ای شاهد ِ قدسی که کَشَد بند ِ نقابات
و ای مرغ ِ بهشتی که دهد دانه و آبات
خوابام بِشُد از دیده در این فکر ِ جگرسوز
کآغوش ِ که شد منزل ِ آسایش و خوابات
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشهیِ آمرزش و پروای ثوابات
راه ِ دل ِ عُشّاق زد آن چشم ِ خماری
پیدا ست از این شیوه که مَست است شرابات
تیری که زدی بر دلام از غمزه، خطا رَفت
تا باز چه اندیشه کند رایِ صوابات!
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیدا ست نگارا که بلند است جنابات
دور است سر ِ آب از این بادیه هُشدار
تا غول ِ بیابان نفریبد به سرابات
تا در ره ِ پیری به چه آیین رَوی ای دل
باری به غَلَط صرف شد ایّام ِ شبابات
ای قصر ِ دلافروز که منزلگه ِ اُنسی
یا رب مَکُناد آفت ِ ایّام خرابات
حافظ نه غُلامی ست که از خواجه گُریزد
صلحی کن و بازآ! که خراب ام زِ عتابات
غزل حافظ با صدای سهیل قاسمی
غزل حافظ با صدای فریدون فرح اندوز
نسخههای دیگر
- نسخهبدلها
شرح سطر به سطر
یادآوری
شرح فال
حسادت و بدگمانی آفت ذهن و روح آدمی است. اگر به این حس مبتلا شده ای به نوعی آن را در درونت مدیریت کن.
از دیگران توقع زیادی داری. واقعیت ها را بپذیر. در خودت به سکون و آرامش را پیدا کن. و بکوش تا صلاح و مصلحت را با در نظر گرفتن واقعیت ها برگزینی و بیابی.
احساس می کنی که کسی درد و گلایه ی تو را نمی شنود.
برای رسیدن به مقصود، راه درازی در پیش است. مراقب باش تا به نشانه های دروغین فریفته نشوی.
احساس می کنی که زمان زیادی از عمرت را بابت موضوعی بیهوده تلف کرده ای. شاید حقیقت همین است. دوباره مروری بر تصمیم ها و اقدامات خودت بکن و ببین که کجای راه را اشتباه رفته ای و بکوش تا در فرصت باقی مانده، آن ها را اصلاح و جبران کنی. هنوز جای امیدواری هست.
از جور و جفای زمانه ملول نباش. اگر دلخوری یا ناراحتی یا دشمنی با کسی داری یا کسی تو را آزرده است، بکوش تا کدورت ها را رفع کنی. اگر طرف مقابلت هم این کار را نمی کند تو پیشقدم باش.
شاید دلیل نا خوش احوال بودن تو همین دلخوری ها باشد. بکوش تا طریق صلح و آشتی در پیش بگیری و بازگردی.
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن
یا
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ فع لن
aey saa he de qod sii ke ka sad ban de ne qaa bat
vey mor qe be hes tii ke da had daa ne vo eaa bat