غزل ۳۰ سعدی
هر که خصم اندر او کمند انداخت،
به مراد ِ ویاش بباید ساخت
هر که عاشق نبود، مَرد نشد
نقره فایق نگشت تا نگداخت
هیچ مُصلِح به کویِ عشق نرفت
که نه دنیا و آخرت درباخت
آنچناناش به ذکر مشغول ام
که ندانم به خویشتن پرداخت
همچنان شُکر ِ عشق میگویم
که گر م دل بسوخت، جان بنواخت
سعدیا! خوشتر از حدیث ِ تو نیست
تحفهیِ روزگار ِ اهل ِ شناخت
آفرین بر زبان ِ شیرینات
کاین همه شور در جهان انداخت
غزل سعدی با صدای سهیل قاسمی
شرح سطر به سطر
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.
وزن:
فاعلاتن مفاعلن فعلن
har ke xas man da roo ka man dan daa xt
be mo raa dee ve yas be baa yad saa xt
Trackbacks/Pingbacks