم صنم خوشخو را
رباعی ۷۰: من ذره و خورشید لقائی تو مرا
رباعی ۷۱: منصور بدآن خواجه که در راه خدا
رباعی ۷۲: مولای اناالتائب مما سلفا
رباعی ۷۳: میآمد یار مست و تنها تنها
رباعی ۷۴: نور فلکست این تن خاکی ما
رباعی ۷۵: هان ای سفری عزم کجایست کجا
رباعی ۷۶: یک چند به تقلید گزیدم خود را
رباعی ۷۷: یک طرفه عصاست موسی این رمه را
ب
رباعی ۷۸: آن لقمه که در دهان نگنجد به طلب
رباعی ۷۹: آنی که فلک با تو درآید به طرب
رباعی ۸۰: از بانگ سرافیل دمیده است رباب
رباعی ۸۱: امروز چو هر روز خرابیم خراب
رباعی ۸۲: امشب ز برای دل اصحاب مخسب
رباعی ۸۳: اندیشه مکن بکن تو خود را در خواب
رباعی ۸۴: اندیشه و غم را نبود هستی و تاب
رباعی ۸۵: ای آنکه تو دیر آمدهای در کتاب
رباعی ۸۶: ای آنکه تو یوسف منی من یعقوب
پ
رباعی ۸۷: ای دل دو سه شام تا سحرگاه مخسب
رباعی ۸۸: ای روی ترا غلام گلنار مخسپ
رباعی ۸۹: ای ماه چنین شبی تو مهوار مخسب
رباعی ۹۰: این باد سحر محرم رازست مخسب
رباعی ۹۱: ای یار که نیست همچو تو یار مخسب
رباعی ۹۲: بردار حجابها به یکبار امشب
رباعی ۹۳: بیجام در این دور شرابست شراب
رباعی ۹۴: بیطاعت دین بهشت رحمان مطلب
رباعی ۹۵: بیکار مشین درآ درآمیز شتاب
رباعی ۹۶: حاجت نبود مستی ما را به شراب
رباعی ۹۷: خواب آمد و در چشم نبد موضع خواب
رباعی ۹۸: دانیکه چه میگوید این بانگ رباب
رباعی ۹۹: در چشم آمد خیال آن در خوشاب
رباعی ۱۰۰: دل در هوس تو چون ربابست رباب
رباعی ۱۰۱: ساقی در ده برای دیدار صواب
رباعی ۱۰۲: سبحانالله من و تو ای در خوشاب
رباعی ۱۰۳: شب گردم گرد شهر چون باد و چو آب
رباعی ۱۰۴: شب گشت درین سینه چه سوز است عجب
رباعی ۱۰۵: علمی که ترا گره گشاید به طلب
رباعی ۱۰۶: گر آب حیات خوشگواری ای خواب
رباعی ۱۰۷: گرم آمد عاشقانه و چست شتاب
رباعی ۱۰۸: گر میخواهی بقا و پیروز مخسب
رباعی ۱۰۹: مستند مجردان اسرار امشب
رباعی ۱۱۰: هستم به وصال دوست دلشاد امشب
رباعی ۱۱۱: یارب یارب به حق تسبیح رباب
رباعی ۱۱۲: یاری کن و یار باش ای یار مخسب
ت
رباعی ۱۱۳: آب حیوان در آب و گل پیدا نیست
رباعی ۱۱۴: آری صنما بهانه خود کم بودت
رباعی ۱۱۵: آسوده کسی که در کم و بیشی نیست
رباعی ۱۱۶: آمد بر من چو در کفم زر پنداشت
رباعی ۱۱۷: آن آتش ساده که ترا خورد و بکاست
رباعی ۱۱۸: آن بت که جمال و زینت مجلس ماست
رباعی ۱۱۹: آن پیش روی که جان او پیش صف است
رباعی ۱۲۰: آن تلخ سخنها که چنان دل شکن است
رباعی ۱۲۱: آنجا که توئی همه غم و جنگ و جفاست
رباعی ۱۲۲: آن جان که از او دلبر ما شادانست
رباعی ۱۲۳: آن جاه و جمالی که جهانافروز است
رباعی ۱۲۴: آن چشم فراز از پی تاب شده است
رباعی ۱۲۵: آن چشم که خون گشت غم او را جفت است
رباعی ۱۲۶: آن چیست کز او سماعها را شرف است
رباعی ۱۲۷: آن چیست که لذتست از او در صورت
رباعی ۱۲۸: آن خواجه که بار او همه قند تر است
رباعی ۱۲۹: آن دم که مرا بگرد تو دورانست
رباعی ۱۳۰: آن را که بود کار نه زین یارانست
رباعی ۱۳۱: آن را که خدای چون تو یاری داده است
رباعی ۱۳۲: آن را که غمی باشد و بتواند گفت
رباعی ۱۳۳: آن روح که بسته بود در نقش صفات
رباعی ۱۳۴: آن روی ترش نیست چنینش فعل است
رباعی ۱۳۵: آن سایهٔ تو جایگه و خانهٔ ما است
رباعی ۱۳۶: آن شاه که خاک پای او تاج سر است
رباعی ۱۳۷: آن شب که ترا به خواب بینم پیداست
رباعی ۱۳۸: آن شه که ز چاکران بدخو نگریخت
رباعی ۱۳۹: آن عشق مجرد سوی صحرا میتاخت
رباعی ۱۴۰: آن قاضی ما چو دیگران قاضی نیست
رباعی ۱۴۱: آنکس که امید یاری غم داده است
رباعی ۱۴۲: آنکس که بروی خواب او رشک پریست
رباعی ۱۴۳: آنکس که ترا به چشم ظاهر دیده است
رباعی ۱۴۴: آنکس که درون سینه را دل پنداشت
رباعی ۱۴۵: آنکس که ز سر عاشقی باخبر است
رباعی ۱۴۶: آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست
رباعی ۱۴۷: آنکو ز نهال هوست شبخیزانست
رباعی ۱۴۸: آن نور مبین که در جبین ما هست
رباعی ۱۴۹: آواز تو ارمغان نفخ صور است
رباعی ۱۵۰: از بسکه دل تو دام حیلت افراخت
رباعی ۱۵۱: از بییاری ظریفتر یاری نیست
رباعی ۱۵۲: از جمله طمع بریدنم آسانست
رباعی ۱۵۳: از حلقهٔ گوش از دلم باخبر است
رباعی ۱۵۴: از دوستی دوست نگنجم در پوست
رباعی ۱۵۵: از دیدن اغیار چو ما را مدد است
رباعی ۱۵۶: از عهد مگو که او نه بر پای من است
رباعی ۱۵۷: از کفر و ز اسلام برون صحرائیست
رباعی ۱۵۸: از نوح سفینه ایست میراث نجات
رباعی ۱۵۹: العین لفقدکم کثیرالعبرات
رباعی ۱۶۰: افغان کردم بر آن فغانم میسوخت
رباعی ۱۶۱: افکند مرا دلم به غوغا و گریخت
رباعی ۱۶۲: امروز چه روز است که خورشید دوتاست
رباعی ۱۶۳: امروز در این خانه کسی رقصانست
رباعی ۱۶۴: امروز من و جام صبوحی در دست
رباعی ۱۶۵: امروز مهم دست زنان آمده است
رباعی ۱۶۶: امشب آمد خیال آن دلبر چست
رباعی ۱۶۷: امشب شب آن دولت بیپایانست
رباعی ۱۶۸: امشب شب آنست که جان شبهاست
رباعی ۱۶۹: امشب شب من بسی ضعیف و زار است
رباعی ۱۷۰: امشب منم و طواف کاشانهٔ دوست
رباعی ۱۷۱: امشب هردل که همچو مه در طلب است
رباعی ۱۷۲: اندر دل من درون و بیرون همه او است
رباعی ۱۷۳: اندر سر ما همت کاری دگر است
رباعی ۱۷۴: انصاف بده که عشق نیکوکار است
رباعی ۱۷۵: او پاک شده است و خام ار در حرم است
رباعی ۱۷۶: ای آب حیات قطره از آب رخت
رباعی ۱۷۷: ای آمده بامداد شوریده و مست
رباعی ۱۷۸: ای آنکه درینجهان چو تو پاکی نیست
رباعی ۱۷۹: ای بنده بدان که خواجهٔ شرق اینست
رباعی ۱۸۰: ای بیخبر از مغز شده غره بپوست
رباعی ۱۸۱: ای تن تو نمیری که چنان جان با تست
رباعی ۱۸۲: ای جان جهان جان و جهان باقی نیست
رباعی ۱۸۳: ای جان خبرت هست که جانان تو کیست
رباعی ۱۸۴: ای جان ز دل تو بر دل من راهست
رباعی ۱۸۵: ای حسرت خوبان جهان روی خوشت
رباعی ۱۸۶: ای خرمنت از سنبلهٔ آب حیات
رباعی ۱۸۷: ای خواجه ترا غم جمال و جاهست
رباعی ۱۸۸: ای در دل من نشسته شد وقت نشست
رباعی ۱۸۹: ای دل تا ریش و خسته میدارندت
رباعی ۱۹۰: ای دل تو و درد او که درمان اینست
رباعی ۱۹۱: ای دوست مکن که روزها را فرداست
رباعی ۱۹۲: ای ذکر تو مانع تماشای تو دوست
رباعی ۱۹۳: ای ساقی اگر سعادتی هست تراست
رباعی ۱۹۴: ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است
رباعی ۱۹۵: ای شب چه شبی که روزها چاکر تست
رباعی ۱۹۶: ای شب ز می تو مر مرا مستی نیست
رباعی ۱۹۷: ای طالب اگر ترا سر این راهست
رباعی ۱۹۸: ای عقل برو که عاقل اینجا نیست
رباعی ۱۹۹: ای فکر تو بر بسته نه پایت باز است
رباعی ۲۰۰: ای کز تو دلم پر سمن و یاسمنست
رباعی ۲۰۱: ای لعل و عقیق و در و دریا و درست
رباعی ۲۰۲: این بانگ خوش از جانب کیوان منست
رباعی ۲۰۳: این چرخ غلام طبع خود رایهٔ ماست
رباعی ۲۰۴: این چرخ و فلکها که حد بینش ماست
رباعی ۲۰۵: این جمله شرابهای بیجام کراست
رباعی ۲۰۶: این جو که تراست هر کسی جویان نیست
رباعی ۲۰۷: این سینهٔ پرمشغله از مکتب اوست
رباعی ۲۰۸: این شکل سفالین تنم جام دلست
رباعی ۲۰۹: این عشق شهست و رایتش پیدا نیست
رباعی ۲۱۰: این غمزه که میزنی ز نوری دگر است
رباعی ۲۱۱: این فتنه که اندر دل تنگ است ز چیست
رباعی ۲۱۲: این فصل بهار نیست فصلی دگر است
رباعی ۲۱۳: این گرمابه که خانهٔ دیوانست
رباعی ۲۱۴: این مستی من ز بادهٔ حمرا نیست
رباعی ۲۱۵: این من نه منم آنکه منم گوئی کیست
رباعی ۲۱۶: این نعره عاشقان ز شمع طرب است
رباعی ۲۱۷: این همدم اندرون که دم میدهدت
رباعی ۲۱۸: ای هر بیدار با خبرهای تو خفت
رباعی ۲۱۹: ای هرچه صدف بستهٔ دریای لبت
رباعی ۲۲۰: ای همچو خر و گاو که و جو طلبت
رباعی ۲۲۱: با تو سخنان بیزبان خواهم گفت
رباعی ۲۲۲: با جان دو روزه تو چنان گشتی جفت
رباعی ۲۲۳: باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت
رباعی ۲۲۴: با دشمن تو چو یار بسیار نشست
رباعی ۲۲۵: با دل گفتم که دل از او جیحونست
رباعی ۲۲۶: باران به سر گرم دلی بر میریخت
رباعی ۲۲۷: با روز بجنگیم که چون روز گذشت
رباعی ۲۲۸: بازآی که یار بر سر پیمانست
رباعی ۲۲۹: با شاه هر آنکسی که در خرگاهست
رباعی ۲۳۰: با شب گفتم گر بمهت ایمانست
رباعی ۲۳۱: تا شب میگو که روز ما را شب نیست
رباعی ۲۳۲: با عشق کلاه بر کمر دوز خوش است
رباعی ۲۳۳: با عشق نشین که گوهر کان تو است
رباعی ۲۳۴: با ما ز ازل رفته قراری دگر است
رباعی ۲۳۵: با نی گفتم که بر تو بیداد ز کیست
رباعی ۲۳۶: با هرکه نشستی و نشد جمع دلت
رباعی ۲۳۷: با هستی و نیستیم بیگانگی است
رباعی ۲۳۸: پای تو گرفتهام ندارم ز تو دست
رباعی ۲۳۹: پائی که همی رفت به شبستان سر مست
رباعی ۲۴۰: برجه که سماع روح برپای شده است
رباعی ۲۴۱: برخیز و طواف کن بر آن قطب نجات
رباعی ۲۴۲: برکان شکر چند مگس را غوغاست
رباعی ۲۴۳: بر ما رقم خطا پرستی همه هست
رباعی ۲۴۴: بر من در وصل بسته میدارد دوست
رباعی ۲۴۵: پرورد به ناز و نعمت آن دوست مرا
رباعی ۲۴۶: بر هر جائیکه سرنهم مسجود او است
رباعی ۲۴۷: بر جزوم نشان معشوق منست
رباعی ۲۴۸: بستم سر خم باده و بوی برفت
رباعی ۲۴۹: بگذشت سوار غیب و گردی برخاست
رباعی ۲۵۰: بگرفت دلت زانکه ترا دل نگرفت
رباعی ۲۵۱: پس بر به جهانی که چو خون در رگ ماست
رباعی ۲۵۲: بیچارهتر از عاشق بیصبر کجاست
رباعی ۲۵۳: بیدیده اگر راه روی عین خطاست
رباعی ۲۵۴: بیرون ز تن و جان و روان درویش است
رباعی ۲۵۵: بیرون ز جهان کفر و ایمان جائیست
رباعی ۲۵۶: بیرون ز جهان و جان یکی دایهٔ ماست
رباعی ۲۵۷: بییار نماند هرکه با یار بساخت
رباعی ۲۵۸: تا این فلک آینهگون بر کار است
رباعی ۲۵۹: تا با تو ز هستی تو هستی باقیست
رباعی ۲۶۰: تا چهرهٔ آفتاب جان رخشانست
رباعی ۲۶۱: تا حاصل دردم سبب درمان گشت
رباعی ۲۶۲: تا در دل من صورت آن رشک پریست
رباعی ۲۶۳: تا تن نبری دور زمانم کشته است
رباعی ۲۶۴: تا ظن نبری که این زمین بیهوشست
رباعی ۲۶۵: تا عرش ز سودای رخش ولولههاست
رباعی ۲۶۶: تا من بزیم پیشه و کارم اینست
رباعی ۲۶۷: تا مهر نگار باوفایم بگرفت
رباعی ۲۶۸: تنها نه همین خنده و سیماش خوشست
رباعی ۲۶۹: توبه چکنم که توبهام سایهٔ تست
رباعی ۲۷۰: توبه کردم که تا جانم برجاست
رباعی ۲۷۱: توبه که دل خویش چو آهن کرده است
رباعی ۲۷۲: تو سیر شدی من نشدم درمان چیست
رباعی ۲۷۳: تو کان جهانی و جهان نیم جو است
رباعی ۲۷۴: تهدید عدو چه بشنود عاشق راست
رباعی ۲۷۵: جانا غم تو ز هرچه گویی بتر است
رباعی ۲۷۶: جانم بر آن جان جهان رو کرده است
رباعی ۲۷۷: جان و سر آن یار که او پردهدر است
رباعی ۲۷۸: جانی که به راه عشق تو در خطر است
رباعی ۲۷۹: جانی که حریف بود بیگانه شده است
رباعی ۲۸۰: جانی که شراب عشق ز آن سو خورده است
رباعی ۲۸۱: جانی و جهانی و جهان با تو خوش است
رباعی ۲۸۲: حسنت که همه جهان فسونش بگرفت
رباعی ۲۸۳: چشم تو ز روزگار خونریزتر است
رباعی ۲۸۴: چشمی دارم همه پر از صورت دوست
رباعی ۲۸۵: چنگی صنمی که ساز چنگش بنواست
رباعی ۲۸۶: چون دانستم که عشق پیوست منست
رباعی ۲۸۷: خون دلبر من میان دلداران نیست
رباعی ۲۸۸: چون دید مرا مست بهم برزد دست
رباعی ۲۸۹: چونی که ترش مگر شکربارت نیست
رباعی ۲۹۰: چیزیست که در تو بیتو جویان ویست
رباعی ۲۹۱: حاشا که به عالم از تو خوشتر یاریست
رباعی ۲۹۲: حاشا که دلم ز شبنشینی سیر است
رباعی ۲۹۳: خاک قدمت سعادت جان من است
رباعی ۲۹۴: خواهی که ترا کشف شود هستی دوست
رباعی ۲۹۵: خویی به جهان خوبتر از خوی تو نیست
رباعی ۲۹۶: خورشید رخت ز آسمان بیرونست
رباعی ۲۹۷: خورشید و ستارگان و بدرما اوست
رباعی ۲۹۸: خیزید که آن یار سعادت برخاست
رباعی ۲۹۹: دایم ز ولایت علی خواهم گفت
رباعی ۳۰۰: در باغ من ار سرو و اگر گلزار است
رباعی ۳۰۱: در بتکده تا خیال معشوهٔ ما است
رباعی ۳۰۲: در خواب مهی دوش روانم دیده است
رباعی ۳۰۳: در دایرهٔ وجود موجود علیست
رباعی ۳۰۴: در دیدهٔ صورت ار ترا دامی هست
رباعی ۳۰۵: در راه طلب عاقل و دیوانه یکیست
