ا

غزل ۱: اول دفتر به نام ایزد دانا

غزل ۲: ای نفس خرم باد صبا

غزل ۳: روی تو خوش می‌نماید آینه ما

غزل ۴: اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

غزل ۵: شب فراق نخواهم دواج دیبا را

غزل ۶: پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

غزل ۷: مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا

غزل ۸: ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

غزل ۹: گر ماه من برافکند از رخ نقاب را

غزل ۱۰: با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را

غزل ۱۱: وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را

غزل ۱۲: دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را

غزل ۱۳: وه که گر من بازبینم روی یار خویش را

غزل ۱۴: امشب سبکتر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را

غزل ۱۵: برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را

غزل ۱۶: تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

غزل ۱۷: چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

غزل ۱۸: ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را

غزل ۱۹: کمان سخت که داد آن لطیف بازو را

غزل ۲۰: لاابالی چه کند دفتر دانایی را

غزل ۲۱: تفاوتی نکند قدر پادشایی را

غزل ۲۲: من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را

غزل ۲۳: رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما

غزل ۲۴: وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها

 

ب

غزل ۲۵: اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب

غزل ۲۶: ما را همه شب نمی‌برد خواب

غزل ۲۷: ماه رویا روی خوب از من متاب

 

ت

غزل ۲۸: سرمست درآمد از خرابات

غزل ۲۹: متناسبند و موزون حرکات دلفریبت

غزل ۳۰: هر که خصم اندر او کمند انداخت

غزل ۳۱: چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت

غزل ۳۲: معلمت همه شوخی و دلبری آموخت

غزل ۳۳: کهن شود همه کس را به روزگار ارادت

غزل ۳۴: دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت

غزل ۳۵: دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت

غزل ۳۶: بنده وار آمدم به زنهارت

غزل ۳۷: مپندار از لب شیرین عبارت

غزل ۳۸: چه دل‌ها بردی ای ساقی به ساق فتنه انگیزت

 

غزل ۳۹: بی تو حرامست به خلوت نشست

 

غزل ۴۰: چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

 

غزل ۴۱: دیر آمدی‌ای نگار سرمست

 

غزل ۴۲: نشاید گفتن آن کس را دلی هست

 

غزل ۴۳: اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست

 

غزل ۴۴: بوی گل و بانگ مرغ برخاست

 

غزل ۴۵: خوش می‌رود این پسر که برخاست

 

غزل ۴۶: دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست

 

غزل ۴۷: سلسله موی دوست حلقه دام بلاست

 

غزل ۴۸: صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست

 

غزل ۴۹: خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست

 

غزل ۵۰: عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست

 

غزل ۵۱: آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شب‌ست

 

غزل ۵۲: آن ماه دوهفته در نقابست

 

غزل ۵۳: دیدار تو حل مشکلاتست

 

غزل ۵۴: سرو چمن پیش اعتدال تو پستست

 

غزل ۵۵: مجنون عشق را دگر امروز حالتست

 

غزل ۵۶: ای کاب زندگانی من در دهان توست

 

غزل ۵۷: هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست

 

غزل ۵۸: اتفاقم به سر کوی کسی افتادست

 

غزل ۵۹: این تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدست

 

غزل ۶۰: شب فراق که داند که تا سحر چندست

 

غزل ۶۱: افسوس بر آن دیده که روی تو ندیدست

 

غزل ۶۲: ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدست

 

غزل ۶۳: از هر چه می‌رود سخن دوست خوشترست

 

غزل ۶۴: این بوی روح پرور از آن خوی دلبرست

 

غزل ۶۵: عیب یاران و دوستان هنرست

 

غزل ۶۶: هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظرست

 

غزل ۶۷: فریاد من از فراق یارست

 

غزل ۶۸: چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست

 

غزل ۶۹: عشرت خوشست و بر طرف جوی خوشترست

 

غزل ۷۰: ای که از سرو روان قد تو چالاکترست

 

غزل ۷۱: دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست

 

غزل ۷۲: پای سرو بوستانی در گلست

 

غزل ۷۳: دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست

 

غزل ۷۴: شراب از دست خوبان سلسبیلست

 

غزل ۷۵: کارم چو زلف یار پریشان و درهمست

 

غزل ۷۶: یارا بهشت صحبت یاران همدمست

 

غزل ۷۷: بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرامست

 

غزل ۷۸: امشب به راستی شب ما روز روشنست

 

غزل ۷۹: این باد بهار بوستانست

 

غزل ۸۰: این خط شریف از آن بنانست

 

غزل ۸۱: چه رویست آن که پیش کاروانست

 

غزل ۸۲: هزار سختی اگر بر من آید آسانست

 

غزل ۸۳: مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

 

غزل ۸۴: ز من مپرس که در دست او دلت چونست

 

غزل ۸۵: با همه مهر و با منش کینست

 

غزل ۸۶: بخت جوان دارد آن که با تو قرینست

 

غزل ۸۷: گر کسی سرو شنیدست که رفتست اینست

 

غزل ۸۸: با خردمندی و خوبی پارسا و نیک خوست

 

غزل ۸۹: بتا هلاک شود دوست در محبت دوست

 

غزل ۹۰: سرمست درآمد از درم دوست

 

غزل ۹۱: سفر دراز نباشد به پای طالب دوست

 

غزل ۹۲: کس به چشم در نمی‌آید که گویم مثل اوست

 

غزل ۹۳: یار من آن که لطف خداوند یار اوست

 

غزل ۹۴: خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست

 

غزل ۹۵: آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست

 

غزل ۹۶: ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست

 

غزل ۹۷: صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست

 

غزل ۹۸: گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست

 

غزل ۹۹: صبح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست

 

غزل ۱۰۰: این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست

 

غزل ۱۰۱: ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست

 

غزل ۱۰۲: تا دست‌ها کمر نکنی بر میان دوست

 

غزل ۱۰۳: ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست

 

غزل ۱۰۴: مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست

 

غزل ۱۰۵: آب حیات منست خاک سر کوی دوست

 

غزل ۱۰۶: شادی به روزگار گدایان کوی دوست

 

غزل ۱۰۷: صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست

 

غزل ۱۰۸: مرا خود با تو چیزی در میان هست

 

غزل ۱۰۹: بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست

 

غزل ۱۱۰: هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست

 

غزل ۱۱۱: مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

 

غزل ۱۱۲: زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست

 

غزل ۱۱۳: مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست

 

غزل ۱۱۴: دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست

 

غزل ۱۱۵: کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست

 

غزل ۱۱۶: گر صبر دل از تو هست و گر نیست

 

غزل ۱۱۷: ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست

 

غزل ۱۱۸: جان ندارد هر که جانانیش نیست

 

غزل ۱۱۹: هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست

 

غزل ۱۲۰: خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست

 

غزل ۱۲۱: با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست

 

غزل ۱۲۲: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست

 

غزل ۱۲۳: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست

 

غزل ۱۲۴: روز وصلم قرار دیدن نیست

 

غزل ۱۲۵: کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست

 

غزل ۱۲۶: نه خود اندر زمین نظیر تو نیست

 

غزل ۱۲۷: دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست

 

غزل ۱۲۸: چو ترک دلبر من شاهدی به شنگی نیست

 

غزل ۱۲۹: خسرو آنست که در صحبت او شیرینیست

 

غزل ۱۳۰: دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

 

غزل ۱۳۱: دوشم آن سنگ دل پریشان داشت

 

غزل ۱۳۲: چو ابر زلف تو پیرامن قمر می‌گشت

 

غزل ۱۳۳: خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت

 

غزل ۱۳۴: دلی که دید که پیرامن خطر می‌گشت

 

غزل ۱۳۵: آن را که میسر نشود صبر و قناعت

 

غزل ۱۳۶: ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت

 

غزل ۱۳۷: کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت

 

غزل ۱۳۸: عشق در دل ماند و یار از دست رفت

 

غزل ۱۳۹: دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت

 

غزل ۱۴۰: چشمت چو تیغ غمزه خون خوار برگرفت

 

غزل ۱۴۱: هر که دلارام دید از دلش آرام رفت

 

غزل ۱۴۲: ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت

 

غزل ۱۴۳: این که تو داری قیامتست نه قامت

 

غزل ۱۴۴: ای که رحمت می‌نیاید بر منت

 

غزل ۱۴۵: آفرین خدای بر جانت

 

غزل ۱۴۶: ای جان خردمندان گوی خم چوگانت

 

غزل ۱۴۷: جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت

 

غزل ۱۴۸: چو نیست راه برون آمدن ز میدانت

 

غزل ۱۴۹: چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت

 

غزل ۱۵۰: خوش می‌روی به تنها تن‌ها فدای جانت

 

غزل ۱۵۱: گر جان طلبی فدای جانت

 

غزل ۱۵۲: بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت

 

غزل ۱۵۳: سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت

 

د

غزل ۱۵۴: جان من جان من فدای تو باد

 

غزل ۱۵۵: زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد

 

غزل ۱۵۶: فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد

 

غزل ۱۵۷: پیش رویت قمر نمی‌تابد

 

غزل ۱۵۸: مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد

 

غزل ۱۵۹: نه آن شبست که کس در میان ما گنجد

 

غزل ۱۶۰: حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد

 

