الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

متن غزل حافظ بر اساس نسخه 801

شماره صفحه در کتاب دیوان حافظ بر پایه نسخه خطی سال 801 به پیرایش و نگارش سهیل قاسمی: 1

اَلا یا اَیّهَاالساقی! اَدِرْ کَأساً وَ ناوِلها
که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مُشکل‌ها

 به‌بویِ نافه‌ئی ک‌آخر صبا ز آن طُرّه بُگشاید[1]
زِ تابِ زلفِ مشکین‌اش چه خون افتاد در دل‌ها

به‌میْ سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید!
که سالِک بی‌خبر نَبوَد زِ راه و رسمِ مَنزِل‌ها

 مرا در مَنزلِ جانان چه امنِ عیْش؟[2] چون هر دَم
جَرَس فریاد می‌دارد که: بَربَندید مَحمِل‌ها

 شبِ تاریک و بیمِ موْج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حالِ ما سبُک‌بارانِ ساحل‌ها

 همه‌کارَم زِ خودکامی به بدنامی کشید آری!
نهان کیْ مانَد آن رازی ک‌از آن سازند مَحفِل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی، از او غایِب مشوْ حافظ!
مَتیٰ ما[3] تَلْقَ مَن تَهْویٰ دَعِ الدّنیا وَ اَهْمِلها

[1] این مصراع در نسخه مخدوش است. از نسخه‌های دیگر نوشتم. در نسخه‌های دیگر، این بیت چنین نیز آمده:

«به‌بویِ نافه‌ئیِ ک‌آخر صبا ز آن زلف بگشاید،  / زِ تابِ جَعدِ مشکین‌اش چه خون افتاد در دل‌ها» (803)
«به‌بویِ نافه‌یِ زلف‌اش ک‌از او گیرد دل آرامی،  / زِ تابِ آتشِ عشق‌اش چه خون افتاد در دل‌ها»

[2] کاتب یا شخصی دیگر، بالایِ «امن»، «از» افزوده. «مرا در مَنزلِ جانان چه امن از عیْش چون هر دَم» هم می‌شد خواند.

[3] «متیما» نوشته بود. 803 نیز. به شیوه‌یِ ضبط‌هایِ دیگر «مَتیٰ ما» نوشتم.

نسخه‌های دیگر

قزوینی و غنی

اَلا یا اَیُّهَا الساقی اَدِر کأساً و ناوِلها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها

 به بویِ نافه‌ئی ک‌آخِر صبا زآن طُرّه بُگشاید
ز ِ تاب ِ جَعد ِ مشکین‌اش چه خون افتاد در دل‌ها

 مرا در منزل ِ جانان چه امن ِ عیش؟ چون هر دَم
جَرَس فریاد می‌دارد که: «بربندید مَحمِل‌ها»

به می سجّاده رنگین کُن گر ت پیر ِ مُغان گوید.
که سالِک بی‌خبر نبْوَد ز ِ راه و رسم ِ منزل‌ها

شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ِ ما سبک‌باران ِ ساحل‌ها

همه کار م ز ِ خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کِی مانَد آن رازی ک‌از او سازند محفل‌ها

 حضوری گر همی‌خواهی، از او غایب مشو حافظ!
مَتیٰ ما تَلقَ مَن تَهویٰ، دَع الدنیا! و اَهمِلها

پرویز ناتل خانلری

1

الا یا ایّها السّاقی ادر کأساً و ناوِلها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طرّه بگشاید
ز تاب زلف مشکینش چه خون افتاد در دلها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزلها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بربندید محملها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید، آری
نهان کی ماند آن رازی کز آن سازند محفلها

حضوری گر همی‌خواهی ازو غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

اختلاف نسخه ها بر اساس نوشته دکتر خانلری

بیت دوم:
به بوی نافه ی زلفی کزو گیرد دل آرامی (دلارامی)

زان زلف بگشاید
ز تاب جعد
ز تاب آتش عشقش
چه خون افتاده

بیت سوم:
ز رسم و راه

بیت چهارم:
مرا در مجلس جانان

بیت پنجم:
شبی تاریک
چنین سائل
بساحلها

بیت ششم:
کشید آخر
آن کاری
کزو سازند

بیت هفتم:
مشو غایب ازو حافظ
ازو غافل مشو حافظ
ز ما غافل مشو حافظ

حافظ شیراز - احمد شاملو

13

اَلا یا اَیُّهاَ الساقی! اَدِرْ کأساً وَ ناوِلْها!
که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکل‌ها!

همه کارم ز ِ خود کامی به بدنامی کشید. آری
نهان کِی مانَد آن رازی ک‌از او سازند محفل‌ها؟

به بوی نافه‌ئی ک‌آخِر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز ِ تاب ِ زلف ِ مُشکین‌اش چه خون افتاد در دل‌ها!

شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گردابی چنین هایل –
کجا دانند حال ِ ما، سبک‌باران ِ ساحل‌ها!

مرا در منزل ِ جانان چه امن ِ عیش؟ چون هر دَم
جَرَس فریاد می‌دارد که «بربندید مَحمِل‌ها!»

#

به می سجّاده رنگین کُن گر اَت پیر ِ مُغان گوید،
که سالک بی‌خبر نبْوَد زِ راه و رسم ِ منزل‌ها.

#

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ
مَتیٰ ما تَلْقَ مَن تَهْویٰ دَعِ الدُّنیا وَ اَهْمَلها.

حافظ به سعی سایه

1

اَلاٰ یا اَیُّها الساقی اَدِرْ کأساً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها

به بویِ نافه‌ای کاخر صبا زان طرّه بگشاید
ز تاب ِ جعد ِ مشکینش چه خون افتاد در دلها

به می سجّاده رنگین کن گرت پیر ِ مغان گوید
که سالک بی‌خبر نبْوَد ز راه و رسم ِ منزلها

مرا در منزل ِ جانان چه امن ِ عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بربندید محملها

شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ِ ما سبکباران ِ ساحلها

همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی مانَد آن رازی کزو سازند محفلها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ
مَتیٰ ما تَلْقَ مَن تَهویٰ دَع ِ الدُّنیا وَ اَهْمِلها

ترجمه فارسی بیت های عربی از کتاب حافظ به سعی سایه

ترجمه فارسی منثور و منظوم بیت های عربی
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

اَلا یا اَیُّها الساقی اَدِرْ کأساً و ناوِلْها
ساقیا پیمانه ای به گردش آور و بر ما بپیمای
به گردش آر جامی را و ما را دِه تو ای ساقی

مَتیٰ ما تَلْقَ مَن تَهویٰ دَع ِ الدُّنیا وَ اَهْمِلها
چون به دیدار ِ آن که خواهان اویی رسیدی جهان را بدرود گوی و رها کن
دیدی چو رو یِ جانان، بدرود کن جهان را

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *