چو بشنوی سخن ِ اهل ِ دل مگو که خطا ست
سخن شناس نهای جان ِ من! خطا اینجا ست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک اللَه از این فتنهها که در سر ِ ما ست
در اندرون ِ من ِ خستهدل ندانم کیست
که من خموشام و او در فغان و در غوغا ست
دلام زِ پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان! که از این پرده کار ِ ما بهنوا ست
مرا به کار ِ جهان هرگز التفات نبود
رُخ ِ تو در نظر ِ من چنین خوشاش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل ِ من
خُمار ِ صدشبه دارم شرابخانه کجا ست
چنین که صومعه آلوده شد زِ خون ِ دلام
گَر اَم به باده بشویید حق به دست ِ شما ست
از آن به دیر ِ مغانام عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ِ ما ست
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزاَم دماغ پُر زِ هوا ست
ندایِ عشق ِ تو دیشب در اندرون دادند
فضا یِ سینهیِ حافظ هنوز پر زِ صدا ست
سهیل قاسمی
فریدون فرح اندوز
مریم فقیهی کیا
شرح سطر به سطر
توضیح در باره شرح سطر به سطر
ستیغ، هیچ ادعایی در کامل و جامع بودن شرحها ندارد.
چو بشنوی سخن ِ اهل ِ دل مگو که خطا ست سخن شناس نهای جان ِ من! خطا اینجا ست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید تبارک اللَه از این فتنهها که در سر ِ ما ست
در اندرون ِ من ِ خستهدل ندانم کیست که من خموشام و او در فغان و در غوغا ست
دلام زِ پرده برون شد کجایی ای مطرب بنال هان! که از این پرده کار ِ ما بهنوا ست
مرا به کار ِ جهان هرگز التفات نبود رُخ ِ تو در نظر ِ من چنین خوشاش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل ِ من خُمار ِ صدشبه دارم شرابخانه کجا ست
چنین که صومعه آلوده شد زِ خون ِ دلام گَر اَم به باده بشویید حق به دست ِ شما ست
از آن به دیر ِ مغانام عزیز میدارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ِ ما ست
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب که رفت عمر و هنوزاَم دماغ پُر زِ هوا ست
ندایِ عشق ِ تو دیشب در اندرون دادند فضا یِ سینهیِ حافظ هنوز پر زِ صدا ست
وزن عروضی و تقطیع
چـُ بِشـ نـَ وِی سـُ خـَ نـِــِ اَهـ لـِ دِل مـَ گُو کـِ خـَ طَا ست
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
یا:
ت تن ت تن ت ت تن تن ت تن ت تن ت ت تن
نام ِ قدیمی بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
co bes na vii so xa nee ?ah le del ma goo ke xa taa st
so xan se naa s(e) ne ?ei jaa ne man xa taa ?in jaa st
اختلاف نسخهها
چند نسخه متفاوت با نسخه مرجع
اساس کار ستیغ، نسخه چاپ قزوینی و غنی است. و تصحیحهای دیگر اینجا در دسترس است
خانلری
چو بشنوی سخن ِ اهل ِ دل مگو که خطا ست
سخن شناس نهئی دلبرا خطا اینجا ست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک اللَه از این فتنهها که در سر ِ ما ست
در اندرون ِ من ِ خستهدل ندانم کیست
که من خموشام و او در فغان و در غوغا ست
دلام زِ پرده برون شد کجایی ای مُطرب
بنال هان که از این پرده کار ِ ما بهنوا ست
مرا به کار ِ جهان هرگز التفات نبود
رُخ ِ تو در نظر ِ من چنین خوشاش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزم، شبها ست
خمار ِ صدشبه دارم شرابخانه کجا ست
چنین که صومعه آلوده شد زِ خون ِ دلام
گَر اَم به باده بشوئید حق به دست ِ شما ست
از آن به دیر ِ مغانام عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ِ ما ست
چه ساز بود که بنواخت دوش آن مطرب
که رفت عمر و دماغاَم هنوز پُر زِ هوا ست
ندا یِ عشق ِ تو دوشام در اندرون دادند
فضا یِ سینه زِ شوقام هنوز پر زِ صدا ست
اختلاف نسخه ها بر اساس تصحیح خانلری
بیت یکم:
دو مصراع در دو نسخه مقدم و موخر است.
نۀ جان من خطا
بیت چهارم:
هان که درین پرده
بیت پنجم:
چنین که خوش آراست
بیت ششم:
بخفته ام
ز خیالی که می پزد دل من
خمار دی شبه
بیت هفتم:
گرم بباده بشویند
کراست وقت عبادت چه جای وقت دعاست
بیت هشتم:
ازان به پیر مغانم
بیت نهم:
چه ساز بود که در پرده می زد آن مطرب
این مطرب
هنوزم دماغ پر ز صداست | هنوزم دماغ پر ز هواست
بیت دهم:
عشق تو دیشب
سینه ی حافظ هنوز
سینه ی حافظ ز ذوق پر ز هواست
حافظ شیراز
چو بشنوی سخن ِ اهل ِ دل، مگو که خطا ست
سخن شناس نهای جان ِ من، خطا اینجا ست!
#
چه راه بود که در پرده میزد آن مُطرِب
که رفت عُمر و هنوز اَم دماغ پُر زِ هوا ست؟
دلام زِ پرده برون شد. کجائی ای مُطرب؟
بنال، هان! که از این پرده کار ِ ما بهنوا ست.