غزل ۱۶۱: کس این کند که ز یار و دیار برگردد

 

غزل ۱۶۲: طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد

 

غزل ۱۶۳: هر که می با تو خورد عربده کرد

 

غزل ۱۶۴: دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد

 

غزل ۱۶۵: که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد

 

غزل ۱۶۶: هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد

 

غزل ۱۶۷: گر از جفای تو روزی دلم بیازارد

 

غزل ۱۶۸: کس این کند که دل از یار خویش بردارد

 

غزل ۱۶۹: تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد

 

غزل ۱۷۰: غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد

 

غزل ۱۷۱: مگر نسیم سحر بوی یار من دارد

 

غزل ۱۷۲: هر آن ناظر که منظوری ندارد

 

غزل ۱۷۳: آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد

 

غزل ۱۷۴: آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد

 

غزل ۱۷۵: بازت ندانم از سر پیمان ما که برد

 

غزل ۱۷۶: آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما می‌برد

 

غزل ۱۷۷: هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد

 

غزل ۱۷۸: کیست آن فتنه که با تیر و کمان می‌گذرد

 

غزل ۱۷۹: کیست آن ماه منور که چنین می‌گذرد

 

غزل ۱۸۰: انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد

 

غزل ۱۸۱: باد آمد و بوی عنبر آورد

 

غزل ۱۸۲: زنده شود هر که پیش دوست بمیرد

 

غزل ۱۸۳: کدام چاره سگالم که با تو درگیرد

 

غزل ۱۸۴: دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد

 

غزل ۱۸۵: کسی به عیب من از خویشتن نپردازد

 

غزل ۱۸۶: بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد

 

غزل ۱۸۷: هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد

 

غزل ۱۸۸: به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد

 

غزل ۱۸۹: آه اگر دست دل من به تمنا نرسد

 

غزل ۱۹۰: از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد

 

غزل ۱۹۱: کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد

 

غزل ۱۹۲: گر آن مراد شبی در کنار ما باشد

 

غزل ۱۹۳: شورش بلبلان سحر باشد

 

غزل ۱۹۴: شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد

 

غزل ۱۹۵: از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد

 

غزل ۱۹۶: سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد

 

غزل ۱۹۷: نظر خدای بینان طلب هوا نباشد

 

غزل ۱۹۸: با کاروان مصری چندین شکر نباشد

 

غزل ۱۹۹: تا حال منت خبر نباشد

 

غزل ۲۰۰: چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد

 

غزل ۲۰۱: آن به که نظر باشد و گفتار نباشد

 

غزل ۲۰۲: جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد

 

غزل ۲۰۳: تو را نادیدن ما غم نباشد

 

غزل ۲۰۴: گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد

 

غزل ۲۰۵: اگر سروی به بالای تو باشد

 

غزل ۲۰۶: در پای تو افتادن شایسته دمی باشد

 

غزل ۲۰۷: تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد

 

غزل ۲۰۸: مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد

 

غزل ۲۰۹: تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد

 

غزل ۲۱۰: خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد

 

غزل ۲۱۱: امروز در فراق تو دیگر به شام شد

 

غزل ۲۱۲: هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد

 

غزل ۲۱۳: دوش بی روی تو آتش به سرم بر می‌شد

 

غزل ۲۱۴: سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد

 

غزل ۲۱۵: ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد

 

غزل ۲۱۶: روز برآمد بلند ای پسر هوشمند

 

غزل ۲۱۷: آن را که غمی چون غم من نیست چه داند

 

غزل ۲۱۸: آن سرو که گویند به بالای تو ماند

 

غزل ۲۱۹: کسی که روی تو دیدست حال من داند

 

غزل ۲۲۰: دلم خیال تو را ره نمای می‌داند

 

غزل ۲۲۱: مجلس ما دگر امروز به بستان ماند

 

غزل ۲۲۲: حسن تو دایم بدین قرار نماند

 

غزل ۲۲۳: عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند

 

غزل ۲۲۴: گلبنان پیرایه بر خود کرده‌اند

 

غزل ۲۲۵: اینان مگر ز رحمت محض آفریده‌اند

 

غزل ۲۲۶: درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

 

غزل ۲۲۷: آخر ای سنگ دل سیم زنخدان تا چند

 

غزل ۲۲۸: کاروان می‌رود و بار سفر می‌بندند

 

غزل ۲۲۹: پیش رویت دگران صورت بر دیوارند

 

غزل ۲۳۰: شاید این طلعت میمون که به فالش دارند

 

غزل ۲۳۱: تو آن نه‌ای که دل از صحبت تو برگیرند

 

غزل ۲۳۲: دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند

 

غزل ۲۳۳: روندگان مقیم از بلا نپرهیزند

 

غزل ۲۳۴: آفتاب از کوه سر بر می‌زند

 

