ا
غزل ۱: اول دفتر به نام ایزد دانا
غزل ۳: روی تو خوش مینماید آینه ما
غزل ۴: اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
غزل ۵: شب فراق نخواهم دواج دیبا را
غزل ۶: پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
غزل ۷: مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
غزل ۸: ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
غزل ۹: گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
غزل ۱۰: با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را
غزل ۱۱: وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
غزل ۱۲: دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
غزل ۱۳: وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
غزل ۱۴: امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را
غزل ۱۵: برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
غزل ۱۶: تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا
غزل ۱۷: چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
غزل ۱۸: ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را
غزل ۱۹: کمان سخت که داد آن لطیف بازو را
غزل ۲۰: لاابالی چه کند دفتر دانایی را
غزل ۲۱: تفاوتی نکند قدر پادشایی را
غزل ۲۲: من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
غزل ۲۳: رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
غزل ۲۴: وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
ب
غزل ۲۵: اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
غزل ۲۶: ما را همه شب نمیبرد خواب
غزل ۲۷: ماه رویا روی خوب از من متاب
ت
غزل ۲۹: متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
غزل ۳۰: هر که خصم اندر او کمند انداخت
غزل ۳۱: چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
غزل ۳۲: معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
غزل ۳۳: کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
غزل ۳۴: دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
غزل ۳۵: دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
غزل ۳۶: بنده وار آمدم به زنهارت
غزل ۳۷: مپندار از لب شیرین عبارت
غزل ۳۸: چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنه انگیزت
غزل ۳۹: بی تو حرامست به خلوت نشست
غزل ۴۰: چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
غزل ۴۱: دیر آمدیای نگار سرمست
غزل ۴۲: نشاید گفتن آن کس را دلی هست
غزل ۴۳: اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
غزل ۴۴: بوی گل و بانگ مرغ برخاست
غزل ۴۵: خوش میرود این پسر که برخاست
غزل ۴۶: دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست
غزل ۴۷: سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
غزل ۴۸: صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
غزل ۴۹: خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست
غزل ۵۰: عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
غزل ۵۱: آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شبست
غزل ۵۲: آن ماه دوهفته در نقابست
غزل ۵۳: دیدار تو حل مشکلاتست
غزل ۵۴: سرو چمن پیش اعتدال تو پستست
غزل ۵۵: مجنون عشق را دگر امروز حالتست
غزل ۵۶: ای کاب زندگانی من در دهان توست
غزل ۵۷: هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست
غزل ۵۸: اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
غزل ۵۹: این تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدست
غزل ۶۰: شب فراق که داند که تا سحر چندست
غزل ۶۱: افسوس بر آن دیده که روی تو ندیدست
غزل ۶۲: ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدست
غزل ۶۳: از هر چه میرود سخن دوست خوشترست
غزل ۶۴: این بوی روح پرور از آن خوی دلبرست
غزل ۶۵: عیب یاران و دوستان هنرست
غزل ۶۶: هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظرست
غزل ۶۷: فریاد من از فراق یارست
غزل ۶۸: چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
غزل ۶۹: عشرت خوشست و بر طرف جوی خوشترست
غزل ۷۰: ای که از سرو روان قد تو چالاکترست
غزل ۷۱: دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
غزل ۷۲: پای سرو بوستانی در گلست
غزل ۷۳: دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
غزل ۷۴: شراب از دست خوبان سلسبیلست
غزل ۷۵: کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
غزل ۷۶: یارا بهشت صحبت یاران همدمست
غزل ۷۷: بر من که صبوحی زدهام خرقه حرامست
غزل ۷۸: امشب به راستی شب ما روز روشنست
غزل ۷۹: این باد بهار بوستانست
غزل ۸۰: این خط شریف از آن بنانست
غزل ۸۱: چه رویست آن که پیش کاروانست
غزل ۸۲: هزار سختی اگر بر من آید آسانست
غزل ۸۳: مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
غزل ۸۴: ز من مپرس که در دست او دلت چونست
غزل ۸۵: با همه مهر و با منش کینست
غزل ۸۶: بخت جوان دارد آن که با تو قرینست
غزل ۸۷: گر کسی سرو شنیدست که رفتست اینست
غزل ۸۸: با خردمندی و خوبی پارسا و نیک خوست
غزل ۸۹: بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
غزل ۹۰: سرمست درآمد از درم دوست
غزل ۹۱: سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
غزل ۹۲: کس به چشم در نمیآید که گویم مثل اوست
غزل ۹۳: یار من آن که لطف خداوند یار اوست
غزل ۹۴: خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست
غزل ۹۵: آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست
غزل ۹۶: ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست
غزل ۹۷: صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
غزل ۹۸: گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
غزل ۹۹: صبح میخندد و من گریه کنان از غم دوست
غزل ۱۰۰: این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
غزل ۱۰۱: ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
غزل ۱۰۲: تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
غزل ۱۰۳: ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
غزل ۱۰۴: مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
غزل ۱۰۵: آب حیات منست خاک سر کوی دوست
غزل ۱۰۶: شادی به روزگار گدایان کوی دوست
غزل ۱۰۷: صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست
غزل ۱۰۸: مرا خود با تو چیزی در میان هست
غزل ۱۰۹: بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
غزل ۱۱۰: هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست
غزل ۱۱۱: مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
غزل ۱۱۲: زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست
غزل ۱۱۳: مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست
غزل ۱۱۴: دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
غزل ۱۱۵: کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
غزل ۱۱۶: گر صبر دل از تو هست و گر نیست
غزل ۱۱۷: ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
غزل ۱۱۸: جان ندارد هر که جانانیش نیست
غزل ۱۱۹: هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
غزل ۱۲۰: خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
غزل ۱۲۱: با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست
غزل ۱۲۲: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
غزل ۱۲۳: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
غزل ۱۲۴: روز وصلم قرار دیدن نیست
غزل ۱۲۵: کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
غزل ۱۲۶: نه خود اندر زمین نظیر تو نیست
غزل ۱۲۷: دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست
غزل ۱۲۸: چو ترک دلبر من شاهدی به شنگی نیست
غزل ۱۲۹: خسرو آنست که در صحبت او شیرینیست
غزل ۱۳۰: دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
غزل ۱۳۱: دوشم آن سنگ دل پریشان داشت
غزل ۱۳۲: چو ابر زلف تو پیرامن قمر میگشت
غزل ۱۳۳: خیال روی توام دوش در نظر میگشت
غزل ۱۳۴: دلی که دید که پیرامن خطر میگشت
غزل ۱۳۵: آن را که میسر نشود صبر و قناعت
غزل ۱۳۶: ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
غزل ۱۳۷: کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
غزل ۱۳۸: عشق در دل ماند و یار از دست رفت
غزل ۱۳۹: دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غزل ۱۴۰: چشمت چو تیغ غمزه خون خوار برگرفت
غزل ۱۴۱: هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
غزل ۱۴۲: ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت
غزل ۱۴۳: این که تو داری قیامتست نه قامت
غزل ۱۴۴: ای که رحمت مینیاید بر منت
غزل ۱۴۵: آفرین خدای بر جانت
غزل ۱۴۶: ای جان خردمندان گوی خم چوگانت
غزل ۱۴۷: جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
غزل ۱۴۸: چو نیست راه برون آمدن ز میدانت
غزل ۱۴۹: چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت
غزل ۱۵۰: خوش میروی به تنها تنها فدای جانت
غزل ۱۵۱: گر جان طلبی فدای جانت
غزل ۱۵۲: بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت
غزل ۱۵۳: سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
د
غزل ۱۵۴: جان من جان من فدای تو باد
غزل ۱۵۵: زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد
غزل ۱۵۶: فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد
غزل ۱۵۷: پیش رویت قمر نمیتابد
غزل ۱۵۸: مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد
غزل ۱۵۹: نه آن شبست که کس در میان ما گنجد
غزل ۱۶۰: حدیث عشق به طومار در نمیگنجد
غزل ۱۶۱: کس این کند که ز یار و دیار برگردد
غزل ۱۶۲: طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد
غزل ۱۶۳: هر که می با تو خورد عربده کرد
غزل ۱۶۴: دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
غزل ۱۶۵: که میرود به شفاعت که دوست بازآرد
غزل ۱۶۶: هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد
غزل ۱۶۷: گر از جفای تو روزی دلم بیازارد
غزل ۱۶۸: کس این کند که دل از یار خویش بردارد
غزل ۱۶۹: تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
غزل ۱۷۰: غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
غزل ۱۷۱: مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
غزل ۱۷۲: هر آن ناظر که منظوری ندارد
غزل ۱۷۳: آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد
غزل ۱۷۴: آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
غزل ۱۷۵: بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
غزل ۱۷۶: آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما میبرد
غزل ۱۷۷: هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد
غزل ۱۷۸: کیست آن فتنه که با تیر و کمان میگذرد
غزل ۱۷۹: کیست آن ماه منور که چنین میگذرد
غزل ۱۸۰: انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد
غزل ۱۸۱: باد آمد و بوی عنبر آورد
غزل ۱۸۲: زنده شود هر که پیش دوست بمیرد
غزل ۱۸۳: کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
غزل ۱۸۴: دلم دل از هوس یار بر نمیگیرد
غزل ۱۸۵: کسی به عیب من از خویشتن نپردازد
غزل ۱۸۶: بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد
غزل ۱۸۷: هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
غزل ۱۸۸: به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد
غزل ۱۸۹: آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
غزل ۱۹۰: از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد
غزل ۱۹۱: کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
غزل ۱۹۲: گر آن مراد شبی در کنار ما باشد
غزل ۱۹۳: شورش بلبلان سحر باشد
غزل ۱۹۴: شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
غزل ۱۹۵: از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
غزل ۱۹۶: سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد
غزل ۱۹۷: نظر خدای بینان طلب هوا نباشد
غزل ۱۹۸: با کاروان مصری چندین شکر نباشد
غزل ۱۹۹: تا حال منت خبر نباشد
غزل ۲۰۰: چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد
غزل ۲۰۱: آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
غزل ۲۰۲: جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد
غزل ۲۰۳: تو را نادیدن ما غم نباشد
غزل ۲۰۴: گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد
غزل ۲۰۵: اگر سروی به بالای تو باشد
غزل ۲۰۶: در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
غزل ۲۰۷: تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
غزل ۲۰۸: مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد
غزل ۲۰۹: تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
غزل ۲۱۰: خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد
غزل ۲۱۱: امروز در فراق تو دیگر به شام شد
غزل ۲۱۲: هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد
غزل ۲۱۳: دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
غزل ۲۱۴: سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
غزل ۲۱۵: ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
غزل ۲۱۶: روز برآمد بلند ای پسر هوشمند
غزل ۲۱۷: آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
غزل ۲۱۸: آن سرو که گویند به بالای تو ماند
غزل ۲۱۹: کسی که روی تو دیدست حال من داند
غزل ۲۲۰: دلم خیال تو را ره نمای میداند
غزل ۲۲۱: مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
غزل ۲۲۲: حسن تو دایم بدین قرار نماند
غزل ۲۲۳: عیب جویانم حکایت پیش جانان گفتهاند
غزل ۲۲۴: گلبنان پیرایه بر خود کردهاند
غزل ۲۲۵: اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
غزل ۲۲۶: درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
غزل ۲۲۷: آخر ای سنگ دل سیم زنخدان تا چند
غزل ۲۲۸: کاروان میرود و بار سفر میبندند
غزل ۲۲۹: پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
غزل ۲۳۰: شاید این طلعت میمون که به فالش دارند
غزل ۲۳۱: تو آن نهای که دل از صحبت تو برگیرند
غزل ۲۳۲: دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
غزل ۲۳۳: روندگان مقیم از بلا نپرهیزند
غزل ۲۳۴: آفتاب از کوه سر بر میزند
غزل ۲۳۵: بلبلی بیدل نوایی میزند
غزل ۲۳۶: توانگران که به جنب سرای درویشند
غزل ۲۳۷: یار باید که هر چه یار کند
غزل ۲۳۸: بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند
غزل ۲۳۹: کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند
غزل ۲۴۰: چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
غزل ۲۴۱: میل بین کان سروبالا میکند
غزل ۲۴۲: سرو بلند بین که چه رفتار میکند
غزل ۲۴۳: زلف او بر رخ چو جولان میکند
غزل ۲۴۴: یار با ما بیوفایی میکند
غزل ۲۴۵: هر که بی او زندگانی میکند
غزل ۲۴۶: دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
غزل ۲۴۷: با دوست باش گر همه آفاق دشمنند
غزل ۲۴۸: شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
غزل ۲۴۹: این جا شکری هست که چندین مگسانند
غزل ۲۵۰: خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند
غزل ۲۵۱: اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند
غزل ۲۵۲: نشاید که خوبان به صحرا روند
غزل ۲۵۳: به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
غزل ۲۵۴: اخترانی که به شب در نظر ما آیند
غزل ۲۵۵: تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود
غزل ۲۵۶: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود
غزل ۲۵۷: از دست دوست هر چه ستانی شکر بود
غزل ۲۵۸: مرا راحت از زندگی دوش بود
غزل ۲۵۹: ناچار هر که صاحب روی نکو بود
غزل ۲۶۰: من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود
غزل ۲۶۱: یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
غزل ۲۶۲: عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود
غزل ۲۶۳: گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
غزل ۲۶۴: هر که مجموع نباشد به تماشا نرود
غزل ۲۶۵: هر که را باغچهای هست به بستان نرود
غزل ۲۶۶: در من این عیب قدیمست و به در مینرود
غزل ۲۶۷: سروبالایی به صحرا میرود
غزل ۲۶۸: ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود
غزل ۲۶۹: آن که مرا آرزوست دیر میسر شود
غزل ۲۷۰: هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود
غزل ۲۷۱: بخت این کند که رای تو با ما یکی شود
غزل ۲۷۲: آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
غزل ۲۷۳: هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید
غزل ۲۷۴: چه سروست آن که بالا مینماید
غزل ۲۷۵: نگفتم روزه بسیاری نپاید
غزل ۲۷۶: به حسن دلبر من هیچ در نمیباید
غزل ۲۷۷: بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید
غزل ۲۷۸: سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
غزل ۲۷۹: فراق را دلی از سنگ سختتر باید
غزل ۲۸۰: مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید
غزل ۲۸۱: امیدوار چنانم که کار بسته برآید
غزل ۲۸۲: مرا چو آرزوی روی آن نگار آید
غزل ۲۸۳: سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید
غزل ۲۸۴: به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
غزل ۲۸۵: کاروانی شکر از مصر به شیراز آید
غزل ۲۸۶: اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید
غزل ۲۸۷: نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید
غزل ۲۸۸: که برگذشت که بوی عبیر میآید
غزل ۲۸۹: آن نه عشقست که از دل به دهان میآید
غزل ۲۹۰: تو را سریست که با ما فرو نمیآید
غزل ۲۹۱: آنک از جنت فردوس یکی میآید
غزل ۲۹۲: شیرین دهان آن بت عیار بنگرید
ر
غزل ۲۹۳: آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر
غزل ۲۹۴: آمد گه آن که بوی گلزار
غزل ۲۹۵: خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار
غزل ۲۹۶: دولت جان پرورست صحبت آموزگار
غزل ۲۹۷: زنده کدامست بر هوشیار
غزل ۲۹۸: شرطست جفا کشیدن از یار
غزل ۲۹۹: ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
غزل ۳۰۰: یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
غزل ۳۰۱: هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
غزل ۳۰۲: به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور
غزل ۳۰۳: پروانه نمیشکیبد از دور
غزل ۳۰۴: آن کیست که میرود به نخجیر
غزل ۳۰۵: از همه باشد به حقیقت گزیر
غزل ۳۰۶: ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر
غزل ۳۰۷: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر
غزل ۳۰۸: فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر
غزل ۳۰۹: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
ز
غزل ۳۱۰: ای به خلق از جهانیان ممتاز
غزل ۳۱۱: متقلب درون جامه ناز
غزل ۳۱۲: بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز
غزل ۳۱۳: برآمد باد صبح و بوی نوروز
غزل ۳۱۴: مبارکتر شب و خرمترین روز
غزل ۳۱۵: پیوند روح میکند این باد مشک بیز
غزل ۳۱۶: ساقی سیمتن چه خسبی خیز
س
غزل ۳۱۷: بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس
غزل ۳۱۸: امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس
ش
غزل ۳۱۹: هر که بی دوست میبرد خوابش
غزل ۳۲۰: یاری به دست کن که به امید راحتش
غزل ۳۲۱: آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
غزل ۳۲۲: خجلست سرو بستان بر قامت بلندش
غزل ۳۲۳: هر که نازک بود تن یارش