رباعی ۳۰۶: در صورت تست آنچه معنا همه اوست
رباعی ۳۰۷: در ظاهر و باطن آنچه خیر است و شر است
رباعی ۳۰۸: در عشق اگرچه که قدم بر قدم است
رباعی ۳۰۹: در عشق تو هر حیله که کردم هیچست
رباعی ۳۱۰: در عشق که جز می بقا خوردن نیست
رباعی ۳۱۱: در عهد و وفا چنانکه دلدار منست
رباعی ۳۱۲: در کوی غم تو صبر بیفرمانست
رباعی ۳۱۳: در مجلس عشاق قراری دگر است
رباعی ۳۱۴: در مرگ حیات اهل داد و دین است
رباعی ۳۱۵: در من غم شبکور چرا پیچیده است
رباعی ۳۱۶: درنه قدم ار چه راه بیپایانست
رباعی ۳۱۷: درنه قدمی که چشمه حیوانست
رباعی ۳۱۸: در وصل جمالش گل خندان منست
رباعی ۳۱۹: درویشی و عاشقی به هم سلطانیست
رباعی ۳۲۰: دستت دو و پایت دو و چشمت دو رواست
رباعی ۳۲۱: دلتنگم و دیدار تو درمان منست
رباعی ۳۲۲: دلدار اگر مرا بدراند پوست
رباعی ۳۲۳: دلدار ز پردهای کز آن سوسو نیست
رباعی ۳۲۴: دلدار ظریف است و گناهنش اینست
رباعی ۳۲۵: دلدارم گفت کان فلان زنده ز چیست
رباعی ۳۲۶: دل در بر من زنده برای غم تست
رباعی ۳۲۷: دل در بر هر که هست از دلبر ماست
رباعی ۳۲۸: دل رفت بر کسیکه بیماش خوش است
رباعی ۳۲۹: دل رفت و سر راه دل استان بگرفت
رباعی ۳۳۰: دل یاد تو کرد چون به عشرت بنشست
رباعی ۳۳۱: دل یاد تو کرد چون طرب می انگیخت
رباعی ۳۳۲: دور است ز تو نظر بهانه اینست
رباعی ۳۳۳: دوش از سر لطف یار در من نگریست
رباعی ۳۳۴: دی آنکه ز سوی بام بر ما نگریست
رباعی ۳۳۵: دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطا است
رباعی ۳۳۶: راهی ز زبان ما بدل پیوسته است
رباعی ۳۳۷: روزی ترش است و دیدهٔ ابرتر است
رباعی ۳۳۸: روزی که ترا ببینم آدینهٔ ماست
رباعی ۳۳۹: روزیکه مرا به نزد تو دورانست
رباعی ۳۴۰: زانروز که چشم من برویت نگریست
رباعی ۳۴۱: زان روی که دل بستهٔ آنزنجیر است
رباعی ۳۴۲: زان رونق هر سماع آواز دف است
رباعی ۳۴۳: زان می خوردم که روح پیمانه اوست
رباعی ۳۴۴: زان می مستم که نقش جامش عشق است
رباعی ۳۴۵: سرسبز بود خاک که آبش یار است
رباعی ۳۴۶: سر سخن دوست نمیارم گفت
رباعی ۳۴۷: سرگشته چو آسیای گردان کنمت
رباعی ۳۴۸: سرگشته دلا به دوست از جان راهست
رباعی ۳۴۹: سرمایهٔ عقل سر دیوانگیست
رباعی ۳۵۰: سلطان ملاحت مه موزون منست
رباعی ۳۵۱: سنبل چو سر عقاب زلف تو نداشت
رباعی ۳۵۲: شاگرد توست دل که عشق آموز است
رباعی ۳۵۳: شاهی که شفیع هر گنه بود برفت
رباعی ۳۵۴: شب رو که شبت راهبر اسرار است
رباعی ۳۵۵: شمشیر ازل بدست مردان خداست
رباعی ۳۵۶: شمعی که در اینخانه بدی خانه کجاست
رباعی ۳۵۷: صدربار بگفتمت چه هشیار و چه مست
رباعی ۳۵۸: عاشق نبود آنکه سبک چون جان نیست
رباعی ۳۵۹: عشق آمد و توبه را چو شیشه بشکست
رباعی ۳۶۰: عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
رباعی ۳۶۱: عشقت به دلم درآمد و شاد برفت
رباعی ۳۶۲: عشق تو چنین حکیم و استاد چراست
رباعی ۳۶۳: عشق تو در اطراف گیائی میتاخت
رباعی ۳۶۴: عشقی که از او وجود بیجان میزیست
رباعی ۳۶۵: عشقی نه به اندازهٔ ما در سر ماست
رباعی ۳۶۶: عقل آمد و پند عاشقان پیش گرفت
رباعی ۳۶۷: عمریست که جان بنده بیخویشتن است
رباعی ۳۶۸: قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست
رباعی ۳۶۹: گر آتش دل نیست پس این دود چراست
رباعی ۳۷۰: گر آه کنم آه بدین قانع نیست
رباعی ۳۷۱: گر باد بر آن زلف پریشان زندت
رباعی ۳۷۲: گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت
رباعی ۳۷۳: گر جملهٔ آفاق همه غم بگرفت
رباعی ۳۷۴: گر دامن وصل تو کشم جنگی نیست
رباعی ۳۷۵: گر در وصلی بهشت یا باغ اینست
رباعی ۳۷۶: گر دف نبود نیشکر او دف ماست
رباعی ۳۷۷: گر شرم همی از آن و این باید داشت
رباعی ۳۷۸: گرمای تموز از دل پردرد شماست
رباعی ۳۷۹: گر حلقهٔ آن زلف چو شستت نگرفت
رباعی ۳۸۰: کس دل ندهد بدو که خونخوار منست
رباعی ۳۸۱: کس نیست که اندر هوسی شیدا نیست
رباعی ۳۸۲: گفتار تو زر و فعلت ارزیزین است
رباعی ۳۸۳: گفتا که بیا سماع در کار شدهاست
رباعی ۳۸۴: گفتا که شکست توبه بازآمد مست
رباعی ۳۸۵: گفتا بجهم همچو کبوتر ز کفت
رباعی ۳۸۶: گفتم چشمم که هست خاک کویت
رباعی ۳۸۷: گفتم دلم از تو بوسهای خواهانست
رباعی ۳۸۸: گفتم عشقت قرابت و خویش منست
رباعی ۳۸۹: گفتم که بیا بچشم من درنگریست
رباعی ۳۹۰: گفتند که دل دگر هوائی میپخت
رباعی ۳۹۱: گفتم که دلم آلت و انگاز مست
رباعی ۳۹۲: گفتند که شش جهت همه نور خداست
رباعی ۳۹۳: گفتی چونی بنده چنانست که هست
رباعی ۳۹۴: گفتی گشتم ملول و سودام گرفت
رباعی ۳۹۵: گم باد سریکه سروران را پا نیست
رباعی ۳۹۶: کوچک بودن بزرگ را کوچک نیست
رباعی ۳۹۷: گویند بیا به باغ کانجا لاغ است
رباعی ۳۹۸: گویند که صاحب فنون عقل کل است
رباعی ۳۹۹: گویند که عشق عاقبت تسکین است
رباعی ۴۰۰: گویند مرا که این همه درد چراست
رباعی ۴۰۱: لطف تو جهانی و قرانی افراشت
رباعی ۴۰۲: ما را به جز این زبان زبانی دگر است
رباعی ۴۰۳: ما را بدم پیر نگه نتوان داشت
رباعی ۴۰۴: ما عاشق عشقیم که عشق است نجات
رباعی ۴۰۵: ما عاشق عشقیم و مسلمان دگر است
رباعی ۴۰۶: ماه عید است و خلق زیر و زبر است
رباعی ۴۰۷: ماهی تو که فتنهای نداری ز تو دست
رباعی ۴۰۸: ماهی که نه زیر و نی به بالاست کجاست
رباعی ۴۰۹: مرغ جان را میل سوی بالا نیست
رباعی ۴۱۰: مرغ دل من چو ترک این دانه گرفت
رباعی ۴۱۱: مر وصل ترا هزار صاحب هوس است
رباعی ۴۱۲: مست است دو چشم از دو چشم مستت
رباعی ۴۱۳: مستم ز خمار عبهر جادویت
رباعی ۴۱۴: مستی ز ره آمد و بما در پیوست
رباعی ۴۱۵: معشوق شرابخوار و بیسامانست
رباعی ۴۱۶: من آن توام کام منت باید جست
رباعی ۴۱۷: من بندهٔ آن کسم که بیماش خوش است
رباعی ۴۱۸: من زان جانم که جانها را جانست
رباعی ۴۱۹: منصور حلاجی که اناالحق میگفت
رباعی ۴۲۰: من کوهم و قال من صدای یار است
رباعی ۴۲۱: من محو خدایم و خدا آن منست
رباعی ۴۲۲: میدان که در درون تو مثال غاریست
رباعی ۴۲۳: میگرییم زار و یار گوید زرقست
رباعی ۴۲۴: میگفت یکی پری که او ناپیداست
رباعی ۴۲۵: مینال که آن ناله شنو همسایه است
رباعی ۴۲۶: ناگاه بروئید یکی شاخ نبات
رباعی ۴۲۷: ناگه ز درم درآمد آن دلبر مست
رباعی ۴۲۸: نه چرخ غلام طبع خود رایهٔ ماست
رباعی ۴۲۹: نی با تو دمی نشستنم سامانست
رباعی ۴۳۰: نی بیزر و زور شه سپه بتوان داشت
رباعی ۴۳۱: هان ای دل خسته روز مردانگیست
رباعی ۴۳۲: هجران خواهی طریق عشاقانست
رباعی ۴۳۳: هر جان عزیز کو شناسای رهست
رباعی ۴۳۴: هر جان که از او دلبر ما شادانست
رباعی ۴۳۵: هر چند به حلم یار ما جورکش است
رباعی ۴۳۶: هرچند شکر لذت جان و جگر است
رباعی ۴۳۷: هرچند فراق پشت امید شکست
رباعی ۴۳۸: هرچند که بار آن شترها شکر است
رباعی ۴۳۹: هر درویشی که در شکست خویش است
رباعی ۴۴۰: هر ذره که چون گرسنه بر خوان خداست
رباعی ۴۴۱: هر ذره که در هوا و در کیوانست
رباعی ۴۴۲: هر ذره که در هوا و در هامونست
رباعی ۴۴۳: هر ذره و هر خیال چون بیداریست
رباعی ۴۴۴: هر روز به نو برآید آن دلبر مست
رباعی ۴۴۵: هر روز حجاب بیقراران بیش است
رباعی ۴۴۶: هر روز دلم در غم تو زارتر است
رباعی ۴۴۷: هر روز دل مرا سماع و طربیست
رباعی ۴۴۸: هر صورت کاید به از او امکان هست
رباعی ۴۴۹: هر کز ز دماغ بنده بوی تو نرفت
رباعی ۴۵۰: هشیار اگر زر و گر زرین است
رباعی ۴۵۱: هم عابد و هم زاهد و هم خونریز است
رباعی ۴۵۲: یاری که به حسن از صفت افزونست
رباعی ۴۵۳: یاری که به نزد او گل و خار یکیست
رباعی ۴۵۴: یاری که غمش دوای هر بیمار است
رباعی ۴۵۵: یکبار به مردم و مرا کس نگریست
رباعی ۴۵۶: یک چشم من از روز جدائی بگریست
ث
رباعی ۴۵۷: ای آنکه کنی کون و مکانرا محدث
ج
رباعی ۴۵۸: ما را چو ز عشق میشود راست مزاج
ح
رباعی ۴۵۹: اندر سر من نبود جز رای صلاح
د
رباعی ۴۶۰: آبی که از این دیده چو خون میریزد
رباعی ۴۶۱: آنان که محققان این درگاهند
رباعی ۴۶۲: آن تازه تنی که در بلای تو بود
رباعی ۴۶۳: آنجا بنشین که همنشین مردانند
رباعی ۴۶۴: آنجا که بهر سخن دل ما گردد
رباعی ۴۶۵: آن خوبانی که فتنهٔ بتکدهاند
رباعی ۴۶۶: آن دشمن دوست روی دیدی که چه کرد
رباعی ۴۶۷: آن دل که به شاهد نهان درنگرد
رباعی ۴۶۸: آندم که ز افلاک گهر ریز کند
رباعی ۴۶۹: آن ذره که جز همدم خورشید نشد
رباعی ۴۷۰: آن راحت جان گرد دلم میگردد
رباعی ۴۷۱: آنرا که به ضاعت قناعت باشد
رباعی ۴۷۲: آن را که به علم و عقل افراشتهاند
رباعی ۴۷۳: آن را که خدای ناف بر عشق برید
رباعی ۴۷۴: آنرا که ز عشق دوست بیداد رسد
رباعی ۴۷۵: آن را منگر که ذوفنون آید مرد
رباعی ۴۷۶: آن رفت که بودمی من از عشق تو شاد
رباعی ۴۷۷: آن روز که جان خرقهٔ قالب پوشید
رباعی ۴۷۸: آن روز که جانم ره کیوان گیرد
رباعی ۴۷۹: آن روز که چشم تو ز من برگردد
رباعی ۴۸۰: آن روز که روز ابر و باران باشد
رباعی ۴۸۱: آن روز که عشق با دلم بستیزد
رباعی ۴۸۲: آن روز که کار وصل را ساز آید
رباعی ۴۸۳: آن روز که مهرگان گردون زدهاند
رباعی ۴۸۴: آن سر که بود بیخبر از وی خسبد
رباعی ۴۸۵: آن طرفه جماعتی که جانشان بکشد
رباعی ۴۸۶: آن عشق که برق و بوش تا فرق رسید
رباعی ۴۸۷: آن کان نبات و تنگ شکر نامد
رباعی ۴۸۸: آن کز تو خدای این گدا میخواهد
رباعی ۴۸۹: آن کس که بر آتش جهانم بنهاد
رباعی ۴۹۰: آن کس که ترا بیند و خندان نشود
رباعی ۴۹۱: آن کس که ترا شناخت جان را چه کند
رباعی ۴۹۲: آن کس که از آب و گل نگاری دارد
رباعی ۴۹۳: آن کس که ز چرخ نیم نانی دارد
رباعی ۴۹۴: آن کس که ز دل دم اناالحق میزد
رباعی ۴۹۵: آن کس که مرا به صدق اقرار کند
رباعی ۴۹۶: آن کیست که بیرون درون مینگرد
رباعی ۴۹۷: آن لحظه که آن سرو روانم برسید
رباعی ۴۹۸: آن لحظه که از پیرهنت بوی رسد
رباعی ۴۹۹: آن نزدیکی که دلستان را باشد
رباعی ۵۰۰: آن وسوسهای که شرمها را ببرد
رباعی ۵۰۱: آنها که بتش خزان سوختهاند
رباعی ۵۰۲: آنها که به کوی عارفان افتادند
رباعی ۵۰۳: آنها که چو آب صافی و ساده روند
رباعی ۵۰۴: آنها که دل از الست مست آوردند
رباعی ۵۰۵: آنها که شب و روز ترا بر اثرند
رباعی ۵۰۶: آن یار که از طبیب دل برباید
رباعی ۵۰۷: آن یار که عقلها شکارش میشد
رباعی ۵۰۸: آهو بدود چو در پیش سگ بیند
رباعی ۵۰۹: اجری ده ارواحی و سلطان ابد
رباعی ۵۱۰: از آب حیات دوست بیمار نماند
رباعی ۵۱۱: از آتش سودای توام تابی بود
رباعی ۵۱۲: از آتش عشق تو جوانی خیزد
رباعی ۵۱۳: از آتش عشق دوست تفها بزنید
رباعی ۵۱۴: از آتش عشق سردها گرم شود
رباعی ۵۱۵: از آدمیی دمی بجائی ارزد
رباعی ۵۱۶: از تاب تو نی یار و عدو میماند
رباعی ۵۱۷: از خاک کف پات سران حیرانند
رباعی ۵۱۸: از درد چو جان تو به فریاد آید
رباعی ۵۱۹: از دیدن روئیکه ترا دیده بود
رباعی ۵۲۰: از شبنم عشق خاک آدم گل شد
رباعی ۵۲۱: از شربت سودای تو هر جان که مزید
رباعی ۵۲۲: از عشق تو دریا همه شور انگیزد
رباعی ۵۲۳: از عشق خدا نه بر زیان خواهی شد
رباعی ۵۲۴: از لشکر صبرم علمی بیش نماند
رباعی ۵۲۵: از لطف تو هیچ بنده نومید نشد
رباعی ۵۲۶: از ما بت عیار گریزان باشد
رباعی ۵۲۷: از نیکی تو طبع بداندیش نماند
رباعی ۵۲۸: از یاد خدای مرد مطلق خیزد
رباعی ۵۲۹: افسوس که طبع دلفروزیت نبود
رباعی ۵۳۰: اکنون که رخت جان جهانی بربود
رباعی ۵۳۱: امروز خوش است هر که او جان دارد
رباعی ۵۳۲: امروز ما یار جنون میخواهد
رباعی ۵۳۳: امشب چه لطیف و با نوا میگردد
رباعی ۵۳۴: امشب ساقی به مشک می گردان کرد
رباعی ۵۳۵: امشب شب آن نیست که از خانه روند
رباعی ۵۳۶: اندر دل بیوفا غم و ماتم باد
رباعی ۵۳۷: اندر رمضان خاک تو زر میگردد
رباعی ۵۳۸: اندر ره فقر دیده نادیده کنند
رباعی ۵۳۹: اندر طلب آن قوم که بشتافتهاند
رباعی ۵۴۰: اندیشهٔ هشیار تو هشیار کشد
رباعی ۵۴۱: انوار صلاح دین برانگیخته باد
رباعی ۵۴۲: اول که رخم زرد و دلم پرخون بود
رباعی ۵۴۳: ای آنکه ز تو مشکلم آسان گردد