غزل ۲۳۵: بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند

 

غزل ۲۳۶: توانگران که به جنب سرای درویشند

 

غزل ۲۳۷: یار باید که هر چه یار کند

 

غزل ۲۳۸: بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند

 

غزل ۲۳۹: کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند

 

غزل ۲۴۰: چه کند بنده که بر جور تحمل نکند

 

غزل ۲۴۱: میل بین کان سروبالا می‌کند

 

غزل ۲۴۲: سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند

 

غزل ۲۴۳: زلف او بر رخ چو جولان می‌کند

 

غزل ۲۴۴: یار با ما بی‌وفایی می‌کند

 

غزل ۲۴۵: هر که بی او زندگانی می‌کند

 

غزل ۲۴۶: دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند

 

غزل ۲۴۷: با دوست باش گر همه آفاق دشمنند

 

غزل ۲۴۸: شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند

 

غزل ۲۴۹: این جا شکری هست که چندین مگسانند

 

غزل ۲۵۰: خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند

 

غزل ۲۵۱: اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند

 

غزل ۲۵۲: نشاید که خوبان به صحرا روند

 

غزل ۲۵۳: به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند

 

غزل ۲۵۴: اخترانی که به شب در نظر ما آیند

 

غزل ۲۵۵: تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود

 

غزل ۲۵۶: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود

 

غزل ۲۵۷: از دست دوست هر چه ستانی شکر بود

 

غزل ۲۵۸: مرا راحت از زندگی دوش بود

 

غزل ۲۵۹: ناچار هر که صاحب روی نکو بود

 

غزل ۲۶۰: من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود

 

غزل ۲۶۱: یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود

 

غزل ۲۶۲: عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود

 

غزل ۲۶۳: گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود

 

غزل ۲۶۴: هر که مجموع نباشد به تماشا نرود

 

غزل ۲۶۵: هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود

 

غزل ۲۶۶: در من این عیب قدیمست و به در می‌نرود

 

غزل ۲۶۷: سروبالایی به صحرا می‌رود

 

غزل ۲۶۸: ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود

 

غزل ۲۶۹: آن که مرا آرزوست دیر میسر شود

 

غزل ۲۷۰: هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود

 

غزل ۲۷۱: بخت این کند که رای تو با ما یکی شود

 

غزل ۲۷۲: آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود

 

غزل ۲۷۳: هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کشید

 

غزل ۲۷۴: چه سروست آن که بالا می‌نماید

 

غزل ۲۷۵: نگفتم روزه بسیاری نپاید

 

غزل ۲۷۶: به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید

 

غزل ۲۷۷: بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید

 

غزل ۲۷۸: سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید

 

غزل ۲۷۹: فراق را دلی از سنگ سختتر باید

 

غزل ۲۸۰: مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید

 

غزل ۲۸۱: امیدوار چنانم که کار بسته برآید

 

غزل ۲۸۲: مرا چو آرزوی روی آن نگار آید

 

غزل ۲۸۳: سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید

 

غزل ۲۸۴: به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید

 

غزل ۲۸۵: کاروانی شکر از مصر به شیراز آید

 

غزل ۲۸۶: اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید

 

غزل ۲۸۷: نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید

 

غزل ۲۸۸: که برگذشت که بوی عبیر می‌آید

 

غزل ۲۸۹: آن نه عشقست که از دل به دهان می‌آید

 

غزل ۲۹۰: تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید

 

غزل ۲۹۱: آنک از جنت فردوس یکی می‌آید

 

غزل ۲۹۲: شیرین دهان آن بت عیار بنگرید

 

ر

غزل ۲۹۳: آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر

 

غزل ۲۹۴: آمد گه آن که بوی گلزار

 

غزل ۲۹۵: خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار

 

غزل ۲۹۶: دولت جان پرورست صحبت آموزگار

 

غزل ۲۹۷: زنده کدامست بر هوشیار

 

غزل ۲۹۸: شرطست جفا کشیدن از یار

 

غزل ۲۹۹: ای صبر پای دار که پیمان شکست یار

 

غزل ۳۰۰: یار آن بود که صبر کند بر جفای یار

 

غزل ۳۰۱: هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر

 

غزل ۳۰۲: به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور

 

غزل ۳۰۳: پروانه نمی‌شکیبد از دور

 

غزل ۳۰۴: آن کیست که می‌رود به نخجیر

 

غزل ۳۰۵: از همه باشد به حقیقت گزیر

 

غزل ۳۰۶: ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر

 

غزل ۳۰۷: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر

 

غزل ۳۰۸: فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر

 

غزل ۳۰۹: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر

 

ز

غزل ۳۱۰: ای به خلق از جهانیان ممتاز

 