غزل ۳۲۴: هر که نامهربان بود یارش
غزل ۳۲۵: کس ندیدست به شیرینی و لطف و نازش
غزل ۳۲۶: دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش
غزل ۳۲۷: چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش
غزل ۳۲۸: رها نمیکند ایام در کنار منش
غزل ۳۲۹: خوشست درد که باشد امید درمانش
غزل ۳۳۰: زینهار از دهان خندانش
غزل ۳۳۱: هر که هست التفات بر جانش
غزل ۳۳۲: هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
غزل ۳۳۳: خطا کردی به قول دشمنان گوش
غزل ۳۳۴: قیامت باشد آن قامت در آغوش
غزل ۳۳۵: یکی را دست حسرت بر بناگوش
غزل ۳۳۶: رفتی و نمیشوی فراموش
غزل ۳۳۷: گر یکی از عشق برآرد خروش
غزل ۳۳۸: دلی که دید که غایب شدست از این درویش
غزل ۳۳۹: گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش
غزل ۳۴۰: هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
غزل ۳۴۱: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش
غزل ۳۴۲: یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش
غ
غزل ۳۴۳: نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
گ
غزل ۳۴۴: ساقی بده آن شراب گلرنگ
ل
غزل ۳۴۵: گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل
غزل ۳۴۶: مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل
غزل ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
غزل ۳۴۸: چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل
غزل ۳۴۹: بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول
غزل ۳۵۰: من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول
غزل ۳۵۱: نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول
م
غزل ۳۵۲: جانان هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم
غزل ۳۵۳: رفیق مهربان و یار همدم
غزل ۳۵۴: وقتها یک دم برآسودی تنم
غزل ۳۵۵: انتبه قبل السحر یا ذالمنام
غزل ۳۵۶: چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام
غزل ۳۵۷: حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام
غزل ۳۵۸: زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام
غزل ۳۵۹: ساقیا می ده که مرغ صبح بام
غزل ۳۶۰: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام
غزل ۳۶۱: ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
غزل ۳۶۲: مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام
غزل ۳۶۳: روزگاریست که سودازده روی توام
غزل ۳۶۴: من اندر خود نمییابم که روی از دوست برتابم
غزل ۳۶۵: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
غزل ۳۶۶: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
غزل ۳۶۷: من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
غزل ۳۶۸: دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
غزل ۳۶۹: چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم
غزل ۳۷۰: من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
غزل ۳۷۱: من از آن روز که دربند توام آزادم
غزل ۳۷۲: عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
غزل ۳۷۳: هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم
غزل ۳۷۴: از در درآمدی و من از خود به درشدم
غزل ۳۷۵: چنان در قید مهرت پای بندم
غزل ۳۷۶: خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم
غزل ۳۷۷: شکست عهد مودت نگار دلبندم
غزل ۳۷۸: من با تو نه مرد پنجه بودم
غزل ۳۷۹: آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
غزل ۳۸۰: عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
غزل ۳۸۱: دو هفته میگذرد کان مه دوهفته ندیدم
غزل ۳۸۲: من چون تو به دلبری ندیدم
غزل ۳۸۳: میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
غزل ۳۸۴: نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم
غزل ۳۸۵: یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
غزل ۳۸۶: شب دراز به امید صبح بیدارم
غزل ۳۸۷: من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم
غزل ۳۸۸: منم این بی تو که پروای تماشا دارم
غزل ۳۸۹: باز از شراب دوشین در سر خمار دارم
غزل ۳۹۰: نه دسترسی به یار دارم
غزل ۳۹۱: من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم
غزل ۳۹۲: من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
غزل ۳۹۳: گر به رخسار چو ماهت صنما مینگرم
غزل ۳۹۴: به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
غزل ۳۹۵: گر من ز محبتت بمیرم
غزل ۳۹۶: من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم
غزل ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
غزل ۳۹۸: نظر از مدعیان بر تو نمیاندازم
غزل ۳۹۹: خنک آن روز که در پای تو جان اندازم
غزل ۴۰۰: وه که در عشق چنان میسوزم
غزل ۴۰۱: یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
غزل ۴۰۲: من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم
غزل ۴۰۳: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
غزل ۴۰۴: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
غزل ۴۰۵: هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
غزل ۴۰۶: بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم
غزل ۴۰۷: تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
غزل ۴۰۸: امروز مبارکست فالم
غزل ۴۰۹: تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم
غزل ۴۱۰: چشم که بر تو میکنم چشم حسود میکنم
غزل ۴۱۱: گر تیغ برکشد که محبان همیزنم
غزل ۴۱۲: آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
غزل ۴۱۳: آن نه رویست که من وصف جمالش دانم
غزل ۴۱۴: اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
غزل ۴۱۵: ای مرهم ریش و مونس جانم
غزل ۴۱۶: بس که در منظر تو حیرانم
غزل ۴۱۷: سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
غزل ۴۱۸: گر دست دهد هزار جانم
غزل ۴۱۹: مرا تا نقره باشد میفشانم
غزل ۴۲۰: ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
غزل ۴۲۱: چون من به نفس خویشتن این کار میکنم
غزل ۴۲۲: آن کس که از او صبر محالست و سکونم
غزل ۴۲۳: ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
غزل ۴۲۴: من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
غزل ۴۲۵: منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
غزل ۴۲۶: دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
غزل ۴۲۷: من از این جا به ملامت نروم
غزل ۴۲۸: نه از چینم حکایت کن نه از روم
غزل ۴۲۹: تو مپندار کز این در به ملامت بروم
غزل ۴۳۰: به تو مشغول و با تو همراهم
غزل ۴۳۱: امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
غزل ۴۳۲: ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم
غزل ۴۳۳: ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
غزل ۴۳۴: ما در خلوت به روی خلق ببستیم
غزل ۴۳۵: ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
غزل ۴۳۶: عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
غزل ۴۳۷: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
غزل ۴۳۸: ما دل دوستان به جان بخریم
غزل ۴۳۹: ما گدایان خیل سلطانیم
غزل ۴۴۰: کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم
غزل ۴۴۱: عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم
غزل ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم
ن
غزل ۴۴۳: بکن چندان که خواهی جور بر من
غزل ۴۴۴: یا رب آن رویست یا برگ سمن
غزل ۴۴۵: در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن
غزل ۴۴۶: ای کودک خوبروی حیران
غزل ۴۴۷: برخیز که میرود زمستان
غزل ۴۴۸: خوشا و خرما وقت حبیبان
غزل ۴۴۹: چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان
غزل ۴۵۰: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
غزل ۴۵۱: دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
غزل ۴۵۲: فراق دوستانش باد و یاران
غزل ۴۵۳: سخت به ذوق میدهد باد ز بوستان نشان
غزل ۴۵۴: دیگر به کجا میرود این سرو خرامان
غزل ۴۵۵: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان
غزل ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن
غزل ۴۵۷: چند بشاید به صبر دیده فرودوختن
غزل ۴۵۸: گر متصور شدی با تو درآمیختن
غزل ۴۵۹: نبایستی هم اول مهر بستن
غزل ۴۶۰: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن
غزل ۴۶۱: سهل باشد به ترک جان گفتن
غزل ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
غزل ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
غزل ۴۶۴: دست با سرو روان چون نرسد در گردن
غزل ۴۶۵: میان باغ حرامست بی تو گردیدن
غزل ۴۶۶: تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
غزل ۴۶۷: آخر نگهی به سوی ما کن
غزل ۴۶۸: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
غزل ۴۶۹: گواهی امینست بر درد من
غزل ۴۷۰: ای روی تو راحت دل من
غزل ۴۷۱: وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
غزل ۴۷۲: ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
غزل ۴۷۳: دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من
غزل ۴۷۴: نشان بخت بلندست و طالع میمون
غزل ۴۷۵: بهست آن یا زنخ یا سیب سیمین
غزل ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
غزل ۴۷۷: چه روی و موی و بناگوش و خط و خالست این
و
غزل ۴۷۸: ای چشم تو دلفریب و جادو
غزل ۴۷۹: من از دست کمانداران ابرو
غزل ۴۸۰: گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
غزل ۴۸۱: صید بیابان عشق چون بخورد تیر او
غزل ۴۸۲: هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی او
غزل ۴۸۳: راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
غزل ۴۸۴: بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