رباعی ۵۴۴: ای آنکه نخست بر سحر چشم تو زد
رباعی ۵۴۵: ای از قدمت خاک زمین خرم و شاد
رباعی ۵۴۶: ای اطلس دعوی ترا معنی برد
رباعی ۵۴۷: ایام وصال یار گوئی که نبود
رباعی ۵۴۸: ای اهل صفا که در جهان گردانید
رباعی ۵۴۹: ای اهل مناجات که در محرابید
رباعی ۵۵۰: ای دل اثر صبح گه شام که دید
رباعی ۵۵۱: ای دل اگرت رضای دلبر باید
رباعی ۵۵۲: ای دل این ره به قیل و قالت ندهند
رباعی ۵۵۳: ای دل سر آرزو به پای اندر بند
رباعی ۵۵۴: ای دوست مگو تو بندهای یا آزاد
رباعی ۵۵۵: ای روز برآ که ذرهها رقص کنند
رباعی ۵۵۶: ای سر روان باد خزانت مرساد
رباعی ۵۵۷: ای عشق ترا پری و انسان دانند
رباعی ۵۵۸: ای عشق توم ان عذابی لشدید
رباعی ۵۵۹: ای عشق که جانها اثر جان تواند
رباعی ۵۶۰: ای قوم که برتر از مه و مهتابید
رباعی ۵۶۱: ای لشکر عشق اگرچه بس جبارید
رباعی ۵۶۲: ای مرغ عجب که صید تو شیرانند
رباعی ۵۶۳: این پردهٔ دل دگر مکن تا نرود
رباعی ۵۶۴: این تنهائی هزار جان بیش ارزد
رباعی ۵۶۵: ای نرم دلانیکه وفا میکارید
رباعی ۵۶۶: این سر که در این سینهٔ ما میگردد
رباعی ۵۶۷: این صورت آدمی که درهم بستند
رباعی ۵۶۸: این طرفه که یار در دامن گنجد
رباعی ۵۶۹: این عشق به جانب دلیران گردد
رباعی ۵۷۰: این مست به بادهای دگر میگردد
رباعی ۵۷۱: این واقعه را سخت بگیری شاید
رباعی ۵۷۲: بار دگر این خسته جگر باز آمد
رباعی ۵۷۳: با روی تو هیچکس ز باغ اندیشد
رباعی ۵۷۴: با سود وصال تو زیانت نرسد
رباعی ۵۷۵: با هرکه دمی عشق تو آمیخته شد
رباعی ۵۷۶: بخشای بر آن بنده که خوابش نبود
رباعی ۵۷۷: بر بنده بخند تا ثوابت باشد
رباعی ۵۷۸: بر خاک نظر کند چو بر ما گذرد
رباعی ۵۷۹: پرسیدم از آن کسی که برهان داند
رباعی ۵۸۰: پرسید مهم که چشم تو مه را دید
رباعی ۵۸۱: برقی که ز میغ آن جهان روی نمود
رباعی ۵۸۲: بر گور من آن کو گذرد مست شود
رباعی ۵۸۳: بر یار نظر کنم خجل میگردد
رباعی ۵۸۴: بس درمانها کان مدد درد شود
رباعی ۵۸۵: بسیار ترا خسته روان باید شد
رباعی ۵۸۶: بشنو اگرت تاب شنیدن باشد
رباعی ۵۸۷: بعضی به صفات حیدر کرارند
رباعی ۵۸۸: بویت آمد گریز را روی نماند
رباعی ۵۸۹: بوی دم مقبلان چو گل خوش باشد
رباعی ۵۹۰: بیبحر صفا گوهر ما سنگ آمد
رباعی ۵۹۱: بیتو جانا قرار نتوانم کرد
رباعی ۵۹۲: بیت و غزل و شعر مرا آب ببرد
رباعی ۵۹۳: بیدار شو ای دل که جهان میگذرد
رباعی ۵۹۴: پیران خرابات غمت بسیارند
رباعی ۵۹۵: بیزارم از آن آب که آتش نشود
رباعی ۵۹۶: بیزارم از آن لعل که پیروزه بود
رباعی ۵۹۷: بیعشق نشاط و طرب افزون نشود
رباعی ۵۹۸: بیمارم و غم در امتحانم دارد
رباعی ۵۹۹: بیمن به زبان من سخن میآید
رباعی ۶۰۰: پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
رباعی ۶۰۱: بییاری تو دل بسوی یار نشد
رباعی ۶۰۲: تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
رباعی ۶۰۳: تا بنده ز خود فانی مطلق نشود
رباعی ۶۰۴: تا تو بخودی ترا به خود ره ندهد
رباعی ۶۰۵: تا در دل من عشق تو اندوخته شد
رباعی ۶۰۶: تا در طلب مات همی کام بود
رباعی ۶۰۷: تا رهبر تو طبع بدآموز بود
رباعی ۶۰۸: تا سر نشود یقین که سرکش نشود
رباعی ۶۰۹: تا گوهر جان در این طبایع افتاد
رباعی ۶۱۰: تا مدرسه و مناره ویران نشود
رباعی ۶۱۱: نایی ببرید از نیستان استاد
رباعی ۶۱۲: بانگ مستی ز آسمان میآید
رباعی ۶۱۳: تنها بمرو که رهزنان بسیارند
رباعی ۶۱۴: تو جانی و هر زنده غم جان بکشد
رباعی ۶۱۵: تو هیچ نهای و هیچ توبه ز وجود
رباعی ۶۱۶: تیری ز کمانچهٔ ربابی بجهید
رباعی ۶۱۷: جامی که بگیرم میش انوار بود
رباعی ۶۱۸: جانا تبش عشق به غایت برسید
رباعی ۶۱۹: جان باز که وصل او به دستان ندهند
رباعی ۶۲۰: جان چو سمندرم نگاری دارد
رباعی ۶۲۱: جان را جستم ببحر مرجان آمد
رباعی ۶۲۲: جان روی به عالم همایون آورد
رباعی ۶۲۳: جان کیست که او بدیده کار تو کند
رباعی ۶۲۴: جان محرم درگاه همی باید برد
رباعی ۶۲۵: جانم ز هواهای تو یادی دارد
رباعی ۶۲۶: جانیکه در او از تو خیالی باشد
رباعی ۶۲۷: جائیکه در او چون نگاری باشد
رباعی ۶۲۸: جز دمدمهٔ عشق تو در گوش نماند
رباعی ۶۲۹: جز صحبت عاشقان و مستان مپسند
رباعی ۶۳۰: چشمت صنما هزار دلدار کشد
رباعی ۶۳۱: چشم تو هزار سحر مطلق دارد
رباعی ۶۳۲: چشمی که نظر بدان گل و لاله کند
رباعی ۶۳۳: جودت همه آن کند که دریا نکند
رباعی ۶۳۴: جوزی که درونش مغز شیرین باشد
رباعی ۶۳۵: چون بدنامی بروزگاری افتد
رباعی ۶۳۶: چون خمر تو در ساغر ما در ریزند
رباعی ۶۳۷: چون دیده بر آن عارض چون سیم افتاد
رباعی ۶۳۸: چون دیده برفت توتیای تو چه سود
رباعی ۶۳۹: چون روز وصال یار ما نیست پدید
رباعی ۶۴۰: چون زیر افکند در عراق آمیزد
رباعی ۶۴۱: چون شاهد پوشیده خرامان گردد
رباعی ۶۴۲: چون صبح ولای حق دمیدن گیرد
رباعی ۶۴۳: چون صورت تو در دل ما بازآید
رباعی ۶۴۴: چون نیستی تو محض اقرار بود
رباعی ۶۴۵: حاشا که دل از عشق جهانرا نگرد
رباعی ۶۴۶: خاک توام و خدای حق میداند
رباعی ۶۴۷: خاموش مراز گفت و گفتار تو کرد
رباعی ۶۴۸: خوابم ز خیال روی تو پشت بداد
رباعی ۶۴۹: خواهم گردی که از هوای تو رسد
رباعی ۶۵۰: خواهم که دلم با غم همخو باشد
رباعی ۶۵۱: خورشید که باشد که بروی تو رسد
رباعی ۶۵۲: خورشید که در خانه بقا می نکند
رباعی ۶۵۳: خورشید مگر بسته به پیشت میرد
رباعی ۶۵۴: خوش عادت خوش خو که محمد دارد
رباعی ۶۵۵: خون دل عاشقان چو جیحون گردد
رباعی ۶۵۶: دامان جلال تو ز دستم نشود
رباعی ۶۵۷: دانی صوفی بهر چه بسیار خورد
رباعی ۶۵۸: در باغ آیید و سبز پوشان نگرید
رباعی ۶۵۹: در باغ هزار شاهد مهرو بود
رباعی ۶۶۰: در بندم از آن دو زلف بند اندر بند
رباعی ۶۶۱: در حضرت حق ستوده درویشانند
رباعی ۶۶۲: در خدمتت ای جان چو بدن میافتد
رباعی ۶۶۳: درد و زخم ار زلف تو در چنگ آید
رباعی ۶۶۴: در راه طلب رسیدهای میباید
رباعی ۶۶۵: در سلسلهات هر آنکه پا بست شود
رباعی ۶۶۶: در سینهٔ هر که ذرهای دل باشد
رباعی ۶۶۷: در صحبت حق خموش میباید بود
رباعی ۶۶۸: در عشق اگرچه خرده بینم کردند
رباعی ۶۶۹: در عشق توام نصیحت و پند چه سود
رباعی ۶۷۰: در عشق توام وفا قرین میباید
رباعی ۶۷۱: در عشق تو عقل ذوفنون میخسبد
رباعی ۶۷۲: در عشق اگر دمی قرارت باشد
رباعی ۶۷۳: در عشق نه پستی نه بلندی باشد
رباعی ۶۷۴: در عشق هزار جان و دل بس نکند
رباعی ۶۷۵: در کام دل آنچه بود نفسم همه راند
رباعی ۶۷۶: در گریهٔ خون مرا شکر خند تو کرد
رباعی ۶۷۷: در کوی خرابات تکبر نخرند
رباعی ۶۷۸: در لشکر عشق چونکه خونریز کنند
رباعی ۶۷۹: در مدرسهٔ عشق اگر قال بود
رباعی ۶۸۰: در میطلبی ز چشمه در بر ناید
رباعی ۶۸۱: در معنی هست و در عیان نیست که دید
رباعی ۶۸۲: در مغز فلک چو عشق تو جا گیرد
رباعی ۶۸۳: ای دل، اثر صبح، گه شام که دید
رباعی ۶۸۴: در نفی تو عقل را امان نتوان دید
رباعی ۶۸۵: درویش که اسرار جهان میبخشد
رباعی ۶۸۶: در عشق توم وفا قرین میباید
رباعی ۶۸۷: دریا نکند سیر مرا جو چه کند
رباعی ۶۸۸: دردی داری که بحر را پر دارد
رباعی ۶۸۹: دست تو به جود طعنه بر میغ زند
رباعی ۶۹۰: دشنام که از لب تو مهوش باشد
رباعی ۶۹۱: دل با هوس تو زاد و بودی دارد
رباعی ۶۹۲: دلتنگ مشو که دلگشائی آمد
رباعی ۶۹۳: دل جمله حکایت از بهار تو کند
رباعی ۶۹۴: دل داد مرا که دلستان را بزدم
رباعی ۶۹۵: دلدار ابد گرد دلم میگردد
رباعی ۶۹۶: دل در پی دلدار بسی تاخت و نشد
رباعی ۶۹۷: دل دوش در این عشق حریف ما بود
رباعی ۶۹۸: دل را بدهم پند که عمدا نرود
رباعی ۶۹۹: دلها به سماع بیقرار افتادند
رباعی ۷۰۰: دل هرچه در آشکار و پنهان گوید
رباعی ۷۰۱: دوش آن بت من همچو مه گردون بود
رباعی ۷۰۲: دوش از قمر تو آسمان مینوشید
رباعی ۷۰۳: دو کون خیال خانهای بیش نبود
رباعی ۷۰۴: دی باغ ز وی شکر سلامت میکرد
رباعی ۷۰۵: دی بنده بر آن قمر جانی شد
رباعی ۷۰۶: دی چشم تو رای سحر مطلق میزد
رباعی ۷۰۷: دیدم رخت از غم سر موئیم نماند
رباعی ۷۰۸: دی میرفتی بر تو تو نظر میکردند
رباعی ۷۰۹: دیوانه میان خلق پیدا باشد
رباعی ۷۱۰: رفتم بدر خانهٔ آنخوش پیوند
رباعی ۷۱۱: رو دیده بدوز تا دلت دیده شود
رباعی ۷۱۲: روز آمد و غوغای تو در بردارد
رباعی ۷۱۳: روز شادیست غم چرا باید خورد
رباعی ۷۱۴: روز محک محتشم و دون آمد
رباعی ۷۱۵: روزیکه بود دلت ز جان پر از درد
رباعی ۷۱۶: روزی که جمال آن صنم دیده شود
رباعی ۷۱۷: روزی که خیال دلستان رقص کند
رباعی ۷۱۸: روزی که ز کار کمترک میآید
رباعی ۷۱۹: روزیکه مرا عشق تو دیوانه کند
رباعی ۷۲۰: روزیکه وجودها تولد گیرد
رباعی ۷۲۱: رو نیکی کن که دهر نیکی داند
رباعی ۷۲۲: زان آب که چرخ از آن بسر میگردد
رباعی ۷۲۳: زان مقصد صنع تو یکی نی ببرید
رباعی ۷۲۴: ز اول که مرا عشق نگارم بربود
رباعی ۷۲۵: زلفت چو بر آن لعل شکرخای زند
رباعی ۷۲۶: زلف تو به حسن ذوفنونها برزد
رباعی ۷۲۷: زندان تو از نجات خوشتر باشد
رباعی ۷۲۸: زنهار مگو که رهروان نیز نیند
رباعی ۷۲۹: سر دل عاشقان ز مطرب شنوید
رباعی ۷۳۰: سر مستان را ز محتسب ترسانند
رباعی ۷۳۱: سرویکه ز باغ پاکبازان باشد
رباعی ۷۳۲: سرهای درختان گل تر میچینند
رباعی ۷۳۳: سرهای درختان گل رعنا چیدند
رباعی ۷۳۴: سودای ترا بهانهای بس باشد
رباعی ۷۳۵: سوز دل عاشقان شررها دارد
رباعی ۷۳۶: شاد آنکه جمال ماهتابش ببرد
رباعی ۷۳۷: شاد آنکه ز دور ما یار ما بنماید
رباعی ۷۳۸: شادی همه طالبان که مطلوب رسید
رباعی ۷۳۹: شادم که غم تو در دل من گنجد
رباعی ۷۴۰: شادی زمانه با غمم برنامد
رباعی ۷۴۱: شاهیست که تو هرچه بپوشی داند
رباعی ۷۴۲: شب چون دل عاشقان پر از سودا شد
رباعی ۷۴۳: شب رفت کجا رفت همانجای که بود
رباعی ۷۴۴: شب گشت که خلقان همه در خواب روند
رباعی ۷۴۵: شور آوردم که گاو گردون نکشد
رباعی ۷۴۶: شور عجبی در سر ما میگردد
رباعی ۷۴۷: شیرین سخنی در دل ما میخندد
رباعی ۷۴۸: صافی صفت و پاک نظر باید بود
رباعی ۷۴۹: صبح آمد و وقت روشنائی آمد
رباعی ۷۵۰: صبح است و صبا مشک فشان میگذرد
رباعی ۷۵۱: صد بار ز سر برفت عقلم و آمد
رباعی ۷۵۲: صد سال بقای آن بت مهوش باد
رباعی ۷۵۳: صد مرحله زانسوی خرد خواهم شد
رباعی ۷۵۴: طاوس نهای که بر جمالت نگرند
رباعی ۷۵۵: عارف چو گل و جز گل خندان نبود
رباعی ۷۵۶: هر دل که درو مهر تو پنهان نبود
رباعی ۷۵۷: عاشق تو یقین دان که مسلمان نبود
رباعی ۷۵۸: عاشق که بناز و ناز کی فرد بود
رباعی ۷۵۹: عاشق که تواضع ننماید چکند
رباعی ۷۶۰: عشاق به یک دم دو جهان در بازند
رباعی ۷۶۱: عشق آن باشد که خلق را دارد شاد
رباعی ۷۶۲: عشق آن خوشتر کز او بلاها خیزد
رباعی ۷۶۳: عشق از ازلست و تا ابد خواهد بود
رباعی ۷۶۴: عشق تو بهر صومعه مستی دارد
رباعی ۷۶۵: عشق تو خوشی چو قصد خونریز کند
رباعی ۷۶۶: عشق تو سلامت ز جهان میببرد
رباعی ۷۶۷: عشقی آمد که عشقها سودا شد
رباعی ۷۶۸: عقل و دل من چه عیشها میداند
رباعی ۷۶۹: علم فقها ز شرع و سنت باشد
رباعی ۷۷۰: عید آمده کز تو عید عیدانه برد
رباعی ۷۷۱: غم را بر او گزیده میباید کرد
رباعی ۷۷۲: غم کیست که گرد دل مردان گردد
رباعی ۷۷۳: فردا که به محشر اندر آید زن و مرد
رباعی ۷۷۴: قاصد پی اینکه بنده خندان نشود
رباعی ۷۷۵: قد الفم ز مشق چون جیم افتاد
رباعی ۷۷۶: قومی به خرابات تو اندر بندند
رباعی ۷۷۷: کاری ز درون جان میباید
رباعی ۷۷۸: کامل صفتی راه فنا میپیمود
رباعی ۷۷۹: گر با دل و دنده هیچ کارم افتد
رباعی ۷۸۰: گر چرخ ترا خدمت پیوست کند
رباعی ۷۸۱: گر خواب ترا خواجه گرفتار کند
رباعی ۷۸۲: گر در طلبی ز چشمه در بر ناید
رباعی ۷۸۳: گر دریا را همه نهنگان گیرند
رباعی ۷۸۴: گر صبر کنم جامعهٔ جان میسوزد
رباعی ۷۸۵: گر صبر کنم دل از غمت تنگ آید
رباعی ۷۸۶: اگر عاشق را فنا و مردن باشد
رباعی ۷۸۷: گر ما نه همه تنور سوزان باشد
رباعی ۷۸۸: گر مرده شود تن بر خود جاش کنند
رباعی ۷۸۹: گر نگریزی ز ما بنازی چه شود
رباعی ۷۹۰: گر هر دو جهان ز خار غم پر باشد
رباعی ۷۹۱: کس از خم چوگان تو گوئی نبرد
رباعی ۷۹۲: کس واقف آن حضرت شاهانه نشد
رباعی ۷۹۳: کشتی چو به دریای روان میگذرد
رباعی ۷۹۴: گفتم بیتی نگار از من رنجید
رباعی ۷۹۵: گفتم جانی به ترک جان نتوان کرد
رباعی ۷۹۶: گفتم که به من رسید دردت بمزید
رباعی ۷۹۷: گفتم که ز خردی دل من نیست پدید
رباعی ۷۹۸: گفتی که بگو زبان چه محرم باشد
رباعی ۷۹۹: کو پای که او باغ و چمن را شاید
رباعی ۸۰۰: گوید چونی خوشی و در خنده شود
رباعی ۸۰۱: گویند که فردوس برین خواهد بود
رباعی ۸۰۲: کی باشد کین نبش بنوش تو رسد
رباعی ۸۰۳: کی غم خورد آنکه با تو خرم باشد
رباعی ۸۰۴: کی غم خورد آنکه شاد مطلق باشد
رباعی ۸۰۵: کی گفت که آن زندهٔ جاوید بمرد
رباعی ۸۰۶: لبهای تو آنگه که با ستیز بود
رباعی ۸۰۷: لعلیست که او شکر فروشی داند
رباعی ۸۰۸: ما بسته بدیم بند دیگر آمد
رباعی ۸۰۹: هر لحظه میی به جان سرمست دهد
رباعی ۸۱۰: ما میخواهیم و دیگران میخواهند
رباعی ۸۱۱: ماهی که کمر گرد قمر میبندد
رباعی ۸۱۲: مائیم ز عشق یافته مرهم خود
رباعی ۸۱۳: مردان رهت که سر معنی دانند
رباعی ۸۱۴: مردان رهش زنده به جان دگرند
رباعی ۸۱۵: مردیکه بهست و نیست قانع گردد
رباعی ۸۱۶: مرغ دل من ز بسکه پرواز آورد
رباعی ۸۱۷: مرغی که ز باغ پاکبازان باشد
رباعی ۸۱۸: مرغی ملکی زانسوی گردون بپرد
رباعی ۸۱۹: مستان غمت بار دگر شوریدند
رباعی ۸۲۰: مشکین رسنت چو پردهٔ ماه شود
رباعی ۸۲۱: مطرب خواهم که عاشق مست بود
رباعی ۸۲۲: معشوقه چو آفتاب تابان گردد
رباعی ۸۲۳: معشوقه خانگی بکاری ناید
رباعی ۸۲۴: مگذار که غصه در میانت گیرد
رباعی ۸۲۵: مگذار که وسوسه زبونت گیرد
رباعی ۸۲۶: من بندهٔ آن قوم که خود را دانند
رباعی ۸۲۷: من بندهٔ یاری که ملالش نبود
رباعی ۸۲۸: من بیخبرم خدای خود میداند
رباعی ۸۲۹: من چوب گرفتم به کفم عود آمد
رباعی ۸۳۰: مه را طرفی بماه رو میماند
رباعی ۸۳۱: مهرویان را یکان یکان برشمرید
رباعی ۸۳۲: میآ ید یار و چون شکر میخندد
رباعی ۸۳۳: میجوشد دل که تا به جوش تو رسد
رباعی ۸۳۴: میگوید عشق هرکه جان پیش کشد
رباعی ۸۳۵: نی آب روان ز ماهیان سیر شود
رباعی ۸۳۶: گر راه روی راه برت بگشایند
رباعی ۸۳۷: و هو معکم از او خبر میآید
رباعی ۸۳۸: هان ای دل خسته وقت مرهم آمد
رباعی ۸۳۹: هر جا به جهان تخم وفا برکارند
رباعی ۸۴۰: هر چند دلم رضا او میجوید
رباعی ۸۴۱: هرچیز که بسیار شود خوار شود
رباعی ۸۴۲: هر دل که بسوی دلربائی نرود
رباعی ۸۴۳: هر روز دلم نو شکری نوش کند
رباعی ۸۴۴: هر شب که دل سپهر گلشن گردد
رباعی ۸۴۵: هر شب که ز سودای تو نوبت بزنند
رباعی ۸۴۶: هر عمر که بیدیدن اصحاب بود
رباعی ۸۴۷: هر عمر که بیدیدن اصحاب بود
رباعی ۸۴۸: هر قبض اثر علت اولی باشد
رباعی ۸۴۹: هرگز حق صحبت قدیمت نبود
رباعی ۸۵۰: هر کو بگشاده گرهی میبندد
رباعی ۸۵۱: هر لحظه همی خوانمش از راه بعید
رباعی ۸۵۲: هر لقمهٔ خوش که بر دهان میگردد
رباعی ۸۵۳: هر موی زلف او یکی جان دارد
رباعی ۸۵۴: هستی اثری ز نرگس مست تو بود
رباعی ۸۵۵: هشدار که فضل حق بناگاه آید
رباعی ۸۵۶: هل تا برود سرش به دیوار آید
رباعی ۸۵۷: هم کفرم و هم دینم و هم صافم و درد
رباعی ۸۵۸: همواره خوشی و دلکشی نامیزد
رباعی ۸۵۹: یاد تو کنم دلم تپیدن گیرد
رباعی ۸۶۰: یاران یاران ز هم جدائی مکنید
رباعی ۸۶۱: یار خواهم که فتنهانگیز بود
رباعی ۸۶۲: یاریکه مرا در غم خود میبندد
رباعی ۸۶۳: یک سو مشکوه امر پیغام نهاد
رباعی ۸۶۴: یک لحظه اگر نفس تو محکوم شود
ر
رباعی ۸۶۵: آن جمع کن جان پراکنده بیار
رباعی ۸۶۶: آن زلف سیاه و قد رعناش نگر
رباعی ۸۶۷: آن ساقی روح دردهد جام آخر
رباعی ۸۶۸: آن کس که ترا دیده بود ای دلبر
رباعی ۸۶۹: از عاشق بدنام بیا ننگ مدار
رباعی ۸۷۰: امروز من از تشنه دهانی و خمار
رباعی ۸۷۱: اندیشهٔ دهرت ز چه بگداخت جگر
رباعی ۸۷۲: ای آمده ز آسمان درین عالم دیر
رباعی ۸۷۳: ای آنکه دلت باید در وی منگر
رباعی ۸۷۴: ای بوده سماع آسمانرا ره و در
رباعی ۸۷۵: ای خاک درت ز آب کوثر خوشتر
رباعی ۸۷۶: ای دلبر عیار دل نیکوفر
رباعی ۸۷۷: ای دل بگذر ز عشق و معشوق و دیار
رباعی ۸۷۸: ای زادهٔ ساقی هله از غم بگذر
رباعی ۸۷۹: ای ظل تو از سایهٔ طوبی خوشتر
رباعی ۸۸۰: ای عشق خوشی چه خوش که از خوش خوشتر
رباعی ۸۸۱: ای مرد سماع معده را خالی دار
رباعی ۸۸۲: این صورت باغست و در او نیست ثمر
رباعی ۸۸۳: بالا بنگر دو چشم را بالا دار
رباعی ۸۸۴: بالا منشین که هست پستی خوشتر
رباعی ۸۸۵: با همت باز باش و یا هیبت شیر
رباعی ۸۸۶: بسیار بخواندهام دستان و سمر
رباعی ۸۸۷: تا بتوانی مدام میباش به ذکر
رباعی ۸۸۸: تا چند کشی سخرهٔ نفس بیکار
رباعی ۸۸۹: چون از رخ یار دور گشتم به بهار
رباعی ۸۹۰: چون بت رخ تست بتپرستی خوشتر
رباعی ۸۹۱: چون دید رخ زرد من آن شهره نگار
رباعی ۸۹۲: خواهی بستان حلقهٔ مستان بنگر
رباعی ۸۹۳: خورشید همی زرد شود بر دیوار
رباعی ۸۹۴: در باغ در نیامدم گرد آور
رباعی ۸۹۵: در خاک در وفای آن سیمین بر
رباعی ۸۹۶: در مصطبهها گر دو خرابات نگر
رباعی ۸۹۷: در نوبت عشق چشم باشد در بار
رباعی ۸۹۸: دست و دل ما هرچه تهیتر خوشتر
رباعی ۸۹۹: دوری ز برادر منافق بهتر
رباعی ۹۰۰: رفتم به سر گور کریم دلدار
رباعی ۹۰۱: روی چو مهت پیش چراغ اولیتر
رباعی ۹۰۲: زان ابروی چون کمانت ای بدر منیر
رباعی ۹۰۳: ساقی گفتم ترا می ساده بیار
رباعی ۹۰۴: سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر
رباعی ۹۰۵: طبعم چو حیات یافت از جلوهٔ فکر
رباعی ۹۰۶: فرمود خدا به وحی کای پیغمبر
رباعی ۹۰۷: گر جان داری بیار جان باز آخر
رباعی ۹۰۸: گر در سر و چشم عقل داری و بصر
رباعی ۹۰۹: گر گل کارم بیتو نروید جز خار
رباعی ۹۱۰: گفتم بنما که چون کنم بمیر
رباعی ۹۱۱: گفتم چشمم گفت سحابی کم گیر
رباعی ۹۱۲: گر رنگ خزان دارم و گر رنگ بهار
رباعی ۹۱۳: گفتی که: بیا که باغ خندید و بهار
رباعی ۹۱۴: گوش ما را بیدم اسرار مدار
رباعی ۹۱۵: ای بسته حجاب، پردها را بردار
رباعی ۹۱۶: مائیم چو حال عاشقان زیر و زبر
رباعی ۹۱۷: مجموع تن و قالب خود را بنگر
رباعی ۹۱۸: مجنون و پریشان توام دستم گیر
رباعی ۹۱۹: من دم نزنم از این جهان دمگیر
رباعی ۹۲۰: من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار
رباعی ۹۲۱: من مسخرهٔ تو نیسستم ای فاجر
رباعی ۹۲۲: میآید گرگ نزد ما وقت سحر
رباعی ۹۲۳: هر دم دل جمع را برنجاند یار
رباعی ۹۲۴: هر دم دل خستهام برنجاند یار
رباعی ۹۲۵: هین وقت صبوحست می ناب بیار
ز
رباعی ۹۲۶: آمد آمد آنکه نرفت او هرگز
رباعی ۹۲۷: آمد بر من دوش نگاری سر تیز
رباعی ۹۲۸: آمد دی دیوانه و شبهای دراز
رباعی ۹۲۹: آن تاب که من دانم و تو ای دل سوز
رباعی ۹۳۰: آن یار نهان کشید باز دستم امروز
رباعی ۹۳۱: ای تنگ شکر از ترشان چشم بدوز
رباعی ۹۳۲: ای جان سماع و روزه و حج و نماز
رباعی ۹۳۳: ای جان لطیف بیغم عشق مساز
رباعی ۹۳۴: ای دل ز جفای دلستانان مگریز
رباعی ۹۳۵: ای دل همه رخت را در این کوی انداز
رباعی ۹۳۶: ای ذره ز خورشید توانی بگریز
رباعی ۹۳۷: ای صلح تو با بنده همه جنگ آمیز
رباعی ۹۳۸: ای عشق تو داده باز جان را پرواز
رباعی ۹۳۹: ای عشق نخسبی و نخفتی هرگز
رباعی ۹۴۰: ای کرده ز نقش آدمی چنگی ساز
رباعی ۹۴۱: ای لاله بیا و از رخم رنگ آموز
رباعی ۹۴۲: امروز خوشم به جان تو فردا نیز
رباعی ۹۴۳: امروز مرو از برم ای یار بساز
رباعی ۹۴۴: امشب که گشاده است صنم با ما راز
رباعی ۹۴۵: بازآمدم اینک که زنم آتش نیز
رباعی ۹۴۶: بازی بودم پریده از عالم راز
رباعی ۹۴۷: بنمای بمن رخ ای شمع طراز
رباعی ۹۴۸: جهدی بکن ار پند پذیری دو سه روز
رباعی ۹۴۹: زنها مشو غره به بیباکی باز
رباعی ۹۵۰: درد تو علاج کس پذیرد هرگز
رباعی ۹۵۱: در سر هوس عشق تو دارم همه روز
رباعی ۹۵۲: دل آمد و گفت هست سوداش دراز
رباعی ۹۵۳: دل بر سر تو بدل نجوید هرگز
رباعی ۹۵۴: زین سنگدلان نشد دلی نرم هنوز
رباعی ۹۵۵: شب گشت و خبر نیست مرا از شب و روز
رباعی ۹۵۶: صد بار بگفتمت ز مستان مگریز
رباعی ۹۵۷: صد بار بگفت یار هرجا مگریز
رباعی ۹۵۸: گر بکشندم نگردم از عشق توباز
رباعی ۹۵۹: گر در ره عشق او نباشی سرباز
رباعی ۹۶۰: گر گوهر طاعتی نسفتم هرگز
رباعی ۹۶۱: مائیم و توئی و خانه خالی برخیز
رباعی ۹۶۲: مائیم و دمی کوته و سودای دراز
رباعی ۹۶۳: مائیم و هوای یار مه رو شب و روز
رباعی ۹۶۴: مردانه بیا که نیست کار تو مجاز
رباعی ۹۶۵: معشوقهٔ ما کران نگیرد هرگز
رباعی ۹۶۶: من بودم و دوش آن بت بنده نواز
رباعی ۹۶۷: من سیر نگشتهام ز تو یار هنوز
رباعی ۹۶۸: من همتیم کجا بود چون من باز
رباعی ۹۶۹: میگوید مرمرا نگار دلسوز
رباعی ۹۷۰: نی چارهٔ آنکه با تو باشم همراز
رباعی ۹۷۱: هین وقت صبوحست میان شب و روز
رباعی ۹۷۲: یاری خواهی ز یار با یار بساز
رباعی ۹۷۳: یک شب چو ستاره گر نخسبی تا روز
س
رباعی ۹۷۴: آمد آمد ترش ترش یعنی بس
رباعی ۹۷۵: احوال دلم هر سحر از باد بپرس
رباعی ۹۷۶: از حادثهٔ جهان زاینده مترس
رباعی ۹۷۷: از روز قیامت جهانسوز بترس
رباعی ۹۷۸: ای یوسف جان ز حال یعقوب بپرس
رباعی ۹۷۹: جانا صفت قدم ز ابروت بپرس
رباعی ۹۸۰: چون روبه من شدی تو از شیر مترس
رباعی ۹۸۱: دارد به قدح می حرامی که مپرس
رباعی ۹۸۲: دلدار چنان مشوش آمد که مپرس
رباعی ۹۸۳: رو در صف بندگان ما باش و مترس
رباعی ۹۸۴: رو مرکب عشق را قوی ران و مترس
رباعی ۹۸۵: رویم چو زر زمانه میبین و مپرس
رباعی ۹۸۶: زین عشق پر از فعل جهانسوز بترس
رباعی ۹۸۷: عاشق چو نمیشوی برو پشم بریس
رباعی ۹۸۸: مر تشنهٔ عشق را شرابیست مترس
رباعی ۹۸۹: هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس
ش
رباعی ۹۹۰: آتش در زن بگیر پا در کویش
رباعی ۹۹۱: آن دل که من آن خویش پنداشتمش
رباعی ۹۹۲: آن دم که حق بندهگزاری همه خوش
رباعی ۹۹۳: آندیده که هست عاشق گلزارش
رباعی ۹۹۴: آنرا که رسول دوست پنداشتمش
رباعی ۹۹۵: آن رند و قلندر نهان آمد فاش
رباعی ۹۹۶: آنکس که نظر کند به چشم مستش
رباعی ۹۹۷: از آتش تو فتاده جانم در جوش
رباعی ۹۹۸: امروز حریف عشق بانگی زد فاش
رباعی ۹۹۹: اندر بر خویشم بفشاری همه خوش
رباعی ۱۰۰۰: ای باد صبا به کوی آن دلبر کش
رباعی ۱۰۰۱: ای جان جهان و روشنائی همه خوش
رباعی ۱۰۰۲: ای چشم بیا دامن خود در خون کش
رباعی ۱۰۰۳: گفتی چونی بیا که چون روزم خوش
رباعی ۱۰۰۴: گه باده لقب نهادم و گه جامش
رباعی ۱۰۰۵: مرغان رفتند بر سلیمان بخروش
رباعی ۱۰۰۶: من شیشه زنم بر آن دل سنگ خوشش
رباعی ۱۰۰۷: ناگه بزدم دست بسوی جیبش
رباعی ۱۰۰۸: نیمی دف من به موش دادی همه خوش
رباعی ۱۰۰۹: هان ای دل تشنه جوی را جویان باش
رباعی ۱۰۱۰: هرچند ملولی نفسی با ما باش
رباعی ۱۰۱۱: ای دل برو از عاقبت اندیشان باش
رباعی ۱۰۱۲: ای روز نشاط روشنی وقت تو خوش
رباعی ۱۰۱۳: ای روی چو آفتاب تو شادی کش
رباعی ۱۰۱۴: ای زلف پر از مشک تتاری همه خوش
رباعی ۱۰۱۵: ای سودائی برو پی سودا باش
رباعی ۱۰۱۶: ای عشق بیا به تلخ خویان خو بخش
رباعی ۱۰۱۷: ای کرده به پنج شمع روشن هر شش
رباعی ۱۰۱۸: ای گنج بیا زود به ویرانهٔ خویش
رباعی ۱۰۱۹: ای یار مرا موافقی وقتت خوش
رباعی ۱۰۲۰: با دل گفتم ز دیگران بیش مباش
رباعی ۱۰۲۱: با پیر خرد نهفته میگویم دوش
رباعی ۱۰۲۲: با ما چه نهای مشو رفیق اوباش
رباعی ۱۰۲۳: بر جان و دل و دیده سواری همه خوش
رباعی ۱۰۲۴: بر دل چو شکفته گشت اسرار غمش
رباعی ۱۰۲۵: بر من بگریست نرگس خمارش
رباعی ۱۰۲۶: بیچاره دل سوختهٔ محنت کش
رباعی ۱۰۲۷: پیوسته مرید حق شو و باقی باش
رباعی ۱۰۲۸: تا بتوانی تو جامهٔ عشق مپوش
رباعی ۱۰۲۹: تا در نزنی بهر چه داری آتش
رباعی ۱۰۳۰: جان جانی بیا میان جان باش
رباعی ۱۰۳۱: چون رنگ بدزدید گل از رخسارش
رباعی ۱۰۳۲: خائیدن آن لب که چشیدی شکرش
رباعی ۱۰۳۳: دانم که برای ما نخفتی همه دوش
رباعی ۱۰۳۴: در انجمنی نشسته دیدم دوشش