غزل ۳۱۱: متقلب درون جامه ناز

 

غزل ۳۱۲: بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز

 

غزل ۳۱۳: برآمد باد صبح و بوی نوروز

 

غزل ۳۱۴: مبارکتر شب و خرمترین روز

 

غزل ۳۱۵: پیوند روح می‌کند این باد مشک بیز

 

غزل ۳۱۶: ساقی سیمتن چه خسبی خیز

 

س

غزل ۳۱۷: بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس

 

غزل ۳۱۸: امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس

 

ش

غزل ۳۱۹: هر که بی دوست می‌برد خوابش

 

غزل ۳۲۰: یاری به دست کن که به امید راحتش

 

غزل ۳۲۱: آن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتش

 

غزل ۳۲۲: خجلست سرو بستان بر قامت بلندش

 

غزل ۳۲۳: هر که نازک بود تن یارش

 

غزل ۳۲۴: هر که نامهربان بود یارش

 

غزل ۳۲۵: کس ندیدست به شیرینی و لطف و نازش

 

غزل ۳۲۶: دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش

 

غزل ۳۲۷: چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش

 

غزل ۳۲۸: رها نمی‌کند ایام در کنار منش

 

غزل ۳۲۹: خوشست درد که باشد امید درمانش

 

غزل ۳۳۰: زینهار از دهان خندانش

 

غزل ۳۳۱: هر که هست التفات بر جانش

 

غزل ۳۳۲: هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش

 

غزل ۳۳۳: خطا کردی به قول دشمنان گوش

 

غزل ۳۳۴: قیامت باشد آن قامت در آغوش

 

غزل ۳۳۵: یکی را دست حسرت بر بناگوش

 

غزل ۳۳۶: رفتی و نمی‌شوی فراموش

 

غزل ۳۳۷: گر یکی از عشق برآرد خروش

 

غزل ۳۳۸: دلی که دید که غایب شدست از این درویش

 

غزل ۳۳۹: گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خویش

 

غزل ۳۴۰: هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش

 

غزل ۳۴۱: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش

 

غزل ۳۴۲: یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش

 

غ

غزل ۳۴۳: نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ

 

گ

غزل ۳۴۴: ساقی بده آن شراب گلرنگ

 

ل

غزل ۳۴۵: گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل

 

غزل ۳۴۶: مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل

 

غزل ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال

 

غزل ۳۴۸: چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل

 

غزل ۳۴۹: بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول

 

غزل ۳۵۰: من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول

 

غزل ۳۵۱: نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول

 

م

غزل ۳۵۲: جانان هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم

 

غزل ۳۵۳: رفیق مهربان و یار همدم

 

غزل ۳۵۴: وقت‌ها یک دم برآسودی تنم

 

غزل ۳۵۵: انتبه قبل السحر یا ذالمنام

 

غزل ۳۵۶: چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام

 

غزل ۳۵۷: حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام

 

غزل ۳۵۸: زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام

 

غزل ۳۵۹: ساقیا می ده که مرغ صبح بام

 

غزل ۳۶۰: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام

 

غزل ۳۶۱: ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام

 

غزل ۳۶۲: مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام

 

غزل ۳۶۳: روزگاریست که سودازده روی توام

 

غزل ۳۶۴: من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست برتابم

 

غزل ۳۶۵: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم

 

غزل ۳۶۶: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم

 

غزل ۳۶۷: من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم

 

غزل ۳۶۸: دل پیش تو و دیده به جای دگرستم

 

غزل ۳۶۹: چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم

 

غزل ۳۷۰: من همان روز که آن خال بدیدم گفتم

 

غزل ۳۷۱: من از آن روز که دربند توام آزادم

 

غزل ۳۷۲: عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم

 

غزل ۳۷۳: هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم

 

غزل ۳۷۴: از در درآمدی و من از خود به درشدم

 

غزل ۳۷۵: چنان در قید مهرت پای بندم

 

غزل ۳۷۶: خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم

 

غزل ۳۷۷: شکست عهد مودت نگار دلبندم

 

غزل ۳۷۸: من با تو نه مرد پنجه بودم

 

غزل ۳۷۹: آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

 

غزل ۳۸۰: عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

 

غزل ۳۸۱: دو هفته می‌گذرد کان مه دوهفته ندیدم

 

غزل ۳۸۲: من چون تو به دلبری ندیدم

 

غزل ۳۸۳: می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم

 

غزل ۳۸۴: نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم

 

غزل ۳۸۵: یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم

 

غزل ۳۸۶: شب دراز به امید صبح بیدارم

 

غزل ۳۸۷: من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم

 

غزل ۳۸۸: منم این بی تو که پروای تماشا دارم

 