غزل ۴۸۵: ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو
ه
غزل ۴۸۶: آن سرو ناز بین که چه خوش میرود به راه
غزل ۴۸۷: پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به
غزل ۴۸۸: ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای
غزل ۴۸۹: ای رخ چون آینه افروخته
غزل ۴۹۰: ای که ز دیده غایبی در دل ما نشستهای
غزل ۴۹۱: حناست آن که ناخن دلبند رشتهای
غزل ۴۹۲: ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته
غزل ۴۹۳: سرمست بتی لطیف ساده
غزل ۴۹۴: ای یار جفاکرده پیوندبریده
غزل ۴۹۵: میبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه
غزل ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
ی
غزل ۴۹۷: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی
غزل ۴۹۸: قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
غزل ۴۹۹: خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی
غزل ۵۰۰: تا کیم انتظار فرمایی
غزل ۵۰۱: تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
غزل ۵۰۲: تو با این لطف طبع و دلربایی
غزل ۵۰۳: تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
غزل ۵۰۴: چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی
غزل ۵۰۵: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
غزل ۵۰۶: دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی
غزل ۵۰۷: گرم راحت رسانی ور گزایی
غزل ۵۰۸: مشتاق توام با همه جوری و جفایی
غزل ۵۰۹: من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
غزل ۵۱۰: نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
غزل ۵۱۱: هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
غزل ۵۱۲: همه چشمیم تا برون آیی
غزل ۵۱۳: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی
غزل ۵۱۴: ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی
غزل ۵۱۵: چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی
غزل ۵۱۶: کدام کس به تو ماند که گویمت که چنویی
غزل ۵۱۷: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی
غزل ۵۱۸: تو خون خلق بریزی و روی درتابی
غزل ۵۱۹: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
غزل ۵۲۰: که دست تشنه میگیرد به آبی
غزل ۵۲۱: سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات
غزل ۵۲۲: تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
غزل ۵۲۳: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
غزل ۵۲۴: یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
غزل ۵۲۵: اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی
غزل ۵۲۶: تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتابستی
غزل ۵۲۷: ای باد که بر خاک در دوست گذشتی
غزل ۵۲۸: یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی
غزل ۵۲۹: سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی
غزل ۵۳۰: ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
غزل ۵۳۱: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
غزل ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی
غزل ۵۳۳: ای باد بامدادی خوش میروی به شادی
غزل ۵۳۴: دیدی که وفا به جا نیاوردی
غزل ۵۳۵: مپرس از من که هیچم یاد کردی
غزل ۵۳۶: مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم کردی
غزل ۵۳۷: چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
غزل ۵۳۸: گفتم آهن دلی کنم چندی
غزل ۵۳۹: نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی
غزل ۵۴۰: خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی
غزل ۵۴۱: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
غزل ۵۴۲: آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
غزل ۵۴۳: ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری
غزل ۵۴۴: ای که بر دوستان همیگذری
غزل ۵۴۵: بخت آیینه ندارم که در او مینگری
غزل ۵۴۶: جور بر من میپسندد دلبری
غزل ۵۴۷: خانه صاحب نظران میبری
غزل ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری
غزل ۵۴۹: دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
غزل ۵۵۰: دیدم امروز بر زمین قمری
غزل ۵۵۱: رفتی و همچنان به خیال من اندری
غزل ۵۵۲: روی گشاده ای صنم طاقت خلق میبری
غزل ۵۵۳: سرو بستانی تو یا مه یا پری
غزل ۵۵۴: کس درنیامدست بدین خوبی از دری
غزل ۵۵۵: گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
غزل ۵۵۶: گر کنم در سر وفات سری
غزل ۵۵۷: هرگز این صورت کند صورتگری
غزل ۵۵۸: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
غزل ۵۵۹: چونست حال بستان ای باد نوبهاری
غزل ۵۶۰: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
غزل ۵۶۱: خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
غزل ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری
غزل ۵۶۳: عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
غزل ۵۶۴: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری
غزل ۵۶۵: من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
غزل ۵۶۶: نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری
غزل ۵۶۷: اگر به تحفه جانان هزار جان آری
غزل ۵۶۸: کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری
غزل ۵۶۹: حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
غزل ۵۷۰: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری
غزل ۵۷۱: تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
غزل ۵۷۲: این چه رفتارست کارامیدن از من میبری
غزل ۵۷۳: تو در کمند نیفتادهای و معذوری
غزل ۵۷۴: ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری
غزل ۵۷۵: هر سلطنت که خواهی میکن که دلپذیری
غزل ۵۷۶: اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی
غزل ۵۷۷: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
غزل ۵۷۸: تو خود به صحبت امثال ما نپردازی
غزل ۵۷۹: تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی
غزل ۵۸۰: گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی
غزل ۵۸۱: همیزنم نفس سرد بر امید کسی
غزل ۵۸۲: یار گرفتهام بسی چون تو ندیدهام کسی
غزل ۵۸۳: ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی
غزل ۵۸۴: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
غزل ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمیپوشی
غزل ۵۸۶: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
غزل ۵۸۷: به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
غزل ۵۸۸: عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی
غزل ۵۸۹: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی
غزل ۵۹۰: عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
غزل ۵۹۱: سخت زیبا میروی یک بارگی
غزل ۵۹۲: روی بپوش ای قمر خانگی
غزل ۵۹۳: بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
غزل ۵۹۴: ترحم ذلتی یا ذا المعالی
غزل ۵۹۵: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
غزل ۵۹۶: مرا تو جان عزیزی و یار محترمی
غزل ۵۹۷: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
غزل ۵۹۸: تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی
غزل ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی
غزل ۶۰۰: صاحب نظر نباشد دربند نیک نامی
غزل ۶۰۱: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
غزل ۶۰۲: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
غزل ۶۰۳: اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
غزل ۶۰۴: زنده بی دوست خفته در وطنی
غزل ۶۰۵: سروقدی میان انجمنی
غزل ۶۰۶: کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
غزل ۶۰۷: من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
غزل ۶۰۸: ای سرو حدیقه معانی
غزل ۶۰۹: بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی
غزل ۶۱۰: بندهام گر به لطف میخوانی
غزل ۶۱۱: بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی
غزل ۶۱۲: جمعی که تو در میان ایشانی
غزل ۶۱۳: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
غزل ۶۱۴: کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی
غزل ۶۱۵: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
غزل ۶۱۶: نگویم آب و گلست آن وجود روحانی
غزل ۶۱۷: نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
غزل ۶۱۸: همه کس را تن و اندام و جمالست و جوانی
غزل ۶۱۹: چرا به سرکشی از من عنان بگردانی
غزل ۶۲۰: فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
غزل ۶۲۱: سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی
غزل ۶۲۲: چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
غزل ۶۲۳: دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
غزل ۶۲۴: روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی
غزل ۶۲۵: شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غزل ۶۲۶: امروز چنانی ای پری روی
غزل ۶۲۷: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
غزل ۶۲۸: تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی
غزل ۶۲۹: گلست آن یاسمن یا ماه یا روی
غزل ۶۳۰: مرحبا ای نسیم عنبربوی
غزل ۶۳۱: وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی
غزل ۶۳۲: سرو سیمینا به صحرا میروی
غزل ۶۳۳: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی
غزل ۶۳۴: ای که به حسن قامتت سرو ندیدهام سهی
غزل ۶۳۵: اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی
غزل ۶۳۶: نشنیدهام که ماهی بر سر نهد کلاهی
غزل ۶۳۷: ندانم از من خسته جگر چه میخواهی
Trackbacks/Pingbacks