#
نخفتهام زِ خیالی که میپزم، شبها ست –
خُمار ِ صدشبه دارم، شرابخانه کجا ست؟
چنین که خرقه مِی آلوده ام من از مستی
کجا ست وقت ِ عبادت؟ چه جا یِ ورد و دُعا ست؟
چنین که صومعه آلوده شد زِ خون ِ دلام
گَر اَش به باده بشوئید حق به دست ِ شما ست!
#
در اندرون ِ من ِ خستهدل ندانم کیست
که من خموشام و او در فغان و در غوغا ست.
از آن به دیر ِ مغانام عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه، در دل ِ ما ست.
#
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید –
تبارک اللَه از این فتنهها که در سر ِ ما ست!
مرا به کار ِ جهان هرگز التفات نبود
رُخ ِ تو در نظر ِ من چنین خوشاش آراست.
ندا یِ عشق ِ تو روزی در اندرون دادند
فضا یِ سینهی حافظ هنوز پر زِ صدا ست.
حافظ به سعی سایه
چو بشنوی سخن ِ اهل ِ دل مگو که خطا ست
سخن شناس نهیی جان ِ من خطا اینجا ست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک اللَّه از این فتنهها که در سر ِ ما ست
در اندرون ِ من ِ خستهدل ندانم کیست
که من خموشام و او در فغان و در غوغا ست
دلام زِ پرده برون شد کجایی ای مُطرب
بنال هان که از این پرده کار ِ ما بِنَوا ست
مرا به کار ِ جهان هرگز التفات نبود
رُخ ِ تو در نظر ِ من چنین خوشاش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد، دل ِ من
خمار ِ صدشبه دارم شرابخانه کجا ست
چنین که صومعه آلوده شد زِ خون ِ دلام
گرَم به باده بشویید حق به دست ِ شما ست
از آن به دیر ِ مغانام عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ِ ما ست
چه راه بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزَم دماغ پُر زِ هوا ست
ندا یِ عشق ِ تو دوشام در اندرون دادند
فضا یِ سینهیِ حافظ هنوز پُر زِ صدا ست
خرید آثار مرتبط
خرید آنلاین آثار دانلودی، خرید کالا، دانلود محصولات رایگان
دیوان حافظ
قزوینی و قاسم غنی
نسخه PDF تصویربرداری شده از چاپ هندوستان
دیوان غزلیات حافظ
پرویز ناتل خانلری
نسخه PDF تصویربرداری شده از کتاب قدیمی
دیوان خواجه حافظ
سید عبدالرحیم خلخالی
تصویربرداری شده از کتاب چاپ سال ۱۳۰۶
طریق عشق
بدیع الزمان فروزان فر
شرح غزلیاتی چند از حافظ
شنیدن غزلهای حافظ با صدای جاودانهی فریدون فرح اندوز، لذتی دوچندان به شعر میبخشد. خاصه آنکه هم صدا را بشنوی و هم تصویر ببینی. مجموعهی غزلهای حافظ، در دو شکل صوتی و تصویری با اجرای فریدون فرحاندوز را اینجا تهیه کنید و لذتش را ببرید.
سهیل قاسمی، مجموعهئی از اجرای تمام غزلهای حافظ بر اساس نسخهی قزوینی و غنی ارائه کرده است. رویکرد سهیل قاسمی، ارائهی نسخهی صوتی با اولویت نهادن بر اصل درستخوانی اشعار، رعایت صحیح لحن و ادای صحیح واژگان با پایبندی به وزن شعر است. اینجا مجموعهی «حافظ شاعر» سهیل قاسمی را تهیه کنید.
نرم افزار حافظ شاعر، تلاشی است برای در دسترس نهادن نسخه درست دیوان حافظ. آنچه که ما را در مجموعه ستیغ بر آن داشت که در کنار اپ های فراوان حافظ موجود در مارکت های موبایلی، کار دیگری ارائه دهیم، جدا از علاقه شخصی، تلاش در ارائه مرجع قابل اعتمادی از متن دیوان، با لحاظ رویکرد علمی معرفی نسخه ها و تصحیح های مختلف، نسخه بدل ها، و شرح های بدیع و کاملی برای علاقهمندان به فال حافظ بود.
شرح فال
انتقادپذیر باش. اگر اهل دل و صاحب فن حرفی می زند، به یکباره مگو که اشتباه می کنی. شاید توجه کافی به سخن او نکرده ای و از این رو اشتباه می کنی.
طوری آشفته و مردد هستی که هیچ چیزی را قبول نداری و به چیزی پایبند نیستی. البته آزاد اندیشی خوب است اما بکوش تا سررشته عقل و منطق را گم نکنی و دچار سردرگمی نشوی.
در دلت آشوب است. مضطرب و دل نگران هستی. اما بکوش تا یاوری پیدا کنی که به کمک او و با شراکت او کار خودت را به بهبود ببخشی. اگر تا کنون به دنیا و زندگی توجه نداشتی، به خوبی ها فکر کن و انگیزه ای برای خودت بیاب که زندگی برایت خوشایند و زیبا شود. از اضطراب و فکر و خیال های آزار دهنده دوری کن. راهی پیدا کن که آن ها را از خودت دور کنی. مراقب خودت باش. اگر به این شکل خون دل بخوری و از آرامش به دور باشی ممکن است بلایی سرت بیاید. افسوس گذشته را می خوری و یاد و خاطره ی نیکی که داشته ای هنوز هم در تو باقی است. اما بکوش که آینده را فدای گذشته نکنی. این خاطرات نیستند که باعث سعادت آدمی می شوند. این تداوم و کوشش و زنده نگه داشتن روح زندگی است که آدم را عزیز خواهد کرد.
۰ Comments
Trackbacks/Pingbacks