غزل ۳۸۹: باز از شراب دوشین در سر خمار دارم

 

غزل ۳۹۰: نه دسترسی به یار دارم

 

غزل ۳۹۱: من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم

 

غزل ۳۹۲: من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌برم

 

غزل ۳۹۳: گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم

 

غزل ۳۹۴: به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم

 

غزل ۳۹۵: گر من ز محبتت بمیرم

 

غزل ۳۹۶: من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم

 

غزل ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم

 

غزل ۳۹۸: نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم

 

غزل ۳۹۹: خنک آن روز که در پای تو جان اندازم

 

غزل ۴۰۰: وه که در عشق چنان می‌سوزم

 

غزل ۴۰۱: یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم

 

غزل ۴۰۲: من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم

 

غزل ۴۰۳: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

 

غزل ۴۰۴: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم

 

غزل ۴۰۵: هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

 

غزل ۴۰۶: بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم

 

غزل ۴۰۷: تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم

 

غزل ۴۰۸: امروز مبارکست فالم

 

غزل ۴۰۹: تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم

 

غزل ۴۱۰: چشم که بر تو می‌کنم چشم حسود می‌کنم

 

غزل ۴۱۱: گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم

 

غزل ۴۱۲: آن دوست که من دارم وان یار که من دانم

 

غزل ۴۱۳: آن نه رویست که من وصف جمالش دانم

 

غزل ۴۱۴: اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم

 

غزل ۴۱۵: ای مرهم ریش و مونس جانم

 

غزل ۴۱۶: بس که در منظر تو حیرانم

 

غزل ۴۱۷: سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

 

غزل ۴۱۸: گر دست دهد هزار جانم

 

غزل ۴۱۹: مرا تا نقره باشد می‌فشانم

 

غزل ۴۲۰: ما همه چشمیم و تو نور ای صنم

 

غزل ۴۲۱: چون من به نفس خویشتن این کار می‌کنم

 

غزل ۴۲۲: آن کس که از او صبر محالست و سکونم

 

غزل ۴۲۳: ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم

 

غزل ۴۲۴: من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم

 

غزل ۴۲۵: منم یا رب در این دولت که روی یار می‌بینم

 

غزل ۴۲۶: دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم

 

غزل ۴۲۷: من از این جا به ملامت نروم

 

غزل ۴۲۸: نه از چینم حکایت کن نه از روم

 

غزل ۴۲۹: تو مپندار کز این در به ملامت بروم

 

غزل ۴۳۰: به تو مشغول و با تو همراهم

 

غزل ۴۳۱: امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم

 

غزل ۴۳۲: ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم

 

غزل ۴۳۳: ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم

 

غزل ۴۳۴: ما در خلوت به روی خلق ببستیم

 

غزل ۴۳۵: ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی

 

غزل ۴۳۶: عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم

 

غزل ۴۳۷: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

 

غزل ۴۳۸: ما دل دوستان به جان بخریم

 

غزل ۴۳۹: ما گدایان خیل سلطانیم

 

غزل ۴۴۰: کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم

 

غزل ۴۴۱: عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم

 

غزل ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم

 

ن

غزل ۴۴۳: بکن چندان که خواهی جور بر من

 

غزل ۴۴۴: یا رب آن رویست یا برگ سمن

 

غزل ۴۴۵: در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن

 

غزل ۴۴۶: ای کودک خوبروی حیران

 

غزل ۴۴۷: برخیز که می‌رود زمستان

 

غزل ۴۴۸: خوشا و خرما وقت حبیبان

 

غزل ۴۴۹: چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان

 

غزل ۴۵۰: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

 

غزل ۴۵۱: دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران

 

غزل ۴۵۲: فراق دوستانش باد و یاران

 

غزل ۴۵۳: سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان

 

غزل ۴۵۴: دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان

 

غزل ۴۵۵: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان

 

غزل ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن

 

غزل ۴۵۷: چند بشاید به صبر دیده فرودوختن

 

غزل ۴۵۸: گر متصور شدی با تو درآمیختن

 

غزل ۴۵۹: نبایستی هم اول مهر بستن

 

غزل ۴۶۰: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن

 

غزل ۴۶۱: سهل باشد به ترک جان گفتن

 

غزل ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن

 

غزل ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن

 

غزل ۴۶۴: دست با سرو روان چون نرسد در گردن

 

غزل ۴۶۵: میان باغ حرامست بی تو گردیدن

 

غزل ۴۶۶: تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن

 

غزل ۴۶۷: آخر نگهی به سوی ما کن

 

غزل ۴۶۸: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن

 

غزل ۴۶۹: گواهی امینست بر درد من

 

غزل ۴۷۰: ای روی تو راحت دل من

 