رباعی ۱۰۳۵: در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش
رباعی ۱۰۳۶: در مجلس سلطان بشکستم جامش
رباعی ۱۰۳۷: دلدار مرا وعده دهد نشنومش
رباعی ۱۰۳۸: دل یاد تو آرد برود هوش ز هوش
رباعی ۱۰۳۹: رفت آنکه نبود کس به خوبی یارش
رباعی ۱۰۴۰: سودای توام در جنون میزد دوش
رباعی ۱۰۴۱: سوگند بدان دل که شده است او پستش
رباعی ۱۰۴۲: شب چیست برای ما زمان نالش
رباعی ۱۰۴۳: کاری کردم نگاه نکردم پس و پیش
رباعی ۱۰۴۴: گر میکشدم غم تو هر دم مکش
رباعی ۱۰۴۵: گر ناله کنم گوید یعقوب مباش
رباعی ۱۰۴۶: گفتم چشمم گفت که جیحون کنمش
ض
رباعی ۱۰۴۷: الجوهر فقر و سوی الفقر عرض
ع
رباعی ۱۰۴۸: امروز سماعست و سماعست و سماع
رباعی ۱۰۴۹: عشقست زهر چه آن نشاید مانع
رباعی ۱۰۵۰: عاشق گردد بگرد اطلال و ربوع
رباعی ۱۰۵۱: مهمان توایم ما و مهمان سماع
رباعی ۱۰۵۲: هر روز بیاید آن سپهدار سماع
غ
رباعی ۱۰۵۳: ای بندهٔ سردی به زمستان چون زاغ
رباعی ۱۰۵۴: بلبل آمد به باغ و رستیم ز زاغ
رباعی ۱۰۵۵: گر با دیگری مجلس میسازم و لاغ
رباعی ۱۰۵۶: گفتی مگری چو ابر در فرقت باغ
رباعی ۱۰۵۷: گویند که عشق بانگ و نامست دروغ
رباعی ۱۰۵۸: گویند که یار را وفا نیست دروغ
ف
رباعی ۱۰۵۹: از دل سوی دلدار شکافست شکاف
رباعی ۱۰۶۰: امروز طوافست طوافست طواف
رباعی ۱۰۶۱: با زنگی امشب چو شدستی به مصاف
رباعی ۱۰۶۲: در فقر فقیر باش و در صفوت صاف
رباعی ۱۰۶۳: گویند مرا چند بخندی ز گزاف
رباعی ۱۰۶۴: مهمان تو نیست دو سه روز و گزاف
ق
رباعی ۱۰۶۵: آن تاق که نیست جفتش اندر آفاق
رباعی ۱۰۶۶: آنکس که ترا بدید ای خوب اخلاق
رباعی ۱۰۶۷: ای داروی فربهی و جان عاشق
رباعی ۱۰۶۸: تمکین و قرار من که دارد در عشق
رباعی ۱۰۶۹: لو کان اقل هذه الاشواق
رباعی ۱۰۷۰: هر دل که طواف کرد گرد در عشق
رباعی ۱۰۷۱: هر روز بنو برآید آن دلبر عشق
ک
رباعی ۱۰۷۲: چون گشت طلسم جسم آدم چالاک
رباعی ۱۰۷۳: حاشا که شود سینهٔ عاشق غمناک
رباعی ۱۰۷۴: خندید فرح تا بزنی انگشتک
رباعی ۱۰۷۵: در بحر صفا گداختم همچو نمک
گ
رباعی ۱۰۷۶: آنجا که عنایتست چه صلح و چه جنگ
رباعی ۱۰۷۷: با همت بازباش و با کبر پلنگ
رباعی ۱۰۷۸: برزن به سبوی صحبت نادان سنگ
رباعی ۱۰۷۹: چون چنگ خودت بگیرم اندر بر تنگ
رباعی ۱۰۸۰: میگردد این روی جهان رنگ به رنگ
رباعی ۱۰۸۱: یک چند میان خلق کردیم درنگ
ل
رباعی ۱۰۸۲: آنکس که ترا دید و نخندید چو گل
رباعی ۱۰۸۳: آن می که گشود مرغ جان را پر و بال
رباعی ۱۰۸۴: آواز گرفته است خروشان مینال
رباعی ۱۰۸۵: از عقل دلیل آید و از عشق خلیل
رباعی ۱۰۸۶: از من زر و دل خواستی ای مهر گسل
رباعی ۱۰۸۷: اسرار حقیقت نشود حل به سال
رباعی ۱۰۸۸: این عشق کمالست و کمالست و کمال
رباعی ۱۰۸۹: این نکته شنو ز بنده ای نقش چگل
رباعی ۱۰۹۰: پر از عیسی است این جهان مالامال
رباعی ۱۰۹۱: جانی دارم لجوج و سرمست و فضول
رباعی ۱۰۹۲: چون آمدهای در این بیابان حاصل
رباعی ۱۰۹۳: چون دم زدی از مهر رخ یار ای دل
رباعی ۱۰۹۴: حاشا که کند دل به دگر جا منزل
رباعی ۱۰۹۵: الخمر و منالزق ینادیک تعال
رباعی ۱۰۹۶: در خاموشی چرا شوی کند و ملول
رباعی ۱۰۹۷: در عشق نوا جزو زند آنگه کل
رباعی ۱۰۹۸: عشقی به کمال و دلربائی به جمال
رباعی ۱۰۹۹: عشقی دارم پاکتر از آب زلال
رباعی ۱۱۰۰: عمری به هوس در تک و تاز آمد دل
رباعی ۱۱۰۱: عندی جمل و من اشتیاق و فضول
رباعی ۱۱۰۲: مردا منشین جز که به پهلوی رجال
رباعی ۱۱۰۳: ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل
رباعی ۱۱۰۴: نومید مشو امید میدار ای دل
رباعی ۱۱۰۵: هم شاهد دیدهای و هم شاهد دل
رباعی ۱۱۰۶: کاچی سازی که روز برفست و وحل
رباعی ۱۱۰۷: یا من هوب سیدی و اعلی و اجل
م
رباعی ۱۱۰۸: آمد بت خوش عربدهٔ میکیشم
رباعی ۱۱۰۹: آمد شد خود به کوی تو میبینم
رباعی ۱۱۱۰: آن باده که بر جسم حرامست حرام
رباعی ۱۱۱۱: آن خوش سخنان که ما بگفتیم به هم
رباعی ۱۱۱۲: آنکس که به آب دیدهاش میجویم
رباعی ۱۱۱۳: آن کس که ببست خواب ما را به ستم
رباعی ۱۱۱۴: آنم که چو غمخوار شوم من شادم
رباعی ۱۱۱۵: آن وقت آمد که ما به تو پردازیم
رباعی ۱۱۱۶: آنها که به پیش دلستان میکردم
رباعی ۱۱۱۷: آواز تو بشنوم خوش آوازه شوم
رباعی ۱۱۱۸: آواز سرافیل طرب میرسدم
رباعی ۱۱۱۹: از باد همه پیام او میشنوم
رباعی ۱۱۲۰: از بسکه به نزدیک توام من دورم
رباعی ۱۱۲۱: از بلبل سرمست نوائی شنوم
رباعی ۱۱۲۲: از بهر تو صد بار ملامت بکشم
رباعی ۱۱۲۳: از بهر تو گر جان بدهم خوش میرم
رباعی ۱۱۲۴: از ثور فلک شیر وفا میدوشم
رباعی ۱۱۲۵: از چشم تو سحر مطلق آموختهام
رباعی ۱۱۲۶: از جوی خوشاب دوست آبی خوردم
رباعی ۱۱۲۷: از خاک در تو چون جدا میباشم
رباعی ۱۱۲۸: از خویشتن بجستن آرزو میکندم
رباعی ۱۱۲۹: از خویش خوشم نی نباشد خوشیم
رباعی ۱۱۳۰: از درد همیشه من دوا میبینم
رباعی ۱۱۳۱: از روی تو من همیشه گلشن بودم
رباعی ۱۱۳۲: از سوز غم تو آتش میطلبم
رباعی ۱۱۳۳: از شور و جنون رشک جنان را بزدم
رباعی ۱۱۳۴: از صنع برآیم بر صانع باشم
رباعی ۱۱۳۵: از طبع ملول دوست ما میدانیم
رباعی ۱۱۳۶: از عشق تو گشتم ارغنون عالم
رباعی ۱۱۳۷: از عشق تو من بلند قد میگردم
رباعی ۱۱۳۸: از مطبخ غمهاش بلا میرسدم
رباعی ۱۱۳۹: از هرچه که آن خوشست نهی است مدام
رباعی ۱۱۴۰: اسرار ز دست دادمی نتوانم
رباعی ۱۱۴۱: افتاده مرا عجب شکاری چکنم
رباعی ۱۱۴۲: المنهالله که به تو پیوستم
رباعی ۱۱۴۳: امروز چو حلقه مانده بیرون دریم
رباعی ۱۱۴۴: امروز همه روز به پیش نظرم
رباعی ۱۱۴۵: امروز یکی گردش مستانه کنم
رباعی ۱۱۴۶: امشب که حریف دلبر دلداریم
رباعی ۱۱۴۷: امشب که حریف مشتری و ماهم
رباعی ۱۱۴۸: امشب که شراب جان مدامست مدام
رباعی ۱۱۴۹: امشب که غم عشق مدامست مدام
رباعی ۱۱۵۰: امشب که مه عشق تمامست تمام
رباعی ۱۱۵۱: امشب که همی رسد ز دلدار سلام
رباعی ۱۱۵۲: امشب همه شب نشسته اندر حزنم
رباعی ۱۱۵۳: اندر طلب دوست همی بشتابم
رباعی ۱۱۵۴: انگورم و در زیر لگد میگردم
رباعی ۱۱۵۵: از دوستیت خون جگر را بخورم
رباعی ۱۱۵۶: ای از تو برون ز خانهها جای دلم
رباعی ۱۱۵۷: ای بانگ رباب از تو تابی دارم
رباعی ۱۱۵۸: ای جان و جهان، جان و جهان گم کردم
رباعی ۱۱۵۹: ای دوست شکارم و شکاری دارم
رباعی ۱۱۶۰: ای دل چو بهر خسی نشینی چکنم
رباعی ۱۱۶۱: ای دل ز جهانیان چرا داری بیم
رباعی ۱۱۶۲: ای راحت و آرامگه پیوستم
رباعی ۱۱۶۳: ای عشق که هستی به یقین معشوقم
رباعی ۱۱۶۴: ای نرگس پر خواب ربودی خوابم
رباعی ۱۱۶۵: این گردش را ز جان خود دزدیدم
رباعی ۱۱۶۶: با تو قصص درد و فغان میگویم
رباعی ۱۱۶۷: با درد بساز چون دوای تو منم
رباعی ۱۱۶۸: باز آمدم و برابرت بنشستم
رباعی ۱۱۶۹: بازآمد و بازآمد ره بگشائیم
رباعی ۱۱۷۰: با سرکشی عشق اگر سرد آرم
رباعی ۱۱۷۱: باغی که من از بهار او بشکفتم
رباعی ۱۱۷۲: بالای سر ار دست زند دو دستم
رباعی ۱۱۷۳: با ملک غمت چرا تکبر نکنم
رباعی ۱۱۷۴: بخروشیدم گفت خموشت خواهم
رباعی ۱۱۷۵: بر بوی تو هر کجا گلی دیدستم
رباعی ۱۱۷۶: بر بوی وفا دست زنانت باشم
رباعی ۱۱۷۷: بر زلف تو گر دست درازی کردم
رباعی ۱۱۷۸: بر شاه حبش زنیم و بر قیصر روم
رباعی ۱۱۷۹: بر میکده وقف است دلم سرمستم
رباعی ۱۱۸۰: بر یاد لبت لعل نگین میبوسم
رباعی ۱۱۸۱: بوی دهن تو از چمن میشنوم
رباعی ۱۱۸۲: بهر تو زنم نوا چو نی برگیرم
رباعی ۱۱۸۳: بیدف بر ما میا که ما در سوریم
رباعی ۱۱۸۴: بیرون ز دو کون من مرادی دارم
رباعی ۱۱۸۵: بیکار شدم ای غم عشقت کارم
رباعی ۱۱۸۶: بیگانه مگیرید مرا زین کویم
رباعی ۱۱۸۷: بیگاه شد وز بیگهی من شادم
رباعی ۱۱۸۸: تا آتش و آب عشق بشناختهام
رباعی ۱۱۸۹: تا ترک دل خویش نگیری ندهم
رباعی ۱۱۹۰: تا جان دارم بندهٔ مرجان توام
رباعی ۱۱۹۱: تا چند بهر زه چون غباری گردم
رباعی ۱۱۹۲: تا چند چو دف دست ستمهات خورم
رباعی ۱۱۹۳: تا خواستهام از تو ترا خواستهام
رباعی ۱۱۹۴: تا روی تو دیدم از جهان سیر شدم
رباعی ۱۱۹۵: تا زلف ترا به جان و دل بنده شدیم
رباعی ۱۱۹۶: تا شمع تو افروخت پروانه شدم
رباعی ۱۱۹۷: تا ظن نبری که از تو بگریختهام
رباعی ۱۱۹۸: تا ظن نبری که از غمانت رستم
رباعی ۱۱۹۹: تا ظن نبری که من دوئی میبینم
رباعی ۱۲۰۰: تا ظن نبری که من کمت میبینم
رباعی ۱۲۰۱: تا کاسهٔ دوغ خویش باشد پیشم
رباعی ۱۲۰۲: تا پردهٔ عاشقانه بشناختهایم
رباعی ۱۲۰۳: تا میرود آن نگار ما میرانیم
رباعی ۱۲۰۴: تو بحر لطافتی و ما همچو کفیم
رباعی ۱۲۰۵: جانرا که در این خانه وثاقش دادم
رباعی ۱۲۰۶: جانی که در او دو صد جهان میدانم
رباعی ۱۲۰۷: چندانکه به کار خود فرو میبینم
رباعی ۱۲۰۸: چون تاج منی ز فرق خود افکندیم
رباعی ۱۲۰۹: چون مار ز افسون کسی میپیچم
رباعی ۱۲۱۰: چون میدانی که از نکوئی دورم
رباعی ۱۲۱۱: حاشا که ز زخم تیر و خنجر ترسیم
رباعی ۱۲۱۲: خواهم که به عشق تو ز جان برخیزم
رباعی ۱۲۱۳: خود راز چنین لطف چه مانع باشیم
رباعی ۱۲۱۴: خیزید که تا بر شب مهتاب زنیم
رباعی ۱۲۱۵: در آتش خویش چون دمی جوش کنم
رباعی ۱۲۱۶: در باغ شدم صبوح و گل میچیدم
رباعی ۱۲۱۷: در بحر خیال غرقهٔ گردابم
رباعی ۱۲۱۸: در چنگ توام بتا در آن چنگ خوشم
رباعی ۱۲۱۹: در دور سپهر و مهر ساقی مائیم
رباعی ۱۲۲۰: در چشمهٔ دل مهی بدیدیم به چشم
رباعی ۱۲۲۱: در عالم گل گنج نهانی مائیم
رباعی ۱۲۲۲: در عشق تو گر دل بدهم جان ببرم
رباعی ۱۲۲۳: در عشق تو معرفت خطا دانستیم
رباعی ۱۲۲۴: در کوی خرابات گذر میکردم
رباعی ۱۲۲۵: در کوی خرابات نگاری دیدم
رباعی ۱۲۲۶: در هر فلکی مردمکی میبینم
رباعی ۱۲۲۷: دستارم و جبه و سرم هر سه به هم
رباعی ۱۲۲۸: دشنامم ده که مست دشنام توام
رباعی ۱۲۲۹: دلدار چو دید خسته و غمگینم
رباعی ۱۲۳۰: دل زار وثاق سینه آواره کنم
رباعی ۱۲۳۱: دل میگوید که نقد این باغ دریم
رباعی ۱۲۳۲: دوش آمده بود از سر لطفی یارم
رباعی ۱۲۳۳: دوش از سر مستی بخراشید رخم
رباعی ۱۲۳۴: دوش از طربی بسوی اصحاب شدیم
رباعی ۱۲۳۵: دوش ارچه هزار نام بر ننگ زدم
رباعی ۱۲۳۶: دل داد مرا که دلستان را بزدم
رباعی ۱۲۳۷: دیوانهام نیم ولیک همی خوانندم
رباعی ۱۲۳۸: ذات تو ز عیبها جدا دانستم
رباعی ۱۲۳۹: رازیکه بگفتی ای بت بدخویم
رباعی ۱۲۴۰: رفتی و ز رفتن تو من خون گریم
رباعی ۱۲۴۱: روزت بستودم و نمیدانستم
رباعی ۱۲۴۲: روزی به خرابات تو می میخوردم
رباعی ۱۲۴۳: رویت بینم بدر من آن را دانم
رباعی ۱۲۴۴: زان دم که ترا به عشق بشناختهام
رباعی ۱۲۴۵: ز اول که حدیث عاشقی بشنودم
رباعی ۱۲۴۶: زاهد بودی ترانه گویت کردم
رباعی ۱۲۴۷: زنبور نیم که من بدودی بروم
رباعی ۱۲۴۸: زین پیش اگر دم از جنون میزدهام
رباعی ۱۲۴۹: زینگونه که من به نیستی خرسندم
رباعی ۱۲۵۰: ساقی امروز در خمارت بودم
رباعی ۱۲۵۱: ساقی چو دهد بادهٔ حمرا چکنم
رباعی ۱۲۵۲: سر در خاک آستان تو نهم
رباعی ۱۲۵۳: شادم که ز شادی جهان آزادم
رباعی ۱۲۵۴: شادی کردم چو آن گهر شد جفتم
رباعی ۱۲۵۵: شاعر نیم و ز شاعری نان نخورم
رباعی ۱۲۵۶: شب رفت و هنوز ما به خمار خودیم
رباعی ۱۲۵۷: شب گوید من انیس میخوارانم
رباعی ۱۲۵۸: شد گلشن روی تو تماشای دلم
رباعی ۱۲۵۹: صد نام زیاد دوست بر ننگ زدیم
رباعی ۱۲۶۰: عالم جسم است و نور جانی مائیم
رباعی ۱۲۶۱: عشق آمد و گفت تا بر او باشم
رباعی ۱۲۶۲: عشق از بنه بیبنست و بحریست عظیم
رباعی ۱۲۶۳: عشق است صبوح و من بدو بیدارم
رباعی ۱۲۶۴: عشق است قدح وز قدحش خوشحالم
رباعی ۱۲۶۵: عشق تو گرفته آستین میکشدم
رباعی ۱۲۶۶: عمری رخ یکدگر بدیدم به چشم
رباعی ۱۲۶۷: فانی شدم و برید اجزای تنم
رباعی ۱۲۶۸: فرمود که دست و پا بکاری بزنیم
رباعی ۱۲۶۹: قد صبحنا اللله به عیش و مدام
رباعی ۱۲۷۰: قاشانیم و لاابالی حالیم
رباعی ۱۲۷۱: قومیکه چو آفتاب دارند قدوم
رباعی ۱۲۷۲: گاه از غم دلبران بر آتش باشم
رباعی ۱۲۷۳: گاهی ز هوس دست زنان میباشم
رباعی ۱۲۷۴: گر باده نهان کنیم بو را چه کنیم
رباعی ۱۲۷۵: گر چرخ پر از ناله کنم معذورم
رباعی ۱۲۷۶: گر چرخ زنم گرد تو خورشید زنم
رباعی ۱۲۷۷: گر جنگ کند به جای چنگش گیرم
رباعی ۱۲۷۸: گر خوب کنی روی مرا خوب توام
رباعی ۱۲۷۹: گردان به هوای یار چون گردونیم
رباعی ۱۲۸۰: گر دریائی ماهی دریای توام
رباعی ۱۲۸۱: گر دل دهم و از سر جان برخیزم
رباعی ۱۲۸۲: گر دل طلبم در خم مویت بینم
رباعی ۱۲۸۳: کردیم قبول و من زرد میترسم
رباعی ۱۲۸۴: گر رنج دهد بجای بختش گیرم
رباعی ۱۲۸۵: گر شاد ببینمت بر این دیده نهم
رباعی ۱۲۸۶: گر صبر کنی پردهٔ صبرت بدریم
رباعی ۱۲۸۷: گر کبر بخوردهام که سرمست توام
رباعی ۱۲۸۸: گر ماه شوی بر آسمان کم نگرم
رباعی ۱۲۸۹: گر من بدر سرای تو کم گذری
رباعی ۱۲۹۰: گر یار کنی خصم تواش گردانیم
رباعی ۱۲۹۱: گفتم به فراق مدتی بگزارم
رباعی ۱۲۹۲: گویی تو که من ز هر هنر باخبرم
رباعی ۱۲۹۳: گفتم دل و دین بر سر کارت کردم
رباعی ۱۲۹۴: گفتم سگ نفس را مگر پیر کنم
رباعی ۱۲۹۵: گفتم که دل از تو برکنم نتوانم
رباعی ۱۲۹۶: گفتم که ز چشم خلق با دردسریم
رباعی ۱۲۹۷: گفتم که مگر غمت بود درمانم
رباعی ۱۲۹۸: گنجینهٔ اسرار الهی مائیم
رباعی ۱۲۹۹: گوئیکه به تن دور و به دل با یارم
رباعی ۱۳۰۰: گه در طلب وصل مشوش باشیم
رباعی ۱۳۰۱: لا الفجر بقینه و لا شرب مدام
رباعی ۱۳۰۲: لب بستم و صد نکته خموشت گفتم
رباعی ۱۳۰۳: لیلم که نهاری نکند من چکنم
رباعی ۱۳۰۴: ما از دو صفت ز کار بیکار شویم
رباعی ۱۳۰۵: ما بادهٔ ز خون دل خود مینوشیم
رباعی ۱۳۰۶: ما باده ز یار دلفروز آوردیم
رباعی ۱۳۰۷: ما برزگران این کهن دشت نویم
رباعی ۱۳۰۸: ما جان لطیفیم و نظر در نائیم
رباعی ۱۳۰۹: ما خاک ترا به آب زمزم ندهیم
رباعی ۱۳۱۰: ما خواجهٔ ده نهایم ما قلاشیم
رباعی ۱۳۱۱: ما را بس و ما را بس و ما بس کردیم
رباعی ۱۳۱۲: ما رخت وجود بر عدم بربندیم
رباعی ۱۳۱۳: ما عاشق خود را به عدو بسپاریم
رباعی ۱۳۱۴: ما کار و دکان و پیشه را سوختهایم
رباعی ۱۳۱۵: ما مذهب چشم شوخ مستش داریم
رباعی ۱۳۱۶: مانند قلم سپید کار سیهم
رباعی ۱۳۱۷: ماهی فارغ ز چارده میبینم
رباعی ۱۳۱۸: مائیم که از بادهٔ بیجام خوشیم
رباعی ۱۳۱۹: مائیم که پوستین بگازر دادیم
رباعی ۱۳۲۰: مائیم که بیقماش و بیسیم خوشیم
رباعی ۱۳۲۱: مائیم که تا مهر تو آموختهایم
رباعی ۱۳۲۲: مائیم که دل ز جسم و جوهر کندیم
رباعی ۱۳۲۳: مائیم که دوست خویش دشمن داریم
رباعی ۱۳۲۴: مائیم که گه نهان و گه پیدائیم
رباعی ۱۳۲۵: مردم رغم عشق دمی در من دم
رباعی ۱۳۲۶: مصنوع حقیم و صید صانع باشیم
رباعی ۱۳۲۷: مگریز ز من که من خریدار توام
رباعی ۱۳۲۸: من بحر تمامم و یکی قطره نیم
رباعی ۱۳۲۹: من بر سر کویت آستین گردانم
رباعی ۱۳۳۰: من بندهٔ قرآنم اگر جان دارم
رباعی ۱۳۳۱: من پیر شدم پیر نه ز ایام شدم
رباعی ۱۳۳۲: من چشم ترا بسته به کین میبینم
رباعی ۱۳۳۳: من خاک ترا به چرخ اعظم ندهم
رباعی ۱۳۳۴: من درد ترا ز دست آسان ندهم
رباعی ۱۳۳۵: من دوش فراق را جفا میگفتم
رباعی ۱۳۳۶: من زخم ترا به هیچ مرهم ندهم
رباعی ۱۳۳۷: من سر بنهم در رهت ای کان کرم
رباعی ۱۳۳۸: من سیر نیم سیر نیم سیر نیم
رباعی ۱۳۳۹: من سیر نیم ولی ز سیران سیرم
رباعی ۱۳۴۰: من عادت و خوی آن صنم میدانم
رباعی ۱۳۴۱: من عاشق روی تو نگارم چکنم
رباعی ۱۳۴۲: من عاشقی از کمال تو آموزم
رباعی ۱۳۴۳: من عشق ترا به جای ایمان دارم
رباعی ۱۳۴۴: من عهد شکسته بر شکستی بزنم
رباعی ۱۳۴۵: من غیر ترا گزین ندارم چکنم
رباعی ۱۳۴۶: من قاعدهٔ درد و دوا میشکنم
رباعی ۱۳۴۷: من کاستهٔ وفای آن مهرویم
رباعی ۱۳۴۸: من گردانم مطرب گردان خواهم
رباعی ۱۳۴۹: من گرسنهام نشاط سیری دارم
رباعی ۱۳۵۰: من مالک ملک لامکانی شدهام
رباعی ۱۳۵۱: من مهر تو بر تارک افلاک نهم
رباعی ۱۳۵۲: من نای توام از لب تو مینوشم
رباعی ۱۳۵۳: من نیز چو تو عاقل و هشیار بدم
رباعی ۱۳۵۴: من همچو کسی نشسته بر اسب خام
رباعی ۱۳۵۵: من یک جانم که صد هزار است تنم
رباعی ۱۳۵۶: مهتاب بلند گشت و ما پست شدیم
رباعی ۱۳۵۷: میپنداری که از غمانت رستم
رباعی ۱۳۵۸: میپنداری که من به فرمان خودم
رباعی ۱۳۵۹: میگوید دف که هان بزن بر رویم
رباعی ۱۳۶۰: ناساز از آنیم که سازی داریم
رباعی ۱۳۶۱: نی از پی کسب سوی بازار شویم
رباعی ۱۳۶۲: نی دست که در مصاف خونریز کنم
رباعی ۱۳۶۳: نی سخرهٔ آسمان پیروزه شوم
رباعی ۱۳۶۴: هر گه که دل از خلق جدا میبینم
رباعی ۱۳۶۵: همچون سر زلف تو پریشان توایم
رباعی ۱۳۶۶: هم خوان توایم و نیز مهمان توایم
رباعی ۱۳۶۷: هم مستم و هم بادهٔ مستان توام
رباعی ۱۳۶۸: هم منزل عشق و هم رهت میبینم
رباعی ۱۳۶۹: هوش عاشق کجا بود سوی نسیم
رباعی ۱۳۷۰: یار آمده یار آمده ره بگشائیم
رباعی ۱۳۷۱: یا صورت خودنمای تا نقش کنیم
رباعی ۱۳۷۲: یرغوش بک و قیر بک و سالارم
رباعی ۱۳۷۳: یک بار دگر قبول کن بندگیم
رباعی ۱۳۷۴: یک جرعه ز جام تو تمامست تمام
رباعی ۱۳۷۵: یک چند به کودکی به استاد شدیم
رباعی ۱۳۷۶: یک دم که ز دیدار تو یک سو افتم
ن
رباعی ۱۳۷۷: آشفته همی روی بکوئی ای جان
رباعی ۱۳۷۸: آمد دل من بهر نشانم گفتن
رباعی ۱۳۷۹: آمد شب و غمهای تو همچون عسسان
رباعی ۱۳۸۰: آن حلوائی که کم رسد زو به دهن
رباعی ۱۳۸۱: آن صورت غیبی که شندیش دشمن
رباعی ۱۳۸۲: آن کس که نساخت با لقای یاران
رباعی ۱۳۸۳: آنکو طمع وفا برد بر شکران
رباعی ۱۳۸۴: آن کیست کز این تیر نشد همچو کمان
رباعی ۱۳۸۵: احرام درش گیرد لافرمان کن
رباعی ۱۳۸۶: از بسکه برآورد غمت آه از من
رباعی ۱۳۸۷: از بسکه فساد و ابلهی زاد از من
رباعی ۱۳۸۸: از حاصل کار این جهانی کردن
رباعی ۱۳۸۹: از روز شریفتر شد از وی شب من
رباعی ۱۳۹۰: از عمر که پربار شود هردم من
رباعی ۱۳۹۱: اسرار مرا نهانی اندر جان کن
رباعی ۱۳۹۲: امروز مراست روز میدان منشین
رباعی ۱۳۹۳: امشب منم و هزار صوفی پنهان
رباعی ۱۳۹۴: ای آنکه گرفتهای به دستان دستان
رباعی ۱۳۹۵: ای بیتو حرام زندگانی ای جان
رباعی ۱۳۹۶: ای بیتو حرام زندگانی کردن
رباعی ۱۳۹۷: ای جانب عشاق به خیره نگران
رباعی ۱۳۹۸: ای جان منزه ز غم پالودن
رباعی ۱۳۹۹: ای جمله جهان بروی خوبت نگران
رباعی ۱۴۰۰: ای خورده مرا جگر برای دگران
رباعی ۱۴۰۱: ای خوی تو در جهان می و شیر ای جان
رباعی ۱۴۰۲: ای داد که هست جمله بیدار از من
رباعی ۱۴۰۳: ای در دو جهان یگانه تعجیل مکن
رباعی ۱۴۰۴: ای دف تو بخوان ز دفتر مشتاقان
رباعی ۱۴۰۵: ای دل تو در این واقعه دمسازی کن
رباعی ۱۴۰۶: ای دل چه شدی ز دست دستی میزن
رباعی ۱۴۰۷: ای دوست قبولم کن و جانم بستان
رباعی ۱۴۰۸: ای رفته ز یاران تو به یک گوشه کران
رباعی ۱۴۰۹: ای روی تو باغ و چمن هر دو جهان
رباعی ۱۴۱۰: ای روی تو کعبهٔ دل و قبلهٔ جان
رباعی ۱۴۱۱: ای زخم تو خوشتر از دوای دگران
رباعی ۱۴۱۲: ای زخم زننده بر رباب دل من
رباعی ۱۴۱۳: ای سنگ ز سودای لبت آبستان
رباعی ۱۴۱۴: ای شاه تو مات گشته را مات مکن
رباعی ۱۴۱۵: ای عادت تو خشم و جفا ورزیدن
رباعی ۱۴۱۶: ای عادت عشق عین ایمان خوردن
رباعی ۱۴۱۷: ای عاشق گفتار و تفاصیل سخن
رباعی ۱۴۱۸: ای عالم دل از تو شده قابل جان
رباعی ۱۴۱۹: ای عشق تو در جان کسی و آن کس من
رباعی ۱۴۲۰: ای کرده ز گل دستک من پایک من
رباعی ۱۴۲۱: ای گرسنهٔ وصل تو سیران جهان
رباعی ۱۴۲۲: ای لعل لبت معدن شکر چیدن
رباعی ۱۴۲۳: ای ماه لطیف جانفزا خرمن من
رباعی ۱۴۲۴: ای مجمع دل راه پراکنده مزن
رباعی ۱۴۲۵: ای مفخر و سلطان همه دلداران
رباعی ۱۴۲۶: ای مونس روزگار چونی بی من
رباعی ۱۴۲۷: ای نالهٔ عشق تو رباب دل من
رباعی ۱۴۲۸: این بنده مراعات نداند کردن
رباعی ۱۴۲۹: این دیدهٔ من کز نگرد دور از من
رباعی ۱۴۳۰: ای یار به انکار سوی ما نگران
رباعی ۱۴۳۱: ای یار بیا و بر دلم بر میزان
رباعی ۱۴۳۲: ای یک قدح از درد تو دریای جهان
رباعی ۱۴۳۳: با دل گفتم اگر بود جای سخن
رباعی ۱۴۳۴: با دل گفتم عشق تو آغاز مکن
رباعی ۱۴۳۵: باغست و بهار و سر و عالی ای جان
رباعی ۱۴۳۶: بیدل من و بیدل تو و بیدل تو و من
رباعی ۱۴۳۷: با هر دو جهان چو رنگ باید بودن
رباعی ۱۴۳۸: بر خسته دلان راه ملامت می زن
رباعی ۱۴۳۹: بر گرد جهان این دل آوارهٔ من
رباعی ۱۴۴۰: بر گردن ما بهانهای خواهی بستن
رباعی ۱۴۴۱: بسیار علاقهها بباید ای جان
رباعی ۱۴۴۲: پالوده شوی در طلب پالودن
رباعی ۱۴۴۳: پیموده شدم ز راه تو پیمودن
رباعی ۱۴۴۴: تا با خودی دوری ارچه هستی با من
رباعی ۱۴۴۵: تا روی تو قبلهام شد ای جان جهان
رباعی ۱۴۴۶: توبه کردم ز توبه کردن ای جان
رباعی ۱۴۴۷: تو شاه دل منی و شاهی میکن
رباعی ۱۴۴۸: جانم بر آن قوم که جانند ایشان
رباعی ۱۴۴۹: جانهاست همه جانوران را جز جان
رباعی ۱۴۵۰: جز بادهٔ لعل لامکان یاد مکن
رباعی ۱۴۵۱: جز جام جلالت اجل نوش مکن
رباعی ۱۴۵۲: چون شاه جهان نیست کسی در دو جهان
رباعی ۱۴۵۳: چندین به تو بر مهر و وفا بستهٔ من
رباعی ۱۴۵۴: چون آتش میشود عذارش به سخن
رباعی ۱۴۵۵: چون بنده نهای ندای شاهی میزن
رباعی ۱۴۵۶: چون جوشش خنب عشق دیدم ز تو من
رباعی ۱۴۵۷: حرص و حسد و کینه ز دل بیرون کن
رباعی ۱۴۵۸: چون زرد و نزار دید او رو یک من
رباعی ۱۴۵۹: خود حال دلی بود پریشانتر از این
رباعی ۱۴۶۰: در بادهکشی تو خویش را ریشه مکن
رباعی ۱۴۶۱: در بحر کرم حرص و حسد پیمودن
رباعی ۱۴۶۲: در پوش سلاح وقت جنگ است ای جان
رباعی ۱۴۶۳: در چشم منست ابروی همچو کمان
رباعی ۱۴۶۴: در حضرت توحید پس و پیش مدان
رباعی ۱۴۶۵: در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین
رباعی ۱۴۶۶: در راه نیاز فرد باید بودن
رباعی ۱۴۶۷: در عشق تو شوخ و شنگ باید بودن
رباعی ۱۴۶۸: دل از طلب خوبی بیچون گشتن
رباعی ۱۴۶۹: دل باغ نهانست و درختان پنهان
رباعی ۱۴۷۰: دل برد ز من دوش به صد عشق و فسون
رباعی ۱۴۷۱: دل گرسنهٔ عید تو شد چون رمضان
رباعی ۱۴۷۲: دلها مثل رباب و عشق تو کمان
رباعی ۱۴۷۳: دوش آنچه برفت در میان تو و من
رباعی ۱۴۷۴: دوشست دیدم یار جدائی جویان
رباعی ۱۴۷۵: دی از تو چنان بدم که گل در بستان
رباعی ۱۴۷۶: دیدم رویت بتا تو روپوش مکن
رباعی ۱۴۷۷: رفتم به طبیب و گفتم ای زینالدین
رباعی ۱۴۷۸: رفتی و نرفت ای بت بگزیدهٔ من
رباعی ۱۴۷۹: رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
رباعی ۱۴۸۰: رو درد گزین درد گزین درد گزین
رباعی ۱۴۸۱: روزیکه گذر کنی به خر پشتهٔ من
رباعی ۱۴۸۲: زان خسرو جان تو مهر شاهی بستان
رباعی ۱۴۸۳: سرمست توام نه از می و نز افیون
رباعی ۱۴۸۴: سرمست شدم در هوس سرمستان
رباعی ۱۴۸۵: شاخ گل تر بر سر عنبر میزن
رباعی ۱۴۸۶: شب رفت و نرفت ای بت سیمین برمن
رباعی ۱۴۸۷: شد کودکی و رفت جوانی ز جوان
رباعی ۱۴۸۸: شمع ازلست عالم افروزی من
رباعی ۱۴۸۹: شوری دارم که برنتابد گردون
رباعی ۱۴۹۰: صورت همه مقبول هیولا میدان
رباعی ۱۴۹۱: طبع تو چو سنگست و دلت چون آهن
رباعی ۱۴۹۲: طبعی نه که با دوست در آمیزم من
رباعی ۱۴۹۳: عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان
رباعی ۱۴۹۴: عید آمد و عیدانه جمال سلطان
رباعی ۱۴۹۵: فرخ باشد جمال سلطان دیدن
رباعی ۱۴۹۶: گر تیغ اجل مرا کند بیسر و جان
رباعی ۱۴۹۷: گر دست بشد ز کار پائی میزن
رباعی ۱۴۹۸: گر شادم و گر عراق و گر لورستان
رباعی ۱۴۹۹: گر کشته شوم به نزد و پیکار تو من
رباعی ۱۵۰۰: گر مشتاقی به پیش مشتاق نشین
رباعی ۱۵۰۱: کس نیست به غیر از او در این جمله جهان
رباعی ۱۵۰۲: گفتم که بر حریف غمگین منشین
رباعی ۱۵۰۳: گفتم مکن ایروت حسن خوت حسن
رباعی ۱۵۰۴: گلباغ نهانست و درختان پنهان
رباعی ۱۵۰۵: ما زیبائیم خویش را زیبا کن
رباعی ۱۵۰۶: ما کاهگلان عشق و پهلو به زمین
رباعی ۱۵۰۷: ما مرد سنانیم نه از بهر سه نان
رباعی ۱۵۰۸: مجموع جهان عاشق یک پارهٔ من
رباعی ۱۵۰۹: معشوق من از همه نهانست بدان
رباعی ۱۵۱۰: من بندهٔ مستی که بود دست زنان
رباعی ۱۵۱۱: من بیرخ تو باده ندانم خوردن
رباعی ۱۵۱۲: من بینم آنرا که نمیبینم من
رباعی ۱۵۱۳: من کاغذهای مصر و بغداد ای جان
رباعی ۱۵۱۴: من عاشق عشق و عشق هم عاشق من
رباعی ۱۵۱۵: من کی خندم تات نبینم خندان
رباعی ۱۵۱۶: مردان تو در دایرهٔ کن فیکون
رباعی ۱۵۱۷: نزدیک منی مرا مبین چون دوران
رباعی ۱۵۱۸: هر خانه که بیچراغ باشد ای جان
رباعی ۱۵۱۹: هر روز خوش است منزلی بسپردن
رباعی ۱۵۲۰: هر روز نو برآئی ای دلبر جان
رباعی ۱۵۲۱: هر مطرب کو نیست ز دل دفتر خوان
رباعی ۱۵۲۲: هشدار که میروند هر سو غولان
رباعی ۱۵۲۳: هم خانه از آن اوست و هم جامه و نان
رباعی ۱۵۲۴: هم نور دل منی و هم راحت جان
رباعی ۱۵۲۵: هنگام اجل چو جان بپردازد تن
رباعی ۱۵۲۶: یا دلبر من باید و یا دل بر من
رباعی ۱۵۲۷: یارب چه دلست این و چه خو دارد این
رباعی ۱۵۲۸: یا اوحد بالجمال یا جانمسن
و
رباعی ۱۵۲۹: آن رهزن دل که پایکوبانم از او
رباعی ۱۵۳۰: آن شاه که هست عقل دیوانهٔ او
رباعی ۱۵۳۱: آن شخص که رشک برد بر جامهٔ تو
رباعی ۱۵۳۲: آن کس که همیشه دل پر از دردم از او
رباعی ۱۵۳۳: آن لاله رخی که با رخ زردم از او
رباعی ۱۵۳۴: از جان بشنیدهام نوای غم تو
رباعی ۱۵۳۵: از گنج قدم شدیم ویرانهٔ او
رباعی ۱۵۳۶: ای آب از این دیدهٔ بیخواب برو
رباعی ۱۵۳۷: ای از دل و جان لطیفتر قالب تو
رباعی ۱۵۳۸: ای پردهٔ پندار پسندیدهٔ تو
رباعی ۱۵۳۹: ای بسته تو خواب من به چشم جادو
رباعی ۱۵۴۰: ای بلبل مست بوستانی برگو
رباعی ۱۵۴۱: ای جان جهان به حق احسانت مرو
رباعی ۱۵۴۲: ای جان جهان جان و جهان بندهٔ تو
رباعی ۱۵۴۳: ای جان جهان جز تو کسی کیست بگو
رباعی ۱۵۴۴: ای چرخ فلک پایهٔ پیروزهٔ تو
رباعی ۱۵۴۵: ای در دل من میل و تمنا همه تو
رباعی ۱۵۴۶: ای دل اگرت طاقت غم نیست برو
رباعی ۱۵۴۷: ای دل تو بهر خیال مغرور مشو
رباعی ۱۵۴۸: ای دل گر ازین حدیث آگاهی تو
رباعی ۱۵۴۹: ای زندگی تن و توانم همه تو
رباعی ۱۵۵۰: ای ساقی جان برین خوش آواز برو
رباعی ۱۵۵۱: ای ظلمت شب مانع خورشید مشو
رباعی ۱۵۵۲: ای عارف گوینده نوائی برگو
رباعی ۱۵۵۳: ای عشرت نزدیک ز ما دور مشو
رباعی ۱۵۵۴: ای ماه چو ابر بس گرستم بیتو
رباعی ۱۵۵۵: ای مشفق فرزند دو بیتی میگو
رباعی ۱۵۵۶: با تست مراد از چه روی هر سو تو
رباعی ۱۵۵۷: با نامحرم حدیث اسرار مگو
رباعی ۱۵۵۸: بر آتش چو دیک تو خود را میجو
رباعی ۱۵۵۹: بر تختهٔ دل که من نگهبانم و تو
رباعی ۱۵۶۰: ترکی که دلم شاد کند خندهٔ او
رباعی ۱۵۶۱: چون پاک شد از رنگ خودی سینهٔ تو
رباعی ۱۵۶۲: خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو
رباعی ۱۵۶۳: داروی ملولی رخ و رخسارهٔ تو
رباعی ۱۵۶۴: در اصل یکی بد است جان من و تو
رباعی ۱۵۶۵: در چرخ نگنجد آنکه شد لاغر تو
رباعی ۱۵۶۶: در کوی خیال خود چه میپویی تو
رباعی ۱۵۶۷: درها همه بستهاند الا در تو
رباعی ۱۵۶۸: دل در تو گمان بد بر دور از تو
رباعی ۱۵۶۹: رشک آیدم از شانه و سنگ ای دلجو
رباعی ۱۵۷۰: زاندم که شنیدهام نوای غم تو
رباعی ۱۵۷۱: سر رشتهٔ شادیست خیال خوش تو
رباعی ۱۵۷۲: سوگند بدان روی تو و هستی تو
رباعی ۱۵۷۳: صد داد همی رسد ز بیدادی تو
رباعی ۱۵۷۴: عشقست که کیمیای شرقست در او
رباعی ۱۵۷۵: عمرم به کنار زد کناری با تو
رباعی ۱۵۷۶: فرزانهٔ عشق را تو دیوانه مگو
رباعی ۱۵۷۷: گر جمله برفتند نگارا تو مرو
رباعی ۱۵۷۸: گر عاشق عشق ما شدی، ای مهرو
رباعی ۱۵۷۹: گر عاقل و عالمی به عشق ابله شو
رباعی ۱۵۸۰: گر هیچ ترا میل سوی ماست بگو
رباعی ۱۵۸۱: گفتم روزی که من به جانم با تو
رباعی ۱۵۸۲: گفتم که کجا بود مها خانهٔ تو
رباعی ۱۵۸۳: گه در دل ما نشین چو اسرار و مرو
رباعی ۱۵۸۴: ما چارهٔ عالمیم و بیچارهٔ تو
رباعی ۱۵۸۵: مردی یارا که بوی فقر آید از او
رباعی ۱۵۸۶: مستم ز دو لعل شکرت ای مهرو
رباعی ۱۵۸۷: من بندهٔ تو بندهٔ تو بندهٔ تو
رباعی ۱۵۸۸: نی هرکه کند رقص و جهد بالا او
رباعی ۱۵۸۹: هان ای تن خاکی سخن از خاک مگو
رباعی ۱۵۹۰: هرچند در این هوس بسی باشی تو
رباعی ۱۵۹۱: هرچند که قد بیبدل دارد سرو
ه
رباعی ۱۵۹۲: آمد بر من خیال جانان ز پگه
رباعی ۱۵۹۳: آن دم که رسی به گوهر ناسفته
رباعی ۱۵۹۴: آنکس که ز دست شد بر او دست منه
رباعی ۱۵۹۵: آنی که وجود و عدمت اوست همه
رباعی ۱۵۹۶: از دیدهٔ کژ دلبر رعنا را چه
رباعی ۱۵۹۷: السکر صار کاسدا من شفتیه
رباعی ۱۵۹۸: ای کان العباد ما اهواه
رباعی ۱۵۹۹: آهوی قمرا سهامه عیناه
رباعی ۱۶۰۰: ای آنکه به جان این جهانی زنده
رباعی ۱۶۰۱: ای پارسی و تازی تو پوشیده
رباعی ۱۶۰۲: ای بر نمک تو خلق نانی بزده
رباعی ۱۶۰۳: ای بیادبانه من ز تو نالیده
رباعی ۱۶۰۴: ای جان تو بر مقصران آشفته
رباعی ۱۶۰۵: ای با تو جهان ظریف و شادی باره
رباعی ۱۶۰۶: ای خواب مرا بسته و مدفون کرده
رباعی ۱۶۰۷: ای در طلب گرهگشائی مرده
رباعی ۱۶۰۸: ای دوست مرا دمدمه بسیار مده
رباعی ۱۶۰۹: ای روز الست ملک و دولت رانده
رباعی ۱۶۱۰: ای سرو ز قامت تو قد دزدیده
رباعی ۱۶۱۱: ای کوران را به لطف ره بین کرده
رباعی ۱۶۱۲: ای میر ملیحان و مهان شیی الله
رباعی ۱۶۱۳: باز آمد یار با دلی چون خاره
رباعی ۱۶۱۴: بازچیهٔ قدرت خدائیم همه
رباعی ۱۶۱۵: بفروخت مرا یار به یک دسته تره
رباعی ۱۶۱۶: بیگانه شوی ز صحبت بیگانه
رباعی ۱۶۱۷: بیگاه شد و دل نرهید از ناله
رباعی ۱۶۱۸: تا روی ترا بدیدم ای بت ناآگاه
رباعی ۱۶۱۹: تو آبی و ما جمله گیاهیم همه
رباعی ۱۶۲۰: تو توبه مکن که من شکستم توبه
رباعی ۱۶۲۱: جانیست غذای او غم و اندیشه
رباعی ۱۶۲۲: دانی شب چیست بشنو ای فرزانه
رباعی ۱۶۲۳: در راه یگانگی چه طاعت چه گناه
رباعی ۱۶۲۴: در بندگیت حلقه بگوشم ای شاه
رباعی ۱۶۲۵: در عشق خلاصهٔ جنون از من خواه
رباعی ۱۶۲۶: دی از سر سودای تو من شوریده
رباعی ۱۶۲۷: روی تو نماز آمد و چشمت روزه
رباعی ۱۶۲۸: زلف تو که یکروزم از او روشن نه
رباعی ۱۶۲۹: سه چیز ز من ربودهای بگزیده
رباعی ۱۶۳۰: صاحبنظران راست تحیر پیشه
رباعی ۱۶۳۱: صحت که کشد به سقم و رنجوری به
رباعی ۱۶۳۲: صوفی نشوی به فوطه و پشمینه
رباعی ۱۶۳۳: عشق غلب القلب و قد صار به
رباعی ۱۶۳۴: فصلیست چو وصل دوست فرخنده شده
رباعی ۱۶۳۵: گفتم چکنم گفت که ای بیچاره
رباعی ۱۶۳۶: گفتم که توئی می و منم پیمانه
رباعی ۱۶۳۷: گفتم که ز عشقت شدهام دیوانه
رباعی ۱۶۳۸: گنجیست نهانه در زمین پوشیده
رباعی ۱۶۳۹: گیر ایدل من عنان آن شاهنشاه
رباعی ۱۶۴۰: ما را می کهنه باید و دیرینه
رباعی ۱۶۴۱: ما مردانیم شسته بر تنگ دره
رباعی ۱۶۴۲: مانندهٔ زنبیل بگیر این روزه
رباعی ۱۶۴۳: مستم ز می عشق خراب افتاده
رباعی ۱۶۴۴: من میگویم که گشت بیگاه ایماه
رباعی ۱۶۴۵: میخوردم باده بابت آشفته
رباعی ۱۶۴۶: میدان فراخ و مرد میدانی نه
رباعی ۱۶۴۷: وه وه که به دیدار تو چونم تشنه
رباعی ۱۶۴۸: هین نوبت صبر آمد و ماه روزه
رباعی ۱۶۴۹: هر چند در این پرده اسیرید همه
رباعی ۱۶۵۰: هم آینهایم و هم لقائیم همه
رباعی ۱۶۵۱: یارب تو مرا به نفس طناز مده
رباعی ۱۶۵۲: یارب تو یکی یار جفا کارش ده
ی
رباعی ۱۶۵۳: آمد بر من دوش مه یغمائی
رباعی ۱۶۵۴: آن چیز که هست در سبد میدانی
رباعی ۱۶۵۵: آن خوش باشد که صاحب تمییزی
رباعی ۱۶۵۶: آن دل که به یاد خود صبورش کردی
رباعی ۱۶۵۷: آن را که نکرد ز هر سود ای ساقی
رباعی ۱۶۵۸: آن رطل گران را اگر ارزان کنیی
رباعی ۱۶۵۹: آن روز که دیوانه سر و سودائی
رباعی ۱۶۶۰: آن روی ترش نگر چو قندستانی
رباعی ۱۶۶۱: آن ظلم رسیدهای که دادش دادی
رباعی ۱۶۶۲: آن میوه توئی که نادر ایامی
رباعی ۱۶۶۳: آنی تو که در صومعه مستم داری
رباعی ۱۶۶۴: آنی که بر دلشدگان دیر آئی
رباعی ۱۶۶۵: آنی که به صد شفاعت و صد زاری
رباعی ۱۶۶۶: احوال من زار حزین میپرسی
رباعی ۱۶۶۷: از آب و گلی نیست بنای چو توئی
رباعی ۱۶۶۸: از جان بگریزم ار ز جان بگریزی
رباعی ۱۶۶۹: از چهرهٔ آفتاب مهوش گردی
رباعی ۱۶۷۰: از خلق ز راه تیزهوشی نرهی
رباعی ۱۶۷۱: از رنج و ملال ما چه فریاد کنی
رباعی ۱۶۷۲: از سایهٔ عاشقان اگر دور شوی
رباعی ۱۶۷۳: از شادی تو پر است شهر و وادی
رباعی ۱۶۷۴: از عشق ازل ترانهگویان گشتی
رباعی ۱۶۷۵: از عشق تو هر طرف یکی شبخیزی
رباعی ۱۶۷۶: از گل قفس هدهد جانها تو کنی
رباعی ۱۶۷۷: از کم خوردن زیرک و هشیار شوی
رباعی ۱۶۷۸: استاد مرا بگفتم اندر مستی
رباعی ۱۶۷۹: اسرار شنو ز طوطی ربانی
رباعی ۱۶۸۰: افتاد مرا با لب او گفتاری
رباعی ۱۶۸۱: امروز مرا سخت پریشان کردی
رباعی ۱۶۸۲: امشب برو ای خواب اگر بنشینی
رباعی ۱۶۸۳: امشب که فتادهای به چنگال رهی
رباعی ۱۶۸۴: امشب منم و یکی حریف چو منی
رباعی ۱۶۸۵: اندر دل من مها دلافروز توئی
رباعی ۱۶۸۶: اندر دو جهان دلبر و جانم تو بسی
رباعی ۱۶۸۷: اندر ره حق چو چست و چالاک شوی
رباعی ۱۶۸۸: اندر سرم ار عقل و تمیز است توئی
رباعی ۱۶۸۹: ای آتش بخت سوی گردون رفتی
رباعی ۱۶۹۰: ای آنکه به کوی یار ما افتادی
رباعی ۱۶۹۱: ای آنکه تو از دوش بیادم دادی
رباعی ۱۶۹۲: ای آنکه تو خون عاشقان آشامی
رباعی ۱۶۹۳: ای آنکه ره گریز میاندیشی
رباعی ۱۶۹۴: ای آنکه ز حد برون جانافزایی
رباعی ۱۶۹۵: ای آنکه ز حال بندگان میدانی
رباعی ۱۶۹۶: ای آنکه ز خاک تیره نطعی سازی
رباعی ۱۶۹۷: ای آنکه صلیب دار و هم ترسائی
رباعی ۱۶۹۸: ای آنکه طبیب دردهای مائی
رباعی ۱۶۹۹: ای آنکه غلام خسرو شیرینی
رباعی ۱۷۰۰: ای آنکه مرا بستهٔ صد دام کنی
رباعی ۱۷۰۱: ای آنکه مرا دهر زبان میدانی
رباعی ۱۷۰۲: ای آنکه نظر به طعنه میاندازی
رباعی ۱۷۰۳: ای ابر که تو جهان خورشیدانی
رباعی ۱۷۰۴: ای از تو مرا گوش پرودیده بهی
رباعی ۱۷۰۵: ای باد سحر به کوی آن سلسله موی
رباعی ۱۷۰۶: ای باد سحر تو از سر نیکوئی
رباعی ۱۷۰۷: ای باده تو باشی که همه داد کنی
رباعی ۱۷۰۸: ای باطل اگر ز حق گریزی چکنی
رباعی ۱۷۰۹: ای باغ خدا که پر بت و پر حوری
رباعی ۱۷۱۰: ای بانگ رباب از کجا میآئی
رباعی ۱۷۱۱: ای پر ز جفا چند از این طراری
رباعی ۱۷۱۲: ای بر سر ره نشسته ره میطلبی
رباعی ۱۷۱۳: ای بنده اگر تو خواجه بشناختیی
رباعی ۱۷۱۴: ای پیر اگر تو روی با حق داری
رباعی ۱۷۱۵: ای ترک چرا به زلف چون هندوئی
رباعی ۱۷۱۶: ای چون علم بلند در صحرائی
رباعی ۱۷۱۷: ای چون علم سپید در صحرائی
رباعی ۱۷۱۸: ای خواجه چرا بیپر و بالم کردی
رباعی ۱۷۱۹: ای خواجه ز هر خیال پر باد شوی
رباعی ۱۷۲۰: ای خواجه گنه مکن که بدنام شوی
رباعی ۱۷۲۱: ای داده مرا به خواب در بیداری
رباعی ۱۷۲۲: ای داده مرا چو عشق خود بیداری
رباعی ۱۷۲۳: ای دام هزار فتنه و طراری
رباعی ۱۷۲۴: ای در دل من نشسته بگشاده دری
رباعی ۱۷۲۵: ای در دل هر کسی ز مهرت تابی
رباعی ۱۷۲۶: ای دشمن جان و جان شیرین که توئی
رباعی ۱۷۲۷: ای دل تو اگر هزار دلبر داری
رباعی ۱۷۲۸: ای دل تو بدین مفلسی و رسوائی
رباعی ۱۷۲۹: ای دل تو دمی مطیع سبحان نشدی
رباعی ۱۷۳۰: ای دل تو و درد او اگر خود مردی
رباعی ۱۷۳۱: ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری
رباعی ۱۷۳۲: ای دل چو وصال یار دیدی حالی
رباعی ۱۷۳۳: ای دل چه حدیث ماجرا میجوئی
رباعی ۱۷۳۴: ای دوست به حق آنکه جان را جانی
رباعی ۱۷۳۵: ای دوست بهر سخن در جنگ زنی
رباعی ۱۷۳۶: ای دوست ترا رسد اگر ناز کنی
رباعی ۱۷۳۷: ای دوست ز من طمع مکن غمخواری
رباعی ۱۷۳۸: ای دیده تو از گریه زبون مینشوی
رباعی ۱۷۳۹: ای روی ترا پیشه جهانآرائی
رباعی ۱۷۴۰: ای ساقی از آن باده که اول دادی
رباعی ۱۷۴۱: ای ساقی جان که سرده ایامی
رباعی ۱۷۴۲: ای سر سبب اندر سبب اندر سببی
رباعی ۱۷۴۳: ای شاخ گلی که از صبا میرنجی
رباعی ۱۷۴۴: ای شادی راز تو هزاران شادی
رباعی ۱۷۴۵: ای شمع تو صوفی صفتی پنداری
رباعی ۱۷۴۶: ای صاف که می شور و چنین میگردی
رباعی ۱۷۴۷: ای طالب دنیا تو یکی مزدوری
رباعی ۱۷۴۸: ای عشق تو عین عالم حیرانی
رباعی ۱۷۴۹: ای قاصد جان من به جان میارزی
رباعی ۱۷۵۰: ای کاش که من بدانمی کیستمی
رباعی ۱۷۵۱: ای گل تو ز لطف گلستان میخندی
رباعی ۱۷۵۲: ای کمتر مهمانیت آب گرمی
رباعی ۱۷۵۳: ای گوی زنخ زلف چو چوگان داری
رباعی ۱۷۵۴: ای ماه اگرچه روشن و پرنوری
رباعی ۱۷۵۵: ای ماه برآمدی و تابان گشتی
رباعی ۱۷۵۶: ای موسی ما به طور سینا رفتی
رباعی ۱۷۵۷: این شاخ شکوفه بارگیرد روزی
رباعی ۱۷۵۸: ای نرگس بیچشم و دهن حیرانی
رباعی ۱۷۵۹: ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی
رباعی ۱۷۶۰: این عرصه که عرض آن ندارد طولی
رباعی ۱۷۶۱: ای نفس عجب که با دلم همنفسی
رباعی ۱۷۶۲: ای نور دل و دیده و جانم چونی
رباعی ۱۷۶۳: ای هیزم تو خشک نگردد روزی
رباعی ۱۷۶۴: ای یار گرفتهٔ شراب آمیزی
رباعی ۱۷۶۵: امروز بیا که سخت آراستهای
رباعی ۱۷۶۶: امروز ندانم بچه دست آمدهای
رباعی ۱۷۶۷: ای آنکه به جز شادی و جز نور نهای
رباعی ۱۷۶۸: ای آنکه به لطف دلستان همهای
رباعی ۱۷۶۹: ای آنکه تو بر فلک وطن داشتهای
رباعی ۱۷۷۰: ای آنکه تو جان بنده را جان شدهای
رباعی ۱۷۷۱: ای آنکه حریف بازی ما بدهای
رباعی ۱۷۷۲: ای آنکه رخت چو آتش افروختهای
رباعی ۱۷۷۳: ای آنکه مرا به لطف بنواختهای
رباعی ۱۷۷۴: ای خورشیدی که چهره افروختهای
رباعی ۱۷۷۵: ای دوست که دل ز دوست برداشتهای
رباعی ۱۷۷۶: ای عشرت نیست گشته هستک شدهای
رباعی ۱۷۷۷: این نیست ره وصل که پنداشتهای
رباعی ۱۷۷۸: با بیخبران اگر نشستی بردی
رباعی ۱۷۷۹: با خندهٔ بر بسته چرا خرسندی
رباعی ۱۷۸۰: با دل گفتم که ای دل از نادانی
رباعی ۱۷۸۱: بازآی که تا به خود نیازم بینی
رباعی ۱۷۸۲: با زهره و با ماه اگر انبازی
رباعی ۱۷۸۳: با صورت دین صورت زردشت کشی
رباعی ۱۷۸۴: با قلاشان چو رد نهادی پائی
رباعی ۱۷۸۵: بالا شجری لب شکر و دل حجری
رباعی ۱۷۸۶: تو میخندی بهانهای یافتهای
رباعی ۱۷۸۷: جانم ز طرب چون شکر انباشتهای
رباعی ۱۷۸۸: خوش خوش صنما تازه رخان آمدهای
رباعی ۱۷۸۹: در باغ درآب با گل اگر خار نهای
رباعی ۱۷۹۰: گر آب دهی نهال خود کاشتهای
رباعی ۱۷۹۱: گر با همهای چو بی منی بیهمهای
رباعی ۱۷۹۲: لطفی که مرا شبانه اندوختهای
رباعی ۱۷۹۳: با من ترش است روی یار قدری
رباعی ۱۷۹۴: با نااهلان اگر چو جانی باشی
رباعی ۱۷۹۵: با یار به گلزار شدم رهگذری
رباعی ۱۷۹۶: بد میکنی و نیک طمع میداری
رباعی ۱۷۹۷: پران باشی چو در صف یارانی
رباعی ۱۷۹۸: برخیز و به نزد آن نکونام درآی
رباعی ۱۷۹۹: بر ظلمت شب خیمهٔ مهتاب زدی
رباعی ۱۸۰۰: بر کار گذشته بین که حسرت نخوری
رباعی ۱۸۰۱: بر گلشن یارم گذرت بایستی
رباعی ۱۸۰۲: بنمای به من رخت بکن مردمی
رباعی ۱۸۰۳: بوئی ز تو و گل معطر نی نی
رباعی ۱۸۰۴: بیآتش عشق تو تو نخوردم آبی
رباعی ۱۸۰۵: بیچاره دلا که آینهٔ هر اثری
رباعی ۱۸۰۶: بیجهد به عالم معانی نرسی
رباعی ۱۸۰۷: بیخود باشی هزار رحمت بینی
رباعی ۱۸۰۸: بیرون نگری صورت انسان بینی
رباعی ۱۸۰۹: پیش آی خیال او که شوری داری
رباعی ۱۸۱۰: بینام و نشان چون دل و جانم کردی
رباعی ۱۸۱۱: پیوسته مها عزم سفر میداری
رباعی ۱۸۱۲: تا چند ز جان مستمند اندیشی
رباعی ۱۸۱۳: تا خاک قدوم هر مقدم نشوی
رباعی ۱۸۱۴: تا درد نیابی تو به درمان نرسی
رباعی ۱۸۱۵: تا در طلب گوهر کانی کانی
رباعی ۱۸۱۶: تا عشق آن روی پریزاد شوی
رباعی ۱۸۱۷: تا هشیاری به طعم مستی نرسی
رباعی ۱۸۱۸: تقصیر نکرد عشق در خماری
رباعی ۱۸۱۹: تو آب نی خاک نی تو دگری
رباعی ۱۸۲۰: توبه کردم ز شور و بیخویشتنی
رباعی ۱۸۲۱: تو دوش چه خواب دیدهای میدانی
رباعی ۱۸۲۲: تو سیر شدی من نشدم زین مستی
رباعی ۱۸۲۳: جانا ز تو بیزار شوم نی نی نی
رباعی ۱۸۲۴: جان بگریزد اگر ز جان بگریزی
رباعی ۱۸۲۵: جان در ره ما بباز اگر مرد دلی
رباعی ۱۸۲۶: جان دید ز جانان ازل دمسازی
رباعی ۱۸۲۷: جان روز چو مار است به شب چون ماهی
رباعی ۱۸۲۸: جانم دارد ز عشق جانافزائی
رباعی ۱۸۲۹: چشمان خمار و روی رخشان داری
رباعی ۱۸۳۰: چشم تو بهر غمزه بسوزد مستی
رباعی ۱۸۳۱: چشم مستت ز عادت خماری
رباعی ۱۸۳۲: چندان گفتی که از بیان بگذشتی
رباعی ۱۸۳۳: چون جمله خطا کنم صوابم تو بسی
رباعی ۱۸۳۴: چون خار بکاری رخ گل میخاری
رباعی ۱۸۳۵: چون ساز کند عدم حیات افزائی
رباعی ۱۸۳۶: چونست به درد دیگران درمانی
رباعی ۱۸۳۷: چون شب بر من زنان و گویان آئی
رباعی ۱۸۳۸: چون کار مسافران دینم کردی
رباعی ۱۸۳۹: چون مست شوی قرابه بر پای زنی
رباعی ۱۸۴۰: چون ممکن آن نیست اینکه از بر ما برهی
رباعی ۱۸۴۱: چونی ای آنکه از جمال فردی
رباعی ۱۸۴۲: چون نیشکر است این نیت ای نائی
رباعی ۱۸۴۳: حاشا که به ماه گویمت میمانی
رباعی ۱۸۴۴: حیف است که پیش کر زنی طنبوری
رباعی ۱۸۴۵: خواهی که حیات جاودانه بینی
رباعی ۱۸۴۶: خواهی که در این زمانه فردی گردی
رباعی ۱۸۴۷: خود را چو دمی ز یار محرم یابی
رباعی ۱۸۴۸: خود هیچ بسوی ما نگاهی نکنی
رباعی ۱۸۴۹: خوش باش که خوش نهاد باشد صوفی
رباعی ۱۸۵۰: خوش میسازی مرا و خوش میسوزی
رباعی ۱۸۵۱: خیری بنمودی و ولیکن شری
رباعی ۱۸۵۲: در بادیهٔ عشق تو کردم سفری
رباعی ۱۸۵۳: در بیخبری خبر نبودی چه بدی
رباعی ۱۸۵۴: در چشم منست این زمان ناز کسی
رباعی ۱۸۵۵: در چشم منی و گرنه بینا کیمی
رباعی ۱۸۵۶: در خاک اگر رفت تن بیجانی
رباعی ۱۸۵۷: در دست اجل چو درنهم من پائی
رباعی ۱۸۵۸: در دل نگذشت کز دلم بگذاری
رباعی ۱۸۵۹: در دل نگذارمت که افگار شوی
رباعی ۱۸۶۰: در روزه چو از طبع دمی پاک شوی
رباعی ۱۸۶۱: در زهد اگر موسی و هارون آئی
رباعی ۱۸۶۲: در زیر غزلها و نفیر و زاری
رباعی ۱۸۶۳: در عالم حسن اینت سلطان که توئی
رباعی ۱۸۶۴: در عشق تو خون دیده بارید بسی
رباعی ۱۸۶۵: در عشق تو خون دیده بارید بسی
رباعی ۱۸۶۶: در عشق موافقت بود چون جانی
رباعی ۱۸۶۷: در عشق هر آن که برگزیند چیزی
رباعی ۱۸۶۸: درویشان را عار بود محتشمی
رباعی ۱۸۶۹: در هر دو جهان دلبر و یارم تو بسی
رباعی ۱۸۷۰: دستار نهادهای به مطرب ندهی
رباعی ۱۸۷۱: دل از می عشق مست میپنداری
رباعی ۱۸۷۲: دلدار به زیر لب بخواند چیزی
رباعی ۱۸۷۳: دلدار مرا گفت ز هر دلداری
رباعی ۱۸۷۴: دل گفت مرا بگو کرا میجوئی
رباعی ۱۸۷۵: دل کیست همه کار و گیائیش توئی
رباعی ۱۸۷۶: دوش آمد آن خیال تو رهگذری
رباعی ۱۸۷۷: دوش از سر عاشقی و از مشتاقی
رباعی ۱۸۷۸: دوشینه مرا گذاشتی خوش خفتی
رباعی ۱۸۷۹: دی بلبلکی لطیفکی خوش گوئی
رباعی ۱۸۸۰: دی بود چنان دولت و جان افروزی
رباعی ۱۸۸۱: دیروز فسون سرد برخواند کسی
رباعی ۱۸۸۲: دی عاقل و هشیار شدم در کاری
رباعی ۱۸۸۳: دی مست بدی دلا و چست و سفری
رباعی ۱۸۸۴: رفتم بر یار از سر سر دستی
رباعی ۱۸۸۵: رفتم به طبیب گفتم ای بینائی
رباعی ۱۸۸۶: رقص آن نبود که هر زمان برخیزی
رباعی ۱۸۸۷: رو ای غم و اندیشه خطا میگوئی
رباعی ۱۸۸۸: روزی به خرابات گذر میکردی
رباعی ۱۸۸۹: زان ماه چهارده که بود اشراقی
رباعی ۱۸۹۰: زاهد بودم ترانه گویم کردی
رباعی ۱۸۹۱: زاهد که نبرد هیچ سود ای ساقی
رباعی ۱۸۹۲: سرسبزتر از تو من ندیدم شجری
رباعی ۱۸۹۳: سرسبزی باغ و گلشن و شمشادی
رباعی ۱۸۹۴: سرمستم و سرمستم و سرمست کسی
رباعی ۱۸۹۵: سوگند همی خورد پریر آن ساقی
رباعی ۱۸۹۶: شادی شادی و ای حریفان شادی
رباعی ۱۸۹۷: شب رفت و دلت نگشت سیر، ای ایچی
رباعی ۱۸۹۸: شمشیر اگر گردن جان ببریدی
رباعی ۱۸۹۹: شمعی است دل مراد افروختنی
رباعی ۱۹۰۰: صد روز دراز گر به هم پیوندی
رباعی ۱۹۰۱: عاشق شوی ای دل و ز جان اندیشی
رباعی ۱۹۰۲: عالم سبز است و هر طرف بستانی
رباعی ۱۹۰۳: عاینت حمامه تحاکی حالی
رباعی ۱۹۰۴: عشق آن نبود که هر زمان برخیزی
رباعی ۱۹۰۵: عشقت صنما چه دلبریها کردی
رباعی ۱۹۰۶: عید آمد و عید بس مبارک عیدی
رباعی ۱۹۰۷: عید آمد و هرکس قدری مقداری
رباعی ۱۹۰۸: غم را دیدم گرفته جام دردی
رباعی ۱۹۰۹: غمهای مرا همه بناغم داری
رباعی ۱۹۱۰: کافر نشدی حدیث ایمان چکنی
رباعی ۱۹۱۱: گاه از غم او دست ز جان میشوئی
رباعی ۱۹۱۲: گر آنکه امین و محرم این رازی
رباعی ۱۹۱۳: گر بگریزی چو آهوان بگریزی
رباعی ۱۹۱۴: گر تو نکنی سلام ما را در پی
رباعی ۱۹۱۵: گر خار بدین دیدهٔ چون جوی زنی
رباعی ۱۹۱۶: گر خوب نیم خوب پرستم باری
رباعی ۱۹۱۷: گر داد کنی درخور خود داد کنی
رباعی ۱۹۱۸: گر درد دلم به نقش پیدا بودی
رباعی ۱۹۱۹: گر سوزش سینه را به کس میداری
رباعی ۱۹۲۰: گر صید خدا شوی ز غم رسته شوی
رباعی ۱۹۲۱: گر عاشق روی قیصر روم شوی
رباعی ۱۹۲۲: گر عاشق زار روی تو نیستمی
رباعی ۱۹۲۳: گر عقل به کوی دوست رهبر نبدی
رباعی ۱۹۲۴: گر قدر کمال خویش بشناختمی
رباعی ۱۹۲۵: گر گفتن اسرار تو امکان بودی
رباعی ۱۹۲۶: گر مجلس انس را به کار آمدمی
رباعی ۱۹۲۷: گر من مستم ز روی بدکرداری
رباعی ۱۹۲۸: گر نقل و کباب و بادهٔ ناب خوری
رباعی ۱۹۲۹: گرنه حذر از غیرت مردان کنمی
رباعی ۱۹۳۰: گرنه کشش یار مرا یار بدی
رباعی ۱۹۳۱: گر هیچ نشانه نیست اندر وادی
رباعی ۱۹۳۲: گر یک نفسی واقف اسرار شوی
رباعی ۱۹۳۳: گر یک ورق از کتاب ما برخوانی
رباعی ۱۹۳۴: گفتم به طبیب دارویی فرمایی
رباعی ۱۹۳۵: گفتم صنما مگر که جانان منی
رباعی ۱۹۳۶: گفتم صنمی شدی که جان را وطنی
رباعی ۱۹۳۷: گفتم که چونی مها خوشی محزونی
رباعی ۱۹۳۸: گفتم که دلا تو در بلا افتادی
رباعی ۱۹۳۹: گفتم که کدامست طریق هستی
رباعی ۱۹۴۰: گفتند که هست یار را شور وشری
رباعی ۱۹۴۱: گفتی که تو دیوانه و مجنون خوئی
رباعی ۱۹۴۲: گوهر چه بود به بحر او جز سنگی
رباعی ۱۹۴۳: گوئی که مگر به باغ رز رشتهامی
رباعی ۱۹۴۴: کی پست شود آنکه بلندش تو کنی
رباعی ۱۹۴۵: کیوان گردی چو گرد مردان گردی
رباعی ۱۹۴۶: لب بر لب هر بوسه ربائی بنهی
رباعی ۱۹۴۷: مادام که در راه هوا و هوسی
رباعی ۱۹۴۸: ما را ز هوای خویش دف زن کردی
رباعی ۱۹۴۹: مانندهٔ گل ز اصل خندان زادی
رباعی ۱۹۵۰: ماه آمد پیش او که تو جان منی
رباعی ۱۹۵۱: مائیم در این زمان زمین پیمائی
رباعی ۱۹۵۲: مائیم و هوای روی شاهنشاهی
رباعی ۱۹۵۳: مردی که فلک رخنه کند از دردی
رباعی ۱۹۵۴: مرغان ز قفس قفس ز مرغان خالی
رباعی ۱۹۵۵: مست است خبر از تو و یا خود خبری
رباعی ۱۹۵۶: من با تو چنین سوخته خرمن تا کی
رباعی ۱۹۵۷: من بادم و تو برگ نلرزی چکنی
رباعی ۱۹۵۸: من بیدلم ای نگار و تو دلداری
رباعی ۱۹۵۹: من پیر فنا بدم جوانم کردی
رباعی ۱۹۶۰: من جان تو نیستم مگو جان غلطی
رباعی ۱۹۶۱: من جمله خطا کنم صوابم تو بسی
رباعی ۱۹۶۲: من خشک لب ار با تو دم تر زدمی
رباعی ۱۹۶۳: من دوش به خواب در بدیدم قمری
رباعی ۱۹۶۴: من دوش به کاسهٔ رباب سحری
رباعی ۱۹۶۵: من ذره بدم ز کوه بیشم کردی
رباعی ۱۹۶۶: من من نیم و اگر دمی من منمی
رباعی ۱۹۶۷: مه دوش به بالین تو آمد به سرای
رباعی ۱۹۶۸: مهمان دو دیده شد خیالت گذری
رباعی ۱۹۶۹: میدان و مگو تا نشود رسوائی
رباعی ۱۹۷۰: میفرماید خدا که ای هرجائی
رباعی ۱۹۷۱: ناخوانده به هرجا که روی غم باشی
رباعی ۱۹۷۲: نقاش رخت اگر نه یزدان بودی
رباعی ۱۹۷۳: نومید نیم گرچه ز من ببریدی
رباعی ۱۹۷۴: نی گفت که پای من به گل بود بسی
رباعی ۱۹۷۵: نی من منم و نی تو توئی نی تو منی
رباعی ۱۹۷۶: واپس مانی ز یار واپس باشی
رباعی ۱۹۷۷: وقف است مرا عمر در این مشتاقی
رباعی ۱۹۷۸: هر پارهٔ خاک را چو ماهی کردی
رباعی ۱۹۷۹: هر روز پگاه خیمه بر جوی زنی
رباعی ۱۹۸۰: هر روز ز عاشقی و شیرین رائی
رباعی ۱۹۸۱: هر روز یکی شور بر این جمع زنی
رباعی ۱۹۸۲: هرشب که به بنده همنشین میافتی
رباعی ۱۹۸۳: هرگز به مزاج خود یکی دم نزنی
رباعی ۱۹۸۴: هرگز نبود میل تو کافراشت کنی
رباعی ۱۹۸۵: هرکس کسکی دارد و هرکس یاری
رباعی ۱۹۸۶: هرکس کسکی دارد و هرکس یاری
رباعی ۱۹۸۷: هر لحظه مها پیش خودم میخوانی
رباعی ۱۹۸۸: همدست همه دست زنانم کردی
رباعی ۱۹۸۹: هم دل به دلستانت رساند روزی
رباعی ۱۹۹۰: همسایگی مست فزاید مستی
رباعی ۱۹۹۱: یاد تو کنم میان یادم باشی
رباعی ۱۹۹۲: یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
رباعی ۱۹۹۳: یکدم غم جان دار غم نان تا کی
رباعی ۱۹۹۴: یک شفتالو از آن لب عنابی
دلخواه
کتابخانه دلخواه
ابرمتن، چندرسانه
آموزش مجازی
آثار مربوط به مولوی
کتاب، چندرسانه، هنر
مباحث و نشست ها
نشست های آنلاین
دوره های آموزشی