غزل ۱۴ سعدی
امشب سبُکتر میزنند این طبل ِ بیهنگام را؟
یا وقت بیداری غلط بوده ست مرغ ِ بام را؟
یک لحظه بود این؟ یا شبی؟ کاز عُمر ِ ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی، نابرگرفته کام را
هم تازهروی ام هم خجل؛ هم شادمان هم تنگدل
کاز عُهده بیرون آمدن نتوانم این اِنعام را
گر پای بر فرقام نهی، تشریف ِ قُربات میدهی
جز سر نمیدانم نهادن عُذر ِ این اَقدام را
چون بخت ِ نیکانجام را با ما بهکلی صلح شد،
بُگذار تا جان میدهد بدگوی بدفرجام را!
سعدی عَلَم شد در جهان. صوفی و عامی گو بدان!
ما بتپرستی میکنیم آنگه چنین اصنام را
غزل با صدای سهیل قاسمی
شرح سطر به سطر
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.
وزن:
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
aem sab sa bok tar mii za nan din tab le bii hen gaa m(e) raa
yaa vag te bii daa rii ga lat boo das t(e) mor gee baa m(e) raa
Trackbacks/Pingbacks