غزل ۴۷۱: وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من

 

غزل ۴۷۲: ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من

 

غزل ۴۷۳: دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من

 

غزل ۴۷۴: نشان بخت بلندست و طالع میمون

 

غزل ۴۷۵: بهست آن یا زنخ یا سیب سیمین

 

غزل ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین

 

غزل ۴۷۷: چه روی و موی و بناگوش و خط و خالست این

 

و

غزل ۴۷۸: ای چشم تو دلفریب و جادو

 

غزل ۴۷۹: من از دست کمانداران ابرو

 

غزل ۴۸۰: گفتم به عقل پای برآرم ز بند او

 

غزل ۴۸۱: صید بیابان عشق چون بخورد تیر او

 

غزل ۴۸۲: هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی او

 

غزل ۴۸۳: راستی گویم به سروی ماند این بالای تو

 

غزل ۴۸۴: بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو

 

غزل ۴۸۵: ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو

 

ه

غزل ۴۸۶: آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به راه

 

غزل ۴۸۷: پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به

 

غزل ۴۸۸: ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای

 

غزل ۴۸۹: ای رخ چون آینه افروخته

 

غزل ۴۹۰: ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای

 

غزل ۴۹۱: حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای

 

غزل ۴۹۲: ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته

 

غزل ۴۹۳: سرمست بتی لطیف ساده

 

غزل ۴۹۴: ای یار جفاکرده پیوندبریده

 

غزل ۴۹۵: می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانه

 

غزل ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینه‌ای

 

ی

غزل ۴۹۷: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی

 

غزل ۴۹۸: قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی

 

غزل ۴۹۹: خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی

 

غزل ۵۰۰: تا کیم انتظار فرمایی

 

غزل ۵۰۱: تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی

 

غزل ۵۰۲: تو با این لطف طبع و دلربایی

 

غزل ۵۰۳: تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی

 

غزل ۵۰۴: چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی

 

غزل ۵۰۵: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی

 

غزل ۵۰۶: دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی

 

غزل ۵۰۷: گرم راحت رسانی ور گزایی

 

غزل ۵۰۸: مشتاق توام با همه جوری و جفایی

 

غزل ۵۰۹: من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

 

غزل ۵۱۰: نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی

 

غزل ۵۱۱: هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی

 

غزل ۵۱۲: همه چشمیم تا برون آیی

 

غزل ۵۱۳: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی

 

غزل ۵۱۴: ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی

 

غزل ۵۱۵: چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی

 

غزل ۵۱۶: کدام کس به تو ماند که گویمت که چنویی

 

غزل ۵۱۷: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی

 

غزل ۵۱۸: تو خون خلق بریزی و روی درتابی

 

غزل ۵۱۹: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی

 

غزل ۵۲۰: که دست تشنه می‌گیرد به آبی

 

غزل ۵۲۱: سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات

 

غزل ۵۲۲: تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی

 

غزل ۵۲۳: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

 

غزل ۵۲۴: یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی

 

غزل ۵۲۵: اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی

 

غزل ۵۲۶: تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتابستی

 

غزل ۵۲۷: ای باد که بر خاک در دوست گذشتی

 

غزل ۵۲۸: یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی

 

غزل ۵۲۹: سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی

 

غزل ۵۳۰: ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی

 

غزل ۵۳۱: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی

 

غزل ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی

 

غزل ۵۳۳: ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی

 

غزل ۵۳۴: دیدی که وفا به جا نیاوردی

 

غزل ۵۳۵: مپرس از من که هیچم یاد کردی

 

غزل ۵۳۶: مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم کردی

 

غزل ۵۳۷: چه باز در دلت آمد که مهر برکندی

 

غزل ۵۳۸: گفتم آهن دلی کنم چندی

 

غزل ۵۳۹: نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی

 

غزل ۵۴۰: خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی

 

غزل ۵۴۱: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی

 

غزل ۵۴۲: آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری

 

غزل ۵۴۳: ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری

 

غزل ۵۴۴: ای که بر دوستان همی‌گذری

 

غزل ۵۴۵: بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری

 

غزل ۵۴۶: جور بر من می‌پسندد دلبری

 

غزل ۵۴۷: خانه صاحب نظران می‌بری

 

غزل ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری

 

غزل ۵۴۹: دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری

 

غزل ۵۵۰: دیدم امروز بر زمین قمری

 

غزل ۵۵۱: رفتی و همچنان به خیال من اندری

 

غزل ۵۵۲: روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری

 

غزل ۵۵۳: سرو بستانی تو یا مه یا پری

 

غزل ۵۵۴: کس درنیامدست بدین خوبی از دری

 

غزل ۵۵۵: گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری

 

