به ملازمان ِ سلطان که رسانَد این دعا را

که به شکر ِ پادشاهی ز ِ نظر مَران گدا را

 

ز ِ رقیب ِ دیوسیرت به خدا یِ خود پناه‌اَم

مگر آن شهاب ِ ثاقِب مددی دهد خدا را

 

مُژه‌یِ سیاه‌ات ار کرد به خون ِ ما اِشارت

زِ فریب ِ او بیَندیش و غلط مَکُن نگارا

 

دل ِ عالمی بسوزی چو عذار برفروزی

تو از این چه سود داری که نمی‌کُنی مُدارا

 

همه شب در این امید م که نسیم ِ صبح‌گاهی

به پیام ِ آشنایان بنوازد آشنا را

 

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی؟

دل و جان فدا یِ روی‌ات! بنما عذار ما را

 

به خدا که جرعه‌ئی ده تو به حافظ ِ سحرخیز

که دعا یِ صبح‌گاهی اثری کند شما را

غزل حافظ با صدای سهیل قاسمی

غزل حافظ با صدای فریدون فرح اندوز

نسخه‌های دیگر

نسخه‌بدل‌ها

متن نوشته شده در ستیغ بر اساس کتاب چاپ قزوینی و غنی است. دیوان حافظ ضبط‌ها، تصحیح‌ها و نسخه‌های دیگری هم دارد که چند نمونه از آن‌ها این‌جا آمده است.

شرح سطر به سطر

یادآوری

ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.

شرح فال

به شکرانه حال و روز خوبی که داری، کسانی را که به تو احتیاج دارند از خود مران.

از شر آدم های بد به خدا پناه ببر. و منتظر باش تا خدا روزنه ی نوری پیش چشمت بگشاید و دوست و دشمنت را بتوانی تشخیص دهی.

اگر انگیزه ای تو را به بدی و جفا در حق کسی تشویق می کند، فریب او را نخور و بیشتر فکر کن و مواظب باش تا کار اشتباهی نکنی.

دیگران را از خود نرنجان. این کار سودی برای تو ندارد. سعی کن با دیگران مهربان باشی و با آن ها مدارا کنی.

وزن شعر

فعلاتُ فاعلاتن فعلاتُ فاعلاتن

یا

متفاعلن فعولن متفاعلن فعولن

za mo laa za maa ne sol tan ke ra saa na din do eaa raa

ke be sok re paa de saa hii ze na zar ma ran ge daa raa