غزل ۵۵۶: گر کنم در سر وفات سری

 

غزل ۵۵۷: هرگز این صورت کند صورتگری

 

غزل ۵۵۸: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری

 

غزل ۵۵۹: چونست حال بستان ای باد نوبهاری

 

غزل ۵۶۰: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری

 

غزل ۵۶۱: خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری

 

غزل ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری

 

غزل ۵۶۳: عمری به بوی یاری کردیم انتظاری

 

غزل ۵۶۴: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری

 

غزل ۵۶۵: من از تو روی نپیچم گرم بیازاری

 

غزل ۵۶۶: نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری

 

غزل ۵۶۷: اگر به تحفه جانان هزار جان آری

 

غزل ۵۶۸: کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری

 

غزل ۵۶۹: حدیث یا شکرست آن که در دهان داری

 

غزل ۵۷۰: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری

 

غزل ۵۷۱: تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری

 

غزل ۵۷۲: این چه رفتارست کارامیدن از من می‌بری

 

غزل ۵۷۳: تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری

 

غزل ۵۷۴: ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری

 

غزل ۵۷۵: هر سلطنت که خواهی می‌کن که دلپذیری

 

غزل ۵۷۶: اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی

 

غزل ۵۷۷: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی

 

غزل ۵۷۸: تو خود به صحبت امثال ما نپردازی

 

غزل ۵۷۹: تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی

 

غزل ۵۸۰: گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی

 

غزل ۵۸۱: همی‌زنم نفس سرد بر امید کسی

 

غزل ۵۸۲: یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی

 

غزل ۵۸۳: ما سپر انداختیم گر تو کمان می‌کشی

 

غزل ۵۸۴: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی

 

غزل ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی‌پوشی

 

غزل ۵۸۶: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی

 

غزل ۵۸۷: به قلم راست نیاید صفت مشتاقی

 

غزل ۵۸۸: عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی

 

غزل ۵۸۹: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی

 

غزل ۵۹۰: عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی

 

غزل ۵۹۱: سخت زیبا می‌روی یک بارگی

 

غزل ۵۹۲: روی بپوش ای قمر خانگی

 

غزل ۵۹۳: بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی

 

غزل ۵۹۴: ترحم ذلتی یا ذا المعالی

 

غزل ۵۹۵: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی

 

غزل ۵۹۶: مرا تو جان عزیزی و یار محترمی

 

غزل ۵۹۷: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

 

غزل ۵۹۸: تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی

 

غزل ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی

 

غزل ۶۰۰: صاحب نظر نباشد دربند نیک نامی

 

غزل ۶۰۱: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی

 

غزل ۶۰۲: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی

 

غزل ۶۰۳: اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی

 

غزل ۶۰۴: زنده بی دوست خفته در وطنی

 

غزل ۶۰۵: سروقدی میان انجمنی

 

غزل ۶۰۶: کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی

 

غزل ۶۰۷: من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

 

غزل ۶۰۸: ای سرو حدیقه معانی

 

غزل ۶۰۹: بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی

 

غزل ۶۱۰: بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی

 

غزل ۶۱۱: بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی

 

غزل ۶۱۲: جمعی که تو در میان ایشانی

 

غزل ۶۱۳: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی

 

غزل ۶۱۴: کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی

 

غزل ۶۱۵: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی

 

غزل ۶۱۶: نگویم آب و گلست آن وجود روحانی

 

غزل ۶۱۷: نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی

 

غزل ۶۱۸: همه کس را تن و اندام و جمالست و جوانی

 

غزل ۶۱۹: چرا به سرکشی از من عنان بگردانی

 

غزل ۶۲۰: فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی

 

غزل ۶۲۱: سرو ایستاده به چو تو رفتار می‌کنی

 

غزل ۶۲۲: چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی

 

غزل ۶۲۳: دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی

 

غزل ۶۲۴: روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی

 

غزل ۶۲۵: شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی

 

غزل ۶۲۶: امروز چنانی ای پری روی

 

غزل ۶۲۷: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی

 

غزل ۶۲۸: تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی

 

غزل ۶۲۹: گلست آن یاسمن یا ماه یا روی

 

غزل ۶۳۰: مرحبا ای نسیم عنبربوی

 

غزل ۶۳۱: وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی

 

غزل ۶۳۲: سرو سیمینا به صحرا می‌روی

 

غزل ۶۳۳: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی

 

غزل ۶۳۴: ای که به حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی

 

غزل ۶۳۵: اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی

 

غزل ۶۳۶: نشنیده‌ام که ماهی بر سر نهد کلاهی

 

غزل ۶۳۷: ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی